خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
شانزده ساله بود که بهرغم میلاش او را شوهر دادند.این [[ازدواج]]، یک [[ازدواج]] عاشقانه نبود و افزون بر آن، او به روابط عاشقانه خارج از [[ازدواج]] اعتقاد داشت. بعدها در یکی از رمانهایش که با الهام از زندگی خود نوشت، جایی از زبان شخصیت اصلی داستان گفت که به زور او را به مردی دادند که دوستش نداشت، مردی که ثروتمند یا از یک خاندان اشرافی هم نبود تا دستکم عنوان اشرافی یا ثروتاش، مرهمی باشد. شوهر دگوژ خیلی زود از دنیا رفت، «الیمپ» دست تنها پسرش را گرفت و به پاریس جایی که خواهرش نیز در آن سکونت داشت مهاجرت کرد. الیمپ دیگر هرگز [[ازدواج]] نکرد، چرا که نهاد [[ازدواج]] را «مقبرهی عشق و اعتماد» میدانست.<ref>[https://nimrokhmedia.com/2020/02/04/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF/ نیمرخ]</ref> | شانزده ساله بود که بهرغم میلاش او را شوهر دادند.این [[ازدواج]]، یک [[ازدواج]] عاشقانه نبود و افزون بر آن، او به روابط عاشقانه خارج از [[ازدواج]] اعتقاد داشت. بعدها در یکی از رمانهایش که با الهام از زندگی خود نوشت، جایی از زبان شخصیت اصلی داستان گفت که به زور او را به مردی دادند که دوستش نداشت، مردی که ثروتمند یا از یک خاندان اشرافی هم نبود تا دستکم عنوان اشرافی یا ثروتاش، مرهمی باشد. شوهر دگوژ خیلی زود از دنیا رفت، «الیمپ» دست تنها پسرش را گرفت و به پاریس جایی که خواهرش نیز در آن سکونت داشت مهاجرت کرد. الیمپ دیگر هرگز [[ازدواج]] نکرد، چرا که نهاد [[ازدواج]] را «مقبرهی عشق و اعتماد» میدانست.<ref>[https://nimrokhmedia.com/2020/02/04/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF/ نیمرخ]</ref> | ||
او در پاریس با مرد ثروتمندی رابطه داشت؛ اما هرگز حاضر نشد با او ا[[زدواج]] کند و بارها درخواست [[ازدواج]] او را رد کرد. او با پسر و خواهرش زندگی میکرد. رفتار دگوژ در جامعه آن روز مطابق بافت فرهنگی آن دوره نبود .در مقطعی الیمپ «یکی از زیباترین زنان پاریس» نامیده شد و با مادام دومونتسون و فیلیپ دوم، دوک اورلئان، دوستی برقرار کرد.<ref>[https://en.wikipedia.org/wiki/Olympe_de_Gouges Olympe_de_Gouges]</ref> | او در پاریس با مرد ثروتمندی رابطه داشت؛ اما هرگز حاضر نشد با او ا[[زدواج]] کند و بارها درخواست [[ازدواج]] او را رد کرد. او با پسر و خواهرش زندگی میکرد. رفتار دگوژ در جامعه آن روز مطابق بافت فرهنگی آن دوره نبود .در مقطعی الیمپ «یکی از زیباترین زنان پاریس» نامیده شد و با مادام دومونتسون و فیلیپ دوم، دوک اورلئان، دوستی برقرار کرد.<ref>[https://en.wikipedia.org/wiki/Olympe_de_Gouges Olympe_de_Gouges]</ref> | ||
==فعالیتها== | ==فعالیتها== | ||
