←زندگینامه
(←منابع) |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
بیبیخانم استرآبادی یا بیبیفاطمه استرآبادی از نویسندگان دوران مشروطه است. او در روزنامههای حبل المتین، تمدن و نشریه مجلس مقاله مینوشت. بیشتر مقالات او در دفاع از آموزش دختران است. او اولین دبستان دخترانه را بنیان گذاشت. بیشتر شهرت بیبیخانم استرآبادی به خاطر کتاب معایب الرجال است که به طنز و در پاسخ به تادیبالنسوان نوشتهاست.برخی او را نخستین زن طنزنویس ایران میدانند.<ref>ویکی پدیا صفحه(بیبیخانم استرآبادی)</ref> | بیبیخانم استرآبادی یا بیبیفاطمه استرآبادی از نویسندگان دوران مشروطه است. او در روزنامههای حبل المتین، تمدن و نشریه مجلس مقاله مینوشت. بیشتر مقالات او در دفاع از آموزش دختران است. او اولین دبستان دخترانه را بنیان گذاشت. بیشتر شهرت بیبیخانم استرآبادی به خاطر کتاب معایب الرجال است که به طنز و در پاسخ به تادیبالنسوان نوشتهاست.برخی او را نخستین زن طنزنویس ایران میدانند.<ref>ویکی پدیا صفحه(بیبیخانم استرآبادی)</ref> | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
بیبیخانم استرآبادی حاصل ازدواج خدیجه ملاباجی | بیبیخانم استرآبادی حاصل ازدواج خدیجه ملاباجی از زنان باسواد آن دوران و محمدباقرخان سرکردهٔ ایل انزلی مازندران است. محمدباقرخان در یکی از سفرهای ناصرالدین شاه به مازندران با دلاوری شیری را از پا درآورد و لقب شیرکش گرفت و در رکاب شاه به پایتخت آمد و به سمت ایشیک آقاسی باشی منسوب شد. خدیجه خانم که یکی از ندیمههای ناصرالدین شاه (شکوه السطنه) بود، کار تدریس و آموزش کودکان درباری را نیز انجام میداد.<ref>سایت تاریخ ما،انی ؛کاظمی،زندگینامه بیبی خانم استرآبادی،96/03/12</ref> | ||
محمدباقر با ملاباجی آشنا شد و از شاه اجازهٔ ازدواج با او را گرفت و با هم ازدواج کردند و به روستای نوکنده از روستاهای بندرگز از توابع استرآباد رفتند.بیبی و برادرش حسینعلی در نوکنده به دنیا آمدند، اما مادرشان خدیجه علاقهای به تداوم ازدواجش نداشت زیرا باقرخان شیرکش پنج زن دیگر هم داشت. خدیجه پس از مدتی موفق میشود خانهٔ همسر را با دو فرزندش به بهانه زیارت کربلا ترک کند اما از کربلا به تهران میآید و مجدداً به دربار میرود و به شغل ملاباجی دربار مشغول میشود. دو سال بعد محمدباقرخان در اختلافات قومی کشته میشود و خدیجه دیگر هرگز به مازندران بازنمیگردد. | |||
بیبی در دربار درس خواند و بزرگ شد تا آن که با افسر جوانی از اهالی قفقاز که به تهران مهاجرت کرده بود، به نام موسیخان وزیراف آشنا شد. این دو به هم علاقهمند شدند و چون خدیجه باجی با وصلتشان مخالف بود بیبی از خانه میگریزد و در ۲۲سالگی با موسی خان وزیری ازدواج | محمدباقر با ملاباجی آشنا شد و از شاه اجازهٔ [[ازدواج]] با او را گرفت و با هم [[ازدواج]] کردند و به روستای نوکنده از روستاهای بندرگز از توابع استرآباد رفتند.بیبی و برادرش حسینعلی در نوکنده به دنیا آمدند، اما مادرشان خدیجه علاقهای به تداوم ازدواجش نداشت زیرا باقرخان شیرکش پنج زن دیگر هم داشت. خدیجه پس از مدتی موفق میشود خانهٔ همسر را با دو فرزندش به بهانه زیارت کربلا ترک کند اما از کربلا به تهران میآید و مجدداً به دربار میرود و به شغل ملاباجی دربار مشغول میشود. دو سال بعد محمدباقرخان در اختلافات قومی کشته میشود و خدیجه دیگر هرگز به مازندران بازنمیگردد.بیبی خانم توانست نزد مادرش آموزش ببیند و درس بخواند و از این امتیاز برخوردار بود که هم بتواند دنیای درون حرمسرا را مشاهده کند و هم دنیای بیرون را تجربه نماید.<ref>سایت تاریخ ما،انی ؛کاظمی،زندگینامه بیبی خانم استرآبادی،96/03/12</ref> | ||
