Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۳: خط ۷۳:
6- سیمون دوبوار مفاهیمی را در مورد زنان اعلام می کند که قادر به عملیاتی کردن آن نیست. او تفکیک جنسیت را خطای جامعه می‌داند، ولی خود خطای فاحش تری را مرتکب می شود و می خواهد زنان مردانه فکر کنند و عمل نمایند تا جایگاهی مشابه مردان در جامعه بدست آورند، اما در مقابل این سوال که زنان در چه جایگاهی و به چه قیمتی و در چه نقش هایی می توانند موفق شوند پاسخی ندارد و نهایتا بیان می کند که زنان هیچ گروه خاصی نیستند، وی عاجز از این است که بگوید پس چه هستند.
6- سیمون دوبوار مفاهیمی را در مورد زنان اعلام می کند که قادر به عملیاتی کردن آن نیست. او تفکیک جنسیت را خطای جامعه می‌داند، ولی خود خطای فاحش تری را مرتکب می شود و می خواهد زنان مردانه فکر کنند و عمل نمایند تا جایگاهی مشابه مردان در جامعه بدست آورند، اما در مقابل این سوال که زنان در چه جایگاهی و به چه قیمتی و در چه نقش هایی می توانند موفق شوند پاسخی ندارد و نهایتا بیان می کند که زنان هیچ گروه خاصی نیستند، وی عاجز از این است که بگوید پس چه هستند.


جین بتکه الشتاین در نقد خود بر جنس دوم سه نکته متذکر می شود:  
[[جین بتکه الشتاین]] در نقد خود بر '''جنس دوم''' سه نکته متذکر می شود:  


1. درک مطالب کتاب برای اکثریت زنان بسیار دشوار است. «درون مانایی»، «تعالی جویی»، «گوهر»، «وجود»، «هستی در خود» و «هستی برای خود» مستقیما از تجربیات زندگی زن مایه نمیگیرند و در واقع مفاهیمی انتزاهی اند که فیلسوف در برج عاج خود به آن ها اندیشیده است.<ref>Elshtain, Jean bethke. 1981. public man, private women. princeton, N.J: princeton university press.</ref>
1. درک مطالب کتاب برای اکثریت زنان بسیار دشوار است. «درون مانایی»، «تعالی جویی»، «گوهر»، «وجود»، «هستی در خود» و «هستی برای خود» مستقیما از تجربیات زندگی زن مایه نمیگیرند و در واقع مفاهیمی انتزاهی اند که فیلسوف در برج عاج خود به آن ها اندیشیده است.<ref>Elshtain, Jean bethke. 1981. public man, private women. princeton, N.J: princeton university press.</ref>


2. دومین نکته مهم در نقد الشتاین به اعتراض او نسبت به تلقی دوبوار از بدن زن مربوط میشود. پیکر زن در جنس دوم اغلب جلوه ای منفی دارد و مفلوک، بی اهمیت، کثیف، شرم آور، مزاحم و ذاتا بیگانه تلقی می شود. به نظر الشتاین ریشه ی بدگمانی بارز دوبوار نسبت به پیکر زن از یکسو در انزجاری است که وجودگرایان نسبت به جنسیت و فناپذیری بدن انسان دارند و از سوی دیگر ناشی از دغدغه های فمینیستی درباره ی تعهداتی است که پیکر زنانه به زن تحمیل می کند. از آنجا که فروپاشی آرام بدن نشانه ای بر نزدیک شدن مرگ یعنی پایان آگاهی و آزادی و فاعلیت است، وجودگرایانی مانند دوبوار چندان علاقه ندارند از بدن که برای ایشان تجلی نیروی نیستی است، تمجید کنند.
2. دومین نکته مهم در نقد الشتاین به اعتراض او نسبت به تلقی دوبوار از بدن زن مربوط میشود. پیکر زن در '''جنس دوم''' اغلب جلوه ای منفی دارد و مفلوک، بی اهمیت، کثیف، شرم آور، مزاحم و ذاتا بیگانه تلقی می شود. به نظر [[الشتاین]] ریشه ی بدگمانی بارز دوبوار نسبت به پیکر زن از یکسو در انزجاری است که [[وجودگرایان]] نسبت به [[جنسیت]] و فناپذیری بدن انسان دارند و از سوی دیگر ناشی از دغدغه های فمینیستی درباره ی تعهداتی است که پیکر زنانه به زن تحمیل می کند. از آنجا که فروپاشی آرام بدن نشانه ای بر نزدیک شدن مرگ یعنی پایان آگاهی و آزادی و فاعلیت است، وجودگرایانی مانند دوبوار چندان علاقه ندارند از بدن که برای ایشان تجلی نیروی نیستی است، تمجید کنند.


3. سومین نکته، تحسین معیارهای عمدتا مردانه در کتاب جنس دوم است. از نظر دوبوار مرد شخصیتی فعال و زنده و مسلط و تعالی‌جو دارد. به نظر الشتاین بی ارزش شمردن بدن زن در کتاب جنس دوم برخاسته از تصور سیمون دوبوار است که بدن مرد را تا حد الگویی آرمانی ارتقا می‌دهد.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظر: نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1378؛ صص337-339.</ref>
3. سومین نکته، تحسین معیارهای عمدتا مردانه در '''کتاب جنس دوم''' است. از نظر دوبوار مرد شخصیتی فعال و زنده و مسلط و تعالی‌جو دارد. به نظر [[الشتاین]] بی ارزش شمردن بدن زن در کتاب جنس دوم برخاسته از تصور سیمون دوبوار است که بدن مرد را تا حد الگویی آرمانی ارتقا می‌دهد.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظر: نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1378؛ صص337-339.</ref>


=== نقد بر برساخت فرهنگی و اجتماعی بودن جنسیت ===
=== نقد بر برساخت فرهنگی و اجتماعی بودن جنسیت ===