Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
دیگر بودنی به زعم دوبوار در نهادهای [[ازدواج]] و [[مادری]] تحکیم میشود. او در این باب می گوید: مادریت به صورت کنونی همچنان که برخی [[فمینیست]]ها می گویند به راستی زنان امروز را به برده بدل می سازد. و به گمان من مادریت خطرناکترین دامی است که بر سر راه تمامی زنانی که می خواند آزاد و مستقل باشند، زندگی خود را اداره کنند، استقلال اندیشه داشته باشند و به شیوه ی خود زندگی کنند گسترده شده است. | دیگر بودنی به زعم دوبوار در نهادهای [[ازدواج]] و [[مادری]] تحکیم میشود. او در این باب می گوید: مادریت به صورت کنونی همچنان که برخی [[فمینیست]]ها می گویند به راستی زنان امروز را به برده بدل می سازد. و به گمان من مادریت خطرناکترین دامی است که بر سر راه تمامی زنانی که می خواند آزاد و مستقل باشند، زندگی خود را اداره کنند، استقلال اندیشه داشته باشند و به شیوه ی خود زندگی کنند گسترده شده است. | ||
== نقد دیدگاههای دوبوار == | == نقد دیدگاههای دوبوار == | ||
=== نقد بر کتاب جنس دوم === | === نقد بر کتاب جنس دوم === | ||
تحلیل دوبوار از ستم بر زنان در کتاب جنس دوم با انتقادات بسیاری روبرو شده است: به سبب آرمان گرایی آن -تأکید دوبوار بر اسطورهها و انگارهها و ارائه ندادن راهبردی عملی برای [[آزادی]] بخشی؛ و به سبب نگاه قومیتگرا و مردمحور آن- گرایش دوبوار به تعمیم تجربه [[زنان بورژوا]]ی اروپایی و تأکید بر بی ثمری تاریخی زنان که از آن تعمیم ناشی می شود.<ref>سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار؛ مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979.</ref> | تحلیل دوبوار از ستم بر زنان در کتاب جنس دوم با انتقادات بسیاری روبرو شده است: به سبب آرمان گرایی آن -تأکید دوبوار بر اسطورهها و انگارهها و ارائه ندادن راهبردی عملی برای [[آزادی]] بخشی؛ و به سبب نگاه قومیتگرا و مردمحور آن- گرایش دوبوار به تعمیم تجربه [[زنان بورژوا]]ی اروپایی و تأکید بر بی ثمری تاریخی زنان که از آن تعمیم ناشی می شود.<ref>سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار؛ مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979.</ref> | ||
در شرایطی که فمینیسم در شاخه های مختلف علوم نفوذ کرده و بر شمار انواع فمینیسم افزوده می شود، کتاب های سیمون دوبوار از تقدس گرایی عدول نمود و حتی برخی منتقدین از دهه 80 تاکنون به طرد و رد نظرات وی پرداخته اند تا جایی که شاهد اعتراضات و رشد نگرش های منفی نسبت به شخصیت علمی و روانی سیمون دوبوار هستیم. | |||
به نظر منتقدان، کتاب جنس دوم از کمبود دانش فلسفی سیاسی همراه با ضعف شخصیتی مؤلف رنج می برد، آنها در مطالعات متعدد و در مراسم بزرگداشت او که 50 | سال پس از مرگش برگزار گردید موارد ذیل را مطرح نمودند | |||
ا- کمبود دانش سیاسی سیمون دوبوار تا حدی بوده که مسائل سیاسی زنان را در زمانش (جنگ جهانی دوم) نشناخته و موقعیت جامعه خود را درک نکرده بود | |||
2- در مورد رابطه اش با ژان پل سارتر تا مدت ها لقب بت پرستی را به وی نسبت | |||
داده اند. | |||
