خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
==جایگاه و مقام هاجر در قرآن== | ==جایگاه و مقام هاجر در قرآن== | ||
===سنت سعی بین صفا و مروه=== | ===سنت سعی بین صفا و مروه=== | ||
عمل عبادی سعی بین صفا و مروه، به عنوان یکی از افتخارات حضرت هاجر دانستهاند. سنت سعی بین صفا و مروه، یکی از شعائر دین اسلام و از اعمال مناسک حج بهشمار میآید که حاجیان در هنگام انجام اعمال حج، هفت بار بین صفا و مروه را به مانند هاجر، این مسیر پیموده شده را طی میکنند. | عمل عبادی سعی بین صفا و مروه، به عنوان یکی از افتخارات حضرت هاجر دانستهاند. سنت سعی بین صفا و مروه، یکی از شعائر دین اسلام و از اعمال مناسک حج بهشمار میآید<ref> فیض کاشانی، تفسیرالصافی، 1373ش، ج1، ص188.</ref> که حاجیان در هنگام انجام اعمال حج، هفت بار بین صفا و مروه را به مانند هاجر، این مسیر پیموده شده را طی میکنند.<ref>گلی زواره، «شکوه شکیبایی، شرحی بر زندگی هاجر»، 1378ش، ش96،</ref> | ||
===چشمه زمزم=== | ===چشمه زمزم=== | ||
چشمهای مبارک و مشهور که در کنار خانه کعبه وجود دارد. چشمهای که بیانگر تلاش، اخلاص و توکل هاجر و فرزندش اسماعیل در آن سرزمین خشک و سوزان مکه بوده است. امروزه حاجیان پیرامون چشمه زمزم، جمع میشوند و به نیت شفا قطرهای از آن مینوشند و به عنوان سوغات متبرک، با خود به همراه میبرند. | چشمهای مبارک و مشهور که در کنار خانه کعبه وجود دارد. چشمهای که بیانگر تلاش، اخلاص و توکل هاجر و فرزندش اسماعیل در آن سرزمین خشک و سوزان مکه بوده است. امروزه حاجیان پیرامون چشمه زمزم، جمع میشوند و به نیت شفا قطرهای از آن مینوشند و به عنوان سوغات متبرک، با خود به همراه میبرند.<ref>«داستان حضرت اسماعیل»، پایگاه اطلاعرسانی حوزه، تاریخ بازدید:10 آبان 1400ش.</ref> | ||
===بنای کعبه=== | ===بنای کعبه=== | ||
در منابع دینی، بنای کعبه که قبلهگاه همه جهانیان بوده و نیز مناسک حج، بیانگر، روایت داستان زندگی حضرت ابراهیم و اسماعیل و همسرش هاجر است. | در منابع دینی، بنای کعبه که قبلهگاه همه جهانیان بوده و نیز مناسک حج، بیانگر، روایت داستان زندگی حضرت ابراهیم و اسماعیل و همسرش هاجر است.<ref>صفوی، ترجمه قرآن بر اساس تفسیر المیزان، 1389ش، ص326.</ref> | ||
===اسوه مهاجران الیالله=== | ===اسوه مهاجران الیالله=== | ||
از آنجا که حضرت هاجر برای انجام تکلیفالهی، از سرزمین و خانه خود در مصر، به مکان غریب و بدون آسایش (مکه)، مهاجرت کرد و در این مسیر، دشواریها و ناملایمات زیادی مواجه شد. ولی لحظهای از توکل و تلاش متوقف نشد. از این جهت هاجر را، به عنوان مهاجر در راه خدا و از سائحات بر میشمارند. | از آنجا که حضرت هاجر برای انجام تکلیفالهی، از سرزمین و خانه خود در مصر، به مکان غریب و بدون آسایش (مکه)، مهاجرت کرد و در این مسیر، دشواریها و ناملایمات زیادی مواجه شد. ولی لحظهای از توکل و تلاش متوقف نشد. از این جهت هاجر را، به عنوان مهاجر در راه خدا و از سائحات بر میشمارند.<ref>«میراث ماندگار حضرت هاجر در فریضه حج»، وب سایت مجموعه فرهنگی امام صادق میبد، تاریخ بازدید: 20 آبان 1401ش.</ref> | ||
