دوستی (بحث | مشارکت‌ها)
دوستی (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۹: خط ۲۹:
نانسی چودروف<ref>Nancy Chodorow.</ref>در تاریخ 20 ژانویه 1944 در نیویورك متولد شد. نویسنده، روان‌کاو و جامعه‌شناس فمینیست آمریکایی است. کتاب مشهور او بازتولید مادری( ۱۹۷۸) نام دارد.نانسی چودروف به‌شدت تحت تاثیر نظریه‌پردازان فمینیست بود که از میان آنها می‌توان به فیلیپ اسلاتر و بئاتریس وایتینگ اشاره کرد. رهنمودهای فیلیپ اسلاتر بود که باعث شد نانسی به مطالعاتی درباره ذهن ناهوشیار یا ضمیر نا‌خوداگاه دست بزند.
نانسی چودروف<ref>Nancy Chodorow.</ref>در تاریخ 20 ژانویه 1944 در نیویورك متولد شد. نویسنده، روان‌کاو و جامعه‌شناس فمینیست آمریکایی است. کتاب مشهور او بازتولید مادری( ۱۹۷۸) نام دارد.نانسی چودروف به‌شدت تحت تاثیر نظریه‌پردازان فمینیست بود که از میان آنها می‌توان به فیلیپ اسلاتر و بئاتریس وایتینگ اشاره کرد. رهنمودهای فیلیپ اسلاتر بود که باعث شد نانسی به مطالعاتی درباره ذهن ناهوشیار یا ضمیر نا‌خوداگاه دست بزند.
== زندگینامه ==
== زندگینامه ==
نانسی چودروف یا نانسی چودور در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۴ درمیان خانواده یهودی در نیویورک متولد شد که پدر خانواده به‌عنوان پروفسور فیزیک کاربردی در دانشگاه مشغول به کار بود. نانسی چودروف در کالج رادکلیف تحصیلات کارشناسی خود را انجام داد و در همین زمان بود که تحت تعلیم بئاتریس وایتینگ و [[جان وایتینگ]] قرار گرفت. بئاتریس وایتینگ  و جان وایتینگ هر دو از جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان برجسته‌ای بودند که مطالعه شش فرهنگی از اجتماعی شدن را در شش نقطه متفاوت از جهان سازماندهی کردند. مطالعه شش فرهنگی بزرگ‌ترین و کامل‌ترین پژوهش تطبیقی تربیت و رشد کودک در زمان خود برای شکوفایی روانشناسی کودک و نوجوان بود.  
نانسی چودروف یا نانسی چودور در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۴ درمیان خانواده یهودی در نیویورک متولد شد که پدر خانواده به‌عنوان پروفسور فیزیک کاربردی در دانشگاه مشغول به کار بود. نانسی چودروف در کالج رادکلیف تحصیلات کارشناسی خود را انجام داد و در همین زمان بود که تحت تعلیم بئاتریس وایتینگ و جان وایتینگ قرار گرفت. بئاتریس وایتینگ  و جان وایتینگ هر دو از جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان برجسته‌ای بودند که مطالعه شش فرهنگی از اجتماعی شدن را در شش نقطه متفاوت از جهان سازماندهی کردند. مطالعه شش فرهنگی بزرگ‌ترین و کامل‌ترین پژوهش تطبیقی تربیت و رشد کودک در زمان خود برای شکوفایی روانشناسی کودک و نوجوان بود.  
لیسانس خود را در دانشکده رادکلیف دریافت کرد در سال 1975 و در 31 سالگی در مقطع دکتري جامعه شناسی فارغ التحصیل شد. در سال 1972 به تدریس مطالعات [[زنان]] در ولسلی پرداخت و تا سال 2005 که بازنشسته شد به تدریس جامعه‌شناسی در دانشگاه کالیفرنیا مشغول بود. به علت کارهاي علمی که انجام داده جوایز بسیاري دریافت کرده است از جمله جایزه [[جسی برنارد]]. نانسی اثر کارن هورنای پیرامون شکل‌گیري خود در دوران کودکی را شرح و بسط داد و از سایر فمنیست‌ها مانند ملانی کلاین الهام گرفت او به شدت تحت تاثیر نظریه‌های فمنیستی فیلیپ اسلاتر و بئاتریس وایتینگ بود و به کسب شخصیت از منظر روانشناسی پرداخت و دست به بازبینی، گسترش و در مواردي مخالفت با عقاید فرویدی زد.
