Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۴: خط ۴۴:


===تک‌همسری===
===تک‌همسری===
از نظر انگلس، در تاریخ سه شکلی اصلی [[ازدواج]] وجود دارد که به‌طور کلی با سه مرحله عمده تکامل انسانی انطباق دارد. برای دوران توحش، ازدواج گروهی؛ برای عصر بربریت، ازدواج زوجی؛ برای دوران تمدن، تک‌همسری، که زنای محصنه و فحشاء نیز مکمل آن است. منظور از ازدواج زوجی، زندگی مشترک دو نفر بر مبنای عاطفه و علاقه مشترک است نه پول و موقعیت اجتماعی.  
از نظر انگلس، در تاریخ سه شکلی اصلی [[ازدواج]] وجود دارد که به‌طور کلی با سه مرحله عمده تکامل انسانی انطباق دارد. برای دوران توحش، ازدواج گروهی؛ برای عصر بربریت، ازدواج زوجی؛ برای دوران تمدن، تک‌همسری، که زنای محصنه و فحشاء نیز مکمل آن است. منظور از ازدواج زوجی، زندگی مشترک دو نفر بر مبنای عاطفه و علاقه مشترک است نه پول و موقعیت اجتماعی.<ref>انگلس، زنان در جامعه، ص12.</ref>
نهاد تك‌همسري همراه با مالكيت خصوصي و تقسيم‌هاي طبقاتي پامي‌گيرد. اين نهاد متكي بر برتري مرد است؛ هدف روشن آن زاد و رود يك پدرانگي بي‌قيدوشرط است؛ اين پدرانگي لازم است تا اين فرزندان در زمان مقتضي، ثروت پدر خود را به عنوان وارث طبيعي‌اش به [[ارث]] ببرند. به عنوان يك قاعده، تنها مرد مي‌تواند ازدواج را فسخ كند، و در عمل محدوديت تك‌همسري فقط در خصوص زنان اعمال مي‌شود. در اين معنا، نهاد خانواده حتي تك‌همسري حقيقي نيست. تك‌همسري به هيچ عنوان ثمره عشق جنسي فردي نبود و با آن هيچ قرابتي نداشت. زيرا ازدواج، همان ازدواج سهل‌گيرانه پيشين باقي ماند. خانواده تك‌همسري اولين شكل خانواده است كه مبتني بر شرايط اقتصادي و نه طبيعي است؛ يعني پيروزي مالكيت خصوصي، بنابراين تك‌همسري به هيچ¬وجه در تاريخ در حكم مصالحه زن و مرد ظاهر نمي‌شود و چه رسد به اينكه عالي‌ترين شكل براي چنين مصالحه‌اي باشد. برعكس، تك‌همسري به عنوان استيلاي يك جنس بر جنس ديگر، اعلان تعارض بين جنس‌ها است كه تا دوران ماقبل تاريخ كاملا ناشناخته مانده بود.   
سپس انگلس اين بحث را با يك توضيح قوي خلاصه مي‌كند: ستيزه‌گري درجه يكي كه در تاريخ ظاهر مي‌شود، منطبق است با توسعه ستيزه‌گري بين زن و مرد در ازدواج تك¬همسري، ستم درجه يكي جنس مونث توسط جنس مذكر. تك‌همسري، يك پيشرفت تاريخي بزرگ بود. اما درعين‌حال، همراه با برده‌داري و ثروت خصوصي، دوره‌اي را گشود كه تاكنون ادامه دارد و در آن هر پيشرفتي يك پسرفت نسبي است، و رفاه و ترقي يك گروه با بدبختي و سركوب ديگران به2دست مي¬آيد. اين شكل سلولي جامعه متمدن است كه در آن مي¬توانيم ماهيت ستيزه¬گري¬ها و تضادهايي را كه در اين جامعه به¬طور كامل بسط مي¬يابد مطالعه كنيم.   
