Mjamshidi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Amirmostafavi (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح لینک های داخلی
خط ۲۷: خط ۲۷:
افزون بر این سه آیه 21 سوره روم، 72 سوره نحل و 11 سوره شوری نیز سیاقی شبیه همین آیات دارند. <ref> . المیزان فی تفسیر القران. ج 4 ص136</ref>
افزون بر این سه آیه 21 سوره روم، 72 سوره نحل و 11 سوره شوری نیز سیاقی شبیه همین آیات دارند. <ref> . المیزان فی تفسیر القران. ج 4 ص136</ref>


همان گونه که در مطلب [[زن و خطابات قرآنی]] توضیح داده شده؛ مدلول خطاب «کم» در آیات مذکور فارغ از [[جنسیت]] و در برگیرنده همه [[زنان]] و [[مردان]] است. خطاب «الناس» نیز به همین سان مویدی بر شمول خطاب است. [[زوج]] نیز واژه ای فارغ از [[جنسیت]] و به معنای جفت است.  بنابراین  خداوند در این آیات همه انسان‌ها اعم از [[زن]] و [[مرد]] (الناس، کم) را خطاب قرار داده و تصریح می‌کند که اولاً، منشا خلقت همه آنها «نفس واحده» است.  
همان گونه که در مطلب [[زن و خطابات قرآنی]] توضیح داده شده؛ مدلول خطاب «کم» در آیات مذکور فارغ از [[جنسیت]] و در برگیرنده همه [[زنان]] و [[مردان]] است. خطاب «الناس» نیز به همین سان مویدی بر شمول خطاب است. زوج نیز واژه ای فارغ از [[جنسیت]] و به معنای جفت است.  بنابراین  خداوند در این آیات همه انسان‌ها اعم از [[زن]] و [[مرد]] (الناس، کم) را خطاب قرار داده و تصریح می‌کند که اولاً، منشا خلقت همه آنها «نفس واحده» است.  


ثانیاً، [[زوج]] هرکس ([[زن]] یا [[مرد]])، نیز از همان نفس خودش است.
ثانیاً، زوج هرکس ([[زن]] یا [[مرد]])، نیز از همان نفس خودش است.


حتی اگر فرض کنیم که خطاب در این آیات فقط به [[مردان]] است باز هم ارجاع [[زوج]] به نفس واحده و جریان اصل «من انفسکم» زمینه هرگونه داوری در مورد فروتری و فراتری [[زن]] یا [[مرد]] را منتفی می‌کند. در این آیات ضمن اشاره به برخی از کارکردهای [[زوجیت]] جای هرگونه تفاخر و استکبار که مستند به منشا خلقت مادی باشد را منتفی اعلام می‌کند و بر لزوم تقوا اصرار می‌ورزد.
حتی اگر فرض کنیم که خطاب در این آیات فقط به [[مردان]] است باز هم ارجاع زوج به نفس واحده و جریان اصل «من انفسکم» زمینه هرگونه داوری در مورد فروتری و فراتری [[زن]] یا [[مرد]] را منتفی می‌کند. در این آیات ضمن اشاره به برخی از کارکردهای [[زوجیت]] جای هرگونه تفاخر و استکبار که مستند به منشا خلقت مادی باشد را منتفی اعلام می‌کند و بر لزوم تقوا اصرار می‌ورزد.


اینکه مراد از «نفس واحده» چیست و کیست؟ بین مفسرین اختلاف است. برخی مفسرین مراد از نفس واحده را حضرت آدم قلمداد کرده‌اند. در این صورت حضرت حوا از حضرت آدم خلق شده است.<ref>  .اسماعیل بن عمر. تفسیر القران العظیم. بیروت. دارلمعرفه. 1416 ق. ج1. ص 448</ref> برخی مراد از نفس واحده را گوهر وجودی مشترک انسان یا حقیقت واحد انسانی (نوع انسانی) دانسته‌اند که حضرت آدم، نخستین مصداق و مصداق بارز آن است. در نتیجه همان‌گونه که آدم از نفس واحده آفریده شد، حوا نیز از همان نفس واحده آفریده شده است نه از حضرت آدم.<ref> . المیزان فی تفسیر القران. ج 4 ص 136و عبدالله جوادی آملی. تفسیر تسنیم. ج17. ص 88</ref> موید نظر هر دو دسته، روایاتی وجود دارد که در ادامه به تحلیل روایات خواهیم پرداخت.
اینکه مراد از «نفس واحده» چیست و کیست؟ بین مفسرین اختلاف است. برخی مفسرین مراد از نفس واحده را حضرت آدم قلمداد کرده‌اند. در این صورت حضرت حوا از حضرت آدم خلق شده است.<ref>  .اسماعیل بن عمر. تفسیر القران العظیم. بیروت. دارلمعرفه. 1416 ق. ج1. ص 448</ref> برخی مراد از نفس واحده را گوهر وجودی مشترک انسان یا حقیقت واحد انسانی (نوع انسانی) دانسته‌اند که حضرت آدم، نخستین مصداق و مصداق بارز آن است. در نتیجه همان‌گونه که آدم از نفس واحده آفریده شد، حوا نیز از همان نفس واحده آفریده شده است نه از حضرت آدم.<ref> . المیزان فی تفسیر القران. ج 4 ص 136و عبدالله جوادی آملی. تفسیر تسنیم. ج17. ص 88</ref> موید نظر هر دو دسته، روایاتی وجود دارد که در ادامه به تحلیل روایات خواهیم پرداخت.


