|
|
(۴۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| ==عنوان مقاله==
| | '''فمینیسم پست مدرن'''؛ تأکید بر حفظ ویژگیهای زنانه و اصل تفاوت انسانها. |
| [[فمینیسم]] پست مدرن و تحول در مفهوم دموکراسی
| |
| ==درجه مقاله==
| |
| علمی-پژوهشی
| |
|
| |
|
| ==چکیده==
| | جوهر پست مدرنیسم، بر نفی فهم ذهن یا عقل مدرن از مقولات شناخت و حقیقت متکی است. پست مدرنیسم نگرشی است مبتنی بر اینکه تصاویر حقیقت یا خود واقعیت در نظر بیننده با هم فرق دارند و تصاویر مذکور همواره مبهم هستند. |
| پست مدرنیسم، همچون روشنگری، پدیده ی پیچیده ای است، بسته به اینکه کدام وجه این پدیده مورد توجه قرار بگیرد، به راحتی مورد تمجید و تحسین و یا تمسخر و استهزاء قرار میگیرد. ولیجوهر پست مدرنیسم نفی فهم ذهن یا عقل مدرن از مقولات شناخت و حقیقت است. ذهن مدرن برآناست که پست مدرنیسم حقیقت ساده و بی پیرایه، یعنی حقیقت به معناي مطلق آن را به خطا و اشتباه میداند؛ در عوض از دیدگاه ذهن مدرن،انسانها به لحاظ فکری و ذهنی، توانایی و شایستگی آن را دارند که حقیقت مذکور را به طور دقیق و صحیح منعکس یا مجسم سازند. پست مدرنیسم نگرشی است مبتنی بر اینکه تصاویر حقیقت یا خود واقعیت در نظر بیننده با هم فرق دارند و تصاویر مذکورهمواره مبهم هستند. | |
|
| |
|
| در این میان [[فمینیسم]] یکی از نظریاتی است که بیشترین تاثیر را از پست مدرنیسم پذیرفته است، به طوري که می توان گفت موج جدیدی به راه افتاده که آن را موج سوم یا [[فمینیسم]] پست مدرن نام نهاده اند.
| | تحت تأثیر آموزههای پست مدرن، گروهی که بعد از دهه هفتاد به عرصه فمینیسم وارد شدند، خود را فمینیست پست مدرن نامیدند. به نظر این گروه، ازدواج و مادری، موجب بردگی زنها نیست. |
| [[فمینیسم|فمینیست ها]] مدعی اند که هم از پست مدرنیسم تاثیر پذیرفته اند و هم بر آن تاثیرگذار بوده اند .[[فمینیسم]] در این میان تحت تاثیر پست مدرنیسم سعی در تحول مفهوم دموکراسی داشته است.
| |
| ==كليد واژه ==
| |
| پست مدرنیسم، [[فمینیسم]] پست مدرن، احساسات جهان وطنی، دموکراسی جهان وطنی.
| |
| ==گزارش مقاله==
| |
| نویسنده بیان می کند که [[فمینیسم]] پست مدرن بیشتر واژه ای جدید به نظر می رسد و مسایل متأخر مربوط به [[زنان]] را دربر می گیرد.از نظر وی تحت تأثیر آموزه های پست مدرنی، گروهی که بعد از دهه هفتاد به عرصه [[فمینیسم]] وارد شدند، خود را [[فمینیسم|فمینیست]] پست مدرن نامیدند.
| |
| آنها با تأکید بر اصل تفاوت انسان ها، معتقدند که باورهای جهان شمول ونه تنها غیرقابل قبول و دسترس هستند، بلکه خود بنیانگذار ،« حکایت های برتر » فراانسانی یا ستم های جدید علیه [[زنان]] خواهند بود.
| |
| به نظر این گروه، نه نفس [[ازدواج]] و نقش [[مادر|مادری]]، بلکه دسته ای از روابط تحمیل شده بر [[زنان]]، موجب بردگی آنها شده است . | |
|
| |
|
| پست مدرنیسم به طور اساسی، مفاهیمی چون منشأ، ماهیت و سرشت را زیرسؤال
| | آنها با تأکید بر اصل تفاوت انسانها، براین اعتقادند که باورهای جهان شمول، نه تنها غیر قابل قبول و دسترس هستند، بلکه خود پایهگذار ، حکایتهای برتر و فراانسانی علیه '''[[زنان]]''' خواهند بود. |
| می برد و در نتیجه، زمینه را برای ورودی جدید به مبحث [[فمینیسم]] فراهم می کند. ،[[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن با تأکید بر مصنوعی بودن بدن، [[جنس]]، نژاد و توانایی [[جنس و جنسیت|جنسیتی]] [[زنان]]، چالش های جدیدی را در این عرصه پدیدآورده اند. با ارایه تعبیر تکنولوژیک و مصنوعی از [[جنسیت]]، نژاد، بدن و...، در واقع
| |
| امکان نفی خاستگاه و منشأ مسلم و متعالی آدمی و سرشت او فراهم می آید.
