Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۴۹: خط ۴۹:


==دیدگاه==
==دیدگاه==
فضل الرحمن از جمله متفکران مدرنیسم اسلامی کلاسیک می‌باشد که در قرن 19 سعی در مدرنیزه کردن آموزه‌های اسلامی از طریق شیوه‌های جدید اجتهاد را داشت.  
فضل الرحمن از جمله متفکران مدرنیسم اسلامی کلاسیک می‌باشد که در قرن 19م سعی در مدرنیزه کردن آموزه‌های اسلامی از طریق شیوه‌های جدید اجتهاد را داشت. مهم ترین دغدغه‌ی فضل الرحمن بیماری جدید جوامع اسلامی بود که شرفی آن را سندروم فصام می‌نامد و آن عبارت است از دوگانگی و تضاد بین دو گفتمان اسلام و مدرنیسم و قربانی کردن یکی برای دیگری. <ref>محمد شرفی، الاسلام و الحریة: سوء التفاهم التاریخی، ص 11-10</ref>


مهم ترین دغدغه‌ی فضل الرحمن بیماری جدید جوامع اسلامی بود که شرفی آن را سندروم فصام می‌نامد و آن عبارت است از دوگانگی و تضاد بین دو گفتمان اسلام و مدرنیسم و قربانی کردن یکی برای دیگری. <ref>محمد شرفی، الاسلام و الحریة: سوء التفاهم التاریخی، ص 11-10</ref>
وی با اتخاذ یک رویکرد بازتاب گرایانه و هرمونتیک به آموزه‌های اسلام بر تمایز نهادن میان دین و فهم از دین تأکید می‌کند و معتقد است که صرفاً یک روش معتبر برای تفسیر متن وجود ندارد. از نظر او تفاسیر متعدد برای بقای دین، امری اساسی به شمار می‌رود.مهم‌ترین تئوری فضل الرحمن در باب اصلاح فکر دینی و حاکم کردن اسلام در جهان جدید، نظریه‌ای است موسوم به «نظریه‌ی دوحرکتی» که ابزار نوین مطالعه‌ی تاریخ و جامعه شناختی را برای درک دین به خدمت می‌گیرد. <ref>Fazlur Rahman, lslam and Modernity ص، 20</ref> در این راستا او نظریه‌ی خود را که آن را مدرنیسم اسلامی می‌نامد ارائه می‌دهد و تنها راه پاسخ به سؤالات جدید ناشی از مدرنیسم با استفاده از آموزه‌های اسلام را اجتهاد می‌داند. <ref>Fazlur Rahman "Revival and Reform in lslam" , op. cit ., p 640</ref>  
 
وی با اتخاذ یک رویکرد بازتاب گرایانه و هرمونتیک به آموزه‌های اسلام بر تمایز نهادن میان دین و فهم از دین تأکید می‌کند و معتقد است که صرفاً یک روش معتبر برای تفسیر متن وجود ندارد. از نظر او تفاسیر متعدد برای بقای دین، امری اساسی به شمار می‌رود.
 
مهم‌ترین تئوری فضل الرحمن در باب اصلاح فکر دینی و حاکم کردن اسلام در جهان جدید، نظریه‌ای است موسوم به «نظریه‌ی دوحرکتی» که ابزار نوین مطالعه‌ی تاریخ و جامعه شناختی را برای درک دین به خدمت می‌گیرد. <ref>Fazlur Rahman, lslam and Modernity ص، 20</ref> در این راستا او نظریه‌ی خود را که آن را مدرنیسم اسلامی می‌نامد ارائه می‌دهد و تنها راه پاسخ به سؤالات جدید ناشی از مدرنیسم با استفاده از آموزه‌های اسلام را اجتهاد می‌داند. <ref>Fazlur Rahman "Revival and Reform in lslam" , op. cit ., p 640</ref>  