در سال 1768، بیتریکس(مرد ثروتمند) هزینه انتقال | در سال 1768، بیتریکس (مرد ثروتمند) هزینه انتقال دوگوژ به پاریس را تأمین کرد.با حمایت مالی این مرد بود که توانست یک سالن نمایش تئاتر در پاریس راه بیندازد و نمایشنامههایی با موضوع [[حقوق زنان]] را اکران کند. الیمپ خیلی زود جذب گفتمان فعالان مخالف بردهداری در فرانسه شد. و در سال ۱۷۸۵ کتابی را علیه بردهداری نوشت.از نظر گوژ، ارتباط مستقیمی بین سلطنت خودکامه در فرانسه و نهاد بردهداری وجود داشت. او استدلال کرد که "مردان همه جا با هم برابرند... پادشاهانی که فقط برده نمی خواهند؛ آنها می دانند که رعایای مطیع دارند." کتابی که خشم طبقهی «الیت» فرانسه را به دنبال داشت و سیلی از تهدید را آوار زندگی او کرد. منتقدان و مخالفان فراموش نکردند که به بهانهی مخالفت با موضع او در برابر بردهداری، به [[جنسیت]] او حمله و یادآوری کنند که «جای [[زن]] در کنج خانه است» و «[[زن]] را چه به اداره تئاتر و کتاب نوشتن و اظهار فضل دربارهی بردهداری؟» یک نمونهاش آبراهام ژوزف بنارد، هنرپیشه و کمدین مشهور فرانسوی دوران بود که دربارهی دگوژ گفت: «کتاب نوشتن دگوژ اثبات دیگری است که هر زن نویسنده، پدیده غلطی است. اصلن مهم نیست این زنان چه بنویسند، هر آنچه بنویسند در جایگاه غلط و بیخودیاند. چرا که نوشتن، کار زنان نیست!»<ref>[https://nimrokhmedia.com/2020/02/04/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF/ نیمرخ]</ref> | ||
دگوژ در سالنهای هنری و فلسفی پاریس حضور یافت و در آنجا با نویسندگان بسیاری از جمله | دگوژ در سالنهای هنری و فلسفی پاریس حضور یافت و در آنجا با نویسندگان بسیاری از جمله لاهارپ، مرسیه و شامفورت و همچنین سیاستمداران آینده مانند بریسو و کوندورسه آشنا شد. او معمولاً به سالنهای مادام دومونتسون که نمایشنامهنویس بود دعوت میشد.<ref>[https://en.wikipedia.org/wiki/Olympe_de_Gouges Olympe_de_Gouges]</ref> | ||
وقتی فعالیتهای انقلابیون فرانسه شدت گرفت، دگوژ که با شور و اشتیاق حامی حقوق انسانی شهروندان بود، خیلی زود جذب فعالیتهای انقلابی و حمایت از انقلابیون شد؛ اما او خیلی زود از این انقلاب و سردمداراناش که نویدبخش هیچ برابری برای [[زنان]] نبودند، سرخورده شد و | وقتی فعالیتهای انقلابیون فرانسه شدت گرفت، دگوژ که با شور و اشتیاق حامی حقوق انسانی شهروندان بود، خیلی زود جذب فعالیتهای انقلابی و حمایت از انقلابیون شد؛ اما او خیلی زود از این انقلاب و سردمداراناش که نویدبخش هیچ برابری برای [[زنان]] نبودند، سرخورده و ناامید شد و به «جمعیت دوستداران حقیقت» پیوست که خواهان خواستهی [[برابری]] [[زن]] و مرد در فرانسهی نوین بودند. اولین جملهی «بیانیهی حقوق زن و شهروند زن» را در یکی از اولین جلسات همین جمعیت بر زبان آورد: «[[زن]] حق دارد داربست را نصب کند. [[زن]] باید این حق برابر را هم داشته باشد که از سکوی گوینده بالا برود و حرف بزند.»<ref>[https://nimrokhmedia.com/2020/02/04/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF/ نیمرخ]</ref> | ||