| |
|
| |
|
| | ==عقاید پست مدرن== |
| | # پست مدرنیسم به طور اساسی، مفاهیمی چون منشأ، ماهیت و سرشت را زیر سؤال میبرد و در نتیجه، زمینه را برای ورودی جدید به مبحث فمینیسم فراهم میکند. |
| | # فمینیستهای پست مدرن با تأکید بر مصنوعی بودن بدن، جنس، نژاد و توانایی جنسیتی زنان، چالشهای جدیدی را در این عرصه پدید آوردهاند. |
| | # با ارایه تعبیر تکنولوژیک و مصنوعی از جنسیت، نژاد، بدن و...، در واقع امکان نفی خاستگاه، منشأ مسلم، متعالی آدمی و سرشت او فراهم میآید. |
| | # ساختار شکنی یا ساختار زدایی را یکی از خصایص اندیشه پست مدرن میدانند، که به نفی هرگونه ساختار نظاممند و منطقی حاکم است. |
| | # به گمان پست مدرنها، حقایق اعم از حقایق معرفتی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و از جمله هویتی و '''[[جنسیتی]]''' است، نه اموری بدیهی و مسلم باشد. بلکه اموری ساختنی هستند که تنها به واسطهی گفتمان امکان ساختن آنها پدید میآید.<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/1165439 عیسیوند و توحیدفام، «فمینیسم پست مدرن و تحول در مفهوم دموکراسی»، 1391ش، ص61 ]</ref> |
|
| |
|
| | ==ویژگی فمینیسم پساساختارگرا و پست مدرن== |
| | ارزشهای پسامادی و غیر اقتصادی در فمینیسم پساساختارگرا و پست مدرن، مورد توجه است. حوزه اصلی مبارزه، فرهنگ و تولید ارزشها و معانی است. فمینیستهای پساساختارگرا و پست مدرن معتقدند؛ مفاهیم سلطهساز که سبب سلطه مردان بر زنان شده از مفاهیم زبانی نشأت میگیرد. |
|
| |
|
| نویسنده همچنین ساختارشکنی یا ساختارزدایی را یکی از خصایص اندیشه پست مدرن می داند که به نفی هرگونه ساختار نظام مند و منطقی حاکم است. به گمان پست مدرن ها، حقایق اعم از حقایق معرفتی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و از جمله هویتی و [[جنس و جنسیت|جنسیتی]]، نه اموری بدیهی و مسلم بلکه اموری ساختنی هستند که تنها به واسطه ی گفتمان امکان ساختن آنها پدید می آید؛ به همین دلیل توقعی که از [[فمینیسم]] پست مدرن وجود دارد، این است که این روند بتواند نگرش تطبیقی- تاریخی را به جای نگرش های کل گرایانه و
| | آنها راه برون رفت از وضعیت نابرابر زنان را تغییر ساختارهای قدرت مردانه و تغییر مفاهیم میدانند. به این ترتیب فمینیستهای پست مدرن، به انتقاد از مفاهیم قدرت پرداختند. آنها به لزوم ساختن یک زبان و نوشتار زنانه اشاره میکنند. |
| تغییرات در قوانین را به جای قوانین عام و پوشش دهنده قراردهد و همچنین تصورات متکثر و
| |
| غیرواحد از هویت [[زنان]] را جایگزین تصورات واحدی نماید که به طور کلی درباره [[هویت جنسیتی|هویت جنسی]]
| |
| [[زنانه]] وجود دارد.
| |
|
| |
|
|
| | زنان باید خودشان بنویسند و خودشان سخن بگویند. این کار به آنها امکان میدهد که خصلت یگانه با«قالب جنسی »خود را نمایان کنند. |
| | نظریاتی که از لیوتار، دریدا، فوکو و بسیاری دیگر از اندیشمندان پست مدرن به فمینیسم وارد |
| | شد؛ |
|
| |
|
| گفتمان در فهم و درک واقعی تر دست کم چهار چیز به ما کمک می کند:
| | به مفسران اندیشه فمینیستی کمک کرد تا فمینیسم را از حالتی منجمد و ایدئولوژیکی خارج کنند و بتوانند با تاکید بر مقوله های «تکثر»، «تفاوت» و |
| | «فرهنگ» و صدای طیفهای |
| | گوناگون زنان را در فمینیسم پست مدرن منعکس سازند. |
|
| |
|
| # دریافت نحوه شکل گیری هویت های اجتماعی مردم، رشد و تغییر دوباره آنها.
| | به این دلیل نمیتوان نفوذ نظریات |
| # فهم نحوه شکل گیری گروه هاي اجتماعی تحت شرایط نابرابر با وجود اشتراکات و سپس تغییرآنها.
| | پساساختارگرا و پست مدرنیسم را برفمینیسم غیر ایدئولوژیکیای که بعد از دههی هفتاد دوباره |
| # شناسایی روند هژمونی فرهنگی گروه های مسلط در جامعه و فهم نحوه پدیدآمدن سلطه فرهنگی رقابت و نحوه فرهنگ ها و چگونگی تغییر وضعیت آنها.