==جایگاه هاجر در تورات== | ==جایگاه هاجر در تورات== | ||
درگزارشی از تورات آمده است که یک روز ساره، متوجه شد اسماعیل پسر هاجر، اسحاق پسرش را آزار میرساند. از این رو به ابراهیم گفت: هاجر و فرزندش را از خانه خود بیرون کند. زیرا اسماعیل با وجود پسر من اسحاق، وارث تو نخواهد بود. این جریان برای ابراهیم گران آمد و به خداوند این نگرانی را عرضه داشت. خدا به ابراهیم گفت: درباره هاجر و پسرت اسماعیل نگران نباش. و خواسته ساره را انجام بده. آسوده باش که از اسماعیل، قومی گسترده به وجود میآید. چون آنهم، پسرت است. پس ابراهیم صبح زود، نان و مشکی پر از آب تهیه کرد و بر دوش هاجر گذاشت و او را با اسماعیل راهی کرد. هاجر و اسماعیل به منطقه بیابانی و بدون آب و علفی رفت و در آنجا ساکن شد. وقتی که توشه و آب مشک آنها تمام شد. هاجر اسماعیل را زیر بوتهها قرار داد و خودش در فاصله صد متری از اسماعیل نشست. با خود گفت نمیخواهم شاهد مرگ پسرم باشم. و پیوسته میگریست. در این هنگام فرشته خداوند از آسمان، او را خطاب داد و گفت: ای هاجر تو را چه شده است؟ نترس خداوند نالههای پسرت را شنیده است. او را بردار و در آغوش بگیر. من به وسیله او، قوم بزرگی به وجود خواهم آورد. پس خدا چشمان هاجر را روشن نمود و چاه آبی را در جلوی خود دید. هاجر به سمت چشمه رفت و مشک را پر از آب کرد و به پسرش نوشانید. | درگزارشی از تورات آمده است که یک روز ساره، متوجه شد اسماعیل پسر هاجر، اسحاق پسرش را آزار میرساند. از این رو به ابراهیم گفت: هاجر و فرزندش را از خانه خود بیرون کند. زیرا اسماعیل با وجود پسر من اسحاق، وارث تو نخواهد بود. این جریان برای ابراهیم گران آمد و به خداوند این نگرانی را عرضه داشت. خدا به ابراهیم گفت: درباره هاجر و پسرت اسماعیل نگران نباش. و خواسته ساره را انجام بده. آسوده باش که از اسماعیل، قومی گسترده به وجود میآید. چون آنهم، پسرت است. پس ابراهیم صبح زود، نان و مشکی پر از آب تهیه کرد و بر دوش هاجر گذاشت و او را با اسماعیل راهی کرد. هاجر و اسماعیل به منطقه بیابانی و بدون آب و علفی رفت و در آنجا ساکن شد. وقتی که توشه و آب مشک آنها تمام شد. هاجر اسماعیل را زیر بوتهها قرار داد و خودش در فاصله صد متری از اسماعیل نشست. با خود گفت نمیخواهم شاهد مرگ پسرم باشم. و پیوسته میگریست. در این هنگام فرشته خداوند از آسمان، او را خطاب داد و گفت: ای هاجر تو را چه شده است؟ نترس خداوند نالههای پسرت را شنیده است. او را بردار و در آغوش بگیر. من به وسیله او، قوم بزرگی به وجود خواهم آورد. پس خدا چشمان هاجر را روشن نمود و چاه آبی را در جلوی خود دید. هاجر به سمت چشمه رفت و مشک را پر از آب کرد و به پسرش نوشانید. |