Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
پیش از رابعه مهم‌ترین ویژگی تصوف زهد، عبادت و ریاضت افراطی بود و صوفیان معاصر او نیز بیشتر از زمرۀ بکائین، یا اهل اندوه و حزن و گریه بودند؛ اما او با گذر از زهد خشک و ریاضت آمیخته به اندوه و ترس، زهدی عارفانه و عاشقانه را در سلوک عملی خویش در پیش گرفت که واضح‌ترین جلوۀ آن پرهیز از پرداختن به غیر خدا بود. رابعه نخستین صوفی بود که بر یاد خدا همراه با محبت خالصانه، فارغ از شوق بهشت و ترس از دوزخ تأکید می‌کرد و این دو را آفت پرستش بی‌شائبۀ خداوند می‌شمرد. <ref>سلمی، ۲۹-۳۱؛ ابوطالب، ۲ / ۱۱۳-۱۱۴؛ غزالی، نیمۀ دوم از ربع منجیات، ۸۶۶؛ عطار، ۸۰، ۸۳، ۸۷ </ref>تأکید بسیار او بر حب خداوند و عشق مطلق به او، چنان‌که در قلب عاشق هیچ جایی برای چیز دیگری باقی نمی‌گذارد، و نیز تأکید او بر رعایت شرایط آن، ازجمله تقوا و ترک دنیا، صدق و ترک همۀ دعویها، و اندوهی که برخاسته از دوری و شوق رسیدن است، رابعه را از بسیاری از صوفیان معاصر وی متمایز می‌سازد، تا آنجا که برخی محققان او را «آغازگر عرفان عاشقانه» در اسلام و «شهید عشق الٰهی» خوانده‌اند. <ref>زین، ۸۸- ۸۹؛ بدوی، ۷۸-۸۰؛ ریتر، ۱۳۷؛ شیمل، 38-40؛ اسمیث، 97-104؛ ماسینیون، «بحث»، 215-216</ref>
پیش از رابعه مهم‌ترین ویژگی تصوف زهد، عبادت و ریاضت افراطی بود و صوفیان معاصر او نیز بیشتر از زمرۀ بکائین، یا اهل اندوه و حزن و گریه بودند؛ اما او با گذر از زهد خشک و ریاضت آمیخته به اندوه و ترس، زهدی عارفانه و عاشقانه را در سلوک عملی خویش در پیش گرفت که واضح‌ترین جلوۀ آن پرهیز از پرداختن به غیر خدا بود. رابعه نخستین صوفی بود که بر یاد خدا همراه با محبت خالصانه، فارغ از شوق بهشت و ترس از دوزخ تأکید می‌کرد و این دو را آفت پرستش بی‌شائبۀ خداوند می‌شمرد. <ref>سلمی، ۲۹-۳۱؛ ابوطالب، ۲ / ۱۱۳-۱۱۴؛ غزالی، نیمۀ دوم از ربع منجیات، ۸۶۶؛ عطار، ۸۰، ۸۳، ۸۷ </ref>تأکید بسیار او بر حب خداوند و عشق مطلق به او، چنان‌که در قلب عاشق هیچ جایی برای چیز دیگری باقی نمی‌گذارد، و نیز تأکید او بر رعایت شرایط آن، ازجمله تقوا و ترک دنیا، صدق و ترک همۀ دعویها، و اندوهی که برخاسته از دوری و شوق رسیدن است، رابعه را از بسیاری از صوفیان معاصر وی متمایز می‌سازد، تا آنجا که برخی محققان او را «آغازگر عرفان عاشقانه» در اسلام و «شهید عشق الٰهی» خوانده‌اند. <ref>زین، ۸۸- ۸۹؛ بدوی، ۷۸-۸۰؛ ریتر، ۱۳۷؛ شیمل، 38-40؛ اسمیث، 97-104؛ ماسینیون، «بحث»، 215-216</ref>


