بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
== نقد دیدگاههای نانسی چودروف == | == نقد دیدگاههای نانسی چودروف == | ||
گذشته از نقدهای کلان میتوان گفت، اين نظريهها به | گذشته از نقدهای کلان میتوان گفت، اين نظريهها به بحران« '''مبنا'''» دچارند. از يک سوی [[مردان]] را موجوداتي پرخاشگر، رقابتپيشه و علاقهمند به تشکيل سلسلهمراتب معرفي ميکنند و از سوي ديگر، جامعه [[زنان]] را به سمت تصاحب عرصههاي مردانه با راهکارهاي مردانه سوق ميدهند. به عبارت ديگر، معلوم نميشود که مبناي ستمگري، تفاوتهاي ذاتي زن و مرد است يا ساختارها و اينکه آيا زنان بايد تفاوتهاي خود را با مردان ارج نهند، همانگونه که اقتضای انديشه« خواهري زنان» جهان است؛ يا آنکه بايد در جريان مذکر محوري که در برخي راهبردها پيشنهاد ميشود به دنيای تکجنسي بهگونهاي ديگر دامن بزنند.<ref>برای آگاهی بيشتر ر.ک: فصل فمینيسم از همين مجموعه؛ الیزابت بدانتر، زن و مرد، ترجمة سرور شیوا رضوی، ص 41ـ43؛ جین فریدمن، فمينيسم، ترجمة فيروزه مهاجر، ص 17ـ21.</ref> | ||
موج دوم فمینيسم، بهویژه بهدليل وجود جريانهاي | موج دوم فمینيسم، بهویژه بهدليل وجود جريانهاي راديکالياش به پديدهاي انجامید که آن را« انقلاب جنسي»<ref>ر.ک: مگی هام و سارا گمبل، فرهنگ نظريههاي فمینيستي، ترجمة فیروزه مهاجر، نوشین احمدی خراسانی، فرخ قرهداغی، ص 408.</ref> میخوانند؛ پديدهاي که تشويش و اضطراب فراواني را در هويت [[مردانه]] و [[زنانه]] ايجاد کرد. آثار گسترده اين پديده، بهویژه آنچه درباره [[خانواده]] پیش آمد، موجي از مخالفت گروههاي گوناگون را در پی داشت. بر همين مبنا، جريان مزبور رفتهرفته از گفتار برابري به سوی گفتار تفاوت رفت.<ref>ریک ويلفورد، «فمينيسم»، ايدئولوژيهاي سياسي، ترجمة م. قائد، ص 381ـ386. </ref> ديدگاه فمينيسم پستمدرن مانند دیگر رويکردها در دوره یاد شده به جنگ روايتهاي کلان و کلينگريها و کليگوييها( اصول ثابت و شالودههاي مشترک) رفت و هر گونه تفسير يا تعريف فمينيستي را که بخواهد همه زنان و تجارب آنان را بهطور يکسان شامل شود یا تعريف نمايد، ملغي اعلام کرد. | ||
روشن است که نفس این رجعت از دو جنبه براي ما مهم است: | روشن است که نفس این رجعت از دو جنبه براي ما مهم است: | ||
از يک سو نوعي اعلام شکست نظريههاي پيشين اعم از '''برابري و تخاصم''' است؛ | از يک سو نوعي اعلام شکست نظريههاي پيشين اعم از '''برابري و تخاصم''' است؛ | ||
از سوي ديگر به دلیل نگرش خوشبينانه به تفاوتهاي طبيعي زنان و | از سوي ديگر به دلیل نگرش خوشبينانه به تفاوتهاي طبيعي [[زنان]] و [[مردان]]، پژوهشهاي زيستشناختي و روانشناختي با استفاده از ابزار علمي جديد تکرار شده است. نمونهاي از نتايج اين پژوهشها در کتاب جنس اول از هلن فيشر بازتاب يافته است.<ref>ويون بار، جنسيت و روانشناسي اجتماعي، ترجمة حبيب احمدي و بيتا شايق، ص 39ـ76.</ref> این يافتهها ميتواند در مواردي گزارههاي ديني ما را دربارهی نسبت زن و مرد تأييد کند. روشن است مسئله تفاوت از اینروی نزد ما اهميت دارد که حکم عنصر پايه را براي بيان نظريه مکمليت دارد. به عبارت ديگر، صورت اصلي مسئله براي نظريه مکمليت که در ادامه به آن خواهيم پرداخت، اثبات دو جنس متفاوت است که مانند دو نيمه از يک شيء بتوانند يکديگر را کامل کنند. | ||