به نظر می‌رسد قول اخیر استحکام بیشتری دارد. مقصود مفسرین دسته اول با خطاب '''«خلقکم من آدم و خلق منها زوجها»'''، حاصل می‌گشت در صورتی که قرآن در این آیات بر «نفس واحده» تاکید و تصریح دارد. موارد استعمال نفس نشان می‌دهد که مراد از آن گوهر، ذات و واقعیت شی است. به عبارت دیگر «نفس» آن چیزی است که هویت شی به آن است. اگر منظور از «نفس واحده» حضرت آدم یا [[جنس مذکر]] باشد و حرف «من» هم تبعیضیه باشد، یعنی حضرت آدم کل و حضرت حوا جزئی از او خواهد بود. براین اساس مانند تبیین عهد عتیق اصل و فرع پیش می‌آید. در حالی که اگر اصل و فرع پیش بیاید مفهوم [[زوجیت]] به معنای مشابهت و قرینگی متعذر می‌شود و برخلاف سیاق آیه خواهد بود. در صورتی که اگر منظور از نفس واحده نوع انسانی یا گوهر مشترک انسان باشد که منشا هر کدام از [[زن]] و [[مرد]] است چنین محذوراتی مرتفع خواهد شد.
به نظر می‌رسد قول اخیر استحکام بیشتری دارد. مقصود مفسرین دسته اول با خطاب '''«خلقکم من آدم و خلق منها زوجها»'''، حاصل می‌گشت در صورتی که قرآن در این آیات بر «نفس واحده» تاکید و تصریح دارد. موارد استعمال نفس نشان می‌دهد که مراد از آن گوهر، ذات و واقعیت شی است. به عبارت دیگر «نفس» آن چیزی است که هویت شی به آن است. اگر منظور از «نفس واحده» حضرت آدم یا جنس مذکر باشد و حرف «من» هم تبعیضیه باشد، یعنی حضرت آدم کل و حضرت حوا جزئی از او خواهد بود. براین اساس مانند تبیین عهد عتیق اصل و فرع پیش می‌آید. در حالی که اگر اصل و فرع پیش بیاید مفهوم [[زوجیت]] به معنای مشابهت و قرینگی متعذر می‌شود و برخلاف سیاق آیه خواهد بود. در صورتی که اگر منظور از نفس واحده نوع انسانی یا گوهر مشترک انسان باشد که منشا هر کدام از [[زن]] و [[مرد]] است چنین محذوراتی مرتفع خواهد شد.


ممکن است این اشکال مطرح شود که؛ در صورتی که منظور از نفس واحده، گوهر مشترک وجودی باشد، مفهوم [[زوجیت]] محقق نمی‌شود. در پاسخ اشاره می‌کنیم که نفس واحده گوهر وجودی است که آدم مصداق آن است یعنی نفس واحده هم به گوهر مشترک اشاره دارد و هم به مصداق آن یعنی حضرت آدم. بنابراین فرض مفهوم [[زوجیت]] نیز اصلاح می‌شود.<ref group="پانویس"> باز ممکن است اشکال شود که در این صورت استعمال لفظ در اکثر از یک معنا لازم می‌آید، که از نظر اصولیون در مباحث الفاظ امری مذموم است. در پاسخ می‌گوییم که قبیح بودن استعمال لفظ در اکثر معنا در گزاره‌های شرعی و خطابی که وضوح و عدم اجمال آن مد نظر متکلم است قبیح است لکن در مورد مسائل هستی شناسانه و تبیین ابعاد پیچیده خلقت نه تنها چنین قباحتی وجود ندارد بلکه سیره عقلاست.</ref> یا آنکه اگر منظور از نفس واحده را نوع انسانی بدانیم نیز باز هم فرض مفهوم [[زوجیت]] محذوری در پی ندارد. <ref group="پانویس"> المیزان فی تفسیر القران. ج 4 ص 136. « و ظاهر الجمله اعنی قوله «و خلق منها زوجها» انها بیان لکون زوجها من نوعها بالتماثل و ان هولاء الافراد المبثوثین مرجعهم جمیعا الی فردین متماثلین متشابهین. فلفظه « من» نشوئیه... و نظیرها قوله «و من کل شی خلقنا زوجین» ، فما فی بعض التفاسیر: ان المراد بالایه کون زوج هذا النفس مشتقه منها و خلقها من بعضها وفاقا لما فی بعض الاخبار: ان الله خلق زوجه آدم من ضلع من اضلاعه، مما لا دلیل علیه من الایه.</ref>
ممکن است این اشکال مطرح شود که؛ در صورتی که منظور از نفس واحده، گوهر مشترک وجودی باشد، مفهوم [[زوجیت]] محقق نمی‌شود. در پاسخ اشاره می‌کنیم که نفس واحده گوهر وجودی است که آدم مصداق آن است یعنی نفس واحده هم به گوهر مشترک اشاره دارد و هم به مصداق آن یعنی حضرت آدم. بنابراین فرض مفهوم [[زوجیت]] نیز اصلاح می‌شود.<ref group="پانویس"> باز ممکن است اشکال شود که در این صورت استعمال لفظ در اکثر از یک معنا لازم می‌آید، که از نظر اصولیون در مباحث الفاظ امری مذموم است. در پاسخ می‌گوییم که قبیح بودن استعمال لفظ در اکثر معنا در گزاره‌های شرعی و خطابی که وضوح و عدم اجمال آن مد نظر متکلم است قبیح است لکن در مورد مسائل هستی شناسانه و تبیین ابعاد پیچیده خلقت نه تنها چنین قباحتی وجود ندارد بلکه سیره عقلاست.</ref> یا آنکه اگر منظور از نفس واحده را نوع انسانی بدانیم نیز باز هم فرض مفهوم [[زوجیت]] محذوری در پی ندارد. <ref group="پانویس"> المیزان فی تفسیر القران. ج 4 ص 136. « و ظاهر الجمله اعنی قوله «و خلق منها زوجها» انها بیان لکون زوجها من نوعها بالتماثل و ان هولاء الافراد المبثوثین مرجعهم جمیعا الی فردین متماثلین متشابهین. فلفظه « من» نشوئیه... و نظیرها قوله «و من کل شی خلقنا زوجین» ، فما فی بعض التفاسیر: ان المراد بالایه کون زوج هذا النفس مشتقه منها و خلقها من بعضها وفاقا لما فی بعض الاخبار: ان الله خلق زوجه آدم من ضلع من اضلاعه، مما لا دلیل علیه من الایه.</ref>
خط ۵۴: خط ۵۴:
==دیدگاه مفسران==
==دیدگاه مفسران==
برخى مفسران <ref> . ر.ك: درس‏‌هاى تفسير آيه ‏اللّه‏ جوادى آملى، سوره نساء.</ref> با دقت در اين آيه شريفه گفته‏‌اند:
برخى مفسران <ref> . ر.ك: درس‏‌هاى تفسير آيه ‏اللّه‏ جوادى آملى، سوره نساء.</ref> با دقت در اين آيه شريفه گفته‏‌اند:
«نفس واحده» يك «مفهوم» عام دارد كه بيانگر حقيقت واحد و مشترك همه انسان‌‏هاست و يك «مصداق» خاص دارد كه بيانگر حضرت آدم عليه‏ السلام به عنوان [[پدر]] همه انسان‌‏هاست. به همين جهت اين آيه از يك سو به حقيقت مشترك همه انسان‏‌ها اشاره دارد كه «حوا» نيز از همان حقيقت مشترك مى‌‏باشد و نشان از آن دارد كه [[زن]] و [[مرد]] از يك گوهر مشترك مى‌باشند.
«نفس واحده» يك «مفهوم» عام دارد كه بيانگر حقيقت واحد و مشترك همه انسان‌‏هاست و يك «مصداق» خاص دارد كه بيانگر حضرت آدم عليه‏ السلام به عنوان پدر همه انسان‌‏هاست. به همين جهت اين آيه از يك سو به حقيقت مشترك همه انسان‏‌ها اشاره دارد كه «حوا» نيز از همان حقيقت مشترك مى‌‏باشد و نشان از آن دارد كه [[زن]] و [[مرد]] از يك گوهر مشترك مى‌باشند.