لیسانس خود را در دانشکده رادکلیف دریافت کرد در سال 1975 و در 31 سالگی در مقطع دکتري جامعه شناسی فارغ التحصیل شد. در سال 1972 به تدریس مطالعات [[زنان]] در ولسلی پرداخت و تا سال 2005 که بازنشسته شد به تدریس جامعه‌شناسی در دانشگاه کالیفرنیا مشغول بود. به علت کارهاي علمی که انجام داده جوایز بسیاري دریافت کرده است از جمله جایزه [[جسی برنارد]]. نانسی اثر کارن هورنای پیرامون شکل‌گیري خود در دوران کودکی را شرح و بسط داد و از سایر فمنیست‌ها مانند ملانی کلاین الهام گرفت او به شدت تحت تاثیر نظریه‌های فمنیستی فیلیپ اسلاتر و بئاتریس وایتینگ بود و به کسب شخصیت از منظر روانشناسی پرداخت و دست به بازبینی، گسترش و در مواردي مخالفت با عقاید فرویدی زد.


خط ۳۹: خط ۳۹:


=== دیدگاه نانسی پیرامون نقش‌های جنسیتی ===
=== دیدگاه نانسی پیرامون نقش‌های جنسیتی ===
درباره‌ی شکل‌گیری [[نقش‌های جنسیتی]] نظریه‌های گوناگونی وجود دارد که از میان نظریه‌های روان‌شناختی، نظریه‌ی نانسی چودورف، اهمیتی ویژه دارند. بنابر این نظریه، در نخستین مرحله‌ی جامعه‌پذیری کودکان هر دو جنس نخست با مادر همانند‌سازی می‌کنند، ولی در ادامه پسر ناگزیر می‌شود با همانند‌سازی با پدر، نقش‌های مردانه را بپذیرد. مادر برای کسب هویت مستقل به پسران کمک می‌کند. پسران نیز به جای همانند‌سازی با شخص پدر با موقعیت او، یعنی نقش‌های مردانه‌ی وی همانند‌سازی می‌کنند. دلیل این مسئله نیز حضور نداشتن پدر در خانه و کنار کودک است.
درباره‌ی شکل‌گیری [[نقش‌های جنسیتی]] نظریه‌های گوناگونی وجود دارد که از میان نظریه‌های روان‌شناختی، نظریه‌ی نانسی چودورف، اهمیتی ویژه دارند. بنابر این نظریه، در نخستین مرحله‌ی جامعه‌پذیری کودکان هر دو جنس نخست با [[مادر]] همانند‌سازی می‌کنند، ولی در ادامه پسر ناگزیر می‌شود با همانند‌سازی با پدر، نقش‌های [[مردانه]] را بپذیرد. مادر برای کسب هویت مستقل به پسران کمک می‌کند. پسران نیز به جای همانند‌سازی با شخص پدر با موقعیت او، یعنی نقش‌های مردانه‌ی وی همانند‌سازی می‌کنند. دلیل این مسئله نیز حضور نداشتن پدر در خانه و کنار کودک است.
نانسی چودروف از روانکاوانی است که در جهت تعدیل نظریه فروید کوشیده است. برخلاف فروید که بر جنبه های منفی ویژگی‌های زنانه- به ویژه فقدان آلت رجولیت و در نتیجه- '''ضعف اخلاقی''' و منشی زنان تاکید می کرد- چودروف بر جنبه‌های مثبت ویژگی های سنتی زنانه و از سوی دیگر- ضعف قابلیت دوست داشتن و پرورش دهندگی در مردان تاکید کرد. براساس نظریه وی- از آنجا که اولین مرحله جامعه‌پذیری پسرها و دخترها توسط مادر انجام می گیرد- کودکان هر دو جنس در بدو امر با مادر همانندسازی شخصی می کنند- ولی در ادامه- پسر ناگزیر می شود با '''همانندسازی''' با پدر- نقش های مردانه را پذیرا شود. در طی فرایند جامعه پذیری- مادران پسران خود را تشویق می کنند که از آنان جدا می شوند و به آنها کمک می کنند تا هویتی مردانه را در خود بسط دهند که متکی به پدر یا جایگزین پدر است- اما دوری پدر از خانه و نپرداختن او به بچه داری موجب می گردد که همانندسازی با پدر به جای آنکه همانندسازی شخصی با پدر و ارزش ها و ویژگی های رفتاری او به عنوان فرد واقعی باشد- به صورت '''همانندسازی''' موقعیتی- یعنی همانندسازی با نقش های مردانه پدر به عنوان مجموعه ای از عناصر انتزاعی در آید. در فرایند دشوار انفکاک پسر از مادر- او- هم ابعاد زنانه خود را سرکوب می کند و هم یاد می گیرد که زنانگی را کم ارزش بداند- اما در مورد دختر بچه ها- همانندسازی شخصی با مادر می تواند تا تکمیل فرایند یادگیری هویت زنانه و نقش های وابسته به آن تداوم یابد و این شخصی بودن را حضور مادر در کنار دختر در طی این فرایند تضمین می کند.
