خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
== دیدگاهها == | == دیدگاهها == | ||
اشتیاق شدید به [[حقوق طبیعی]] در اواخر سدهٔ هجدهم، برخی از افراد را بهناچار به طرح مسئلهٔ حقوق زنان سوق داد. مری ولستونکرافت در پاسخ به تأملاتی در باب انقلاب در فرانسه نوشتهٔ [[ادموند برک]]، کتاب [[دفاع از حقوق انسانها]]<ref>A Vindication of the Rights of Men.</ref> را نوشت که در آن ادعا کرد: «حقی که یک انسان در بدو تولد از آن برخوردار است درجهای از آزادی، تمدن و دین است که با آزادی دیگر اشخاصی که با او در جامعه زندگی میکنند، سازگار است.» دو سال بعد [[احقاق حقوق زنان]]<ref>A Vindication of the Rights of Woman.</ref> را به چاپ رساند. وی در آنجا میپرسد: «تصور کنید… آیا وقتی مردان از آزادی خود راضی و خشنودند… این رضایت ظلمی در حق زنان مطیع نیست؟» | اشتیاق شدید به [[حقوق طبیعی]] در اواخر سدهٔ هجدهم، برخی از افراد را بهناچار به طرح مسئلهٔ حقوق زنان سوق داد. مری ولستونکرافت در پاسخ به تأملاتی در باب انقلاب در فرانسه نوشتهٔ [[ادموند برک]]، کتاب [[دفاع از حقوق انسانها]]<ref>A Vindication of the Rights of Men.</ref> را نوشت که در آن ادعا کرد: «حقی که یک انسان در بدو تولد از آن برخوردار است درجهای از آزادی، تمدن و دین است که با آزادی دیگر اشخاصی که با او در جامعه زندگی میکنند، سازگار است.» دو سال بعد [[احقاق حقوق زنان]]<ref>A Vindication of the Rights of Woman.</ref> را به چاپ رساند. وی در آنجا میپرسد: «تصور کنید… آیا وقتی مردان از آزادی خود راضی و خشنودند… این رضایت ظلمی در حق زنان مطیع نیست؟» | ||
نظر او دربارهٔ حقوق زنان، کاملاً بر مبنای اصطلاحات [[آزادیخواهانهٔ برابری]] و [[حقوق طبیعی]] بنا شدهاست. تلاش [[ليبرال]]ها براي نقد وضع موجود در كتاب مري ولستون كرافت تحت عنوان «[[دفاع از حقوق زنان]] » انعكاس يافته است كه به عنوان نقطه عطفي در تاريخ فمينيسم ياد ميشود. وي نگاه تحقيرآميز مردان به زنان را مهمترين مسئله فرودستي آنان ميداند و تلاش زنان براي ايدهآل قرار گرفتن در نظر مردان را نوعي حقارت | نظر او دربارهٔ حقوق زنان، کاملاً بر مبنای اصطلاحات [[آزادیخواهانهٔ برابری]] و [[حقوق طبیعی]] بنا شدهاست. تلاش [[ليبرال]]ها براي نقد وضع موجود در كتاب مري ولستون كرافت تحت عنوان «[[دفاع از حقوق زنان]] » انعكاس يافته است كه به عنوان نقطه عطفي در تاريخ فمينيسم ياد ميشود. وي نگاه تحقيرآميز مردان به زنان را مهمترين مسئله فرودستي آنان ميداند و تلاش زنان براي ايدهآل قرار گرفتن در نظر مردان را نوعي حقارت تلقی ميكند. | ||
«مري و ستون كرافت» با انتشار كتاب «[[استیفای حقوق زنان]]» (1792) عقيده خويش را چنين ابراز داشته است كه «عقل تنها قدرت درک و اثبات حقیقت است...طبیعت عقل چنان است که اقتضا می کند در همه یکسان باشد.» به بیان او عقل جنسیت ندارد و آزادی، برابری و خرد بسیار مهم تر از خصوصیات جنسی هستند. پس اگر به نظر می رسد زنان از حیث عقلانیت از مردان کمتر هستند، به این دلیل است که از تعلیم و تربیت کافی بی بهره بودهاند. | «مري و ستون كرافت» با انتشار كتاب «[[استیفای حقوق زنان]]» (1792) عقيده خويش را چنين ابراز داشته است كه «عقل تنها قدرت درک و اثبات حقیقت است...طبیعت عقل چنان است که اقتضا می کند در همه یکسان باشد.» به بیان او عقل جنسیت ندارد و آزادی، برابری و خرد بسیار مهم تر از خصوصیات جنسی هستند. پس اگر به نظر می رسد زنان از حیث عقلانیت از مردان کمتر هستند، به این دلیل است که از تعلیم و تربیت کافی بی بهره بودهاند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
ولستون کرافت بارها در بزرگداشت عقل و معمولا به زیان عواطف سخن گفت، چنانکه جین رولاند مارتین گفته است «در طرح استیفای حقوق زنان...(ولستون کرافت) به ما الگویی آرمانی از تربیت زنانه ارائه میدهد که در آن خصوصیاتی که به طور سنتی به مردان نسبت میدهند برتر از خصوصیات سنتی زنانه قلمداد میشود.»<ref>Martin, Jane Roland. 1985. Reclaiming a conversation: the ideal of the educated woman. new haven, conn: yale university press.</ref> | ولستون کرافت بارها در بزرگداشت عقل و معمولا به زیان عواطف سخن گفت، چنانکه جین رولاند مارتین گفته است «در طرح استیفای حقوق زنان...(ولستون کرافت) به ما الگویی آرمانی از تربیت زنانه ارائه میدهد که در آن خصوصیاتی که به طور سنتی به مردان نسبت میدهند برتر از خصوصیات سنتی زنانه قلمداد میشود.»<ref>Martin, Jane Roland. 1985. Reclaiming a conversation: the ideal of the educated woman. new haven, conn: yale university press.</ref> | ||