از سوى ديگر در اين آيه شريفه يك لطافت عاطفى و تربيتى نيز وجود دارد و آن اينكه همگى انسان‌‏ها را متوجه سرآغاز وجودشان كرده كه همگى از يك ريشه و از يك [[پدر]] و [[مادر]] هستند لذا دليلى ندارد كه اختلاف داشته باشند بلكه لازم است تقواى الهى را رعايت كنند.
از سوى ديگر در اين آيه شريفه يك لطافت عاطفى و تربيتى نيز وجود دارد و آن اينكه همگى انسان‌‏ها را متوجه سرآغاز وجودشان كرده كه همگى از يك ريشه و از يك پدر و مادر هستند لذا دليلى ندارد كه اختلاف داشته باشند بلكه لازم است تقواى الهى را رعايت كنند.


علامه طباطبايى نيز فرموده است كه اين آيه در صدد بيان اين نكته است كه [[همسر]] حضرت آدم از [[جنس]] خود او آفريده شده است و هر دو تشابه در نوعيت دارند، ولى اين كه [[همسر]] حضرت آدم از بدن و عضو او آفريده شده باشد، هرگز آيه بر آن دلالت ندارد. <ref> . طباطبايى، همان، ص 136- 137.</ref>
علامه طباطبايى نيز فرموده است كه اين آيه در صدد بيان اين نكته است كه [[همسر]] حضرت آدم از [[جنس]] خود او آفريده شده است و هر دو تشابه در نوعيت دارند، ولى اين كه [[همسر]] حضرت آدم از بدن و عضو او آفريده شده باشد، هرگز آيه بر آن دلالت ندارد. <ref> . طباطبايى، همان، ص 136- 137.</ref>
خط ۷۵: خط ۷۵:
در متون روایی شیعه با دو دسته روایت در مورد منشا خلقت حوا روبرو هستیم. باوجود چندین روایت که خلقت حضرت حوا را به گونه‌ای مستقل و بدیع از همان گلی که حضرت آدم سرشته شد تبیین می‌کند لکن برخی احادیث نیز مطرح است که خلقت حوا را از دنده چپ حضرت آدم قلمداد  کرده‌اند.  دسته اول، بالغ بر بیست روایت در منابع روایی شیعه وجود دارد  که صراحتاً خلقت حوا را از دنده چپ آدم تبیین می‌کند. <ref>  .برای دیدن روایات و منابع و ترجمه آنها مراجعه کنید به : [[شخصیت و حقوق زن در اسلام]]، مهدی مهریزی. ص 43-48</ref> در بین آنها روایات صحیح نیز وجود دارد. به چند نمونه اشاره می‌کنیم:
در متون روایی شیعه با دو دسته روایت در مورد منشا خلقت حوا روبرو هستیم. باوجود چندین روایت که خلقت حضرت حوا را به گونه‌ای مستقل و بدیع از همان گلی که حضرت آدم سرشته شد تبیین می‌کند لکن برخی احادیث نیز مطرح است که خلقت حوا را از دنده چپ حضرت آدم قلمداد  کرده‌اند.  دسته اول، بالغ بر بیست روایت در منابع روایی شیعه وجود دارد  که صراحتاً خلقت حوا را از دنده چپ آدم تبیین می‌کند. <ref>  .برای دیدن روایات و منابع و ترجمه آنها مراجعه کنید به : [[شخصیت و حقوق زن در اسلام]]، مهدی مهریزی. ص 43-48</ref> در بین آنها روایات صحیح نیز وجود دارد. به چند نمونه اشاره می‌کنیم:


- در روایت صحیحی راوی از قول امام جعفر صادق علیه السلام می‌گوید: امام علی علیه السلام برای تعیین [[ارث]] افراد خنثی دنده‌های آنان را می‌شمرد. اگر یک دنده کمتر از [[زنان]] داشت به او [[ارث مردان]] می‌داد زیرا [[مرد]] یک دنده کمتر از [[زن]] دارد. علت ان نیز این است که حوا از دنده چپ آدم خلق شد، لذا [[مرد]] یک دنده کمتر دارد. <ref> . عاملی. وسائل الشیعه. ص 567 ح 4</ref>
- در روایت صحیحی راوی از قول امام جعفر صادق علیه السلام می‌گوید: امام علی علیه السلام برای تعیین [[ارث]] افراد خنثی دنده‌های آنان را می‌شمرد. اگر یک دنده کمتر از [[زنان]] داشت به او ارث مردان می‌داد زیرا [[مرد]] یک دنده کمتر از [[زن]] دارد. علت ان نیز این است که حوا از دنده چپ آدم خلق شد، لذا [[مرد]] یک دنده کمتر دارد. <ref> . عاملی. وسائل الشیعه. ص 567 ح 4</ref>


