بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
چنین رویکردی کل مسیر هویت یابی انسان را به چالش می کشد. مفهوم [[جنسیت]] به مثابهی اجرا، نوعی به بازی گرفتن آزادانه ی طبقه بندیهای جنسیتی که انسان به صورت اجتماعی به آنها وارد می شود را به رسمیت میشمارد. نتیجهی این وضعیت آن است که افراد توان ایجاد "''آشفتگی [[جنسیت]]'' " و به چالش کشیدن راههایی که از طریق آن گفتمانها معانی و نهادهای قطعی خود را – مانند دگرجنس خواهی اجباری- ایجاد و تقویت میکنند را به دست میآورند. | چنین رویکردی کل مسیر هویت یابی انسان را به چالش می کشد. مفهوم [[جنسیت]] به مثابهی اجرا، نوعی به بازی گرفتن آزادانه ی طبقه بندیهای جنسیتی که انسان به صورت اجتماعی به آنها وارد می شود را به رسمیت میشمارد. نتیجهی این وضعیت آن است که افراد توان ایجاد "''آشفتگی [[جنسیت]]'' " و به چالش کشیدن راههایی که از طریق آن گفتمانها معانی و نهادهای قطعی خود را – مانند دگرجنس خواهی اجباری- ایجاد و تقویت میکنند را به دست میآورند. | ||
ساختارشکنی باتلر از تمایز میان [[جنس]] و [[جنسیت]]، او را به چهره ای غیرقابل انکار در مطالعات [[جنسیت]] تبدیل کرده است. نظرات او مبنای نظریات [[همجنسگرایی]] [[کوییر]] و موج سوم فمینسیم و نیز پست فمینیسم می باشد. در حقیقت، به چالش کشیدن پیش فرضِ اصلی جنبش [[زنان]] توسط رویکردهای جدید فمینسیتی مدیون آثار باتلر است: این که [[زن]] بر جوهر یا هویت مشترکی دلالت دارد که مبنای دانش و سیاست فمینیستی را تشکیل میدهد. درحالیکه مشروعیت اتکا به [[زن]] به منزله ی بنیان جنبش [[زنان]] مفهومی فاقد انسجام است، این امر به طرد گروههایی از [[زنان]] انجامیده و هنجارها و تصوراتی را راجع به [[زن]] فمینیست شکل میدهد که بسیار محدود کننده است.<ref> | ساختارشکنی باتلر از تمایز میان [[جنس]] و [[جنسیت]]، او را به چهره ای غیرقابل انکار در مطالعات [[جنسیت]] تبدیل کرده است. نظرات او مبنای نظریات [[همجنسگرایی]] [[کوییر]] و موج سوم فمینسیم و نیز پست فمینیسم می باشد. در حقیقت، به چالش کشیدن پیش فرضِ اصلی جنبش [[زنان]] توسط رویکردهای جدید فمینسیتی مدیون آثار باتلر است: این که [[زن]] بر جوهر یا هویت مشترکی دلالت دارد که مبنای دانش و سیاست فمینیستی را تشکیل میدهد. درحالیکه مشروعیت اتکا به [[زن]] به منزله ی بنیان جنبش [[زنان]] مفهومی فاقد انسجام است، این امر به طرد گروههایی از [[زنان]] انجامیده و هنجارها و تصوراتی را راجع به [[زن]] فمینیست شکل میدهد که بسیار محدود کننده است.<ref>استیون سیدمن،کشاکش آرا در جامعهشناسی، 1386؛ ص285.</ref> | ||
جوديت باتلر تصريح ميكند: هيچ جنس راستيني وجود ندارد و [[فرهنگ]]، هم [[جنس]] و هم [[جنسيت]] را ميسازد و جنس فقط يك امر مصنوعي يا خيالي است.<ref>ريچارد آپيگنانزي و گريس كارات؛ پسامدرنيسم، قدم اول؛ ترجمة فاطمه جلالی | جوديت باتلر تصريح ميكند: هيچ جنس راستيني وجود ندارد و [[فرهنگ]]، هم [[جنس]] و هم [[جنسيت]] را ميسازد و جنس فقط يك امر مصنوعي يا خيالي است.<ref>ريچارد آپيگنانزي و گريس كارات؛ پسامدرنيسم، قدم اول؛ ترجمة فاطمه جلالی سعادت؛بیتا، ص 101 و 103</ref> <ref>حميرا مشيرزاده، از جنبش تا نظریة اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، 1390، ص 445 </ref> | ||