3- بلند پروازی " لقب دیگر او از سوی منتقدانش است، زیرا چنین تصور می شود که وی با کتاب جنس دوم خود در تغییر و تحریف جنسیت نقش داشته است، در حالی که خود او همیشه یک زن ماند و محققین هر روز بر غیر علمی بودن کتایش بیشتر اصرار می ورزند. ( http//llibertaim free.f | |||
) به اعتقاد آندره میشل هر چند جنبه های تئوری سیمون را نمی توانیم نادیده بگیریم، اما این خطای او که ایده اليسم و فردگرایی را در تئوری های خود مخلوط کرد، باعث شد تا نظریه اش از اعتبار ساقط شود. ( | |||
17/8/2005 A, Michell.htmt | |||
) از دیگر انتقادات مطرح بر تئوری های وی این که همه زنان جهان را به طور یکسان در فشار و سلطه های متعدد و خاص می بینند. منظور وی، تفاوت بین «دیگران» است که در تئوری «دیگران به آن را مطرح می کند. در واقع افراد را تنها بین دو جنس متفاوت می بیند. به اعتقاد وی همجنسان خواهان در تمام فرهنگها مشکل دارند. | |||
(Sylvie Chaperon, 1997, p3) | |||
4- سیمون دوبوار جمله های زیادی را با کلمات، اسامی و القاب به زنان نسبت میدهد که بسیاری از فمینیست ها به همین جهت بر فمینیست بودن او شک می کنند و به نظر برخی او کسی است که حرمت زنان را با این کلمات شکسته و کمتر کسی تاکنون این چنین در مورد زنان نوشته است، به عنوان مثال او در کتاب «عوامل توانمند» صفات دخترک بیچاره، عصبی، به عقب رانده شده، بدخلق و ترش، تندخو، لبريز از کمبودها و عقده ها نسبت به مردان و زنان دیگر، کمبود جنسی دار"، متقاضی جنسی با رایزن جنسی"، هم جنس باز "، صد بار کورتاژ شده، مادر پنهانی . | |||
1 - Piedestel | |||
2 - Alterite | |||
3 - La farce des choses 4 - pauvre fille 5 - nervosé 6 - une refouples 7 - aigrie 8- les complexes en manque 9- manque sexuelle 10-mym phomane 11 - lesbien 12 - cents fois Avorte 13 - mere Cache | |||
ناراحت و بدبخت را به زنان نسبت می دهد. (Toril moi, 1997, p205 ) این صفات منفی از سوی سیمون دوبوار نشان از نگاه فرودست وی به زنان است، او با قلم خود به زنان توهین نموده است، لذا یکی از دلایلی که فمینیسم ها به فمینیسم بودن دوبوار شک می کنند در همین طرز نوشتار وی می باشد. 5- همچنین توريل موا در کتاب | |||
تئوری فمینیسم سیمون دوبواره تحلیلی از داده های کیفی مجموعه آثار سیمون ارائه می کند و ضمن نشان دادن جدی و علمی نبودن نظرات سیمون دوبوار، آنها را تمکین کننده، متلک گو، نیش دار و مایه حقارت می داند ( Ibid, p22 ) و ثابت می کند که معانی و محتوایی که در ادبیات غیر قابل استفاده و غیر مصطلح بوده، از سوی سیمون دوبوار عادی تلقی شده است | |||
6- سیمون دوبوار مفاهیمی را در مورد زنان اعلام می کند که قادر به عملیاتی کردن آن نیست. او تفکیک جنسیت را خطای جامعه می داند، ولی خود خطای فاحش تری را مرتکب می شود و می خواهد زنان مردانه فکر کنند و عمل نمایند تا جایگاهی مشابه مردان در جامعه بدست آورند، اما در مقابل این سوال که زنان در چه جایگاهی و به چه قیمتی و در چه نقش هایی می توانند موفق شوند پاسخی ندارد و نهایتا بیان می کند که زنان هیچ گروه خاصی نیستند، وی عاجز از این است که بگوید پس چه هستند. | |||