نانسی چودروف از روانکاوانی است که در جهت تعدیل نظریه فروید کوشیده است. برخلاف فروید که بر جنبه های منفی ویژگی‌های زنانه، به ویژه فقدان آلت رجولیت و در نتیجه، '''ضعف اخلاقی''' و منشی [[زنان]] تاکید می کرد؛ چودروف بر جنبه‌های مثبت ویژگی‌های سنتی زنانه و از سوی دیگر، ضعف قابلیت دوست داشتن و پرورش‌دهندگی در مردان تاکید کرد. براساس نظریه وی، از آنجا که اولین مرحله جامعه‌پذیری پسرها و دخترها توسط مادر انجام می گیرد کودکان هر دو جنس در بدو امر با مادر همانندسازی شخصی می کنند. ولی در ادامه، پسر ناگزیر می‌شود با '''همانندسازی''' با پدر، نقش‌های مردانه را پذیرا شود.  


از پیامدهای مهم این دو الگوی جامعه‌پذیری آن است که دختران درجه ضعیف تری از فردیت یافتن را نسبت به پسران تجربه می کنند- از این رو مرزهای خودی را به طور انعطاف پذیرتری توسعه می دهند که این امر پیش شرط های روان شناختی برای باز تولید فرودستی زنان نسبت به مردان را فراهم می آورد. در نتیجه- تقسیم کار جنسی در خانه از راه دو الگوی مذکور به طور مستمر باز تولید می شود و حاصل آن عبارت خواهد بود از تولید مردانی که بیشتر انرژی خود را صرف جهان کار غیر خانوادگی می کنند و از بدری کردن خودداری می ورزند و نیز تولید زنانی که انرژی خود را متوجه پرورش دادن و مراقبت از فرزندان می نمایند.
== در طی فرایند جامعه‌پذیری، [[مادران]] پسران خود را تشویق می‌کنند که از آنان جدا شوند و به آنها کمک می‌کنند تا هویتی مردانه را در خود بسط دهند که متکی به پدر یا جایگزین پدر است. اما دوری پدر از خانه و نپرداختن او به بچه‌داری موجب می‌گردد که همانندسازی با پدر به جای آنکه همانندسازی شخصی با پدر و ارزش‌ها و ویژگی‌های رفتاری او به عنوان فرد واقعی باشد، به صورت '''همانندسازی''' موقعیتی، یعنی همانندسازی با نقش‌های مردانه پدر به عنوان مجموعه‌ای از عناصر انتزاعی در آید. در فرایند دشوار انفکاک پسر از مادر، او هم ابعاد زنانه خود را سرکوب می‌کند و هم یاد می‌گیرد که زنانگی را کم ارزش بداند. اما در مورد دختر بچه ها همانندسازی شخصی با مادر می‌تواند تا تکمیل فرایند یادگیری هویت زنانه و نقش‌های وابسته به آن تداوم یابد و این شخصی بودن را حضور مادر در کنار دختر در طی این فرایند تضمین می‌کند. ==
از پیامدهای مهم این دو الگوی جامعه‌پذیری آن است که دختران درجه ضعیف‌تری از فردیت یافتن را نسبت به پسران تجربه می‌کنند. از این رو مرزهای خودی را به طور انعطاف‌پذیرتری توسعه می‌دهند که این امر پیش شرط‌های روان‌شناختی برای باز تولید فرودستی [[زنان]] نسبت به مردان را فراهم می‌آورد. در نتیجه، تقسیم کار جنسی در خانه از راه دو الگوی مذکور به طور مستمر باز تولید می‌شود و حاصل آن عبارت خواهد بود از تولید مردانی که بیشتر انرژی خود را صرف جهان کار غیر خانوادگی می‌کنند و از بدری کردن خودداری می‌ورزند و نیز تولید زنانی که انرژی خود را متوجه پرورش دادن و مراقبت از فرزندان می‌نمایند.