| | متولد شد نادیده گرفت.به طور کل فمینیستهای پست مدرن به دنبال آن مدل از دموکراسی هستند که بتواند شعارهای واقعی یک دموکراسی واقعی را برآورده سازد. در واقع خواهان جامعهی مدنی گسترده و پاسخگویی نظام سیاسی به این جامعه ی مدنی می باشند. |
| # ارایه تصویری روشن از تغییرات اجتماعی آینده و عملکرد سیاسی گروه های اجتماعی که در سایه ی این تصور روشن، مواجهه منطقی تری برای انسان پدید می آید
| |
|
| |
|
| | پست فمینیستها اذعان میدارند که دموکراسی در ایجاد خواستها خوب، اما در بر آورده کردن آنها بد است و خواستار نوعی دموکراسی مشروط میباشند که بین دموکراسی به معنای اراده اکثریت و مشروطه خواهی به عنوان محدودیت اصولی آن چارچوبی |
| | به وجود بیاید.<ref>عیسیوند و توحیدفام، «فمینیسم پست مدرن و تحول در مفهوم دموکراسی»، 1391ش، ص 70 </ref> |
|
| |
|
| از نظر نویسنده زمینه هاي اقتصادی، سیاسی و گفتاري نیز تاثیر مشابه ی
| | ==آموزههای اصلی فمینیسم پست مدرن== |
| بر تحول [[فمینیسم]] و شکل خاص آن در موج سوم و [[فمینیسم پست مدرن]] داشته اند. به این
| | عمدهترین آموزههایی که در فمینیسم پست مدرن مورد توجه واقع شده است، عبارت است از مردانه دانستن دانش، سیالیت هویت زنانه، توجه به تفاوتهای زنان. |
| ترتیب میتوان گفت که بعد از دهه 1970 و شکسته شدن فضای ایدئولوژیک سیاسی و
| | ===مردانه دانستن دانش=== |
| اجتماعی آن دوران، [[فمینیسم]] بیشترین تاثیرپذیری را از پساساختارگرایی و پست مدرنیسم
| | مردانه تلقی کردن دانش رایج از موج دوم فمینیستی مورد توجه واقع شده بود، اما در فمینیسم موج سوم، با یاری جستن از اندیشههای فیلسوفان پست مدرن مانند لیوتار، دریدا و فوکو ابعاد تازهای پیدا کرد. |
| گرفته است در [[فمینیسم]] پساساختارگرا و پست مدرن، ارزشهاي پسامادی وغیر اقتصادی مطرح است، تولید ارزشها و معانی (یعنی فرهنگ)حوزه اصلی مبارزه محسوب می شود. پس [[فمینیسم|فمینیست های]] پساساختارگرا و
| |
| پست مدرن دریافتند تمامی مفاهیمی که باعث سلطه [[مردان]] بر [[زنان]] شده از مفاهیم زبانی | |
| سرچشمه میگیرد. همچنین آنها دریافتند که ساختارهایی که وارد قدرت شده، نفوذ پیدا
| |
| کرده و بسط یافته هم به مرور باید تغییر کند، زیرا ساختارهای قدرت، [[مردان|مردانه]] هستند، مفاهیم
| |
| نیز [[مردان|مردانه]] هستند.
| |
|
| |
|
| به این ترتیب [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن، به انتقاد از مفاهیم قدرت پرداختند. در همین زمینه راهبردی پیشنهاد شده که عبارت است از ساختن یک زبان و
| | فمینیستهای پست مدرن با استفاده از تفکرات فوکو مدعیاند: همه گفتمانهای تاریخ، با تأثیر از قدرت مردان بهوجود آمده است و در جهت منافع مردان جهتگیری شده است. |
| نوشتار [[زنان|زنانه]]. [[زنان]] باید خودشان بنویسند و خودشان سخن بگویند. این کار به آنها امکان می دهد که خصلت یگانه یا« قالب [[جنس و جنسیت|جنسی]] »خود را ابراز کنند.
| |
| نظریاتی که از [[لیوتار]]، [[دریدا]] و [[فوکو]] و بسیاری دیگر از اندیشمندان پست مدرن به [[فمینیسم]] وارد
| |
| شد به مفسران اندیشه [[فمینیسم|فمینیستی]] کمک کرد تا [[فمینیسم]] را از حالتی منجمد و ایدئولوژیکی خارج کنند و بتوانند با تاکید بر مقوله های « تکثر »,« تفاوت » و
| |
| « فرهنگ » وصداي طیفهای
| |
| گوناگون [[زنان]] را در [[فمینیسم]] پست مدرن منعکس سازند. به این دلیل نمیتوان نفوذ نظریات
| |
| پساساختارگرا و پست مدرنیسم را بر[[فمینیسم]] غیر ایدئولوژیکی ای که بعد از دهه ی هفتاد دوباره
| |
| متولد شد نادیده گرفت.
| |
|
| |
|
| به طور کل [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن به دنبال آن مدل از دموکراسی هستند که بتواند شعارهای واقعی یک دموکراسی واقعی را برآورده سازد. در واقع خواهان جامعه ی مدنی گسترده و پاسخگویی نظام سیاسی به این جامعه ی مدنی می باشند . پست [[فمینیسم|فمینیست ها]] اذعان می دارند که دموکراسی در ایجاد خواستها خوب، اما در برآورده کردن آنها بد است وخواستار نوعی دموکراسی مشروط می باشند که بین دموکراسی به معنای اراده اکثریت و مشروطه خواهی به عنوان محدودیت اصولی آن چارچوبی
| | برای مقابله با این مسئله، باید از تمام علوم و نظرات فرهنگی ساختار شکنی شود و تاثیر پنهانی قدرت سرکوبگر '''[[مردان]]''' بر علم و دانش آشکار شود. زمینههای احیای گفتمانها و علوم زنانه فراهم شود.<ref>رودگر، فمینیسم: تاریخچه، نظریات، گرایشها، نقد، 1388ش، ص 106</ref> |
| به وجود بیاید.