وی از روش تاریخی جامعه شناختی برای مطالعه‌ی احکام اسلام و مقایسه‌ی شرایط اجتماعی دوره‌های مختلف صدور احکام فقهی استقبال می‌کند. فضل الرحمن معتقد است از این روش باید برای استخراج ارزش‌های اصلی جوامع اسلامی استفاده کرد.
وی از روش تاریخی جامعه شناختی برای مطالعه‌ی احکام اسلام و مقایسه‌ی شرایط اجتماعی دوره‌های مختلف صدور احکام فقهی استقبال می‌کند. فضل الرحمن معتقد است از این روش باید برای استخراج ارزش‌های اصلی جوامع اسلامی استفاده کرد.
فضل الرحمن با نگاه تاریخی که به دین دارد «سنت» را به «سنت نبوی» و «سنت زنده» تقسیم می‌کند. سنت نبوی در اندیشه‌ی فضل الرحمن همان اعمال نبی مکرم اسلام است که به اقتضاء شرایط جامعه‌ی عربستان آن زمان، صورت می‌پذیرفت. اما او معتقد است که بشر جدید نیازمند «سنت زنده» است و این سنت زنده همان سنت نبوی است که به نحو خلاقانه بسط یافته و تفسیر شده تا با چالش‌های جدید به وجود آمده در جامعه‌ی اسلامی مواجه شود. <ref>علمی، محمد جعفر، «بررسى و نقد نظریه فضل الرحمان در بازسازى اجتهاد در دین»</ref>


فضل الرحمن با نگاه تاریخی که به دین دارد «سنت» را به «سنت نبوی» و «سنت زنده» تقسیم می‌کند. سنت نبوی در اندیشه‌ی فضل الرحمن همان اعمال نبی مکرم اسلام است که به اقتضاء شرایط جامعه‌ی عربستان آن زمان، صورت می‌پذیرفت.
همچنان که اشاره شد اجتهاد رکن اصلی نظریه‌ی فضل الرحمن را شکل می‌دهد. اجتهاد، قادر است اسلام و مدرنیسم را از مسیر تعارضی خارج ساخته و در قالب یک نظریه‌ی مدرنیسم اسلامی تلفیق کند. او همچنین بر لزوم مدرنیزه کردن شیوه‌های اجتهاد مطابق با ابزار مدرن مطالعه‌ی اقتصاد و جامعه تأکید می‌کند. خود نیز، تلاش می‌کند روش‌های جدیدی را برای اجتهاد مطابق با عقلانیت مدرن ارائه دهد. وی همچنین یک روش هرمنوتیکی را برای فهم قرآن به عنوان یک کل به هم پیوسته‌ی ضروری تدوین می‌کند. «نظریه‌ی دو حرکتی»<ref>Double Movement</ref> برای تفسیر هرمنوتیکی قرآن مهم‌ترین راهکار فضل‌الرحمن در زمینه‌ی اصلاح روش شناسی است. در این روش شناسی تأکید او بر پس زمینه است و الگوی قانون‌گذاری‌ها را در پس زمینه‌ی تاریخی اجتماعی مطالعه می‌کند.   
 
اما او معتقد است که بشر جدید نیازمند «سنت زنده» است و این سنت زنده همان سنت نبوی است که به نحو خلاقانه بسط یافته و تفسیر شده تا با چالش‌های جدید به وجود آمده در جامعه‌ی اسلامی مواجه شود. <ref>علمی، محمد جعفر، بررسى و نقد نظریه فضل الرحمان در بازسازى اجتهاد در دین</ref>
 
همچنان که اشاره شد اجتهاد رکن اصلی نظریه‌ی فضل الرحمن را شکل می‌دهد. اجتهاد، قادر است اسلام و مدرنیسم را از مسیر تعارضی خارج ساخته و در قالب یک نظریه‌ی مدرنیسم اسلامی تلفیق کند.  
 
او همچنین بر لزوم مدرنیزه کردن شیوه‌های اجتهاد مطابق با ابزار مدرن مطالعه‌ی اقتصاد و جامعه تأکید می‌کند. خود نیز، تلاش می‌کند روش‌های جدیدی را برای اجتهاد مطابق با عقلانیت مدرن ارائه دهد.  
 
وی همچنین یک روش هرمنوتیکی را برای فهم قرآن به عنوان یک کل به هم پیوسته‌ی ضروری تدوین می‌کند. «نظریه‌ی دو حرکتی»<ref>Double Movement</ref> برای تفسیر هرمنوتیکی قرآن مهم‌ترین راهکار فضل‌الرحمن در زمینه‌ی اصلاح روش شناسی است. در این روش شناسی تأکید او بر پس زمینه است و الگوی قانون‌گذاری‌ها را در پس زمینه‌ی تاریخی اجتماعی مطالعه می‌کند.   
 