- در روایت مفصل و صحیح دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است: وقتی شريح قاضى در مجلس قضاء بود، [[زن]]ى نزد او آمد، و گفت: آنچه [[مردان]] و [[زنان]] دارند من به تنهائى دارم. شريح گفت: اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره بر وضع مجراى ادرار قضاوت می‌كند، [[زن]] گفت: من با هر دو ادرار می‌كنم و هر دو يك وقت آرام می‌گيرند. شريح گفت: بخدا قسم من چيزى عجيب‏تر از اين نشنيده‌‏ام! [[زن]] گفت: در اين ميان چيزى عجيب‏تر وجود دارد، شريح گفت: آن چيست؟ [[زن]] گفت: [[شوهر]]م با من [[مجامعت]] كرده، و من از او فرزندى آورده‌ام، و من با كنيز خود [[مجامعت]] كرده‏‌ام و او از من فرزندى آورده است، در اين هنگام شريح از سر تعجب دست‌ها را بر هم زد، و آنگاه به نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، و گفت: يا أمير المؤمنين قضيه‏‌اى بر من عرضه شده است كه عجيب‌تر از آن نشنيده‏‌ام، سپس داستان آن [[زن]] را گزارش كرد، امير المؤمنين عليه السلام در اين باره از او سؤال كرد، [[زن]] گفت: داستان همان گونه است كه او گفت. فرمود: [[شوهر]] تو كيست؟ گفت: فلان شخص. پس امير عليه السلام كسى از پى او فرستاد، و او را فراخواند، و گفت: آيا اين [[زن]] را می‌شناسى؟ گفت: آرى او [[همسر]] منست، پس در باره اظهارات [[زن]] از او جويا شد، و او گفت: واقع امر همين است، على عليه السلام به آن [[مرد]] فرمود: راستى را كه تو از سوار شونده بر شير جسورترى كه با او مقاربت می‌كنى! سپس قنبر را فرمود: آن [[زن]] را با [[زن]]ى ديگر درون حجره‌‏اى ببر، و دنده‌هايش را بشمار. پس [[شوهر]] آن [[زن]] گفت: يا امير المؤمنين، من [[مرد]]ى را بر او امين نمی‌شمارم، و بزنى بر او اطمينان ندارم. پس على عليه السلام فرمود: تا «دينار خصى» را كه [[مرد]]ى از صالحان مردم كوفه و مورد وثوق بود حاضر كردند، پس او را فرمود: اى دينار، اين [[زن]] را به حجره‌‏اى درآور و جامه‌هايش را بدر آور، و او را بفرماى تا لنگى بر ميان بندد، و آنگاه دنده‏‌هايش را بشمار، دينار چنين كرد، و دنده‏‌هايش هفده عدد بود، نه دنده در سمت راست، و هشت در سمت چپ، پس على عليه السلام جامه [[مردان]] و كلاه و نعلين به او پوشاند، و رداء بدوشش بيفكند، و او را به جمع [[مردان]] پيوست. پس [[شوهر]]ش گفت: يا امير المؤمنين [[دختر]]عمويم را كه از من فرزند آورده بجمع [[مردان]] مى‌‏پيوندى؟ پس على عليه السلام فرمود: من حكم خداى عز و جل را بر او راندم، زيرا خداى تعالى حواء را از آخرين دنده چپ آدم آفريده است، و دنده‌‏هاى [[مردان]] نقصان دارد و دنده‌‏هاى [[زنان]] كاملست. <ref>  .سند روایت صحیح است. عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع. من لا يحضره الفقيه ،ج‏4 ،ص : 326</ref>
- در روایت مفصل و صحیح دیگری از امام باقر علیه السلام آمده است: وقتی شريح قاضى در مجلس قضاء بود، [[زن]]ى نزد او آمد، و گفت: آنچه [[مردان]] و [[زنان]] دارند من به تنهائى دارم. شريح گفت: اميرالمؤمنين عليه السلام در اين باره بر وضع مجراى ادرار قضاوت می‌كند، [[زن]] گفت: من با هر دو ادرار می‌كنم و هر دو يك وقت آرام می‌گيرند. شريح گفت: بخدا قسم من چيزى عجيب‏تر از اين نشنيده‌‏ام! [[زن]] گفت: در اين ميان چيزى عجيب‏تر وجود دارد، شريح گفت: آن چيست؟ [[زن]] گفت: شوهرم با من مجامعت كرده، و من از او فرزندى آورده‌ام، و من با كنيز خود مجامعت كرده‏‌ام و او از من فرزندى آورده است، در اين هنگام شريح از سر تعجب دست‌ها را بر هم زد، و آنگاه به نزد اميرالمؤمنين عليه السلام آمد، و گفت: يا أمير المؤمنين قضيه‏‌اى بر من عرضه شده است كه عجيب‌تر از آن نشنيده‏‌ام، سپس داستان آن [[زن]] را گزارش كرد، امير المؤمنين عليه السلام در اين باره از او سؤال كرد، [[زن]] گفت: داستان همان گونه است كه او گفت. فرمود: شوهر تو كيست؟ گفت: فلان شخص. پس امير عليه السلام كسى از پى او فرستاد، و او را فراخواند، و گفت: آيا اين [[زن]] را می‌شناسى؟ گفت: آرى او [[همسر]] منست، پس در باره اظهارات [[زن]] از او جويا شد، و او گفت: واقع امر همين است، على عليه السلام به آن [[مرد]] فرمود: راستى را كه تو از سوار شونده بر شير جسورترى كه با او مقاربت می‌كنى! سپس قنبر را فرمود: آن [[زن]] را با [[زن]]ى ديگر درون حجره‌‏اى ببر، و دنده‌هايش را بشمار. پس شوهر آن [[زن]] گفت: يا امير المؤمنين، من [[مرد]]ى را بر او امين نمی‌شمارم، و بزنى بر او اطمينان ندارم. پس على عليه السلام فرمود: تا «دينار خصى» را كه [[مرد]]ى از صالحان مردم كوفه و مورد وثوق بود حاضر كردند، پس او را فرمود: اى دينار، اين [[زن]] را به حجره‌‏اى درآور و جامه‌هايش را بدر آور، و او را بفرماى تا لنگى بر ميان بندد، و آنگاه دنده‏‌هايش را بشمار، دينار چنين كرد، و دنده‏‌هايش هفده عدد بود، نه دنده در سمت راست، و هشت در سمت چپ، پس على عليه السلام جامه [[مردان]] و كلاه و نعلين به او پوشاند، و رداء بدوشش بيفكند، و او را به جمع [[مردان]] پيوست. پس شوهرش گفت: يا امير المؤمنين دخترعمويم را كه از من فرزند آورده بجمع [[مردان]] مى‌‏پيوندى؟ پس على عليه السلام فرمود: من حكم خداى عز و جل را بر او راندم، زيرا خداى تعالى حواء را از آخرين دنده چپ آدم آفريده است، و دنده‌‏هاى [[مردان]] نقصان دارد و دنده‌‏هاى [[زنان]] كاملست. <ref>  .سند روایت صحیح است. عَاصِمُ بْنُ حُمَيْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع. من لا يحضره الفقيه ،ج‏4 ،ص : 326</ref>