تعالیم رابعۀ عدویه را که برگرفته از جهان‌بینی توحیدی او ست، می‌توان در ۴ زمینۀ اصلی خلاصه کرد:
تعالیم رابعۀ عدویه را که برگرفته از جهان‌بینی توحیدی اوست، می‌توان در ۴ زمینۀ اصلی خلاصه کرد:
# حب الٰهی، که در آغاز راه عشقی خودخواهانه است، اما به محبت ناب به خداوند می‌انجامد که از هرگونه حب نفسانی خالی است. رابعه خود اذعان دارد که خداوند را به هر دو نوع از محبت دوست دارد، اما تنها دومی را شایستۀ پروردگارش می‌داند. خداوند به میانجیگری این حب شدید، حجابها را از پیش روی بنده برمی‌دارد و راه او را برای رسیدن به خود باز می‌کند و به این ترتیب، محب با فانی شدن در محبوب، به وصال او دست می‌یابد. رابعه بر این باور بود که رسیدن و وصال باید در همین دنیا حاصل شود و اگر لذت ذکر مدام و مشاهدۀ محبوب در دنیا چشیده نشود، در آخرت نیز بهره‌ای برای انسان نخواهد بود. <ref>ابوطالب، ۲ / ۱۱۴؛ عطار، ۸۰؛ غزالی، نیمۀ دوم از ربع منجیات، ۸۶۶-۸۶۷؛ بدوی، ۸۰-۸۳ </ref>شرط در یافتن و رسیدن به این عشق، که حجابهای معرفتی را از میان برمی‌دارد و سالک را به مشاهدۀ مولا می‌رساند، بریدن از غیر خدا در اندیشه، قول، عمل و قلب است تا آنجا که از نظر او، دوست‌داشتن اولیای خدا، و دشمن‌داشتن شیطان نیز مصداق توجه به غیر به شمار می‌آید.<ref>غزالی، نیمۀ دوم از ربع منجیات، ۹۴۷، ۱۰۰۳؛ سلمی، ۲۹-۳۰؛ عطار، ۸۰-۸۱، ۸۳، ۸۶؛ سهروردی، ۸۹؛ نخشبی، ۸۲</ref> رابعه تا آنجا پیش می‌رود که حقیقت کفر و ایمان در دنیا را، فراق و وصال با خداوند در قیامت می‌داند <ref>میبدی، ۱۰ / ۱۴۹</ref>
# خوف از بریده‌شدن و جداافتادن از خداوند، در کنار امید به وصال او، همراه با حزن و اندوه شدید از دوری محبوب، چندان‌که رابعه خود گاه می‌شد که از یاد مرگ بر خود می‌لرزید و با شنیدن آیات جهنم به‌شدت می‌گریست. <ref>ابن‌جوزی، ۴ / ۲۷؛ عطار، ۸۱، ۸۳</ref>
#پایبندی به شریعت، در عین فرارفتن از ظاهر و کوشش برای رسیدن به باطن دین، و نیز بی‌ارزش‌شمردن زهدورزی میان‌تهی و کرامتهای صوفیانه.<ref>نخشبی، ۱۸۰؛ پند پیران، ۱۴۷- ۱۴۸؛ عطار، ۷۸</ref>
#اهتمام به عبادت بسیار، قناعت و فقر. رابعه مشغول‌بودن به دنیا را با یاد خداوند قابل جمع نمی‌دید و وجود روحیۀ رضا، استغنا و حیا در او، نه‌تنها راه درخواست از خلق را بر او می‌بست، بلکه حتى مانع از آن می‌شد که از خدا چیزی بخواهد.<ref> قشیری، ۴۲۴؛ ابن‌خلکان، ۲ / ۲۸۶-۲۸۷؛ عطار، ۸۴-۸۶؛ هجویری، ۵۲۶؛ ابن‌جوزی، ۴ / ۲۷- ۲۸</ref>