| | ===سیالیت هویت زنانه=== |
| | در مدرنیسم هنجارهای اجتماعی معین و اصول اخلاقی عامی وجود دارد که میتواند مبنای تعاملات مد نظر فمینیستها باشد در حالیکه هر اصل و هنجار معین از نظر پستمدرنیسم مردود است. |
|
| |
|
| [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن معتقدند که دموکراسی، همه چیز را در قالب یک عقلانیت می جوید اما واقعیت این است که زندگی بشری را نمیتوان و نباید با معیارهای عقلانی سنجید. همچنین [[فمینیسم پست مدرن|فمینیست های پست مدرن]]، خواهان بزرگ تر شدن حوزه خصوصی در برابر حوزه عمومی در جوامع دموکراتیک
| | مسأله اصلی فمینیستها این نیست که پستمدرن باشند یا مدرن، بلکه به دنبال این است که چگونه به مسائل زنان پاسخ دهد آنان میخواهند از یک طرف برای زنان هویتی تعریف کنند و آنها را موجوداتی واقعی، اصیل و دارای خصایص مشخص ترسیم کنند و از طرفی هم تمایل دارند از تعاریف ثابت و قدیمی فرار کنند. |
| هستند. آنان بیشتر خواهان یک دموکراسی فرا[[جنس و جنسیت|جنسیتی]] هستند، به دنبال اینکه حکومتها قبل از توجه به [[جنسیت]] افراد، تواناییهای آنها را در نظر بگیرد.
| |
| نویسنده معتقد است [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن اظهار می دارند که مهمترین مقوله در عصر حاضر «مسئله ی فرهنگ »می باشد و خواهان فرهنگی تر شدن حکومتهای دموکراتیک هستند، آنها بر این باورند که « فرهنگ دموکراسی » باید در تمامی حوزه های زندگی افراد نفوذ کند و این امر مستلزم حکومتی است که یک فرهنگ دموکراتیک را میان شهروندانش اشاعه دهد و این امر نیازمند این مسئله است که [[زنان]] بتوانند در جامعه،حضوری فعال و پویا داشته باشند.
| |
|
| |
|
| در نهایت پست [[فمینیسم|فمینیست ها]] با تاکید بر دو اصل مهم ، یعنی اصل خودمختاری دموکراتیک و اصل مشارکت، تمایلی به نوعی از دموکراسی که دیوید هلد، آن را دموکراسی جهان وطنی می نامد، نشان می دهند.
| | وضعیت پستمدرنی، امری بیثبات و نامرتب وآشفته است که خود سبب آشفتگیهای مضاعف در زندگی زنان میشود. پست مدرنیسم نمیتواند یک وضعیت نهایی و مطلوب باشد چرا که در معرض خطری جدی قرار دارد و آن به وجودآمدن نظامهای دیگری از حقیقت است؛ چیزی که خودش آن را به رسمیت شناخته است. |
| آن چه که پست [[فمینیسم|فمینیست ها]] به دنبال آن هستند وسیع تر شدن حقوق عمومی دموکراتیک براي همه افراد است .[[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن به دنبال مدل واقع گرایانه اي از دموکراسی هستند و نزدیک ترین مدل دموکراسی را به آن مدلی که در ذهن خود می پرورانند در دموکراسی جهان وطنی که [[دیوید هلد]] مطرح کرده است، می بینند. اما موضوع دیگر آن است که الگویی که [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن مد نظر دارند الگویی است که اولین آرمانش، آرمانی حقوق بشری است، یعنی
| |
| نزدیک شدن به آن مدل از دموکراسی هایی، که اولویت شان بر رعایت حقوق بشر باشد.
| |
|
| |
|
| به این
| | این بدعت در تئوریپردازیهای جدید نه قابل پیشبینی هستند و نه پایانی برای آن قابل تصور است. فمینیسم پستمدرن ناتوان است در مواجهه واقعی و همه جانبه با مقوله هویت زن و پرداختن به مسائل مربوط به نابرابریها و تبعیض علیه زنان است.<ref>چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، 1389ش، ص 59</ref> |
| ترتیب می توان گفت [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن، دیگر دغدغه هایی را که همتایانشان در
| | ===توجه به تفاوتهای زنان=== |
| موج های اول و دوم داشتند را ندارند و به این الگوی دموکراسی به عنوان، نوعی از دموکراسی که
| | با ترویج افکار پست مدرن مبتنی بر اینکه هر نوع فراروایت، سرکوبکننده تفاوت و ستمگر است، دعاوی عام و کلگرایانه فمینیسم نیز با همین توجیه در نظر نگرفتن تفاوتهای زنان به سرکوبگری و ظلم به زنان محکوم میشود. |
| اولویت ابتدایی اش از نوع حقوق بشری باشد می نگرند. از نظر آن ها، حقوق بشر، تجلی جهانی
| |
| خواست آزادی مدنی است.