- در روایت مفصل دیگری آمده است که امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد [[زن]] (خنثی) که با کنیز [[شوهر]]ش [[هم‌بستر]] شده بود و از او فرزندی حاصل شده بود اینگونه حکم کرد: این [[زن]] را به خانه‌ای ببرید و لباسش را در آورید و دنده‌های دو طرفش را شماره کنید. آنا چنین کردند و گفتند طرف راست دوازده دنده و طرف چپ یازده دنده دارد. علی علیه السلام فرمود الله اکبر آرایشگری را فراخوانید و موهایش را کوتاه کرد. آنگاه حضرت لباس و کفش [[مردان]] بر او پوشانید و او را در شمار [[مردان]] نهاد. [[شوهر]]ش اعتراض کرد که [[همسر]]م که [[دختر]]عموی من بود به [[مردان]] ملحق ساختی؟! بر اساس چه مبنایی چنین حکم کردی؟ حضرت فرمود: این را از [[پدر]]م آدم به دست اورده‌ام . حوا از دنده آدم آفریده شد از این رو دنده‌های مرد یک دنده کمتر از [[زن]] است. و دنده‌های آن شخص به تعداد دنده‌های [[مرد]] بود پس فرمان داد و بیرون رانده شدند. <ref>  سند روایت صحیح است. شیخ صدوق بإسناده عن علي بن الحسن عن محمد الكاتب عن علي بن عبد الله بن معاوية بن ميسرة بن شريح عن أبيه عن ميسرة بن شريح ؛ وسائل الشيعة / ج‏26 باب حكم الخنثى المشكل الذي لم يتبين أمره بالعلامات المذكورة . ص :285</ref>
- در روایت مفصل دیگری آمده است که امیرالمومنین علی علیه السلام در مورد [[زن]] (خنثی) که با کنیز شوهرش هم‌بستر شده بود و از او فرزندی حاصل شده بود اینگونه حکم کرد: این [[زن]] را به خانه‌ای ببرید و لباسش را در آورید و دنده‌های دو طرفش را شماره کنید. آنا چنین کردند و گفتند طرف راست دوازده دنده و طرف چپ یازده دنده دارد. علی علیه السلام فرمود الله اکبر آرایشگری را فراخوانید و موهایش را کوتاه کرد. آنگاه حضرت لباس و کفش [[مردان]] بر او پوشانید و او را در شمار [[مردان]] نهاد. شوهرش اعتراض کرد که [[همسر]]م که دخترعموی من بود به [[مردان]] ملحق ساختی؟! بر اساس چه مبنایی چنین حکم کردی؟ حضرت فرمود: این را از پدرم آدم به دست اورده‌ام . حوا از دنده آدم آفریده شد از این رو دنده‌های مرد یک دنده کمتر از [[زن]] است. و دنده‌های آن شخص به تعداد دنده‌های [[مرد]] بود پس فرمان داد و بیرون رانده شدند. <ref>  سند روایت صحیح است. شیخ صدوق بإسناده عن علي بن الحسن عن محمد الكاتب عن علي بن عبد الله بن معاوية بن ميسرة بن شريح عن أبيه عن ميسرة بن شريح ؛ وسائل الشيعة / ج‏26 باب حكم الخنثى المشكل الذي لم يتبين أمره بالعلامات المذكورة . ص :285</ref>