نتیجه‌ی روش پیشنهادی فضل الرحمن، بازشدن باب اجتهاد و نوآوری در احکام خواهد بود. تعریف وی از اجتهاد این است که اجتهاد «تلاش برای فهم معنای یک متن یا حکم در زمان گذشته که در برگیرنده‌ی یک قانون است و تغییر دادن آن با توسعه و بسط آن، [ٍExpansion] و یا محدود ساختن [Restriction] مفاد آن و به عبارت دیگر اصلاح کردن آن به گونه‌ای که موقعیت تازه نیز تحت شمول آن قرار گیرد». 
 
در واقع منظور فضل‌الرحمن از این تعریف آن است که؛ در اجتهاد، معنای متن قرآنی یا روایت و یا احکامی که در سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است، باید در مرحله‌ی نخست از شرایط تاریخی آن پیراسته شود و سپس ماحصل آن برای بیان حکم در شرایط جدید مورد استفاده قرار گیرد.<ref>[http://ensani.ir/fa/article/84017/%D8%A8%D8%B1%D8%B1%D8%B3%D9%89-%D9%88-%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D9%81%D8%B6%D9%84-%D8%A7%D9%84%D8%B1%D8%AD%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%89-%D8%A7%D8%AC%D8%AA%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%DB%8C%D9%86 بررسى و نقد نظریه فضل الرحمان در بازسازى اجتهاد در دین]</ref>
 
فضل‌الرحمن با توجه به نظریه دوحرکتی و روش تفسیری خویش به تفسیرجایگاه [[زنان]] به طور کلی و احکام مربوط به آنان پرداخته است. وی این احکام را مانند سایر احکام اجتماعی اسلام، تاریخی و مربوط به زمان صدر اسلام دانسته است.


وی با تکیه به روش خود در آغاز به بررسی و تحلیل جایگاه و موقعیت اجتماعی زنان در زمان قبل اسلام و مقارن با ظهور آن پرداخته و بیان می‌کند که در دوره جاهلی، زنان از هیچ جایگاه اجتماعی برخوردار نبودند؛ نه از پدران خود [[ارث]] می‌بردند و نه از شوهران خود. پس از مرگ شوهر نیز باید بالاجبار تن به [[ازدواج]] با یکی از اقوام شوهر خود می‌دادند.  
نتیجه‌ی روش پیشنهادی فضل الرحمن، بازشدن باب اجتهاد و نوآوری در احکام خواهد بود. تعریف وی از اجتهاد این است که اجتهاد «تلاش برای فهم معنای یک متن یا حکم در زمان گذشته که در برگیرنده‌ی یک قانون است و تغییر دادن آن با توسعه و بسط آن، [ٍExpansion] و یا محدود ساختن [Restriction] مفاد آن و به عبارت دیگر اصلاح کردن آن به گونه‌ای که موقعیت تازه نیز تحت شمول آن قرار گیرد». در واقع منظور فضل‌الرحمن از این تعریف آن است که؛ در اجتهاد، معنای متن قرآنی یا روایت و یا احکامی که در سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است، باید در مرحله‌ی نخست از شرایط تاریخی آن پیراسته شود و سپس ماحصل آن برای بیان حکم در شرایط جدید مورد استفاده قرار گیرد.<ref>علمی، محمد جعفر، «بررسى و نقد نظریه فضل الرحمان در بازسازى اجتهاد در دین»</ref>


در رابطه با [[چند همسری]] نیز حدی برای مردان در این رابطه وجود نداشت. با ظهور اسلام، قرآن کریم جایگاه زنان را مورد تجدید نظر قرار داد. برای آنها ارث معین کرد، حق آزادی در ازدواج به آنان داده شد و در رابطه با چند همسری نیز این تعداد محدود به 4 [[زن]] شد.
فضل‌الرحمن با توجه به نظریه دوحرکتی و روش تفسیری خویش به تفسیرجایگاه [[زنان]] به طور کلی و احکام مربوط به آنان پرداخته است. وی این احکام را مانند سایر احکام اجتماعی اسلام، تاریخی و مربوط به زمان صدر اسلام دانسته است.وی با تکیه به روش خود در آغاز به بررسی و تحلیل جایگاه و موقعیت اجتماعی زنان در زمان قبل اسلام و مقارن با ظهور آن پرداخته و بیان می‌کند که در دوره جاهلی، زنان از هیچ جایگاه اجتماعی برخوردار نبودند؛ نه از پدران خود [[ارث]] می‌بردند و نه از شوهران خود. پس از مرگ شوهر نیز باید بالاجبار تن به [[ازدواج]] با یکی از اقوام شوهر خود می‌دادند. <ref>علمی، محمد جعفر، «بررسى و نقد نظریه فضل الرحمان در بازسازى اجتهاد در دین»</ref>


