/* در طی فرایند جامعهپذیری، مادران پسران خود را تشویق میکنند که از آنان جدا شوند و به آنها کمک میکنند تا هویتی مردانه را در خود بسط دهند که متکی به پدر یا جایگزین پدر است. اما دوری پدر از خانه و نپرداختن او به بچهداری موجب میگردد که همانندسازی با پدر به جای آنکه همانندسازی شخصی با پدر و ارزشها و ویژگیهای رفتاری او به عنوان فرد واقعی باشد، به صورت همانندسازی موقعیتی، یعنی همانندسازی با نقشهای مردانه پدر به عنوان مجموعهای از عناصر انتزاعی در آید. در فرایند دشوار انفکاک پسر از مادر، او... |
/* نظریه چودروف علی رغم نفوذ قابل توجه خود، از نقد منتقدان به دور نمانده است. پیش از هر چیز باید به جرح و تعدیلهایی اشاره کرد که خود او در دهه 1990 در نظریهاش اعمال کرده است. او پیشتر مدعی شده بود پسرانی که با شخص پدر همانندسازی میکنند، انعطافپذیرتر از آنهایی هستند که به دلیل عدم حضور پدر، تنها بر کلیشههای فرهنگی نقش پدری تکیه میکنند. ولی شواهدی که خود وی در نوشتههای جدیدش به آنها استناد میکند؛ نشان میدهند که پدران بیش از مادران، هویت جنسی سنتی را در کودکان ایجاد میکنند. چودروف اینک... |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
از پیامدهای مهم این دو الگوی جامعهپذیری آن است که دختران درجه ضعیفتری از فردیت یافتن را نسبت به پسران تجربه میکنند. از این رو مرزهای خودی را به طور انعطافپذیرتری توسعه میدهند که این امر پیش شرطهای روانشناختی برای باز تولید فرودستی [[زنان]] نسبت به مردان را فراهم میآورد. در نتیجه، تقسیم کار جنسی در خانه از راه دو الگوی مذکور به طور مستمر باز تولید میشود و حاصل آن عبارت خواهد بود از تولید مردانی که بیشتر انرژی خود را صرف جهان کار غیر خانوادگی میکنند و از بدری کردن خودداری میورزند و نیز تولید زنانی که انرژی خود را متوجه پرورش دادن و مراقبت از فرزندان مینمایند. | از پیامدهای مهم این دو الگوی جامعهپذیری آن است که دختران درجه ضعیفتری از فردیت یافتن را نسبت به پسران تجربه میکنند. از این رو مرزهای خودی را به طور انعطافپذیرتری توسعه میدهند که این امر پیش شرطهای روانشناختی برای باز تولید فرودستی [[زنان]] نسبت به مردان را فراهم میآورد. در نتیجه، تقسیم کار جنسی در خانه از راه دو الگوی مذکور به طور مستمر باز تولید میشود و حاصل آن عبارت خواهد بود از تولید مردانی که بیشتر انرژی خود را صرف جهان کار غیر خانوادگی میکنند و از بدری کردن خودداری میورزند و نیز تولید زنانی که انرژی خود را متوجه پرورش دادن و مراقبت از فرزندان مینمایند. | ||
نظریه چودروف علی رغم نفوذ قابل توجه خود، از نقد منتقدان به دور نمانده است. پیش از هر چیز باید به جرح و تعدیلهایی اشاره کرد که خود او در دهه 1990 در نظریهاش اعمال کرده است. او پیشتر مدعی شده بود پسرانی که با شخص پدر همانندسازی میکنند، انعطافپذیرتر از آنهایی هستند که به دلیل عدم حضور پدر، تنها بر کلیشههای فرهنگی نقش پدری تکیه میکنند. ولی شواهدی که خود وی در نوشتههای جدیدش به آنها استناد میکند؛ نشان میدهند که پدران بیش از [[مادران]]، هویت جنسی سنتی را در کودکان ایجاد میکنند. چودروف اینک برای زنانگی- مردانگی و [[جنسیت]] تعریفهایی چند جانبهتر ارایه میدهد و واکنشهای محتمل افراد نسبت به تربیت اولیه خودشان را به جای آنکه در دو الگوی کلی خلاصه کند متعدد تشخیص میدهد. | |||
=== دیدگاه نانسی پیرامون رابطهی مادر- فرزند === | === دیدگاه نانسی پیرامون رابطهی مادر- فرزند === |