با این نظر منفی که ولستون کرافت نسبت به عاطفه داشت و ارزش فوق | با این نظر منفی که ولستون کرافت نسبت به عاطفه داشت و ارزش فوق العادهای که برای عقل به منزلهی وجه تمایز انسان از حیوان قائل بود، انزجاراو از فلسفه ی تربیتی [[ژان ژان روسو]] در [[کتاب امیل]] تعجبی ندار. روسو در این اثر کلاسیک رشد قوای عقلانی را مهم ترین هدف تربیتی اما فقط برای پسران معرفی می کرد. او به دوگونگی جنسی انسان اعتقاد داشت یعنی معتقد بود «مرد خردورز» و «زن عاطفی» مکمل یکدیگرند.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1393؛ ص34.</ref> | ||
مبنای ولستون کرافت [[فایدهطلبی]] نیست، از دیدگاه فلسفه اخلاقی این بحث را مطرح | مبنای ولستون کرافت [[فایدهطلبی]] نیست، از دیدگاه فلسفه اخلاقی این بحث را مطرح میکند. | ||
اعتقادش بر این است که فرد تا زمانی که از خود مختاری برخوردار نباشد انسانی کامل به شمار نمیآید. | اعتقادش بر این است که فرد تا زمانی که از خود مختاری برخوردار نباشد انسانی کامل به شمار نمیآید. | ||
اگر تعقل وجه تمایز انسان از حیوان است پس زنان مانند مردان از قوت تعقل برخوردار باشند مگر اینکه دختران را حیوان بدانند. | اگر تعقل وجه تمایز انسان از حیوان است پس زنان مانند مردان از قوت تعقل برخوردار باشند مگر اینکه دختران را حیوان بدانند. | ||
== نقد دیدگاههای ولستون کرافت == | == نقد دیدگاههای ولستون کرافت == | ||
ولستون کرافت نیز مانند [[هریت تیلور]] و [[جان استوارت میل]] بر مبنای [[لیبرالیسم]] بر [[آزادی مطلق]] و بدون قید و بند معتقد است که در [[ارزششناسی]] دینی آزادی بدون قید و شرط قابل پذیرش نیست.<ref>رک: حسینی زاده، سیدعلی؛ جنسیت و تربیت از منظر اسلام و فمینیسم لیبرال؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1393؛ صص 68-71.</ref> درحالیکه، با اینکه انسان به لحاظ [[تکوینی]] آزاد و مختار آفریده شده است؛ اما این بدان معنی نیست که در همه امور آزاد بوده و بتواند به دلخواه خود رفتار کند. بلکه علاوه بر حقوق دیگران، ارزشهای اخلاقی و ضوابط دینی یعنی حقوق خداوند و حقوق خود نیز جزو قیدهای آزادی به شمار میروند. از طرفی در [[مبانی ارزششناسی]] دینی ارزشها امری واقعی بوده و مبتنی بر واقعیات میباشند؛ لذا فرد با رعایت آنها در مسیر سعادت واقعی قرار میگیرد. پس نمیتوان قائل به آزادی بدون قید و شرط شد؛ زیرا تاثیر هر عملی بر شخصیت و سعادت افراد فارغ از جنسیت آنها، در حوزه ارزششناسی دینی تاثیری واقعی میباشد.<ref>زیبایی نژاد، محمدرضا؛ ملاحظات بر مقاله فمینیسم از سوزان جیمز؛ ترجمه عباس یزدانی، در: مجموعه مقالات فمینیسم و دانشهای فمینیستی؛ قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1388؛ ص 122.</ref> | ولستون کرافت نیز مانند [[هریت تیلور]] و [[جان استوارت میل]] بر مبنای [[لیبرالیسم]] بر [[آزادی مطلق]] و بدون قید و بند معتقد است که در [[ارزششناسی]] دینی آزادی بدون قید و شرط قابل پذیرش نیست.<ref>رک: حسینی زاده، سیدعلی؛ جنسیت و تربیت از منظر اسلام و فمینیسم لیبرال؛ قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، 1393؛ صص 68-71.</ref> درحالیکه، با اینکه انسان به لحاظ [[تکوینی]] آزاد و مختار آفریده شده است؛ اما این بدان معنی نیست که در همه امور آزاد بوده و بتواند به دلخواه خود رفتار کند. بلکه علاوه بر حقوق دیگران، ارزشهای اخلاقی و ضوابط دینی یعنی حقوق خداوند و حقوق خود نیز جزو قیدهای آزادی به شمار میروند. از طرفی در [[مبانی ارزششناسی]] دینی ارزشها امری واقعی بوده و مبتنی بر واقعیات میباشند؛ لذا فرد با رعایت آنها در مسیر سعادت واقعی قرار میگیرد. پس نمیتوان قائل به آزادی بدون قید و شرط شد؛ زیرا تاثیر هر عملی بر شخصیت و سعادت افراد فارغ از جنسیت آنها، در حوزه ارزششناسی دینی تاثیری واقعی میباشد.<ref>زیبایی نژاد، محمدرضا؛ ملاحظات بر مقاله فمینیسم از سوزان جیمز؛ ترجمه عباس یزدانی، در: مجموعه مقالات فمینیسم و دانشهای فمینیستی؛ قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1388؛ ص 122.</ref> |