بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
==زندگینامه== | ==زندگینامه== | ||
هاجر یکی از همسران حضرت ابراهیم است.<ref>بلعمی، | هاجر یکی از همسران حضرت ابراهیم است. <ref>[https://bookroom.ir/book/31043 بلعمی، «تاریخ طبری»، ج 3، ص 503، 1373ش]</ref> بنا بر نقل مورخان، وی زنی مصری و کنیز پادشاه مصر بوده که در حوادثی به ساره [[همسر]] اول ابراهیم بخشیده شده است. <ref>[https://lib.eshia.ir/40020/1/1 ابن کثیر، «البداية والنهاية»، ج 1، ص 152، 1407ق]</ref> ؛<ref>[https://lib.eshia.ir/40581/1/3 یاقوت حموی، «معجم البلدان»، ج5، ص139، 1995م]</ref> در مورد ولادت و نامگذاری او چیزی در متون تاریخی و لغوی کهن ذکر نشده است. هاجر در ادبیات یهود به معنای نشانه بندگی در شریعت و در فرهنگ اسمها، واژهای عِبری، یعنی فرار و در فرهنگنامه قرآن به معنای فضیلت و برتری داشتن بیان شده است.<ref>[https://abadis.ir/fatofa/%D9%87%D8%A7%D8%AC%D8%B1/ در سایت آبادیس، ذیل واژه هاجر، 22 آبان 1401ش]</ref> در اصطلاح، هاجر به کسی گفته میشود که برای حفظ دین از جایی به جای دیگر منتقل میشود.<ref>[https://www.iranketab.ir/book/51430 هاشمی رفسنجانی، «کتاب فرهنگ قرآن »، 1384ش]</ref> بنا بر نقل پژوهشگران، نام هاجر در قرآن صراحتا نیامده، ولی داستان زندگی وی و فرزندش اسماعیل، در برخی سور قرآن آمده است.<ref>ابراهیم، آیه37 و صافات، آیات 100-110. </ref> همچنین داستان این بانوی ممتاز در ادیان بزرگ (اسلام و تورات) ذکر شده است. | ||
==ازدواج هاجر با حضرت ابراهیم== | ==ازدواج هاجر با حضرت ابراهیم== | ||
برخی مفسران معتقدند: چون ساره همسر حضرت ابراهیم، [[زنی]] سالخورده و عقیم بوده و فرزنددار نمیشد، از این رو ساره ، کنیزش (هاجر) را به ابراهیم فروخت تا با او ازدواج کند، شاید صاحب فرزندی بشود.<ref>طباطبایی، | برخی مفسران معتقدند: چون ساره همسر حضرت ابراهیم، [[زنی]] سالخورده و عقیم بوده و فرزنددار نمیشد، از این رو ساره ، کنیزش (هاجر) را به ابراهیم فروخت تا با او ازدواج کند، شاید صاحب فرزندی بشود. <ref>[https://www.gisoom.com/book/1280294 طباطبایی، «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج7، ص231، 1383ش]</ref> در گزارشی از متون تاریخی آمده است. خود حضرت ابراهیم از ساره خواست که هاجر را به او ببخشد تا با او ازدواج کند و صاحب فرزندی بشوند. <ref>[https://www.iranketab.ir/book/51302 رسولی محلاتی، « تاریخ انبیاء»، بخش نهم، 1399ش]</ref> در روایتی از امام صادق علیهالسلام در این رابطه نقل شده است: چون فرزندی برای ابراهیم نبود، ابراهیم به ساره گفت اگر دوست داری، هاجر را به من بده، شاید خداوند از او به ما فرزندی عطا کند و جانشین هر دو گردد. سپس ابراهیم هاجر را، از ساره خریداری کرد و بهدنبال آن اسماعیل متولد شد. <ref>[https://lib.eshia.ir/12540/1/3 کلینی، «اصول کافي»، ج8، ص373، 1407ق]</ref> | ||
==هجرت هاجر و اسماعیل در مکه== | ==هجرت هاجر و اسماعیل در مکه== | ||