بیبی در دربار درس خواند و بزرگ شد تا آن که با افسر جوانی از اهالی قفقاز که به تهران مهاجرت کرده بود، به نام موسیخان وزیراف آشنا شد. این دو به هم علاقهمند شدند و چون خدیجه باجی با وصلتشان مخالف بود بیبی از خانه میگریزد و در ۲۲سالگی با موسی خان وزیری [[ازدواج]] میکند. برخی از تاریخ نویسان میگویند بیبی خانم استرآبادی زود [[ازدواج]] کرد و با همه عشق و علاقهای که به همسرش داشت، زندگی مشترکشان کوتاه بود و همسرش با دختر خدمتکاری [[ازدواج]] کرد.بيبي خانم بر اثر بيتوجهيهاي شوهر و رفتارهاي ناشايست هوو به ناچار خانه را ترك گفت ولي چندي بعد دوباره به خانه بازگشت و با شوهر از در آشتي درآمد، اما تجربه تلخ هووداری در خاطرش تا پايان عمر باقي ماند تا آنجا كه در كتاب خود معايبالرجال به ذكر آن ميپردازد.<ref>جلالی، نادره، بیبی خانم استرابادی از فعالان حقوق زنان در عصر قاجار</ref> | |||
==تاسیس مدرسه== | ==تاسیس مدرسه== | ||
از آنجا كه بيبي خانم اعتقاد داشت: «مردان با دور نگهداشتن زن از سواد و علم و معرفت به او ظلم ميكنند و سبب ناآگاهي آنان ميشوند»، پس از برقراري نظام مشروطه (1324ق) و انتساب شوهرش به رياست قشون شيراز، به فكر تأسيس مدرسه دخترانه افتاد. بدين ترتيب مدرسه دخترانه ملي «دوشيزگان» را در خانه خود نزديك دروازه محمديه در بازارچه حاجي محمدحسن در سال 1324 ق تأسيس و با اجازهنامه رسمي از وزارت معارف با سه كلاس افتتاح كرد. يك كلاس را خود و دو ديگر را دخترانش اداره ميكردند.بيبي خانم اعلاميهاي در روزنامه مجلس مورخ 9 صفر 1325 به چاپ رساند و در آن اعلام كرد كه مدرسه داراي حياطي بزرگ و اطاقهاي متعدد است و پنج معلم در آن دروس رياضي،تاريخ، جغرافي، علوم ديني و آشپزي تدريس ميكنند و شاگردان آن نيز از هفت الي دوازدة سال دارند. او همچنين مركزي را براي آموزش كارهاي دستي افتتاح كرد و به تهيدستان جهت ثبت نام دخترانشان در مدرسه تخفيف داد.تأسيس اين مدرسه با واكنشهاو مخالفتهایی از سوي مردم رو به رو شد. سيد علي شوشتري روحاني محل به عنوان اعتراض در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) متحصن شد. او درباره بيبي خانم و مدرسهاش تكفيرنامهاي صادر كرد و در آن نوشت: «اين زن مفاسد دينيه دارد، در منزلش تار ميزنند و اجتماع هنرمندان است<ref>ملاح، نرجس مهرانگيز، از زنان پيشگام ايراني افضل وزيري دختر بيبي خانم استرابادي، تهران، شيرازه، 1385، ص 26.</ref> و آن را به منظور رواج بيعفتي داير كرده است.»<ref>ناهيد، عبدالحسين، زنان ايران در جنبش مشروطه، آلمان، نويد، 1368، ص 19</ref> | از آنجا كه بيبي خانم اعتقاد داشت: «مردان با دور نگهداشتن زن از سواد و علم و معرفت به او ظلم ميكنند و سبب ناآگاهي آنان ميشوند»، پس از برقراري نظام مشروطه (1324ق) و انتساب شوهرش به رياست قشون شيراز، به فكر تأسيس مدرسه دخترانه افتاد. بدين ترتيب مدرسه دخترانه ملي «دوشيزگان» را در خانه خود نزديك دروازه محمديه در بازارچه حاجي محمدحسن در سال 1324 ق تأسيس و با اجازهنامه رسمي از وزارت معارف با سه كلاس افتتاح كرد. يك كلاس را خود و دو ديگر را دخترانش اداره ميكردند.بيبي خانم اعلاميهاي در روزنامه مجلس مورخ 9 صفر 1325 به چاپ رساند و در آن اعلام كرد كه مدرسه داراي حياطي بزرگ و اطاقهاي متعدد است و پنج معلم در آن دروس رياضي،تاريخ، جغرافي، علوم ديني و آشپزي تدريس ميكنند و شاگردان آن نيز از هفت الي دوازدة سال دارند. او همچنين مركزي را براي آموزش كارهاي دستي افتتاح كرد و به تهيدستان جهت ثبت نام دخترانشان در مدرسه تخفيف داد.تأسيس اين مدرسه با واكنشهاو مخالفتهایی از سوي مردم رو به رو شد. سيد علي شوشتري روحاني محل به عنوان اعتراض در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) متحصن شد. او درباره بيبي خانم و مدرسهاش تكفيرنامهاي صادر كرد و در آن نوشت: «اين زن مفاسد دينيه دارد، در منزلش تار ميزنند و اجتماع هنرمندان است<ref>ملاح، نرجس مهرانگيز، از زنان پيشگام ايراني افضل وزيري دختر بيبي خانم استرابادي، تهران، شيرازه، 1385، ص 26.</ref> و آن را به منظور رواج بيعفتي داير كرده است.»<ref>ناهيد، عبدالحسين، زنان ايران در جنبش مشروطه، آلمان، نويد، 1368، ص 19</ref> |