Najafi (بحث | مشارکت‌ها)
Najafi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۷: خط ۲۷:
==جایگاه هاجر در تورات==
==جایگاه هاجر در تورات==
درگزارشی از تورات آمده است که یک روز ساره، متوجه شد اسماعیل [[پسر]] هاجر، اسحاق پسرش را آزار می‌رساند. از این رو به ابراهیم گفت: هاجر و [[فرزندش]] را از خانه خود بیرون کند. زیرا اسماعیل با وجود [[پسر]] من اسحاق، [[وارث]] تو نخواهد بود. این جریان برای ابراهیم گران آمد و به خداوند این نگرانی را عرضه داشت. خدا به ابراهیم گفت: درباره هاجر و [[پسرت]] اسماعیل نگران نباش. و خواسته ساره را انجام بده. آسوده باش که از اسماعیل، قومی گسترده به وجود می‌آید. چون آن‌هم، [[پسرت]] است.<ref>مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام‌القرآن، 1385ش. ج3، ص90.</ref>  پس ابراهیم صبح زود، نان و مشکی پر از آب تهیه کرد و بر دوش هاجر گذاشت و او را با اسماعیل راهی کرد. هاجر و اسماعیل به منطقه بیابانی و بدون آب و علفی رفت و در آنجا ساکن شد. وقتی که توشه و آب مشک آنها تمام شد. هاجر اسماعیل را زیر بوته‌ها قرار داد و خودش در فاصله صد متری از اسماعیل نشست. با خود گفت نمی‌خواهم شاهد مرگ [[پسرم]] باشم. و پیوسته می‌گریست. در این هنگام فرشته خداوند از آسمان، او را خطاب داد و گفت: ای هاجر تو را چه شده است؟ نترس خداوند ناله‌های [[پسرت]] را شنیده است. او را بردار و در آغوش بگیر. من به وسیله او، قوم بزرگی به وجود خواهم آورد. پس خدا چشمان هاجر را روشن نمود و چاه آبی را در جلوی خود دید. هاجر به سمت چشمه رفت و مشک را پر از آب کرد و به [[پسرش]] نوشانید.<ref>ر.ک. پیدایش، باب21، ص9-21. </ref>   
درگزارشی از تورات آمده است که یک روز ساره، متوجه شد اسماعیل [[پسر]] هاجر، اسحاق پسرش را آزار می‌رساند. از این رو به ابراهیم گفت: هاجر و [[فرزندش]] را از خانه خود بیرون کند. زیرا اسماعیل با وجود [[پسر]] من اسحاق، [[وارث]] تو نخواهد بود. این جریان برای ابراهیم گران آمد و به خداوند این نگرانی را عرضه داشت. خدا به ابراهیم گفت: درباره هاجر و [[پسرت]] اسماعیل نگران نباش. و خواسته ساره را انجام بده. آسوده باش که از اسماعیل، قومی گسترده به وجود می‌آید. چون آن‌هم، [[پسرت]] است.<ref>مرکز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام‌القرآن، 1385ش. ج3، ص90.</ref>  پس ابراهیم صبح زود، نان و مشکی پر از آب تهیه کرد و بر دوش هاجر گذاشت و او را با اسماعیل راهی کرد. هاجر و اسماعیل به منطقه بیابانی و بدون آب و علفی رفت و در آنجا ساکن شد. وقتی که توشه و آب مشک آنها تمام شد. هاجر اسماعیل را زیر بوته‌ها قرار داد و خودش در فاصله صد متری از اسماعیل نشست. با خود گفت نمی‌خواهم شاهد مرگ [[پسرم]] باشم. و پیوسته می‌گریست. در این هنگام فرشته خداوند از آسمان، او را خطاب داد و گفت: ای هاجر تو را چه شده است؟ نترس خداوند ناله‌های [[پسرت]] را شنیده است. او را بردار و در آغوش بگیر. من به وسیله او، قوم بزرگی به وجود خواهم آورد. پس خدا چشمان هاجر را روشن نمود و چاه آبی را در جلوی خود دید. هاجر به سمت چشمه رفت و مشک را پر از آب کرد و به [[پسرش]] نوشانید.<ref>ر.ک. پیدایش، باب21، ص9-21. </ref>   
در گزارشی دیگر آمده است.: سارا [[همسر]] ابراهیم، دارای [[فرزند]] اسحاق شده بود که هاجر را به جای دیگر، مهاجرت داد.<ref>ر.ک. پیدایش، باب 21، ص9-21.</ref>  اما طبق گزارش‌های منابع‌اسلامی، هاجر قبل از فرزندار شدن ساره، از خانه ابراهیم هجرت کرده بود. همچنین اینکه به‌هنگام مهاجرت هاجر و اسماعیل، ابراهیم نیز به همراه آنها بود. ولی در تورات آمده است که ابراهیم همراه آنها نبوده است.<ref>«داستان هاجر همسر حضرت ابراهیم بر اساس قرآن و تورات»، وب سایت اسلام کوئست نت، تاریخ بازدید: 20 آبان 1401ش.</ref>
در گزارشی دیگر آمده است.: سارا [[همسر]] ابراهیم، دارای [[فرزند]] اسحاق شده بود که هاجر را به جای دیگر، مهاجرت داد.<ref>ر.ک. پیدایش، باب 21، ص9-21.</ref>  اما طبق گزارش‌های منابع‌اسلامی، هاجر قبل از فرزندار شدن ساره، از خانه ابراهیم هجرت کرده بود. همچنین اینکه به‌هنگام مهاجرت هاجر و اسماعیل، ابراهیم نیز به همراه آنها بود. ولی در تورات آمده است که ابراهیم همراه آنها نبوده است.<ref>[[.https://www.islamquest.net/fa/archive/id23747|«داستان هاجر همسر حضرت ابراهیم بر اساس قرآن و تورات»، وب سایت اسلام کوئست نت، تاریخ بازدید: 20 آبان 1401ش.]]</ref>


==درگذشت هاجر==
==درگذشت هاجر==