در مورد هجرت هاجر به همراه اسماعیل در مکه، در متون تفسیری از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: وقتی که هاجر، حضرت اسماعیل را بهدنیا آورد، ساره همسر اول ابراهیم، بر اثر رشک و احساسات زنانه ناشی از عدم فرزندآوری، از آنها دلگیر و ناراحت شد و همسرش ابراهیم را با رفتار خود میآزرد. حضرت ابراهیم برای رفع نگرانی و ناراحتی خود، از خداوند استعانت جُست و خداوند به ابراهیم دستور داد که هاجر و اسماعیل را از اطراف ساره دور سازد و به مکان دور و ناشناخته که حرم و اولین بقعه روی زمین (مکه) است، انتقال دهد. پس از آن، ابراهیم دستور الهی را انجام داد و هاجر و فرزندش را در سرزمین دور و بیگانه (مکه) و در مکان خانه خدا اسکان داد. در هنگام بازگشت ابراهیم، هاجر با حالت اندوه فراوان به ابراهیم گفت. آیا ما را در این بیابان غریب و دهشتناک، بییار و آب و خوراکی رها میکنی و میروی؟ ابراهیم فرمود: من به دستور الهی این عمل را انجام دادهام و خداوند حافظ و کفایت کننده شماست.<ref>کلینی، | در مورد هجرت هاجر به همراه اسماعیل در مکه، در متون تفسیری از امام صادق علیهالسلام نقل شده است: وقتی که هاجر، حضرت اسماعیل را بهدنیا آورد، ساره همسر اول ابراهیم، بر اثر رشک و احساسات زنانه ناشی از عدم فرزندآوری، از آنها دلگیر و ناراحت شد و همسرش ابراهیم را با رفتار خود میآزرد. حضرت ابراهیم برای رفع نگرانی و ناراحتی خود، از خداوند استعانت جُست و خداوند به ابراهیم دستور داد که هاجر و اسماعیل را از اطراف ساره دور سازد و به مکان دور و ناشناخته که حرم و اولین بقعه روی زمین (مکه) است، انتقال دهد. پس از آن، ابراهیم دستور الهی را انجام داد و هاجر و فرزندش را در سرزمین دور و بیگانه (مکه) و در مکان خانه خدا اسکان داد. در هنگام بازگشت ابراهیم، هاجر با حالت اندوه فراوان به ابراهیم گفت. آیا ما را در این بیابان غریب و دهشتناک، بییار و آب و خوراکی رها میکنی و میروی؟ ابراهیم فرمود: من به دستور الهی این عمل را انجام دادهام و خداوند حافظ و کفایت کننده شماست.<ref>[https://lib.eshia.ir/12540/1/3 کلینی، «اصول کافي»، ج4، ص201، 1407ق]</ref> ابراهیم در راه بازگشت از مکه، در منطقه ذیطوی متوقف شد و از خداوند با حالت عاجزانه استعانت جست و فرمود: «خداوندا من فرزندم را در بیابان خشک و در کنار خانه تو اسکان دادهام. تا ذکر و نماز تو بر پا دارند. پس دلهای مردم را بهسوی آنها متوجه کن و از نعمتهایت بهرهمندشان گردان، شاید از سپاسگزاران باشند.<ref> ابراهیم، آیه37.</ref> بعد از بازگشت ابراهیم، هاجر به همراه اسماعیل تنها ماند و وقتی روز به بلندی رسید.اسماعیل دچار عطش شدیدی شد. هاجر در محل سعی، از تپه صفا بالا رفت و به گمان اینکه آبی در دورتر وجود دارد، به پایین آمد و به سوی آن شتافت، ولی جز سراب چیزی نیافت. وقتی هم به تپه مروه میرسید، اسماعیل از دیدش پنهان میشد. لذا وی باز به سمت قله صفا باز میگشت. باز از دوباره از ثپه صفا منظره سرابگونه آب را میدید و به سمتش میشتافت. هاجر این منظره را هفت مرتبه تکرار نمود و در مرتبه هفتم، هنگامی که نگاهش به اسماعیل دوخت، مشاهده کرد که آبی از زیر پای اسماعیل جوشش دارد. شتابان به سمت اسماعیل دوید و با شنها اطراف آب را جمع میکرد. <ref>[https://fa.wikishia.net/view/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE_%D8%B7%D8%A8%D8%B1%DB%8C_(%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8) طبری، «تاریخ طبری»، ج1، ص178، 1387ق]</ref> در برخی متون تفسیری آمده است چون آب جریان داشت هاجر سعی میکرد با شنها آن را نگهدارد و پر کند. به همین جهت نام چشمه به زمزم معروف شده است.<ref>[https://www.gisoom.com/book/1280294 طباطبایی، «المیزان فی تفسیر القرآن»، ج1، ص288، 1417ق]</ref> | ||
==جایگاه و مقام هاجر در قرآن== | ==جایگاه و مقام هاجر در قرآن== | ||
===سنت سعی بین صفا و مروه=== | ===سنت سعی بین صفا و مروه=== |