دسته دوم، احادیثی در نقطه مقابل روایات دسته اول است که در برخی از این احادیث، مضمون روایات قبل به صراحت و گاه به شدت تکذیب شده است. در بین این روایات نیز معتبر و غیر معتبر وجود دارد.
دسته دوم، احادیثی در نقطه مقابل روایات دسته اول است که در برخی از این احادیث، مضمون روایات قبل به صراحت و گاه به شدت تکذیب شده است. در بین این روایات نیز معتبر و غیر معتبر وجود دارد.
خط ۸۵: خط ۸۵:
- در روایتی صحیحی از امام صادق ع، زراره از ایشان در مورد مضمون روایاتی که در بین علماء اهل سنت شهرت یافته و بر اساس آن خلقت حوا را از دنده چپ آدم می‌داند، می‌پرسد که امام ع نسبت به آن به شدت واکنش نشان داده می‌فرمایند: «سبحان الله، خداوند منزّه است و بسيار برتر از آنكه چنين كند. آیا خداوند توان آن نداشت كه حوّا را از غير دنده آدم بيافريند، و از اين رو راه را براى بهانه‌گیران و هرزه‌گویان، باز گذارد كه ادعا کنند: آدم با خود آمیخته است! اينان را چه شده است؟ خداوند خود ميان ما و آنان داورى كند». امام صادق ع در ادامه این روایت مفصل به چگونگی خلقت حوا اشاره کرده و به خلقت «بدیع» و نوآورانه حوا (...ثُمَّ ابْتَدَعَ لَهُ حَوَّاء...) از همان گلی که آدم را خلق کرده، تصریح می‌نمایند  <ref group="پانویس">  . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي)؛ همان، ج‏25 ؛ ص74؛  مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ أَنَّهُ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: سئل أبو عبد اللَّه عليه السلام عن خلق حواء وقيل له: إن أناساً عندنا يقولون: إن اللَّه عزّوجلّ خلق حواء من ضلع‏ آدم الأيسر الاقصى فقال: سبحان اللَّه وتعالى عن ذلك علوّاً كبيراً. أيقول من يقول هذا، إن اللَّه تبارك و تعالى لم يكن له من القدرة ما يخلق‏ لآدم زوجةً من غير ضلعه ويجعل للمتكلم من أهل التشنيع‏ سبيلًا إلى الكلام أنّ يقول: إنّ آدم كان ينكح بعضه بعضاً إذا كانت من ضلعه ما لهؤلاء حكم اللَّه بيننا وبينهم. ثمّ قال عليه السلام: إن اللَّه تبارك وتعالى لمّا خلق آدم عليه السلام من طينٍ وأمر الملائكة فسجدوا له، ألقى عليه السبات‏ ، ثمّ ابتدع له حوّاء فجعلها في موضع النقرة التي بين وركيه وذلك لكى تكون المرأة تبعاً للرجل، فأقبلت تتحرك، فانتبه لتحركها، فلما انتبه نوديت أن تنحّى عنه، فلمّا نظر إليها نظر إلى خلقٍ حسنٍ شبه‏ صورته غير أنّها انثى</ref>
- در روایتی صحیحی از امام صادق ع، زراره از ایشان در مورد مضمون روایاتی که در بین علماء اهل سنت شهرت یافته و بر اساس آن خلقت حوا را از دنده چپ آدم می‌داند، می‌پرسد که امام ع نسبت به آن به شدت واکنش نشان داده می‌فرمایند: «سبحان الله، خداوند منزّه است و بسيار برتر از آنكه چنين كند. آیا خداوند توان آن نداشت كه حوّا را از غير دنده آدم بيافريند، و از اين رو راه را براى بهانه‌گیران و هرزه‌گویان، باز گذارد كه ادعا کنند: آدم با خود آمیخته است! اينان را چه شده است؟ خداوند خود ميان ما و آنان داورى كند». امام صادق ع در ادامه این روایت مفصل به چگونگی خلقت حوا اشاره کرده و به خلقت «بدیع» و نوآورانه حوا (...ثُمَّ ابْتَدَعَ لَهُ حَوَّاء...) از همان گلی که آدم را خلق کرده، تصریح می‌نمایند  <ref group="پانویس">  . جامع أحاديث الشيعة (للبروجردي)؛ همان، ج‏25 ؛ ص74؛  مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ أَنَّهُ قَالَ سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: سئل أبو عبد اللَّه عليه السلام عن خلق حواء وقيل له: إن أناساً عندنا يقولون: إن اللَّه عزّوجلّ خلق حواء من ضلع‏ آدم الأيسر الاقصى فقال: سبحان اللَّه وتعالى عن ذلك علوّاً كبيراً. أيقول من يقول هذا، إن اللَّه تبارك و تعالى لم يكن له من القدرة ما يخلق‏ لآدم زوجةً من غير ضلعه ويجعل للمتكلم من أهل التشنيع‏ سبيلًا إلى الكلام أنّ يقول: إنّ آدم كان ينكح بعضه بعضاً إذا كانت من ضلعه ما لهؤلاء حكم اللَّه بيننا وبينهم. ثمّ قال عليه السلام: إن اللَّه تبارك وتعالى لمّا خلق آدم عليه السلام من طينٍ وأمر الملائكة فسجدوا له، ألقى عليه السبات‏ ، ثمّ ابتدع له حوّاء فجعلها في موضع النقرة التي بين وركيه وذلك لكى تكون المرأة تبعاً للرجل، فأقبلت تتحرك، فانتبه لتحركها، فلما انتبه نوديت أن تنحّى عنه، فلمّا نظر إليها نظر إلى خلقٍ حسنٍ شبه‏ صورته غير أنّها انثى</ref>


- روایت مشابهی نیز از امام باقر علیه السلام وارد شده است. عمربن ابی مقدام از [[پدر]]ش نقل می‌کند که از امام باقر عليه السلام پرسيدم: خداوند متعال حوا را از چه چيزی آفريد؟ فرمود: مردم در اين مورد چه می‌گويند؟ عرض کردم می‌گويند خدا حوا را از دنده‌ای از دنده‌های آدم آفريد فرمود: دروغ می‌گويند آيا خداوند ناتوان بود که او را از راه ديگری به جز دنده آدم بيافريند؟ عرض کردم فدايت شوم! از چه چيزی او را آفريده است؟ فرمود: [[پدر]]م از [[پدران]]ش به من خبر داده است که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند مشتی از گل برداشت و آن را مخلوط کرد و آدم را آفريد و آنگاه از باقيمانده گل آدم حوا را آفريد. <ref>  . بحارالانوار و ص 116 ح 46؛ </ref>
- روایت مشابهی نیز از امام باقر علیه السلام وارد شده است. عمربن ابی مقدام از پدرش نقل می‌کند که از امام باقر عليه السلام پرسيدم: خداوند متعال حوا را از چه چيزی آفريد؟ فرمود: مردم در اين مورد چه می‌گويند؟ عرض کردم می‌گويند خدا حوا را از دنده‌ای از دنده‌های آدم آفريد فرمود: دروغ می‌گويند آيا خداوند ناتوان بود که او را از راه ديگری به جز دنده آدم بيافريند؟ عرض کردم فدايت شوم! از چه چيزی او را آفريده است؟ فرمود: پدرم از پدرانش به من خبر داده است که پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: خداوند مشتی از گل برداشت و آن را مخلوط کرد و آدم را آفريد و آنگاه از باقيمانده گل آدم حوا را آفريد. <ref>  . بحارالانوار و ص 116 ح 46؛ </ref>