| |
|
| |
|
| | توجه به نیازها، علایق و سلایق و مشکلات زنان مختلف، در شرایطی که مشروعیت نظام سیاسی هم در گرو توجه به تفاوتهاست، مورد توجه فمینیستها قرار گرفت. در همین راستا، شاهد تشکیل گروههای متفاوت فمینیستی مثل فمینیسم سیاه، فمینیسم صلحطلب یا اکوفمینیسم هستیم. |
|
| |
|
| | ==پانویس== |
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| | ==منبع== |
| | *عیسی وند، لیلا، توحیدفام، محمد، فمینیسم پست مدرن و تحول در مفهوم دموکراسی، تحقیقات حقوق خصوصی و کیفری، شماره 17، بهار و تابستان 1391ش. |
| | * چراغی کوتیانی، اسماعیل، خانواده، اسلام و فمینیسم، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388ش. |
| | *رودگر، نرجس، فمینیسم: تاریخچه، نظریات، گرایشها، نقد، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1394ش. |
|
| |
|
| ==نتیجه گیری==
| | [[رده:ویکیجنسیت]] |
| منتقدان به [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن در مبحث دموکراسی، به این موضوع اشاره می کنند که
| |
| [[فمینیسم|فمینیست ها]]، نوعی دموکراسی آرمانی مد نظر دارد که همین آرمان ها، آنها را از واقعیت سیاسی
| |
| جوامع و روابط بین الملل دور می کند. آن ها بر این اصل استدلال می کنند که نظام بین المللی
| |
| توام با آنارشی و مبتنی بر اصل خودیاری است.
| |
| | |
|
| |
| | |
| مقصود از این واقعیت این نیست که نظام
| |
| بین الملل دچار هرج و مرج و آشفتگی است. حتی برخی از آن ها می گویند که در مناسبات
| |
| میان ملت ها، نظم و قاعده به چشم می خورد، و آن چه آن را پیش می برد برخی هنجارهای
| |
| اجتماعی وسیعاً پذیرفته است. این آنارشی به این معناست که در نظام بین المللی هیچ مرجع
| |
| سیاسی اي بالاتر از دولت ها نیست. برخلاف سیاست داخلی که در آن سلسله مراتبی از مراجع
| |
| به منظور ضمانت اجرایی قراردادهای خصوصی و حقوق عمومی وجود دارد، دولت ها هرکدام حق
| |
| حاکمیت دارند و میان شان رابطه برابری برقرار است.
| |
| | |
| در نتیجه، هر دولت برای حفظ منافع
| |
| خویش و اجرای قراردادها و استقرار نظم نهایتاً به خود وابسته است. پس می بینیم که در نهایت
| |
| آن هایی که تصمیم می گیرند دولت ها هستند نه ملت ها. این که نظریات و تصمیمات دولت ها تا
| |
| چه اندازه به نظرات ملت ها نزدیک باشد نیز مسئله مهمی است. این که [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن به سیاست « فرهنگی کردن دموکراسی » پافشاری می کنند موضوع دیگری است و
| |
| این که دولت ها، تا چه اندازه، مسایل فرهنگی را در کشورهایشان در اولویت قرار دهند. چقدر از
| |
| بودجه سالانه خود را به گسترش مسائل فرهنگی اختصاص می دهند، در نهایت همین دولت ها
| |
| هستند که تصمیمات نهایی را اخذ می کنند.
| |
| | |
| '''دوم:''' عاملان چیره گر در سیاست جهانی، دولت ها
| |
| هستند، درست است که هم عاملان خصوصی، مانند شرکت هاي چند ملیتی و هم سازمان های
| |
| بین حکومتی هم چون سازمان ملل وجود دارند و در سیاست بین المللی تاثیر می گذارند، اما
| |
| فرض منتقدان به پست [[فمینیسم|فمینیست ها]] بر این است که این گونه عاملان نسبت به دولت ها کیفیت
| |
| فرعی و تبعی دارند، و گرچه درعرصه ی سیاسی عمل می کنند، اما عمل شان فقط با رضایت و
| |
| قبول مراجع سیاسی صورت می گیرد.در این مورد هم منتقدان به [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن،
| |
| تقریباً درست می گویند، مثلاً در سازمان ملل، با این که قرار است سازمان مستقل و تاثیر گذاری
| |
| باشد و فرا سیاسی و فرا دولتی عمل کند، اما در بیشتر مواقع تحت نفوذ قدرت های بزرگ
| |
| می باشد وحق بسیاری از دولت ها و ملت هایشان را نادیده می گیرد.
| |
| | |
| سوم: [[مورگنتا]] در کتاب سیاست در میان ملت ها می گوید «دولت مردان بر مبنای منافعی می اندیشند و عمل می کنند که به معنای قدرت است» و بر طبق یک برداشت کلی هم
| |
| ظرفیت های مادی و روانی و هم توان نظامی و اقتصادی را در بر می گیرد.« منافع ملی »مطابق این نظر ایجاب می کند که قدرت به بالاترین حد برسد. چون قدرت فقط
| |
| در چارچوب روابط وجود دارد، باید نتیجه گرفت که سیاست جهانی ذاتاً مبتنی بر تعارض است.
| |
| چنین نیست که همه دولت ها بتوانند هم زمان قدرت خویش را افزایش دهند و هم منافع
| |
| خویش را حفظ کنند. در همین راستا پست [[فمینیسم|فمینیست ها]] خواهان دولت حداقلی هستند و
| |
| جامعه ی مدنی بزرگ.