۱. حب الٰهی، که در آغاز راه عشقی خودخواهانه است، اما به محبت ناب به خداوند می‌انجامد که از هرگونه حب نفسانی خالی است. رابعه خود اذعان دارد که خداوند را به هر دو نوع از محبت دوست دارد، اما تنها دومی را شایستۀ پروردگارش می‌داند. خداوند به میانجیگری این حب شدید، حجابها را از پیش روی بنده برمی‌دارد و راه او را برای رسیدن به خود باز می‌کند و به این ترتیب، محب با فانی شدن در محبوب، به وصال او دست می‌یابد. رابعه بر این باور بود که رسیدن و وصال باید در همین دنیا حاصل شود و اگر لذت ذکر مدام و مشاهدۀ محبوب در دنیا چشیده نشود، در آخرت نیز بهره‌ای برای انسان نخواهد بود. <ref>ابوطالب، ۲ / ۱۱۴؛ عطار، ۸۰؛ غزالی، نیمۀ دوم از ربع منجیات، ۸۶۶-۸۶۷؛ بدوی، ۸۰-۸۳ </ref>شرط در یافتن و رسیدن به این عشق، که حجابهای معرفتی را از میان برمی‌دارد و سالک را به مشاهدۀ مولا می‌رساند، بریدن از غیر خدا در اندیشه، قول، عمل و قلب است تا آنجا که از نظر او، دوست‌داشتن اولیای خدا، و دشمن‌داشتن شیطان نیز مصداق توجه به غیر به شمار می‌آید.<ref>غزالی، نیمۀ دوم از ربع منجیات، ۹۴۷، ۱۰۰۳؛ سلمی، ۲۹-۳۰؛ عطار، ۸۰-۸۱، ۸۳، ۸۶؛ سهروردی، ۸۹؛ نخشبی، ۸۲</ref> رابعه تا آنجا پیش می‌رود که حقیقت کفر و ایمان در دنیا را، فراق و وصال با خداوند در قیامت می‌داند <ref>میبدی، ۱۰ / ۱۴۹</ref>
دگرگونی‌ای که رابعه در جهت‌گیری تصوف زاهدانۀ پیش از خود ایجاد کرد، در اندیشۀ عارفان پس از او مانند بایزید بسطامی، حلاج، احمد غزالی و چه‌بسا محیی‌الدین ابن‌عربی نیز تأثیرگذار بود، که خود نیازمند پژوهشی جداگانه است. روایت‌ها و اقوال مربوط به رابعه به‌تدریج به جهان غرب نیز راه یافت و به‌ویژه با نقل داستان حمل آتش در یک دست، و آب در دست دیگر توسط رابعه، به منظور آنکه بهشت و دوزخ را از میان بردارد، در نوشته‌های وقایع‌نگار لوئی نهم پادشاه فرانسه، و نیز کتاب ژان پُل کامو در ۱۶۴۰ م به جهان مسیحی نیز راه پیدا کرد. طرح روی جلد این کتاب، زنی با لباسی به سبک سرزمین‌های شرقی را نشان می‌دهد که در یک دستش آتش‌دان و در دست دیگرش سطلی پر از آب دارد و بر فراز سر او خورشیدی می‌درخشد، به نشانۀ آنکه او به دنبال آن بود که بهشت و دوزخ را نابود کند، تا آدمیان بدون ترس از دوزخ و امید بهشت، خداوند را از آن‌رو که سزاوار پرستش است، بستایند. <ref>افلاکی، ۳۹۷؛ اسمیث و پلا، 355-356؛ شیمل، ۴۱-۴۲</ref>
 