- در چند روایت دیگر منسوب به امام معصوم یا پیامبر مکرم اسلام تصریح شده است که خداوند حوا را از باقی مانده همان گل حضرت آدم خلق نموده است نه از بدن آدم. <ref>  . بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏9 / 299 / باب 2 احتجاج النبي ص على اليهود في مسائل شتى....  ص : 283و بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏11 / 115 / باب 1 فضل آدم و حواء و علل تسميتهما و بعض أحوالهما و بدء خلقهما و سؤال الملائكة في ذلك .....  ص : 97</ref>
- در چند روایت دیگر منسوب به امام معصوم یا پیامبر مکرم اسلام تصریح شده است که خداوند حوا را از باقی مانده همان گل حضرت آدم خلق نموده است نه از بدن آدم. <ref>  . بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏9 / 299 / باب 2 احتجاج النبي ص على اليهود في مسائل شتى....  ص : 283و بحار الأنوار (ط - بيروت) / ج‏11 / 115 / باب 1 فضل آدم و حواء و علل تسميتهما و بعض أحوالهما و بدء خلقهما و سؤال الملائكة في ذلك .....  ص : 97</ref>
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:


===وجه استعاری خلقت حوا از دنده چپ===
===وجه استعاری خلقت حوا از دنده چپ===
در مورد وجه استعاری این گزاره و آثار آن نیز در صورتی که بازنمایی‌های افراط‌گونه زبان شناسان [[فمینیست]]ی یا پساساختارگرا را بپذیرم، اتهام استعاره‌گیری سرکوب‌گرانه از این عبارت متوجه دین و گزاره‌های دینی نیست بلکه ناظر بر شیوه عاریت‌گیری است که در فضای غیر اسلامی ایجاد شده است. اتفاقا بسیاری از گزاره‌های دینی دلالت گر عاریت‌گیری ارزشی از خلقت حوا از آدم است. اینکه آدم وقتی انسان شد، حوا از او خلق گردید، پس [[زن]] و [[مرد]] از یک جنس و یک گوهر هستند (خلقکم من نفس واحده). اینکه [[زن]] «دیگری» نیست ، بلکه پاره تن [[مرد]] است و بالعکس (بعضکم من بعض). یا حتی برخی استعاره‌هایی که وجه ارزشی این نحوه خلقت را به نفع [[زن]] پررنگ می‌کند. مثلاً در روایتی، از خلقت مرد از خاک استعاره دنیاطلبی [[مردان]] و خلقت [[زن]] از مرد استعاره موانست، دلبستگی و روحیه ارتباطی [[زن]] برداشت می‌شود. در روایت دیگری حوا را به معنای کسی که از انسان حی (آدم) نشات گرفته است در مقابل آدم که از گل بی‌جان یا به عبارت دیگر از لجن بدبو بوده است. در روایتی فرایند خلقت [[زن]] از پهلوی مرد را مبنای استدلال بر این نکته قرار می‌دهد که [[زن]] و [[مرد]] از نفس یکدیگرند، و [[زنان]] امانت خدا نزد [[مردان]]ند (انهن امانه الله عندکم)، نفع و ضررشان به یکدیگر گره خورده است (لایملکن لانفسهن نفعا و لاضرا فلاتضاروهن و لاتعضلوهن) و از همه مهم‌تر که هر دو عبد و کنیز خدایند (هذه امتی و انت عبدی) و هردو در صورت اطاعت و عبودیت خداوند بهترین مخلوق کرامت‌یافته اویند(ما خلقت خلقا فهو اکرم علی منکما اذا انتما عبدتمانی و اطعتمانی). <ref group="پانویس">البرهان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 348؛ قال جعفر بن محمد الصادق (عليهما السلام): «إن آدم (عليه السلام) رأى حواء في المنام، فلما انتبه، قال: يا رب، من هذه التي أنست بقربها؟ قال الله تعالى: هذه أمتي، و أنت عبدي، يا آدم، ما خلقت خلقا هو أكرم علي منكما، إذا أنتما عبدتماني و أطعتماني، و قد خلقت لكما دارا، و سميتها جنتي، فمن دخلها كان وليي حقا،و من لم يدخلها كان عدوي حقا. فقال آدم (عليه السلام): و لك يا رب، عدو و أنت رب السماوات؟ قال الله تعالى: يا آدم، لو شئت أجعل الخلق كلهم أوليائي لفعلت و لكني أفعل ما أشاء، و أحكم ما أريد. قال آدم (عليه السلام): يا رب، فهذه أمتك حواء قد رق لها قلبي، فلمن خلقتها؟ قال الله تعالى: خلقتها لك لتسكن الدنيا فلا تكن وحيدا في جنتي قال: فأنكحنيها يا رب. قال: أنكحتكها بشرط أن تعلمها مصالح ديني، و تشكرني عليها، فرضي آدم بذلك، فاجتمعت الملائكة، فأوحى الله تعالى إلى جبرئيل أن اخطب. فكان الولي رب العالمين، و الخطيب جبرئيل الأمين، و الشهود الملائكة المقربين، و الزوج آدم (عليه السلام) أبا النبيين، فتزوج آدم (عليه السلام) بحواء على الطاعة و التقى و العمل الصالح، فنثرت الملائكة عليهما من نثار الجنة».</ref>
در مورد وجه استعاری این گزاره و آثار آن نیز در صورتی که بازنمایی‌های افراط‌گونه زبان شناسان فمینیستی یا پساساختارگرا را بپذیرم، اتهام استعاره‌گیری سرکوب‌گرانه از این عبارت متوجه دین و گزاره‌های دینی نیست بلکه ناظر بر شیوه عاریت‌گیری است که در فضای غیر اسلامی ایجاد شده است. اتفاقا بسیاری از گزاره‌های دینی دلالت گر عاریت‌گیری ارزشی از خلقت حوا از آدم است. اینکه آدم وقتی انسان شد، حوا از او خلق گردید، پس [[زن]] و [[مرد]] از یک جنس و یک گوهر هستند (خلقکم من نفس واحده). اینکه [[زن]] «دیگری» نیست ، بلکه پاره تن [[مرد]] است و بالعکس (بعضکم من بعض). یا حتی برخی استعاره‌هایی که وجه ارزشی این نحوه خلقت را به نفع [[زن]] پررنگ می‌کند. مثلاً در روایتی، از خلقت مرد از خاک استعاره دنیاطلبی [[مردان]] و خلقت [[زن]] از مرد استعاره موانست، دلبستگی و روحیه ارتباطی [[زن]] برداشت می‌شود. در روایت دیگری حوا را به معنای کسی که از انسان حی (آدم) نشات گرفته است در مقابل آدم که از گل بی‌جان یا به عبارت دیگر از لجن بدبو بوده است. در روایتی فرایند خلقت [[زن]] از پهلوی مرد را مبنای استدلال بر این نکته قرار می‌دهد که [[زن]] و [[مرد]] از نفس یکدیگرند، و [[زنان]] امانت خدا نزد [[مردان]]ند (انهن امانه الله عندکم)، نفع و ضررشان به یکدیگر گره خورده است (لایملکن لانفسهن نفعا و لاضرا فلاتضاروهن و لاتعضلوهن) و از همه مهم‌تر که هر دو عبد و کنیز خدایند (هذه امتی و انت عبدی) و هردو در صورت اطاعت و عبودیت خداوند بهترین مخلوق کرامت‌یافته اویند(ما خلقت خلقا فهو اکرم علی منکما اذا انتما عبدتمانی و اطعتمانی). <ref group="پانویس">البرهان في تفسير القرآن، ج‏3، ص: 348؛ قال جعفر بن محمد الصادق (عليهما السلام): «إن آدم (عليه السلام) رأى حواء في المنام، فلما انتبه، قال: يا رب، من هذه التي أنست بقربها؟ قال الله تعالى: هذه أمتي، و أنت عبدي، يا آدم، ما خلقت خلقا هو أكرم علي منكما، إذا أنتما عبدتماني و أطعتماني، و قد خلقت لكما دارا، و سميتها جنتي، فمن دخلها كان وليي حقا،و من لم يدخلها كان عدوي حقا. فقال آدم (عليه السلام): و لك يا رب، عدو و أنت رب السماوات؟ قال الله تعالى: يا آدم، لو شئت أجعل الخلق كلهم أوليائي لفعلت و لكني أفعل ما أشاء، و أحكم ما أريد. قال آدم (عليه السلام): يا رب، فهذه أمتك حواء قد رق لها قلبي، فلمن خلقتها؟ قال الله تعالى: خلقتها لك لتسكن الدنيا فلا تكن وحيدا في جنتي قال: فأنكحنيها يا رب. قال: أنكحتكها بشرط أن تعلمها مصالح ديني، و تشكرني عليها، فرضي آدم بذلك، فاجتمعت الملائكة، فأوحى الله تعالى إلى جبرئيل أن اخطب. فكان الولي رب العالمين، و الخطيب جبرئيل الأمين، و الشهود الملائكة المقربين، و الزوج آدم (عليه السلام) أبا النبيين، فتزوج آدم (عليه السلام) بحواء على الطاعة و التقى و العمل الصالح، فنثرت الملائكة عليهما من نثار الجنة».</ref>