جین بتکه الشتاین در نقد خود بر جنس دوم سه نکته متذکر می شود: | جین بتکه الشتاین در نقد خود بر جنس دوم سه نکته متذکر می شود: | ||
1. درک مطالب کتاب برای اکثریت زنان بسیار دشوار است. «درون مانایی»، «تعالی جویی»، «گوهر»، «وجود»، «هستی در خود» و «هستی برای خود» مستقیما از تجربیات زندگی زن مایه نمیگیرند و در واقع مفاهیمی انتزاهی اند که فیلسوف در برج عاج خود به آن ها اندیشیده است. | 1. درک مطالب کتاب برای اکثریت زنان بسیار دشوار است. «درون مانایی»، «تعالی جویی»، «گوهر»، «وجود»، «هستی در خود» و «هستی برای خود» مستقیما از تجربیات زندگی زن مایه نمیگیرند و در واقع مفاهیمی انتزاهی اند که فیلسوف در برج عاج خود به آن ها اندیشیده است.<ref>Elshtain, Jean bethke. 1981. public man, private women. princeton, N.J: princeton university press.</ref> | ||
2. دومین نکته مهم در نقد الشتاین به اعتراض او نسبت به تلقی دوبوار از بدن زن مربوط میشود. | |||
خط ۷۳: | خط ۱۱۳: | ||
فارغ از نقد کلی [[نسبیت]] میتوان به این نکته اشاره کرد که همه انسانها حداقل با [[علم حضوری]] در درون خود حقایقی را به صورت مطلق درک میکنند. در دایره [[علوم حصولی]] نیز بسیاری از حقایق مطلق وجود دارند که همگان به آن اذعان دارند مانند وجود هستی و اصل وجود انسان. در میان سایر حقایق نیز میتوان موارد بسیاری را یافت که فارغ از جنسیت، نژاد و طبقات اجتماعی و ... ثابت بوده و در برخورد با فاعل شناسا تغییری در آنها رخ نمیدهد. | فارغ از نقد کلی [[نسبیت]] میتوان به این نکته اشاره کرد که همه انسانها حداقل با [[علم حضوری]] در درون خود حقایقی را به صورت مطلق درک میکنند. در دایره [[علوم حصولی]] نیز بسیاری از حقایق مطلق وجود دارند که همگان به آن اذعان دارند مانند وجود هستی و اصل وجود انسان. در میان سایر حقایق نیز میتوان موارد بسیاری را یافت که فارغ از جنسیت، نژاد و طبقات اجتماعی و ... ثابت بوده و در برخورد با فاعل شناسا تغییری در آنها رخ نمیدهد. | ||
در برابر نظریهی [[برساختگرایی]] و از نظر دانشمندان بسیاری، این سخن (برساختگی بسیاری از تفاوتها) بیدلیل است؛ همانگونه که نفی ارتباط میان [[تفاوتهای جنسیتی]] و ویژگیهای طبیعی مربوط به جنس به دلایلی محکم و علمی نیازمند است که [[فمینیست]]ها هنوز از ارائه آنها عاجزند.<ref>برای نمونه، ر.ک: پاتریشیا مدو لنگرمن، «نظریة فمینیستی معاصر»، نظریة جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، ص 471؛ ویون بار، جنسیت و روانشناسی اجتماعی، ترجمة حبیب احمدی و بیتا شایق، ص 50؛ ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمة معصومه محمدی، ص 192ـ198؛ آلن و باربارا پیس، آنچه زنان و مردان نمیدانند، محسن جدهدوست و آذر محمودی، ص 338. </ref> بنابراین و بر پایهی شواهد علمی فراوان، [[هویت جنسی]] هر فرد، اگرچه به کمک عناصر اجتماعی (مثل برخورد و تربیت والدین، نظام پاداشها، الگوگیری و شرطیسازی) شکل میگیرد، جنبهی زیستی و روانیای که بهطور طبیعی در هر فرد وجود دارد، این هویت را استوار میسازد<ref>ر.ک: ریتا ال اتکینسون، ریچاردسی و دیگران، زمینة روانشناسی هیلگارد، ترجمة محمدنقی براهنی، ج 1، ص 198.