نهاد تك‌همسري همراه با مالكيت خصوصي و تقسيم‌هاي طبقاتي پامي‌گيرد. اين نهاد متكي بر برتري مرد است؛ هدف روشن آن زاد و رود يك پدرانگي بي‌قيدوشرط است؛ اين پدرانگي لازم است تا اين فرزندان در زمان مقتضي، ثروت پدر خود را به عنوان وارث طبيعي‌اش به [[ارث]] ببرند.<ref>انگلس، زنان در جامعه، ص221.</ref>
مخالفت با فمينيسم بورژوايي
 
انگلس مانند جنبش¬هاي اصلي سوسياليستي زنان، كاري به اتحاديه¬هاي بورژوايي حقوق زنان نداشت. اولا اتحاديه¬هاي يادشده (مانند امروز) معمولا برابري انتزاعي را در مقابل حمايت از زنان كارگر در صنعت قرار مي¬دادند. انگلس به يك فمينيست  توضيح داد كه: تاجايي كه مي¬دانم، مزد برابر براي كار برابر براي هردو جنس، تا زماني¬كه مزد به¬طور كلي الغا شود، مطالبه همه سوسياليست¬هاست. اينكه زن كارگر به دليل عملكرد ويژه فيزيولوژيكي خود، در مقابل بهره¬كشي سرمايه¬دارانه، نياز به محافظت ويژه¬اي دارد، براي من روشن است. زنان انگليسي كه از حقوق رسمي هم¬جنسان خود پشتيباني كردند تا به خودشان اجازه دهند كه به¬طور كامل مانند مردان – مستقيم يا غيرمستقيم- استثمار شوند، علاقه¬مند به بهره¬كشي سرمايه¬داري از دو جنس هستند. اعتراف مي¬كنم كه بيشتر به سلامت نسل آينده علاقه¬مند هستم تا به برابري مطلق رسمي جنس¬ها در واپسين سال¬هاي شيوه توليد سرمايه¬دارانه. عقيده من اينست كه برابري واقعي زنان و مردان تنها زماني مي¬تواند محقق شود كه بهره¬كشي از هردو.
به عنوان يك قاعده، تنها مرد مي‌تواند ازدواج را فسخ كند، و در عمل محدوديت تك‌همسري فقط در خصوص زنان اعمال مي‌شود. در اين معنا، نهاد خانواده حتي تك‌همسري حقيقي نيست. تك‌همسري به هيچ عنوان ثمره عشق جنسي فردي نبود و با آن هيچ قرابتي نداشت. زيرا ازدواج، همان ازدواج سهل‌گيرانه پيشين باقي ماند. خانواده تك‌همسري اولين شكل خانواده است كه مبتني بر شرايط اقتصادي و نه طبيعي است؛ يعني پيروزي مالكيت خصوصي، بنابراين تك‌همسري به هيچ¬وجه در تاريخ در حكم مصالحه زن و مرد ظاهر نمي‌شود و چه رسد به اينكه عالي‌ترين شكل براي چنين مصالحه‌اي باشد. برعكس، تك‌همسري به عنوان استيلاي يك جنس بر جنس ديگر، اعلان تعارض بين جنس‌ها است كه تا دوران ماقبل تاريخ كاملا ناشناخته مانده بود. <ref>انگلس، زنان در جامعه، ص224.</ref>
   
سپس انگلس اين بحث را با يك توضيح قوي خلاصه مي‌كند: ستيزه‌گري درجه يكي كه در تاريخ ظاهر مي‌شود، منطبق است با توسعه ستيزه‌گري بين زن و مرد در ازدواج تك‌همسري، ستم درجه يكي جنس مونث توسط جنس مذكر. تك‌همسري، يك پيشرفت تاريخي بزرگ بود. اما درعين‌حال، همراه با برده‌داري و ثروت خصوصي، دوره‌اي را گشود كه تاكنون ادامه دارد و در آن هر پيشرفتي يك پسرفت نسبي است، و رفاه و ترقي يك گروه با بدبختي و سركوب ديگران به‌دست مي‌آيد. اين شكل سلولي جامعه متمدن است كه در آن مي‌توانيم ماهيت ستيزه‌گري‌ها و تضادهايي را كه در اين جامعه به‌طور كامل بسط مي‌يابد مطالعه كنيم.<ref>انگلس، زنان در جامعه، ص224.</ref>  
