خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
==دیدگاه== | ==دیدگاه== | ||
اهمیت شخصیت خانم ناطق در حوزه زن و خانواده به دلیل مبنا قرار گرفتن تاریخ نگاری ایشان در | اهمیت شخصیت خانم ناطق در حوزه زن و خانواده به دلیل مبنا قرار گرفتن تاریخ نگاری ایشان در دیدگاههای کنشگران این حوزه در داخل و خارج ایران میباشد.به عنوان مثال خانم ناطق در تحلیل شکست دوران روشنگری ایران می نویسد که «ما نمیتوانیم همه تقصیر و گناه را متوجه استعمار و امپریالیسم بدانیم» در عقب ماندگی فرهنگی و سیاسی جوامع اکثریت مسلمان مذهب نقش اساسی را ایفا میکند لذا “نمیتوان با ابزارهای مذهبی به پیشرفتهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی دست یافت”، و گناه ناتوانی، بیفکری و تقصیرات خود را به پای دیگران گذاشت. | ||
ناطق در توصیف حادثه بدشت و کشف | |||
ناطق در توصیف حادثه بدشت و کشف حجاب؛ قره العین را همچون قهرمانی که تارپودهای تحجر را میدرد و تجدد و روشنی را برای زنان به ارمغان می آورد توصیف میکند و چنین می نویسد:«داستان حجاب از سر برگرفتن قرهالعین در دشتِ بَدشت، وهمچنین جنبش باب به عنوان یک جنبش اصلاح طلبانه علیه اسلام سنتی و خواستار عدالت اجتماعی و برابری حقوق زنان است.». ناطق معتقد است که نیروهای مرتجع تقریبا همیشه زنان را به آسانی به نفع خود بسیج میکنند، و از بیتجربه گی و فقدانِ خودآگاهی اجتماعی و اقتصادی زنان استفاده می برند .<ref>سایت شهروند،هایده مغیثی، با یاد هما ناطق، پژوهشگر تاریخ نوین ایران، یار گذشته در “اتحاد ملی زنان”ژانویه 14, 2016 </ref> | |||
هما ناطق درباره مشروطه نظرات جالب توجهی داشت که بعضا با روایت غالب همخوان نبوده است. او از جمله به این اشاره می کند که شیخ فضل الله نوری اگرچه در جریان انقلاب مشروطه و پس از آن چهره منفوری بوده است اما از همه روحانیون مشروطه خواه باسوادتر بود و از همه این ها بهتر فقه اسلامی را می شناخت: «وقتی که میگه اسلام با آزادی مغایرت داره، به ناحق حرف نمی زنه. بلکه یک واقعیت علمی را بیان میکنه. وقتی که میگه قوام اسلام به عبودیت است و نه به آزادی، قوام اسلام به تبعیض است و نه به برابری، درسته و اشاره میکنه به اینکه در اسلام برابری بین یهود، بهایی، بین بابی، بین ارمنی، و مسلمان وجود نداره. نه در قرآن وجود داره و نه در شیعه وجود داره. بنابراین کسانی که خلاف این می گویند، اونها هستند که دروغ میگن. یعنی اونها هستند که نه مسلمان واقعی هستند و نه اینکه روشنفکر واقعی هستند».