آنچه جودیت باتلر در مورد [[برساختگرایی]] از ما میخواهد این است که نسبت به تمام مفروضات یقینی خود در نگریستن به پدیدههای اجتماعی تردید کنیم و آنها را کنار بگذاریم؛ یعنی شک و تردید در روش هایی که جهان به واسطه آنها، خود را بر ما پدیدار می سازد. در واقع این شک و تردید بدین معنا است که ممکن است دسته بندی هایمان برای درک جهان، لزوما منطبق با تقسیم بندی واقعی نباشد؛ مثال رادیکال برساخت بودن اجتماعی در مورد تقسیم بندی ''[[جنسیتی]]'' است. مشاهدات ما در مورد جهان به ما می گوید که نوع بشر به دو [[جنس]] [[مرد]] و [[زن]] تقسیم میشوند. حال آنکه ''[[برساختگرایی]]'' از ما میخواهد تا به طور جدی این سؤال را مطرح کنیم که آیا دستهبندی انسان ها به [[مرد]] و [[زن]]، فقط واکنشی ساده به تمایزی طبیعی (تمایزی که طبیعت خود به خود انجام داده) در نوع بشر است؟ چرا این تمایز مهم است؟ این تردید ما را به سمت فقدان شفافیت چنین شکلی از تقسیم بندی و گرایش به درک بهتر آن با دیدگاه های غیر بیولوژیک سوق می دهد. باید توجه داشت آنچه در دسته بندی، طبیعی به نظر می رسد، ممکن است بیش از هر چیز، [[برساختهای فرهنگی]] با تبعات اجتماعی گسترده آن باشد. با این دیدگاه، اذعان قطعی به تقسیم بندی جنسیتی، می تواند درست مثل تقسیم بندی مردم به قدکوتاهها و قدبلندها یا حتی تقسیم بندی آنها بر اساس غبغب با نوع لاله گوش و غیره باشد.زیرا این گونه تقیسم بندی ها حداقل اندازه تقسیم بندی جنسیتی جدی نیستند؛ از این رو بنا بر تعبیر [[ویوین بار]] هیچ چیز اجتماعی، بدیهی نیست؛ زیرا همه چیز برساخته است و قابل تشکیک مجدد»<ref>Burr, Vivien (1995), an introduction to social constructionism, Routledg press p 15.</ref> | |||
زیرا این گونه تقیسم بندی ها حداقل اندازه تقسیم بندی جنسیتی جدی نیستند؛ از این رو بنا بر تعبیر [[ویوین بار]] هیچ چیز اجتماعی، بدیهی نیست؛ زیرا همه چیز برساخته است و قابل تشکیک مجدد»<ref>Burr, Vivien (1995), an introduction to social constructionism, Routledg press p 15.</ref> | |||
افزون بر تأکید جدی [[برساختگرایی]] بر لزوم اذعان نکردن به اصل بدیهی در امور اجتماعی و اصرار به بازاندیشی به منظور فهم مجدد آنها، این رویکرد بر ''تاریخ مندی'' تحولات، پدیدهها و واقعیت های اجتماعی تأکید دارد و بر توجه به زمانمند و مکانمند بودن امور اجتماعی و فرهنگی تمرکز می کند، رویکردی که در نهایت به نوعی ''نسبیتگرایی'' میرسد. | افزون بر تأکید جدی [[برساختگرایی]] بر لزوم اذعان نکردن به اصل بدیهی در امور اجتماعی و اصرار به بازاندیشی به منظور فهم مجدد آنها، این رویکرد بر ''تاریخ مندی'' تحولات، پدیدهها و واقعیت های اجتماعی تأکید دارد و بر توجه به زمانمند و مکانمند بودن امور اجتماعی و فرهنگی تمرکز می کند، رویکردی که در نهایت به نوعی ''نسبیتگرایی'' میرسد. | ||
ادعای نسبی بودن همه شناختها، خود یک قضیه مطلق و کلی و دائمی است بنابراین حداقل یک شناخت مطلق اتفاق افتاده است. و اگر مدعی شوند که این قضیه هم نسبی است، پس دلالت بر مدعای آنها نمیکند. یعنی در بعضی موارد صحیح نیست پس قضیه مطلق و دائمی وجود دارد.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی؛ آموزش | ادعای نسبی بودن همه شناختها، خود یک قضیه مطلق و کلی و دائمی است بنابراین حداقل یک شناخت مطلق اتفاق افتاده است. و اگر مدعی شوند که این قضیه هم نسبی است، پس دلالت بر مدعای آنها نمیکند. یعنی در بعضی موارد صحیح نیست پس قضیه مطلق و دائمی وجود دارد.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی؛ آموزش فلسفه 1383؛ ص 160.</ref> | ||
فارغ از نقد کلی نسبیت میتوان به این نکته اشاره کرد که همه انسانها حداقل با علم حضوری در درون خود حقایقی را به صورت مطلق درک میکنند. در دایره علوم حصولی نیز بسیاری از حقایق مطلق وجود دارند که همگان به آن اذعان دارند مانند وجود هستی و اصل وجود انسان. در میان سایر حقایق نیز میتوان موارد بسیاری را یافت که فارغ از [[جنسیت]]، نژاد و طبقات اجتماعی و ... ثابت بوده و در برخورد با فاعل شناسا تغییری در آنها رخ نمیدهد. | فارغ از نقد کلی نسبیت میتوان به این نکته اشاره کرد که همه انسانها حداقل با علم حضوری در درون خود حقایقی را به صورت مطلق درک میکنند. در دایره علوم حصولی نیز بسیاری از حقایق مطلق وجود دارند که همگان به آن اذعان دارند مانند وجود هستی و اصل وجود انسان. در میان سایر حقایق نیز میتوان موارد بسیاری را یافت که فارغ از [[جنسیت]]، نژاد و طبقات اجتماعی و ... ثابت بوده و در برخورد با فاعل شناسا تغییری در آنها رخ نمیدهد. | ||