 
== نظریه چودروف علی رغم نفوذ قابل توجه خود، از نقد منتقدان به دور نمانده است. پیش از هر چیز باید به جرح و تعدیل‌هایی اشاره کرد که خود او در دهه 1990 در نظریه‌اش اعمال کرده است. او پیشتر مدعی شده بود پسرانی که با شخص پدر همانندسازی می‌کنند، انعطاف‌پذیرتر از آنهایی هستند که به دلیل عدم حضور پدر، تنها بر کلیشه‌های فرهنگی نقش پدری تکیه می‌کنند. ولی شواهدی که خود وی در نوشته‌های جدیدش به آنها استناد می‌کند؛ نشان می‌دهند که پدران بیش از مادران، هویت جنسی سنتی را در کودکان ایجاد می‌کنند. چودروف اینک برای زنانگی- مردانگی و [[جنسیت]] تعریف‌هایی چند جانبه‌تر ارایه می‌دهد و واکنش‌های محتمل افراد نسبت به تربیت اولیه خودشان را به جای آنکه در دو الگوی کلی خلاصه کند متعدد تشخیص می‌دهد. ==


نظریه چودروف علی رغم نفوذ قابل توجه خود- از نقد منتقدان به دور نمانده است. پیش از هرچیز باید به جرح و تعدیل هایی اشاره کرد که خود او در دهه 1990 در نظریه اش اعمال کرده است. او پیشتر مدعی شده بود پسرانی که با شخص پدر همانندسازی می کنند- انعطاف پذیرتر از آنهایی هستند که به دلیل عدم حضور پدر- تنها بر کلیشه‌های فرهنگی نقش پدری تکیه می کنند- ولی شواهدی که خود وی در نوشته های جدیدش به آنها استناد می کند- نشان می دهند که پدران بیش از مادران- هویت جنسی سنتی را در کودکان ایجاد می کنند. چودروف اینک برای زنانگی- مردانگی و [[جنسیت]]- تعریف هایی چند جانبه تر ارایه می دهد و واکنش های محتمل افراد نسبت به تربیت اولیه خودشان را به جای آنکه در دو الگوی کلی خلاصه کند- متعدد تشخیص می دهد.
=== دیدگاه نانسی پیرامون رابطه‌ی مادر- فرزند ===
=== دیدگاه نانسی پیرامون رابطه‌ی مادر- فرزند ===
وی در تحليل رابطه مادرـ فرزند معتقد است ريشه‌ی اين تقابل نهاد «مادري» زنان است. يعني اين نسبت تقابلي و خصمانه، پیوسته با رابطه‌ی مادري تداوم ي‌يابد. نانسی هارتسک و سندرا هاردينگ نیز مدعي‌اند که شخصيت مذکر، اساس همة روابط سلطه است.<ref>آيريس ماريون يونگ، «آيا هويت جنسيتي مردانه توجيهي است براي سلطة مردانه»، فمینیسم و دیدگاه‌ها، ترجمة فرخ قره‌داغي، ص 108ـ109 و 101</ref> از نظر آنان اين رابطه و نسبت امر تاريخي است، نه طبيعي؛ ليکن از آنجا که همة نهادهاي موجود در خانواده و اجتماع مثل تقسيم کار، توليد مثل، مادري و فرهنگ، مردانگي و زنانگي خصومت‌آميز و خشونت و سرکوب را به‌منزله‌ی '''نقشی جنسي در کودکان''' دروني مي‌کنند، تغيير اين نسبت و آن ویژگی‌‌هاي رواني و رفتاري راحت نيست.
وی در تحليل رابطه [[مادر]]ـ فرزند معتقد است ريشه‌ی اين تقابل نهاد« مادري» [[زنان]] است. يعني اين نسبت تقابلي و خصمانه، پیوسته با رابطه‌ی مادري تداوم می‌يابد. نانسی هارتسک و سندرا هاردينگ نیز مدعي‌اند که شخصيت مذکر، اساس همه روابط سلطه است.<ref>آيريس ماريون يونگ، «آيا هويت جنسيتي مردانه توجيهي است براي سلطة مردانه»، فمینیسم و دیدگاه‌ها، ترجمة فرخ قره‌داغي، ص 108ـ109 و 101</ref> از نظر آنان اين رابطه و نسبت امر تاريخي است، نه طبيعي؛ ليکن از آنجا که همه نهادهاي موجود در خانواده و اجتماع مثل تقسيم کار، توليد مثل، مادري و فرهنگ، مردانگي و زنانگي خصومت‌آميز و خشونت و سرکوب را به‌منزله‌ی '''نقشی جنسي در کودکان''' دروني مي‌کنند، تغيير اين نسبت و آن ویژگی‌‌هاي رواني و رفتاري راحت نيست.