<ref> تلاش صدساله، جلد دوم، به کوشش علی لیمونادی، ص ۴۰۹</ref> | هما ناطق درباره مشروطه نظرات جالب توجهی داشت که بعضا با روایت غالب همخوان نبوده است. او از جمله به این اشاره می کند که شیخ فضل الله نوری اگرچه در جریان انقلاب مشروطه و پس از آن چهره منفوری بوده است اما از همه روحانیون مشروطه خواه باسوادتر بود و از همه این ها بهتر فقه اسلامی را می شناخت: «وقتی که میگه اسلام با آزادی مغایرت داره، به ناحق حرف نمی زنه. بلکه یک واقعیت علمی را بیان میکنه. وقتی که میگه قوام اسلام به عبودیت است و نه به آزادی، قوام اسلام به تبعیض است و نه به برابری، درسته و اشاره میکنه به اینکه در اسلام برابری بین یهود، بهایی، بین بابی، بین ارمنی، و مسلمان وجود نداره. نه در قرآن وجود داره و نه در شیعه وجود داره. بنابراین کسانی که خلاف این می گویند، اونها هستند که دروغ میگن. یعنی اونها هستند که نه مسلمان واقعی هستند و نه اینکه روشنفکر واقعی هستند».<ref> تلاش صدساله، جلد دوم، به کوشش علی لیمونادی، ص ۴۰۹</ref> | ||
یک نکته جالب توجه دیگر از هما ناطق به نوع نگاه او به نقش تبعیدیها و مهاجران در تحولات سیاسی داخل کشور باز میگردد. هما ناطق درباره مشروطه به این مسئله میپردازد که اتفاقا این مهاجرین و تبعیدی ها هستند که گفتار و نوشتار مشروطه را شکل دادند و بر آن دمیدند و در راستای آن فعالیت کردند و نقشی برجسته و انکارناپذیر در جاگیرشدن و در نهایت پیروزی این جنبش / انقلاب داشتند: «شما انقلاب مشروطیت را در نظر بگیرید. تمام ادبیات مشروطه مال مهاجرین است. میرزا آقاخان کرمانی است که فکر انقلاب مشروطیت را، واقعیش را میریزه، در خارج از کشوره. حتی مسئله مذهبیش را در نظر بگیرید، سیدجمالالدین اسدآبادی یک تبعیدی است. ادبیات طنزش را بگیرید علیه روحانیت، میرزا حبیب اصفهانی یک تبعیدی است. ادبیات مذهبی غیراسلامیش را بگیرید، شیخ احمد روحی یک تبعیدی است. روزنامه ها را بگیرید، روزنامه «قانون» یک تبعیدی است، میرزا ملکم خان. تبعیدی های مشروطیت را نگاه کنید که چه نقشی بازی کردند .<ref>تلاش صدساله، جلد دوم، به کوشش علی لیمونادی، ص419</ref> | یک نکته جالب توجه دیگر از هما ناطق به نوع نگاه او به نقش تبعیدیها و مهاجران در تحولات سیاسی داخل کشور باز میگردد. هما ناطق درباره مشروطه به این مسئله میپردازد که اتفاقا این مهاجرین و تبعیدی ها هستند که گفتار و نوشتار مشروطه را شکل دادند و بر آن دمیدند و در راستای آن فعالیت کردند و نقشی برجسته و انکارناپذیر در جاگیرشدن و در نهایت پیروزی این جنبش / انقلاب داشتند: «شما انقلاب مشروطیت را در نظر بگیرید. تمام ادبیات مشروطه مال مهاجرین است. میرزا آقاخان کرمانی است که فکر انقلاب مشروطیت را، واقعیش را میریزه، در خارج از کشوره. حتی مسئله مذهبیش را در نظر بگیرید، سیدجمالالدین اسدآبادی یک تبعیدی است. ادبیات طنزش را بگیرید علیه روحانیت، میرزا حبیب اصفهانی یک تبعیدی است. ادبیات مذهبی غیراسلامیش را بگیرید، شیخ احمد روحی یک تبعیدی است. روزنامه ها را بگیرید، روزنامه «قانون» یک تبعیدی است، میرزا ملکم خان. تبعیدی های مشروطیت را نگاه کنید که چه نقشی بازی کردند .<ref>تلاش صدساله، جلد دوم، به کوشش علی لیمونادی، ص419</ref> | ||
==کتابها== | ==کتابها== | ||
*۱۳۴۹- چهره استعمارگر، چهره استعمارزده نوشته آلبر ممی | *۱۳۴۹- چهره استعمارگر، چهره استعمارزده نوشته آلبر ممی |