سیمون دوبوار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌جنسیت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[الگو:سیمون دوبوار]]
{{الگو:سیمون دوبوار}}


سیمون دوبوار(زاده 1908 و فوت شده در 1986)
سیمون دوبوار(زاده 1908 و فوت شده در 1986)

نسخهٔ ‏۱۴ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۰

{{ |تصویر=

خطا در ایجاد بندانگشتی: پرونده وجود ندارد
سیمون دوبوار؛ فمینیسم اگزیستانسیالیسم

|نام در زمان تولد=سیمون لوسی ارنستین ماری برتراند دو بووار |زادهٔ=۹ ژانویه ۱۹۰۸ پاریس، فرانسه |درگذشت=۱۴ آوریل ۱۹۸۶ (۷۸ سال) پاریس، فرانسه ذات الریه |آرامگاه=گورستان مونپارناس |شریک(های)زندگی=ژان-پل سارتر (۱۹۸۰-۱۹۲۹؛ درگذشت او) نلسون آلگرن (۱۹۶۴–۱۹۴۷) کلود لنزمن (۱۹۵۹–۱۹۵۲) }}

سیمون دوبوار(زاده 1908 و فوت شده در 1986)

سیمون دوبوار، نویسنده¬ی اگزیستانسیالیست و فمینیست در سال 1908 در خانواده¬ای بورژوا در پاریس زاده شد. او در دانشگاه سوربن به تحصیل فلسفه پرداخت و ارتباط نزدیکی با ژان پل سارتر داشت. او به علت اندیشه¬های آزادی¬بخش خود در حوزه¬ی جنسیت و ترکیب آن با کنشگری اجتماعی، از سال 1968 به عنوان مادر فمینسیم شناخته می¬شود. او نویسنده¬ی مانیفست 343 بود. این بیانیه زنان فرانسوی به سقط جنین –که در آن زمان در فرانسه غیرقانونی بود- اقرار کرده و خواستار واگذاری حق تصمیم¬گیری به خودشان شده بودند (بیر، 1990). کتاب مهم او با نام "جنس دوم" (1949) بدون شک از مهمترین و ماندگارترین متون فمینسیتی است چراکه بسیاری مفصل بندی مفهوم جنسیت را مدیون این اثر دانسته¬اند. کتاب شناسی: - خون دیگران - ماندارین¬ها - خاطرات یک دختر مطیع - زن وانهاده - کهنسالی

بحث های دوبوار، راه هایی که تفاوت های جنسیتی از طریق آنها منجر به ایجاد سلسله مراتب میان زنان و مردان می شود را آشکار می کند. او تلاش می کند نشان دهد که چگونه قواعد مردانه همواره "بهنجار" تلقی شده و کارها و مسائل زنانه به مثابه اموری حاشیه ای و متعلق به "دیگری" تعریف می¬شود. دوبووآر استدلال می‌کند که زنان، همواره دیگری مردان به حساب آورده شده‌اند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساخته‌اند. بنابراین مردان کنش‌گرا، و زنان کنش‌پذیر هستند. به زعم دوبوار زنانگی در فرهنگ غربی چیزی میان "مردانگی و اختگی " معنا می شود. بنابراین چنین تمدنی تا اعماق خود مردانه است و زنان نسبت به آن صرفا موجوداتی خارجی می¬باشند (دوبوار، 1380). دوبووآر به‌عنوان یک اگزیستانسیالیست باور دارد که بودن مقدم بر ماهیت است. وی به‌همین منوال استنباط می‌کند که "انسان زن زاده نمی‌شود، بلکه تبدیل به زن می‌شود"، چرا دختران از اوان کودکی، نقش‌های فرهنگی معینی را می‌پذیرند. تز کلی او، نشان دادن آن است که چگونه زنان به وسیله‌ی تاریخ و افسانه‌هایی تعریف و محدود شده‌اند که آن‌ها را در جایگاهی پایین‌تر قرار می‌دهد. به باور بووآر، تاریخ فرهنگی مانع از آن شده‌است که زنان آزادی خود را درک و بر اساس آن عمل کنند، اما آن‌ها می‌توانند با نفی این افسانه‌های فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. در مقابل، تا زمانی که زنان به مردان و سنت‌های فرهنگی اجازه دهند تا چیستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. دوبووار استدلال‌های زیست‌شناختی، روانشناختی، و ماده‌گرایانه را، برای تبیین دسته‌ای از ویژگی‌های رفتاری زنان که از کنترل فرهنگ خارج است، نفی می‌کند. دوبوار بر این باور است که با وجود ساختارهای فرهنگی موجود (همچون ازدواج، مادری، روابط زن-مرد) زنان، بختی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، دوبووار خوش‌بین بود و عقیده داشت زنان می‌توانند زمینه¬ی آزادی خود را فراهم کنند. آن‌ها می‌توانند افسانه‌های فرهنگی را به چالش بکشند، میتوانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و بر تصور اشتباه پایین‌دست بودنشان در هنر و ادبیات فائق آیند. قرائت دوبووار از جنسیت به مثابه امری برساخته، محور کلیدی نظریات فمینسیتی در دهه¬ی 1970 بود و تا حدی به تاثیر گذاری سیاسی نیز انجامید تا آنجا که فرهنگ عامه¬ی جوانان نیز به این مسئله صحه گذاشت و علاقه برای پوشیدن لباس های "مربوط به دو جنس " از همین منظر معنا می¬یابد (پیلچر، 2004، 57). سیمون دوبوار از صاحب نظران فمینیست بر این باور بود که شخصیت دختران و زنان می توانست بسیار متفاوت با الگوی نابرابر کنونی شکل گیرد، مشروط به اینکه دختر بچه از ابتدا با همان توقعات و پاداش ها و با همان سخت گیری های و آزادی هایی تربیت می شد که برادرانش تربیت می شوند. در همان تحصیلات و همان بازی ها سهیم می شد، وعده آینده یکسانی با آینده پسر بچه به وی داده می شد و توسط مردان و زنانی احاطه می گردید که در نگاهش آشکارا یکسان و برابر بودند.