</ref> و به آن مشروعیت میبخشد. | در برابر نظریهی [[برساختگرایی]] و از نظر دانشمندان بسیاری، این سخن (برساختگی بسیاری از تفاوتها) بیدلیل است؛ همانگونه که نفی ارتباط میان [[تفاوتهای جنسیتی]] و ویژگیهای طبیعی مربوط به جنس به دلایلی محکم و علمی نیازمند است که [[فمینیست]]ها هنوز از ارائه آنها عاجزند.<ref>برای نمونه، ر.ک: پاتریشیا مدو لنگرمن، «نظریة فمینیستی معاصر»، نظریة جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، ص 471؛ ویون بار، جنسیت و روانشناسی اجتماعی، ترجمة حبیب احمدی و بیتا شایق، ص 50؛ ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمة معصومه محمدی، ص 192ـ198؛ آلن و باربارا پیس، آنچه زنان و مردان نمیدانند، محسن جدهدوست و آذر محمودی، ص 338. </ref> بنابراین و بر پایهی شواهد علمی فراوان، [[هویت جنسی]] هر فرد، اگرچه به کمک عناصر اجتماعی (مثل برخورد و تربیت والدین، نظام پاداشها، الگوگیری و شرطیسازی) شکل میگیرد، جنبهی زیستی و روانیای که بهطور طبیعی در هر فرد وجود دارد، این هویت را استوار میسازد<ref>ر.ک: ریتا ال اتکینسون، ریچاردسی و دیگران، زمینة روانشناسی هیلگارد، ترجمة محمدنقی براهنی، ج 1، ص 198.</ref> و به آن مشروعیت میبخشد. | ||
=== نقد بر هستی برای دیگران === | === نقد بر هستی برای دیگران سارتر و دوبوار === | ||
تفسیری که [[سارتر]] از هستی دارد و انحای آن را در سه هستی في نفسه، لنفسه و لغيره معرفی می کند، تفسیری کاملا مادی است و ماورای ماده هیچ نقشی در آن ندارد و این تفسیر از هستی، مبتنی بر انکار خدا و حتی متناقض بودن مفهوم خدا، از جانب وی میباشد. | |||
در صورتی که از دیدگاه اسلامی وجود و هستی دارای مراتب و شدت و ضعف است که بالاترین مرتب آن، ذات مقدس الهی بوده و تنها وجود مستقل در عالم، اوست | |||
انسان مطلوب [[سارتر]]، همه کاره عالم است؛ [[آزادی]] او مطلق است و هیچ هدف و برنامه از پیش تعیین شده ای برای زندگی او وجود ندارد.<ref>سارتر، ژان پل؛ اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر؛ ترجمه مصطفی رحیمی؛ تهران: نشر مروارید، چاپ هشتم، 1361؛ ص 42.</ref> | |||
تنها و ناامید از هر کس و هر چیز غیر از خودش است <ref>سارتر، ژان پل؛ اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر؛ ترجمه مصطفی رحیمی؛ تهران: نشر مروارید، چاپ هشتم، 1361؛ ص 36.</ref> هیچ تعریف مشخصی برای انسان وجود ندارد، این بشر است که خود را می سازد. | |||
جز در (به دنیا آمدن، در جهان بودن، کار کردن، در میان دیگران زیستن و فانی شدن) هیچ وجه مشترکی بین انسانها وجود ندارد. | |||
این بشر است که خودش را می سازد تصویری که [[سارتر]] از انسان ارائه میدهد، تقریبا هیچ نقطه مشترکی با انسانی که در مکتب اسلام جایگاه خليفة اللهی به او داده شده، ندارد. [[سارتر]] با عینک الحادی خود به انسان و شئون او پرداخته است و دو موضوع اصلی را در تقابل با نظريه خود می بیند: یکی وجود خدا و دیگری سرشت مشترک؛ در صورتی که هر دو با دلایل متقن و مستحکم فراوان به اثبات رسیدهاند. از نظر وی، این دو موضوع هر کدام به نحوی با آزادی انسان در تضاد میباشد. نظریات سارتر موجب پیامدهایی شده است که به برخی از آنها اشاره می کنیم. | |||