| |
| | |
| اما در مناسبات قدرت همیشه غالب و مغلوب وجود دارد. در جهان امروز،کشورهایی که موسوم به« جهان سوم »هستند همیشه از دوران قبل که مورد استعمار مستقیم
| |
| بوده اند و امروزه به صورت غیر مستقیم مستعمره هستند و دولت های جهان سوم نیز براي حفظ
| |
| قدرت خویش، به سرکوب وسیع انواع جنبش های اجتماعی و فرهنگی می پردازند و چگونه
| |
| می توان انتظار داشت که این ملت ها و دولت ها بتوانند به فرآیند دموکراسی جهان وطنی
| |
| بپیوندند، در حالی که هنوز به شرایط گذار از دموکراسی نرسیده اند و آن کشورهایی که در حال
| |
| گذار به دموکراسی هستند، هنوز راه طولانی ای در پیش دارند. چهارم، موضوع دیگري که
| |
| منتقدان [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن به آن ها وارد می کنند این سوال است که آیا قدرت وسیله یا هدف؟به نظر والتس، که این موضوع را در کتاب «نظریه سیاست بین المللی» مطرح می کند به این موضوع اشاره می کند که«حداقل این است که دولت ها در راه بقای خویش می کوشند و حداکثر این که در صدرند بر همه تسلط یابند.»
| |
| | |
| | |
| | |
| | |
| والتس ادامه می دهد که هر دولت، فقط پس از این که بقایش تضمین شد، می تواند به فکر
| |
| هدف های دیگر بیفتد؛ و بنابراین، در مرتبه نخست و پیش از هر چیز، برای این که امنیت خود
| |
| را به بالاترین حد برساند، وارد عمل می شود، به این ترتیب است که گاه می بینیم حتی از دل
| |
| دموکراسی ها، فاشیسم و دیکتاتوری به وقوع پیوسته است. در سال 1933 ، هیتلر در یک رای
| |
| گیری دموکراتیک به حکومت رسید. پس گاه صور دموکراتیک، راهی براي رسیدن
| |
| حکومت گران به حکومت های خودکامه است.
| |
| | |
| | |
| | |
| منتقدان [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن در ارائه تئوری دموکراسی جهان وطنی بر این باورند که
| |
| همواره بر اهمیت بررسی جهان آن گونه که به واقع هست تاکید کرده اند، نه آن طور که آرزو
| |
| می کنیم باید باشد، التزام به واقع بینی به ارزیابی سیاست گذاری ها نیز سرایت می کند. معارضه
| |
| بین نا کجا آباد گرایی و واقع بینی به معناي معارضه بین اصول و مصلحت اندیشی، یا اخلاق و
| |
| اخلاق ستیزی نیست .... معارضه یک نوع اخلاق سیاسی و نوع دیگری اخلاق سیاسی است، که
| |
| یکی اصول اخلاقی کلی و مجرد را ملاك قرار می دهد و دیگري آن اصول را در ترازوی
| |
| مقتضیات عمل سیاسی مشخص و ملموس می سنجد.
| |
| | |
| محسنات نسبی این دو باید به وسیله
| |
| ارزیابی عاقبت اندیشانه پیامدهای سیاسی احتمالی هر یک تعیین شود. در نهایت، پست
| |
| [[فمینیسم|فمینیست ها]] بسیاری از انتقادات را وارد می دانند، اما نباید این موضوع را نیز نادیده گرفت که
| |
| بشر از همان ابتدا به دنبال اتوپیای خودش بوده، به طوری که در مطالعه یپپ آثار سیاسی قدیم
| |
| گرفته تا به امروز از آرمان شهر صحبت ها به میان آمده، تامس مور در کتاب اتوپیا، هم چنین
| |
| در سیاست اسلامی نیز فارابی آرمان شهری را مطرح کرده است. تصور آرمان های دموکراسی در
| |
| ذهن بشر براي رسیدن به دموکراسی واقعی از قدیم ذهن بشر را به خود مشغول داشته است و
| |
| این امر موضوع جدیدی نیست. پس [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن با تمام تلاشی که امروزه
| |
| می کنند سعی کرده اند که استیفای حقوق عمومی دموکراتیک فرا[[جنس و جنسیت|جنسیتی]] را در اولویت قرار
| |
| دهند تا امروز هم به موفقیت هاي بسیاري دست یافته اند. آگاه کردن [[زنان]] از حقوق شان در
| |
| تمامی دنیا، حتی کشورهای آفریقایی و جهان سومی نقش بسیار مهمی داشته اند. به وجود آمدن جنبش « [[فمینیسم]] سیاه »
| |
| برای [[زنان]] رنگین پوست، [[فمینیسم اسلامی]] در کشورهای مسلمان، که
| |
| با حفظ ارزش هاي مذهبی شان خواهان جلوگیری از ستم بر [[زنان]] بوده اند و صداهایی متحد برای
| |
| کل [[زنان]] در دنیا به وجود آورده اند که بتوانند ضمن حفظ ارزش های [[جنس و جنسیت|جنسیتی]] شان، مسایل فرا
| |
| [[جنسیتی]] را مطرح کنند و خواهان اعاده ی حقوق از دست رفته شان در کشورهای مختلف
| |
| بوده اند، از دیگر دستاوردهاي مهم [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن بوده است.
| |
| | |
| [[فمینیسم|فمینیست هایی]] پست مدرن، توانستند تصویری غیر افراطی و واقع بینانه تر از هویت [[زنان]] نشان دهند و با تکیه
| |
| براصل تفاوت و تکثرگرایی توانستند به باز تعریف و بازیابی هویت [[زنان|زنانه]] دست بزنند و این امر
| |
| دستاورد بزرگی است. این که [[زنان]] توانسته اند تئوری دموکراسی جهان وطنی را با تاکید بر
| |
| حقوق عمومی دموکراتیک براي همه ی [[زنان]] دنیا ارائه دهند نیز موضوع مهم تری است.