در برابر نظریهی [[برساختگرایی]] و از نظر دانشمندان بسیاری، این سخن (برساختگی بسیاری از تفاوتها) بیدلیل است؛ همانگونه که نفی ارتباط میان [[تفاوتهای جنسیتی]] و ویژگیهای طبیعی مربوط به جنس به دلایلی محکم و علمی نیازمند است که [[فمینیست]]ها هنوز از ارائه آنها عاجزند.<ref>برای نمونه، ر.ک: پاتریشیا مدو لنگرمن، «نظریة فمینیستی معاصر»، نظریة جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، ص 471؛ ویون بار، جنسیت و روانشناسی اجتماعی، ترجمة حبیب احمدی و بیتا شایق، ص 50؛ ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمة معصومه محمدی، ص 192ـ198؛ آلن و باربارا پیس، آنچه زنان و مردان نمیدانند، محسن جدهدوست و آذر محمودی، ص 338. </ref> بنابراین و بر پایهی شواهد علمی فراوان، [[هویت جنسی]] هر فرد، اگرچه به کمک عناصر اجتماعی (مثل برخورد و تربیت والدین، نظام پاداشها، الگوگیری و شرطیسازی) شکل میگیرد، جنبهی زیستی و روانیای که بهطور طبیعی در هر فرد وجود دارد، این هویت را استوار میسازد<ref> | در برابر نظریهی [[برساختگرایی]] و از نظر دانشمندان بسیاری، این سخن (برساختگی بسیاری از تفاوتها) بیدلیل است؛ همانگونه که نفی ارتباط میان [[تفاوتهای جنسیتی]] و ویژگیهای طبیعی مربوط به جنس به دلایلی محکم و علمی نیازمند است که [[فمینیست]]ها هنوز از ارائه آنها عاجزند.<ref>برای نمونه، ر.ک: پاتریشیا مدو لنگرمن، «نظریة فمینیستی معاصر»، نظریة جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، ص 471؛ ویون بار، جنسیت و روانشناسی اجتماعی، ترجمة حبیب احمدی و بیتا شایق، ص 50؛ ویلیام گاردنر، جنگ علیه خانواده، ترجمة معصومه محمدی، ص 192ـ198؛ آلن و باربارا پیس، آنچه زنان و مردان نمیدانند، محسن جدهدوست و آذر محمودی، ص 338. </ref> بنابراین و بر پایهی شواهد علمی فراوان، [[هویت جنسی]] هر فرد، اگرچه به کمک عناصر اجتماعی (مثل برخورد و تربیت والدین، نظام پاداشها، الگوگیری و شرطیسازی) شکل میگیرد، جنبهی زیستی و روانیای که بهطور طبیعی در هر فرد وجود دارد، این هویت را استوار میسازد<ref> ریتا ال اتکینسون، ریچاردسی و دیگران، زمینة روانشناسی هیلگارد، ترجمة محمدنقی براهنی، 1385، ص 198.</ref> و به آن مشروعیت میبخشد. | ||
== آثار== | == آثار== | ||
خط ۸۷: | خط ۸۲: | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
==منابع== | |||
*ریتا ال اتکینسون، ریچاردسی و دیگران، زمینة روانشناسی هیلگارد، ترجمة محمدنقی براهنی،نشر رشد، 1385 | |||
*صباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه،امیرکبیر، تهران، چاپ چهارم، 1383 | |||
*Burr, Vivien (1995), an introduction to social constructionism, Routledg press | |||
*ريچارد آپيگنانزي و گريس كارات، پسامدرنيسم، قدم اول، ترجمه فاطمه جلالی سعادت، نشر شیرازه، بیتا | |||
*حميرا مشيرزاده، از جنبش تا نظریة اجتماعی: تاریخ دو قرن فمینیسم، نشر: شیرازه، تهران، 1390 | |||
*استیون، سیدمن، کشاکش آرا در جامعهشناسی، ترجمه هادی جلیلی،نشر :نی، تهران، 1386 | |||
*میلنر، اندرو و براویت، جف، درآمدی بر نظریه فرهنگی معاصر، ترجمه جمال محمدی،نشر: ققنوس، 1385 | |||
*[https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%AA_%D8%A8%D8%A7%D8%AA%D9%84%D8%B1 ویکی پدیا صفحه ((جودیت باتلر))] | |||
[[رده: ویکیجنسیت]] | [[رده: ویکیجنسیت]] | ||
[[رده: کنشگران]] | [[رده: کنشگران]] |