بدیهی است که با انکار خدا و عدم طرح و برنامه معین برای زندگی و وانهاده شدن، نبود امید به کسی یا چیزی، و همچنین مسئولیتهای مافوق طاقت و نبود فطرت، جایی برای معنایابی زندگی نمی ماند.<ref>علوی تبار، هدایت؛ سارتر و میل انسان به خدا شدن؛ مجله نامه فلسفی، ش2، ص25.</ref> طبیعتا نمی توان تأثیر زندگی همراه با ترس و اضطراب [[سارتر]] را بخصوص در حیات کودکیاش در شکل گیری فلسفه او نادیده گرفت. این مطلب را در لابه لای کتابهای وی می توان دریافت کرد: «من همچون علف هرزی روی کود آیین کاتولیک رشد کردم؛ ریشههایم عصاره آن را جذب می کرد و من آن را تبدیل به شیره گیاهی می کردم. این سرآغاز بی خردی آشکاری بود که در سی سال گرفتارش بودم».<ref>خسروپناه، تاریخ فلسفه غرب، kosropanah. ir </ref> سارتر به طور کلی از کودکی خود راضی به نظر نمی رسد. همین نگرش در ادامه حیات به صورت [[نظام فلسفی]] در میآید و در داستانهای او به صورت حکایت دردها و رنجها و واقعیتهای جهان خارجی و کوشش بیهوده انسان در جهان رخ می نمایاند؛ اما بیشک، [[الحاد]] که روح فلسفه [[سارتر]] است، علت اصلی این [[پوچگرایی]] و تصویر سیاه و تاریک در اندیشه اوست۔ | |||
از دیگر پیامدهای خطرناک مبانی [[سارتر]] و دوبوار، نفی هر گونه [[اخلاق مطلق]] میباشد.<ref>سارتر، ژان پل؛ اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر؛ ترجمه مصطفی رحیمی؛ تهران: نشر مروارید، چاپ هشتم، 1361؛ ص 42.</ref>: «نه میتوان در خود حالت اصیلی یافت که محرک اعمال ما شود و نه میتوان در اصول اخلاقی، مفاهیمی یافت که موجب و مجوز اعمال ما به شمار رود» <ref>سارتر، ژان پل؛ اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر؛ ترجمه مصطفی رحیمی؛ تهران: نشر مروارید، چاپ هشتم، 1361؛ ص 41.</ref> | |||
طبق دیدگاه [[سارتر]] و دوبوار [[آزادی]] یک ارزش مطلق بوده و آن را به عنوان یک اصل مطلق ارزشی اشاعه داده و همگان را به [[مطلقانگاری]] این اصل دعوت میکند؛<ref>سارتر، ژان پل؛ اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر؛ ترجمه مصطفی رحیمی؛ تهران: نشر مروارید، چاپ هشتم، 1361؛ ص 41-42.</ref> درحالیکه، با اینکه انسان به لحاظ [[تکوینی]] آزاد و مختار آفریده شده است؛ اما این بدان معنی نیست که در همه امور آزاد بوده و بتواند به دلخواه خود رفتار کند. بلکه علاوه بر حقوق دیگران، ارزشهای اخلاقی و ضوابط دینی یعنی حقوق خداوند و حقوق خود نیز جزو قیدهای آزادی به شمار میروند. از طرفی در [[مبانی ارزششناسی]] دینی ارزشها امری واقعی بوده و مبتنی بر واقعیات میباشند؛ لذا فرد با رعایت آنها در مسیر سعادت واقعی قرار میگیرد. پس نمیتوان قائل به آزادی بدون قید و شرط شد؛ زیرا تاثیر هر عملی بر شخصیت و سعادت افراد فارغ از جنسیت آنها، در حوزه ارزششناسی دینی تاثیری واقعی میباشد.<ref>زیبایی نژاد، محمدرضا؛ ملاحظات بر مقاله فمینیسم از سوزان جیمز؛ ترجمه عباس یزدانی، در: مجموعه مقالات فمینیسم و دانشهای فمینیستی؛ قم: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1388؛ ص 122.</ref> | |||
== مدخلهای مرتبط == | == مدخلهای مرتبط == | ||
* [[فمینیسم اگزیستانسیالیسم]] | * [[فمینیسم اگزیستانسیالیسم]] |