| |
| [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن به آینده امیدوارند. هم چنین به آینده دموکراسی. آن ها امیدوارند به
| |
| این که بتوانند تئوری دموکراسی خود را به واقعیت نزدیک کنند یا بهتر بگوئیم شرایط جوامع
| |
| خود را براي رسیدن به دموکراسی فرهنگی مدنظرشان مهیا کنند. در این راه، آن ها هر نقدی را
| |
| می پذیرند و به صداهای گوناگون توجه می کنند. به تفاوت و تکثر احترام می گذارند و خواهان
| |
| جامعه جهانی بدون تبعیض براي افراد بشر هستند. پست [[فمینیسم|فمینیست ها]]، خود را جدا از [[مردان]]
| |
| نمی دانند و مانند موج اول و دومی ها از افراط می پرهیزند و تمایل دارند نه در مقابل [[مردان]]،
| |
| بلکه در کنار آن ها به آینده اي بهتر حرکت کنند و با تمامی قوا برای رسیدن به آرمان شان
| |
| مبارزه می کنند. این که [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن تا چه اندازه موفق خواهند شد را امروز
| |
| نمی شود پیش بینی کرد و تنها گذر زمان می تواند ما را به این امر رهنمون سازد که آینده از آن
| |
| [[فمینیسم|فمینیست های]] پست مدرن خواهد بود یا خیر.
| |
| ==منبع==
| |
| * نویسندگان: لیلا عیسی وند ، محمد توحیدفام، دانشنامه حقوق و سیاست، شماره 17 ، بهار و تابستان 1391
| |
| * [http://noo.rs/y4nGD لینک نورمگز]
| |
| * [https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=252538 لینک پایگاه جهاد دانشگاهی]
| |
| [[رده:مأخذ شناسی]]
| |
| [[رده:مقالات]] | |
فمینیسم پست مدرن؛ تأکید بر حفظ ویژگیهای زنانه و اصل تفاوت انسانها.
جوهر پست مدرنیسم، بر نفی فهم ذهن یا عقل مدرن از مقولات شناخت و حقیقت متکی است. پست مدرنیسم نگرشی است مبتنی بر اینکه تصاویر حقیقت یا خود واقعیت در نظر بیننده با هم فرق دارند و تصاویر مذکور همواره مبهم هستند.
تحت تأثیر آموزههای پست مدرن، گروهی که بعد از دهه هفتاد به عرصه فمینیسم وارد شدند، خود را فمینیست پست مدرن نامیدند. به نظر این گروه، ازدواج و مادری، موجب بردگی زنها نیست.
آنها با تأکید بر اصل تفاوت انسانها، براین اعتقادند که باورهای جهان شمول، نه تنها غیر قابل قبول و دسترس هستند، بلکه خود پایهگذار ، حکایتهای برتر و فراانسانی علیه زنان خواهند بود.
عقاید پست مدرن
- پست مدرنیسم به طور اساسی، مفاهیمی چون منشأ، ماهیت و سرشت را زیر سؤال میبرد و در نتیجه، زمینه را برای ورودی جدید به مبحث فمینیسم فراهم میکند.
- فمینیستهای پست مدرن با تأکید بر مصنوعی بودن بدن، جنس، نژاد و توانایی جنسیتی زنان، چالشهای جدیدی را در این عرصه پدید آوردهاند.
- با ارایه تعبیر تکنولوژیک و مصنوعی از جنسیت، نژاد، بدن و...، در واقع امکان نفی خاستگاه، منشأ مسلم، متعالی آدمی و سرشت او فراهم میآید.
- ساختار شکنی یا ساختار زدایی را یکی از خصایص اندیشه پست مدرن میدانند، که به نفی هرگونه ساختار نظاممند و منطقی حاکم است.
- به گمان پست مدرنها، حقایق اعم از حقایق معرفتی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و از جمله هویتی و جنسیتی است، نه اموری بدیهی و مسلم باشد. بلکه اموری ساختنی هستند که تنها به واسطهی گفتمان امکان ساختن آنها پدید میآید.[۱]
ویژگی فمینیسم پساساختارگرا و پست مدرن
ارزشهای پسامادی و غیر اقتصادی در فمینیسم پساساختارگرا و پست مدرن، مورد توجه است. حوزه اصلی مبارزه، فرهنگ و تولید ارزشها و معانی است. فمینیستهای پساساختارگرا و پست مدرن معتقدند؛ مفاهیم سلطهساز که سبب سلطه مردان بر زنان شده از مفاهیم زبانی نشأت میگیرد.
آنها راه برون رفت از وضعیت نابرابر زنان را تغییر ساختارهای قدرت مردانه و تغییر مفاهیم میدانند. به این ترتیب فمینیستهای پست مدرن، به انتقاد از مفاهیم قدرت پرداختند. آنها به لزوم ساختن یک زبان و نوشتار زنانه اشاره میکنند.
زنان باید خودشان بنویسند و خودشان سخن بگویند. این کار به آنها امکان میدهد که خصلت یگانه با«قالب جنسی »خود را نمایان کنند.