زندگی‌بخشی، انس‌گیری، آرامش‌بخشی از جمله دلالت‌های استعاری است که در برخی گزاره‌های دینی به آن اشاره شده است.   
زندگی‌بخشی، انس‌گیری، آرامش‌بخشی از جمله دلالت‌های استعاری است که در برخی گزاره‌های دینی به آن اشاره شده است.   


==نتیجه‌گیری==
==نتیجه‌گیری==
بنابر آنچه گفته شد اگر صرفاً روايات معتبر را مبناى استدلال قرار دهيم، مى‌توانيم '''انديشه آفرينش حوّا از دنده آدم را از ديدگاه اسلام، فاقد پشتوانه دينى تلقى كنيم''' و اگر كسى كثرت روايات ضعيف السند را موجب اطمينان و حجيت بداند، در اين صورت با اشكال [[تعارض روايات]] روبه رو خواهد شد كه زمينه اطمينان بخشى روايت‌ها را از بين مى‌برد. در نتيجه، انديشه [[آفرينش حوّا]] از دنده چپ آدم قابل اسناد به دين اسلام نيست، ولى اصل اين انديشه كه حوّا از آدم آفريده شده، مى‌تواند به طور مجمل به دين اسناد داده شود و تعبير اسناد اجمالى نيز بدان سبب است كه احتمالات متعددى درباره چگونگى اين آفرينش قابل تصوير است؛ مانند اين احتمال كه در برخى از روايات به آن اشاره شده و آن، آفرينش حوّا از زيادى گِلِ به جاى مانده از آفرينش آدم است. <ref>المجلسى; بحارالأنوار; ج11، ص115ـ116.</ref>
بنابر آنچه گفته شد اگر صرفاً روايات معتبر را مبناى استدلال قرار دهيم، مى‌توانيم '''انديشه آفرينش حوّا از دنده آدم را از ديدگاه اسلام، فاقد پشتوانه دينى تلقى كنيم''' و اگر كسى كثرت روايات ضعيف السند را موجب اطمينان و حجيت بداند، در اين صورت با اشكال تعارض روايات روبه رو خواهد شد كه زمينه اطمينان بخشى روايت‌ها را از بين مى‌برد. در نتيجه، انديشه آفرينش حوّا از دنده چپ آدم قابل اسناد به دين اسلام نيست، ولى اصل اين انديشه كه حوّا از آدم آفريده شده، مى‌تواند به طور مجمل به دين اسناد داده شود و تعبير اسناد اجمالى نيز بدان سبب است كه احتمالات متعددى درباره چگونگى اين آفرينش قابل تصوير است؛ مانند اين احتمال كه در برخى از روايات به آن اشاره شده و آن، آفرينش حوّا از زيادى گِلِ به جاى مانده از آفرينش آدم است. <ref>المجلسى; بحارالأنوار; ج11، ص115ـ116.</ref>


البته بعضى از انديشمندان مسلمان اين نظر را مطرح كرده‌اند كه گزاره‌هاى اِخبارى دين در زمينه‌هاى علمى و تاريخى به دليل اينكه تعبّد در آنها راه ندارد فاقد حجيّت‌اند،<ref>الطباطبايى; الميزان فى تفسير القرآن; ج10، ص351.</ref>
البته بعضى از انديشمندان مسلمان اين نظر را مطرح كرده‌اند كه گزاره‌هاى اِخبارى دين در زمينه‌هاى علمى و تاريخى به دليل اينكه تعبّد در آنها راه ندارد فاقد حجيّت‌اند،<ref>الطباطبايى; الميزان فى تفسير القرآن; ج10، ص351.</ref>