=== دیدگاه نانسی در بازآفرینی مادری و نظریه‌ی پدر و مادری اشتراکی===
=== دیدگاه نانسی در بازآفرینی مادری و نظریه‌ی پدر و مادری اشتراکی===
چودروف همیشه حیرت می‌کرد که چرا [[زنان]] می‌خواهند مادری کنند. چودروف گذشته از آن که برای نظریه‌های مادریت مبتنی بر« طبیعت» ضرورتی نمی‌یافت، نظریه‌های مادریت مبتنی بر« پرورش» را نیز قانع‌کننده نمی‌دانست.
چودروف همیشه حیرت می‌کرد که چرا [[زنان]] می‌خواهند مادری کنند. چودروف گذشته از آن که برای نظریه‌های مادریت مبتنی بر« طبیعت» ضرورتی نمی‌یافت، نظریه‌های مادریت مبتنی بر« پرورش» را نیز قانع‌کننده نمی‌دانست.


تکیه‌ی او بر تفاوت تجربه‌ی« رابطه با ابژه» بود که دخترها و پسرها در کودکی با [[مادر]] و پدر خود دارند. بار جنسی مرحله‌ی پیش اودیپی برای پسر و دختر فرق می‌کند. پسر بچه حس می کند بدن مادر شبیه بدن او نیست. با ورود به مرحله‌ی اودیپی پسر بچه متوجه می شود که دیگر بودن مادر چه اندازه  دردسرساز است. و نیز بی حرمتی زنان در جامعه به پسر کمک می‌کند تا برای وجود خود معنایی در تقابل با جنس زن بیابد که مادر بازنمای آن است.
تکیه‌ی او بر تفاوت تجربه‌ی« رابطه با ابژه» بود که دخترها و پسرها در کودکی با [[مادر]] و پدر خود دارند. بار جنسی مرحله‌ی پیش اودیپی برای پسر و دختر فرق می‌کند. پسر بچه حس می کند بدن مادر شبیه بدن او نیست. با ورود به مرحله‌ی اودیپی پسر بچه متوجه می شود که دیگر بودن مادر چه اندازه  دردسرساز است. و نیز بی حرمتی زنان در جامعه به پسر کمک می‌کند تا برای وجود خود معنایی در تقابل با جنس زن بیابد که مادر بازنمای آن است.
رابطه‌ی پیش اودیپی [[مادر]] و دختر واجد خصوصیتی است که چودورو آن را« همزیستی بادوام» و« زیاده روی در همانندسازی خود شیفته» نامید. چودروف رشد جنسی روانی پسران و دختران خالی از پیامدهای اجتماعی نیست. تاثیر قصور در مادر کردن به روان‌پریشی زیاده‌روی در مادری کردن دختران سبب می‌شود که بیش از حد به مادر وابسته و از خود مختاری کم‌تری برخوردار شوند. و در پسران سبب می‌شوند که نسبت به [[زنان]] حالت بیزاری پیدا کنند، به دنبال شریک [[جنسی]] کم توقع و بدون مخاطره بگردند.
رابطه‌ی پیش اودیپی مادر و دختر واجد خصوصیتی است که چودورو آن را« همزیستی بادوام» و« زیاده روی در همانندسازی خود شیفته» نامید. چودروف رشد جنسی روانی پسران و دختران خالی از پیامدهای اجتماعی نیست. تاثیر قصور در مادر کردن به روان‌پریشی زیاده‌روی در مادری کردن دختران سبب می‌شود که بیش از حد به مادر وابسته و از خود مختاری کم‌تری برخوردار شوند. و در پسران سبب می‌شوند که نسبت به [[زنان]] حالت بیزاری پیدا کنند، به دنبال شریک [[جنسی]] کم توقع و بدون مخاطره بگردند.


چودروف پدیده‌ی کوتاهی و زیاده‌روی در [[مادری]] کردن را از هر دو جنبه روانکاوانه و جامعه‌شناختی توضیح می‌داد. اگر [[زن]]ی در مادری کردن کوتاهی کند؛ احتمالاً خودش مادر درستی نداشته فقدان نقش الگوی پرورنده. اگر زنی در مادری کردن زیاده‌روی می‌کند، احتمالاً شوهرش نیاز او را به نزدیکی عاطفی برآورده نمی‌سازد.
چودروف پدیده‌ی کوتاهی و زیاده‌روی در [[مادری]] کردن را از هر دو جنبه روانکاوانه و جامعه‌شناختی توضیح می‌داد. اگر [[زن]]ی در مادری کردن کوتاهی کند؛ احتمالاً خودش مادر درستی نداشته فقدان نقش الگوی پرورنده. اگر زنی در مادری کردن زیاده‌روی می‌کند، احتمالاً شوهرش نیاز او را به نزدیکی عاطفی برآورده نمی‌سازد.