گفتني است که منشأ تفاوتها، بهویژه تفاوتهاي اخلاقي و رفتاري مردان و زنان بهطور روشن و نظري کانون بحث | گفتني است که منشأ تفاوتها، بهویژه تفاوتهاي اخلاقي و رفتاري مردان و زنان بهطور روشن و نظري کانون بحث همه فمينيستها قرار نگرفت، لکن برخي از نظريهپردازان متأخرِ آنان نظريههاي گوناگونی را گزارش کردهاند. | ||
لنگرمن مينويسد: فمينيستها معتقدند که [[زنان]] از جهت ارزشها و منافع بنياديشان<ref>رودريک 1980.</ref>، شيوه داوريهاي ارزشي<ref>گليگان 1982.</ref>، ساخت انگيزههاي دستاوردي<ref>کافمن و ريچاردسون 1982.</ref>، خلاقيت ادبي<ref>گيلبرت و گوبا 1979.</ref>، تفننهاي جنسي<ref>هايت 1979ـ رودي 1984.</ref>، احساس هويت<ref>لاور و شوارتز 1979.</ref> و از نظر فراگردهاي کلي آگاهي و ادراک خود<ref>بيکر ميلر 1976، کاسپر 1986.</ref>، دربارهی ساخت واقعيت اجتماعي، بينش و برداشتی متفاوت از مردان دارند.<ref>پاتریشیا مدو لنگرمن، «نظریة فمینیستی معاصر»، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمة محسن ثلاثی، ص 470.</ref> | |||
بعضی منقدان | بعضی منقدان چودروف، اطلاعات مربوط به غیبت پدر از خانه را متناقض دانستهاند- مثلا کودکان دور از پدر که افزون بر مادر، با عمهها و مادربزرگها زندگی میکنند، از کودکانی که تنها با [[مادران]] خود زندگی می کنند بهترند. لذا به جای غیبت پدر احتمالا باید بر اضافه بار مادری به عنوان مشکل اصلی، تاکید کرد. همچنین در مورد نقش پدر در تربیت فرزندان، تحقیقات نظاممند به قدری کم انجام شد که به جز حدس و گمان سخن چندانی برای گفتن وجود ندارد. | ||
== ادعاهای کلی نگر در مورد دوره اودیپی و دوره پیش از آن و غفلت از اینکه این مراحل، به زمان و مکان خاص، دوران جدید و جوامع غربی اختصاص دارند و نیز مبنا قرار دادن شکل واحدی از خانواده، یعنی خانواده هستهای، سفید پوست و متعلق به طبقات متوسط و سرمایهدار به عنوان الگوی تمام انواع خانواده، از انتقادات دیگری هستند که بر این نظریه وارد شدهاند. == | |||
=== نقد دیدگاه پدر و مادری اشتراکی === | === نقد دیدگاه پدر و مادری اشتراکی === | ||
1. در توضیح منشأ ستم بیش از اندازه بر پویایی درونی روان تأکید | 1. در توضیح منشأ ستم بیش از اندازه بر پویایی درونی روان تأکید کردهاند و به نوسانات بیرونی جامعه توجهی نشان ندادهاند. | ||
2. نوع خانواده را الگویی برای تمامی انواع | 2. نوع خانواده را الگویی برای تمامی انواع خانوادهها فرض کردهاند. | ||
3. پدر و مادری اشتراکی ستم بر زنان را پایان | 3. پدر و [[مادری]] اشتراکی ستم بر [[زنان]] را پایان نمیدهد بلکه ممکن است به مراتب بر شدت و خشونت آن بیفزاید.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظر: نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1387؛ صص 255.</ref> | ||
== آثار چودروف == | == آثار چودروف == | ||
بیشتر آثار او در جهت توسعه فمنیسم روانکاوي است مجله | بیشتر آثار او در جهت توسعه فمنیسم روانکاوي است مجله جامعهشناسی معاصر کتاب او را تحت عنوان بازتولید مادري در سال 1978 به عنوان یکی از 10 کتاب تاثیرگذار در 25 سال اخیر دانسته است دیگر آثار نانسی عبارتند از: | ||
* قدرت احساسات 1999. | * قدرت احساسات 1999. | ||
* | * [[زنانگی]]، مردانگی، میل جنسی 1994. | ||
* فمنیسم و نظریه روانکاوي 1989. | * فمنیسم و نظریه روانکاوي 1989. |