===مخالفت با فمينيسم بورژوايي===
انگلس مانند جنبش‌هاي اصلي سوسياليستي زنان، كاري به اتحاديه‌هاي بورژوايي حقوق زنان نداشت. اولا اتحاديه‌هاي يادشده (مانند امروز) معمولا برابري انتزاعي را در مقابل حمايت از زنان كارگر در صنعت قرار مي‌دادند. انگلس به يك فمينيست  توضيح داد كه: تاجايي كه مي‌دانم، مزد برابر براي كار برابر براي هردو جنس، تا زماني كه مزد به‌طور كلي الغا شود، مطالبه همه سوسياليست‌هاست. اينكه زن كارگر به دليل عملكرد ويژه فيزيولوژيكي خود، در مقابل بهره@كشي سرمايه¬دارانه، نياز به محافظت ويژه¬اي دارد، براي من روشن است. زنان انگليسي كه از حقوق رسمي هم¬جنسان خود پشتيباني كردند تا به خودشان اجازه دهند كه به¬طور كامل مانند مردان – مستقيم يا غيرمستقيم- استثمار شوند، علاقه¬مند به بهره¬كشي سرمايه¬داري از دو جنس هستند. اعتراف مي¬كنم كه بيشتر به سلامت نسل آينده علاقه¬مند هستم تا به برابري مطلق رسمي جنس¬ها در واپسين سال¬هاي شيوه توليد سرمايه¬دارانه. عقيده من اينست كه برابري واقعي زنان و مردان تنها زماني مي¬تواند محقق شود كه بهره¬كشي از هردو.
به باور انگلس، نخستین ستم طبقاتی با نخستین ستم بر جنس مونث از سوی جنس مذکر متقارن و درنتیجه امری تاریخی است. وی رهایی زنان و برابری آنان با مردان را منوط به تغییرات اجتماعی می¬داند. جالب آنکه از جمله شروط بسیار مهم برای آزادی زنان زنان از نظر او، حضور آنها در کار مولد خارج از خانه است، یعنی شرطی که با گسترش سرمایه¬داری صنعتی گسترش می¬یابد.  
به باور انگلس، نخستین ستم طبقاتی با نخستین ستم بر جنس مونث از سوی جنس مذکر متقارن و درنتیجه امری تاریخی است. وی رهایی زنان و برابری آنان با مردان را منوط به تغییرات اجتماعی می¬داند. جالب آنکه از جمله شروط بسیار مهم برای آزادی زنان زنان از نظر او، حضور آنها در کار مولد خارج از خانه است، یعنی شرطی که با گسترش سرمایه¬داری صنعتی گسترش می¬یابد.  
  به¬طوركلي انگلس ــ مانند رهبران زنان انقلابي ماركسيست مانند كلارا زتكين در آلمان و النور ماركس در انگليس ــ  به¬شدت از تشكيلات جنبش¬هاي زنان سوسياليست و جنبش¬هاي زنان كارگر كه براي برابري جنسي كامل مبارزه مي¬كردند، پشتيباني و با گروه¬هاي بورژوايي، حقوق زنان بورژوايي كه برايشان كسب حق جداگانه زنان، يك سرگرمي كاملا بورژوايي بود، مخالفت مي¬كند.
  به¬طوركلي انگلس ــ مانند رهبران زنان انقلابي ماركسيست مانند كلارا زتكين در آلمان و النور ماركس در انگليس ــ  به¬شدت از تشكيلات جنبش¬هاي زنان سوسياليست و جنبش¬هاي زنان كارگر كه براي برابري جنسي كامل مبارزه مي¬كردند، پشتيباني و با گروه¬هاي بورژوايي، حقوق زنان بورژوايي كه برايشان كسب حق جداگانه زنان، يك سرگرمي كاملا بورژوايي بود، مخالفت مي¬كند.
 


== آثار ==
== آثار ==