نظریاتی که از لیوتار، دریدا، فوکو و بسیاری دیگر از اندیشمندان پست مدرن به فمینیسم وارد
شد؛
به مفسران اندیشه فمینیستی کمک کرد تا فمینیسم را از حالتی منجمد و ایدئولوژیکی خارج کنند و بتوانند با تاکید بر مقوله های «تکثر»، «تفاوت» و
«فرهنگ» و صدای طیفهای
گوناگون زنان را در فمینیسم پست مدرن منعکس سازند.
به این دلیل نمیتوان نفوذ نظریات
پساساختارگرا و پست مدرنیسم را برفمینیسم غیر ایدئولوژیکیای که بعد از دههی هفتاد دوباره
متولد شد نادیده گرفت.به طور کل فمینیستهای پست مدرن به دنبال آن مدل از دموکراسی هستند که بتواند شعارهای واقعی یک دموکراسی واقعی را برآورده سازد. در واقع خواهان جامعهی مدنی گسترده و پاسخگویی نظام سیاسی به این جامعه ی مدنی می باشند.
پست فمینیستها اذعان میدارند که دموکراسی در ایجاد خواستها خوب، اما در بر آورده کردن آنها بد است و خواستار نوعی دموکراسی مشروط میباشند که بین دموکراسی به معنای اراده اکثریت و مشروطه خواهی به عنوان محدودیت اصولی آن چارچوبی
به وجود بیاید.[۲]
آموزههای اصلی فمینیسم پست مدرن
عمدهترین آموزههایی که در فمینیسم پست مدرن مورد توجه واقع شده است، عبارت است از مردانه دانستن دانش، سیالیت هویت زنانه، توجه به تفاوتهای زنان.
مردانه دانستن دانش
مردانه تلقی کردن دانش رایج از موج دوم فمینیستی مورد توجه واقع شده بود، اما در فمینیسم موج سوم، با یاری جستن از اندیشههای فیلسوفان پست مدرن مانند لیوتار، دریدا و فوکو ابعاد تازهای پیدا کرد.
فمینیستهای پست مدرن با استفاده از تفکرات فوکو مدعیاند: همه گفتمانهای تاریخ، با تأثیر از قدرت مردان بهوجود آمده است و در جهت منافع مردان جهتگیری شده است.
برای مقابله با این مسئله، باید از تمام علوم و نظرات فرهنگی ساختار شکنی شود و تاثیر پنهانی قدرت سرکوبگر مردان بر علم و دانش آشکار شود. زمینههای احیای گفتمانها و علوم زنانه فراهم شود.[۳]
سیالیت هویت زنانه
در مدرنیسم هنجارهای اجتماعی معین و اصول اخلاقی عامی وجود دارد که میتواند مبنای تعاملات مد نظر فمینیستها باشد در حالیکه هر اصل و هنجار معین از نظر پستمدرنیسم مردود است.
مسأله اصلی فمینیستها این نیست که پستمدرن باشند یا مدرن، بلکه به دنبال این است که چگونه به مسائل زنان پاسخ دهد آنان میخواهند از یک طرف برای زنان هویتی تعریف کنند و آنها را موجوداتی واقعی، اصیل و دارای خصایص مشخص ترسیم کنند و از طرفی هم تمایل دارند از تعاریف ثابت و قدیمی فرار کنند.
وضعیت پستمدرنی، امری بیثبات و نامرتب وآشفته است که خود سبب آشفتگیهای مضاعف در زندگی زنان میشود. پست مدرنیسم نمیتواند یک وضعیت نهایی و مطلوب باشد چرا که در معرض خطری جدی قرار دارد و آن به وجودآمدن نظامهای دیگری از حقیقت است؛ چیزی که خودش آن را به رسمیت شناخته است.
این بدعت در تئوریپردازیهای جدید نه قابل پیشبینی هستند و نه پایانی برای آن قابل تصور است. فمینیسم پستمدرن ناتوان است در مواجهه واقعی و همه جانبه با مقوله هویت زن و پرداختن به مسائل مربوط به نابرابریها و تبعیض علیه زنان است.[۴]
توجه به تفاوتهای زنان
با ترویج افکار پست مدرن مبتنی بر اینکه هر نوع فراروایت، سرکوبکننده تفاوت و ستمگر است، دعاوی عام و کلگرایانه فمینیسم نیز با همین توجیه در نظر نگرفتن تفاوتهای زنان به سرکوبگری و ظلم به زنان محکوم میشود.
توجه به نیازها، علایق و سلایق و مشکلات زنان مختلف، در شرایطی که مشروعیت نظام سیاسی هم در گرو توجه به تفاوتهاست، مورد توجه فمینیستها قرار گرفت. در همین راستا، شاهد تشکیل گروههای متفاوت فمینیستی مثل فمینیسم سیاه، فمینیسم صلحطلب یا اکوفمینیسم هستیم.
پانویس
منبع
- عیسی وند، لیلا، توحیدفام، محمد، فمینیسم پست مدرن و تحول در مفهوم دموکراسی، تحقیقات حقوق خصوصی و کیفری، شماره 17، بهار و تابستان 1391ش.
- چراغی کوتیانی، اسماعیل، خانواده، اسلام و فمینیسم، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388ش.
- رودگر، نرجس، فمینیسم: تاریخچه، نظریات، گرایشها، نقد، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1394ش.