در سال | در سال 1791 دگوژ بخشی از انجمن دوستان حقیقت شد که به نام "باشگاه اجتماعی" نیز شناخته میشود، که انجمنی با هدف ایجاد حقوق سیاسی و قانونی برابر برای [[زنان]] بود. گاهی اوقات اعضا در خانه [[سوفی دوکندورسه]]، مدافع مشهور [[حقوق زنان]]، جمع میشدند. در سال ۱۷۸۹ میلادی «اعلامیهی حقوق بشر و شهروندی»، سند بنیادین انقلاب فرانسه، منتشر شد. سندی که خشم شدید دگوژ را به دنبال داشت، سندی که بیشتر از هرچیز بیانیهی حقوق مردان بود، نه حقوق شهروندان! بیانیهای که به صراحت نوشت «تمام مردان آزاد و برابر به دنیا آمده و آزاد و برابر باقی خواهند ماند.»در همان سال بود که [[زنان]] خشمگین در ورسای در اعتراض به بالابودن نرخ نان جمع شدند. تجمعی که خیلی زود خواستهاش فراتر از نرخ نان رفت و به خواستهی برابری [[زنان]] با مردان و حقوق شهروندی برابر برای [[زنان]] و اقلیتها رسید. [[زنان]] معترض همچنان چندین نامه به «شورای ملی» انقلاب فرانسه نوشته و خواهان به رسمیت شناختن حقوق شهروندی برابر برای [[زنان]] شدند. خواستهای که از سوی شورا کاملا نادیده گرفته شد. در واکنش به این سند مهم انقلاب فرانسه بود که دگوژ «بیانیهی حقوق زن و شهروند زن» را نوشت.<ref>همان</ref> | ||
دگوژ این بیانیه را در ۱۷ بند نوشت، درست مثل بیانیهی حقوق شهروندی انقلابیون فرانسه که در ۱۷ بند تنظیم شده بود. خواستههای بیانیهی او پیشرو | دگوژ این بیانیه را در ۱۷ بند نوشت، درست مثل بیانیهی حقوق شهروندی انقلابیون فرانسه که در ۱۷ بند تنظیم شده بود. خواستههای بیانیهی او پیشرو و قاطع بود. او از جمله خواهان حق سهم برابر [[زن]] و مرد از اموال مشترک شده بود یا حق مدیریت [[زنان]] و حضور آنها در مشاغلی که مرتبط با ادارهی امور جامعه است. | ||
بعداز نگارش «بیانیهی حقوق زن و شهروند زن» توسط دگوژ و ایجاد اعتراضات شدید علیه وی انقلابیون تندرو فرانسه سریع دگوژ را به «خیانت به انقلاب» متهم کردند، ژاکوبنها دگوژ را بازداشت و در دادگاهی سریع به اعدام انقلابی با گیوتین محکوم کردند. قاضی دادگاه | بعداز نگارش «بیانیهی حقوق زن و شهروند زن» توسط دگوژ و ایجاد اعتراضات شدید علیه وی انقلابیون تندرو فرانسه سریع دگوژ را به «خیانت به انقلاب» متهم کردند، ژاکوبنها دگوژ را بازداشت و در دادگاهی سریع به اعدام انقلابی با گیوتین محکوم کردند. قاضی دادگاه حتی حاضر نشد حق دسترسی او به وکیل را به رسمیت بشناسد و گفت «زبان این زن انقدر دراز است که نیازی به وکیل ندارد.» رسانههای «انقلابی» هم همدست شدند و در مقالههای خود او را «انگل» و «منافق به انقلاب» توصیف کردند و فردی که «جایگاه [[جنسیت]] خود را فراموش کرده» و علیه جایگاه [[زن]] شوریدهاست!<ref>[https://nimrokhmedia.com/2020/02/04/%D9%81%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%B2%D8%AF%D9%87-%D8%B4%D8%AF/ نیمرخ]</ref> | ||
[[پرونده:اعلامیه دگوژ.jpg|بندانگشتی|، پوستر (Les trois urnes،-1793) نوشته شده توسط الیمپ دگوژ که منجر به دستگیری و اعدام او شد ]] | [[پرونده:اعلامیه دگوژ.jpg|بندانگشتی|، پوستر (Les trois urnes،-1793) نوشته شده توسط الیمپ دگوژ که منجر به دستگیری و اعدام او شد ]] |