با آنکه رابعه کرامات و اعمال خارق‌العاد‌ه را بی‌ارزش می‌شمرد و آن را انحراف توجه سالک از مقصود اصلی می‌دانست، <ref>نک‍ : عطار، ۷۸</ref> در منابع کرامت‌هایی به او نسبت داده‌اند که گاه با اسطوره‌پردازی و تخیل همراه شده، و گاه با اخبار دیگر شخصیت‌ها درهم آمیخته است.<ref> نک‍ : همو، ۷۸- ۷۹، ۸۶-۸۷؛ ابن‌خلکان، ۲ / ۲۸۷؛ یافعی، ۱ / ۲۸۳؛ بدوی، ۱۱۸-۱۲۲ </ref>
۲. خوف از بریده‌شدن و جداافتادن از خداوند، در کنار امید به وصال او، همراه با حزن و اندوه شدید از دوری محبوب، چندان‌که رابعه خود گاه می‌شد که از یاد مرگ بر خود می‌لرزید و با شنیدن آیات جهنم به‌شدت می‌گریست. <ref>ابن‌جوزی، ۴ / ۲۷؛ عطار، ۸۱، ۸۳</ref>
 
۳. پایبندی به شریعت، در عین فرارفتن از ظاهر و کوشش برای رسیدن به باطن دین، و نیز بی‌ارزش‌شمردن زهدورزی میان‌تهی و کرامتهای صوفیانه.<ref>نخشبی، ۱۸۰؛ پند پیران، ۱۴۷- ۱۴۸؛ عطار، ۷۸</ref>
 
۴. اهتمام به عبادت بسیار، قناعت و فقر. رابعه مشغول‌بودن به دنیا را با یاد خداوند قابل جمع نمی‌دید و وجود روحیۀ رضا، استغنا و حیا در او، نه‌تنها راه درخواست از خلق را بر او می‌بست، بلکه حتى مانع از آن می‌شد که از خدا چیزی بخواهد.<ref> قشیری، ۴۲۴؛ ابن‌خلکان، ۲ / ۲۸۶-۲۸۷؛ عطار، ۸۴-۸۶؛ هجویری، ۵۲۶؛ ابن‌جوزی، ۴ / ۲۷- ۲۸</ref>
 
دگرگونی‌ای که رابعه در جهت‌گیری تصوف زاهدانۀ پیش از خود ایجاد کرد، در اندیشۀ عارفان پس از او مانند بایزید بسطامی، حلاج، احمد غزالی و چه‌بسا محیی‌الدین ابن‌عربی نیز تأثیرگذار بود، که خود نیازمند پژوهشی جداگانه است. روایتها و اقوال مربوط به رابعه به‌تدریج به جهان غرب نیز راه یافت و به‌ویژه با نقل داستان حمل آتش در یک دست، و آب در دست دیگر توسط رابعه، به منظور آنکه بهشت و دوزخ را از میان بر دارد، در نوشته‌های وقایع‌نگار لوئی نهم پادشاه فرانسه، و نیز کتاب ژان پُل کامو در ۱۶۴۰ م به جهان مسیحی نیز راه پیدا کرد. طرح روی جلد این کتاب، زنی با لباسی به سبک سرزمینهای شرقی را نشان می‌دهد که در یک دستش آتش‌دان و در دست دیگرش سطلی پر از آب دارد و بر فراز سر او خورشیدی می‌درخشد، به نشانۀ آنکه او به دنبال آن بود که بهشت و دوزخ را نابود کند، تا آدمیان بدون ترس از دوزخ و امید بهشت، خداوند را از آن‌رو که سزاوار پرستش است، بستایند. <ref>افلاکی، ۳۹۷؛ اسمیث و پلا، 355-356؛ شیمل، ۴۱-۴۲</ref>
با آنکه رابعه کرامات و اعمال خارق‌العاد‌ه را بی‌ارزش می‌شمرد و آن را انحراف توجه سالک از مقصود اصلی می‌دانست، <ref>نک‍ : عطار، ۷۸</ref> در منابع کرامتهایی به او نسبت داده‌اند که گاه با اسطوره‌پردازی و تخیل همراه شده، و گاه با اخبار دیگر شخصیتها درهم آمیخته است.<ref> نک‍ : همو، ۷۸- ۷۹، ۸۶-۸۷؛ ابن‌خلکان، ۲ / ۲۸۷؛ یافعی، ۱ / ۲۸۳؛ بدوی، ۱۱۸-۱۲۲ </ref>


==پانویس==
==پانویس==