خویشاوندی: تفاوت میان نسخهها
Farabzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲: | خط ۲: | ||
[[خويشاوندى]] از لحاظ لغوی به معنای قرابت، [[نسبت]]، [[خویشی]] آمده است. <ref>دهخدا، لغتنامهی دهخدا</ref> | [[خويشاوندى]] از لحاظ لغوی به معنای قرابت، [[نسبت]]، [[خویشی]] آمده است. <ref>دهخدا، لغتنامهی دهخدا</ref> | ||
[[خویشاوندان]] نیز به [[بستگان]] و نزدیکان گفته میشود.<ref>فراهیدی، کتابالعین، ج 3، ص 224</ref> | [[خویشاوندان]] نیز به [[بستگان]] و نزدیکان گفته میشود.<ref>فراهیدی، کتابالعین، ج 3، ص 224</ref> | ||
==خویشاوندی در فقه== | |||
== | |||
== | |||
==گسترهی مصداقی خویشاوندی== | ==گسترهی مصداقی خویشاوندی== | ||
خط ۲۹: | خط ۱۶: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* دهخدا، لغتنامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، مؤسسه لغتنامه دهخدا، ۱۳۷۷ش. | * دهخدا، لغتنامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، مؤسسه لغتنامه دهخدا، ۱۳۷۷ش. | ||
* | *فراهیدی، خلیل بن احمد، کتابالعین، ج 3، ص 224، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410. | ||
* بستان(نجفی)، خانواده در اسلام،قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1390. | *بستان(نجفی)، خانواده در اسلام،قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1390. | ||
* | *راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، کتاب الراء | ||
*قرشى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش، ج3 | |||
* | |||
[[رده: ویکیجنسیت]] | [[رده: ویکیجنسیت]] | ||
[[رده: مفاهیم و اصطلاحات]] | [[رده: مفاهیم و اصطلاحات]] | ||
[[رده:اصطلاحات جامعهشناسی]] | [[رده:اصطلاحات جامعهشناسی]] | ||
[[رده: اصطلاحات فقهی]] | [[رده: اصطلاحات فقهی]] |
نسخهٔ ۱۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۳۰
معنای لغوی خویشاوندی
خويشاوندى از لحاظ لغوی به معنای قرابت، نسبت، خویشی آمده است. [۱] خویشاوندان نیز به بستگان و نزدیکان گفته میشود.[۲]
خویشاوندی در فقه
گسترهی مصداقی خویشاوندی
از نظر گسترهی مصداقی، با توجه به اینکه در منابع دینی حد مشخصی برای خویشاوندی تعیین نشده است، باید به عرف رجوع شود و از آنجا که خویشاوندان در نگاه عرف به خویشاوندان دور و نزدیک تقسیم میشوند، میتوان نتیجه گرفت که نزدیک بودن در صدق مفهوم خویشاوندی دخیل نیست. [۳]
خویشاوندی در قرآن
خویشاوندی در قرآن به « ارحام» تعبیر شده است. مقصود از رحم؛ رحم زن( محل رشد جنين) است و جمع آن ارحام است. «هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ» آل عمران: 6. «وَ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْأَرْحامِ» (لقمان: 34) رحم به معناى فوق در قرآن هميشه جمع آمده است. به قوم و خويش از آن جهت، رحم و ارحام گفته شده كه آنها از يك رحم خارج شدهاند.[۴] يعنى ريشه همه يك رحم است. ذو رحم يعنى صاحب قرابت و ذوى الارحام يعنى صاحبان قرابت. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ» نساء: 1. يعنى از خدا و از ارحام بترسيد و قطع رحم نكنيد، مراد از ارحام، خويشان است. «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» انفال: 75. نظير اين آيه، آيه ششم احزاب است كه فرموده «النَّبِيُّ أَوْلى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فِي كِتابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُهاجِرِينَ إِلَّا أَنْ تَفْعَلُوا إِلى أَوْلِيائِكُمْ مَعْرُوفاً كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً». به موجب دو آيه فوق، وارث شخص متوفّى، فقط ارحام اوست نه ديگران و در ميان ارحام هم بعضى از بعض ديگر برتر هستند و با وجود ارحام نزديك، ارحام ديگر ارث نمىبرند مثلا با وجود اولاد، فرزندان اولاد و با وجود برادران برادر زادگان ارث نمىبرند. مؤمنين و مهاجران و غيره هم با آنكه دوست و رفيق و برادر پيمانى شخصاند، باز حقّى در ارث ندارند؛ مگر آنكه بطور احسان چيزى به آنها داده شود و اينكه رسول خدا بالاتر از خود مؤمنان بر آنهاست و زنانش مادران مؤمنين هستند،اينها هيچ يك سبب ارث نميشوند و «تركه» به ارحام اختصاص دارد.[۵]
پانویس
منابع
- دهخدا، لغتنامه، زیر نظر محمد معین و سید جعفر شهیدی، مؤسسه لغتنامه دهخدا، ۱۳۷۷ش.
- فراهیدی، خلیل بن احمد، کتابالعین، ج 3، ص 224، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410.
- بستان(نجفی)، خانواده در اسلام،قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1390.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، کتاب الراء
- قرشى، على اكبر، قاموس قرآن - تهران، چاپ: ششم، 1371 ه.ش، ج3