تحلیل او در این باره این است که با بررسی شرایط زنان، پیش و پس از اسلام به خوبی روشن می‌شود که جهت گیری دین اسلام در جهت ایفای حقوقی که زنان سزاوار آن بودند می‌باشد. اما درعین حال به دلیل شرایط اجتماعی و تاریخی آن روزگار، این تغییر به طور دفعی، انجام پذیر نبوده و جامعه، پذیرای آن نبوده است. به تعبیر فضل‌الرحمن، فقط افراد خام و بی‌تجربه می‌توانند ادعا کنند که باید این تغییرات به طور دفعی انجام می‌شد.  
در رابطه با [[چند همسری]] نیز حدی برای مردان در این رابطه وجود نداشت. با ظهور اسلام، قرآن کریم جایگاه زنان را مورد تجدید نظر قرار داد. برای آنها ارث معین کرد، حق آزادی در ازدواج به آنان داده شد و در رابطه با چند همسری نیز این تعداد محدود به 4 [[زن]] شد.تحلیل او در این باره این است که با بررسی شرایط زنان، پیش و پس از اسلام به خوبی روشن می‌شود که جهت گیری دین اسلام در جهت ایفای حقوقی که زنان سزاوار آن بودند می‌باشد. اما درعین حال به دلیل شرایط اجتماعی و تاریخی آن روزگار، این تغییر به طور دفعی، انجام پذیر نبوده و جامعه، پذیرای آن نبوده است. به تعبیر فضل‌الرحمن، فقط افراد خام و بی‌تجربه می‌توانند ادعا کنند که باید این تغییرات به طور دفعی انجام می‌شد. <ref>علمی، محمد جعفر، «بررسى و نقد نظریه فضل الرحمان در بازسازى اجتهاد در دین»</ref>


در هر حال وی تصریح می‌کند که بر اساس آیه 3 سوره نساء که می‌فرماید:«وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ» اگر چه قرآن کریم، اجازه چند همسری را داده، اما آن را منوط به رعایت عدالت بین زنان کرده است.  
در هر حال وی تصریح می‌کند که بر اساس آیه 3 سوره نساء که می‌فرماید:«وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِی الْیَتَامَى فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَلِکَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ» اگر چه قرآن کریم، اجازه چند همسری را داده، اما آن را منوط به رعایت عدالت بین زنان کرده است. وی در ادامه استناد به آیه شریفه 128 از همین سوره«وَلَن تَسْتَطِیعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَیْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُواْ کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا» چنین نتیجه‌گیری می‌کند که با توجه به عدم امکان رعایت عدالت در بین همسران متعدد، جهت‌گیری قرآن در مسیر نفی چند همسری است. اگر چه در آن روزگار بیان این حکم به این گونه ممکن پذیر نبوده است.<ref>علمی، محمد جعفر، «بررسى و نقد نظریه فضل الرحمان در بازسازى اجتهاد در دین»</ref>


وی در ادامه استناد به آیه شریفه 128 از همین سوره«وَلَن تَسْتَطِیعُواْ أَن تَعْدِلُواْ بَیْنَ النِّسَاء وَلَوْ حَرَصْتُمْ فَلاَ تَمِیلُواْ کُلَّ الْمَیْلِ فَتَذَرُوهَا کَالْمُعَلَّقَةِ وَإِن تُصْلِحُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا» چنین نتیجه‌گیری می‌کند که با توجه به عدم امکان رعایت عدالت در بین همسران متعدد، جهت‌گیری قرآن در مسیر نفی چند همسری است. اگر چه در آن روزگار بیان این حکم به این گونه ممکن پذیر نبوده است.<ref>همان</ref>
==نقد==
==نقد==
بر دیدگاه فضل‌الرحمن اشکالات مبنایی و اساسی بر طبق اصول و مبانی تشیع  وارد است.  
بر دیدگاه فضل‌الرحمن اشکالات مبنایی و اساسی بر طبق اصول و مبانی تشیع  وارد است.