Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
Shiri (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
|خدمات            =
|خدمات            =
}}
}}
جولیت میچل<ref>Juliet Mitchell..</ref>  (زاده ۱۹۴۰) روان‌کاو و سوسیال فمینیست انگلیسی است که هم‌اکنون استاد روانکاوی و مطالعات زنان جیسز کالج دانشگاه کمبریج است. میچل از نخستین افرادی بود که دربارهٔ اهمیت روان‌کاوی در نقد مردسالاری نوشت.
جولیت میچل<ref>Juliet Mitchell</ref>  روان‌کاو ، [[فمینیست سوسیال]]
 
جولیت میچل هم‌اکنون استاد روانکاوی و مطالعات زنان جیسز کالج دانشگاه کمبریج است. میچل از نخستین افرادی بود که دربارهٔ اهمیت روان‌کاوی در نقد مردسالاری نوشت.
== زندگی‌نامه ==
== زندگی‌نامه ==
جولیت میچل (انگلیسی: Juliet Mitchell; زاده ۱۹۴۰) [[روان‌کاو]] و [[سوسیال فمینیست]] انگلیسی است که هم‌اکنون استاد روانکاوی و مطالعات زنان جیسز کالج دانشگاه کمبریج است. میچل از نخستین افرادی بود که دربارهٔ اهمیت روان‌کاوی در نقد [[مردسالاری]] نوشت.<ref>Woman's Estate, Harmondsworth : Penguin, 1971 (موقعیت زنان یا جایگاه طبقاتی زنان).</ref>
جولیت میچل (انگلیسی: Juliet Mitchell; زاده ۱۹۴۰) [[روان‌کاو]] و [[سوسیال فمینیست]] انگلیسی است که هم‌اکنون استاد روانکاوی و مطالعات زنان جیسز کالج دانشگاه کمبریج است. میچل از نخستین افرادی بود که دربارهٔ اهمیت روان‌کاوی در نقد [[مردسالاری]] نوشت.<ref> Woman's Estate, Harmondsworth : Penguin, 1971 (موقعیت زنان یا جایگاه طبقاتی زنان).</ref>
. به گفته ژولیت میچل، نظریه‌‏پرداز [[سوسیال فمینیسم]] « [[سوسیال فمینیسم]]»، روایتى فمینیستى از روش مارکسیستى است‌ براى آن‌که بتواند به سؤالات فمنیستى پاسخ‌هاى سوسیالیستى بدهد.»<ref>پازرگاد، بهاءالدین؛ مکتب‌هاى سیاسى؛ تهران: اقبال؛ ص 110 - 118.</ref>
ژولیت میچل معتقد است  « [[سوسیال فمینیسم]]»، روایتى فمینیستى از روش مارکسیستى است‌ براى آن‌که بتواند به سؤالات فمنیستى پاسخ‌هاى سوسیالیستى بدهد.»<ref>پازرگاد، بهاءالدین؛ مکتب‌هاى سیاسى؛ تهران: اقبال؛ ص 110 - 118.</ref>


== دیدگاه‌ ==
== دیدگاه‌ ==
=== فمینیسم و روان‌کاوی ===
=== فمینیسم و روان‌کاوی ===
ميچل، روان‌كاوي انگليسي است كه در كتاب جايگاه طبقاتي زن (1971) و نوشته‌هاي بعدي‌اش [[فمينيسم راديكال]] را به [[ماترياليسم تاريخي]] پيوند زد.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريه‌هاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 282.</ref> او نيز مانند هارتمن قائل به نظام دوگانه بود؛ اما برخلاف او، ريشة [[پدرسالاري]] را صرفاً در شرايط مادي (كنترل مردان بر كار زنان) جستجو نمي‌كرد، بلكه به ابعاد روان‌كاوانه و فرهنگي آن نيز توجه داشت.<ref>ريك ويلفورد؛ «فمینیسم»، مقدمه‌ای بر ايدئولوژي‌هاي سياسي؛ ترجمة م. قائد؛ ص 376.</ref>
ميچل، روان‌كاوي انگليسي است كه در كتاب جايگاه طبقاتي زن (1971) و نوشته‌هاي بعدي‌اش [[فمينيسم راديكال]] را به [[ماترياليسم تاريخي]] پيوند زد.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريه‌هاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 282.</ref> او نيز مانند هارتمن قائل به نظام دوگانه بود؛ اما برخلاف او، ريشة [[پدرسالاري]] را صرفاً در شرايط مادي (كنترل مردان بر كار زنان) جستجو نمي‌كرد، بلكه به ابعاد روان‌كاوانه و فرهنگي آن نيز توجه داشت.<ref>ريك ويلفورد؛ «فمینیسم»، مقدمه‌ای بر ايدئولوژي‌هاي سياسي؛ ترجمة م. قائد؛ ص 376.</ref>
او عقیده دارد: نظام پدرسالار از راه ایجاد نقش‏های زنانه و مردانه در [[خانواده]] و اعطای ارزش بیشتر به دومی و شرطی کردن [[زنان]] به پذیرش انقیاد خویش، عامل ‏فرودستی [[زنان]] درطول‏ تاریخ ‏بوده است.<ref>استفانى گرت، جامعه‏شناسى جنسیت، ص 75.</ref>
او عقیده دارد: نظام پدرسالار از راه ایجاد نقش‏‌های زنانه و مردانه در [[خانواده]] و اعطای ارزش بیشتر به دومی و شرطی کردن [[زنان]] به پذیرش انقیاد خویش، عامل ‏فرودستی [[زنان]] درطول‏ تاریخ ‏بوده است.<ref>استفانى گرت، جامعه‏شناسى جنسیت، ص 75.</ref>


به اعتقاد جولیت میچل، برخي از جنبه‌هاي حيات [[زنان]] در [[خانواده]]، اقتصادي‌اند؛ يعني نتيجة تغييرات به وجود آمده در شيوة توليد هستند؛ برخي ديگر، خصلت زيستي ـ اجتماعي دارند؛ يعني نتيجة تأثير متقابل زيست‌شناختي [[زنان]] و محيط اجتماعي‌اند؛ در ‌عين ‌حال، بعضي هم داراي ماهيت ايدئولوژيك‌اند؛ يعني نتيجة انديشه‌هايي هستند كه جامعه در مورد چگونگي ارتباط [[زنان]] با [[مردان]] پذيرفته است.<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 58، به‌نقل‌ از:  Rosemarie Tong, Feminist Thought, p. 160-175.</ref>
به اعتقاد جولیت میچل، برخي از جنبه‌هاي حيات [[زنان]] در [[خانواده]]، اقتصادي‌اند؛ يعني نتيجة تغييرات به وجود آمده در شيوة توليد هستند؛ برخي ديگر، خصلت زيستي ـ اجتماعي دارند؛ يعني نتيجة تأثير متقابل زيست‌شناختي [[زنان]] و محيط اجتماعي‌اند؛ در ‌عين ‌حال، بعضي هم داراي ماهيت ايدئولوژيك‌اند؛ يعني نتيجة انديشه‌هايي هستند كه جامعه در مورد چگونگي ارتباط [[زنان]] با [[مردان]] پذيرفته است.<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 58، به‌نقل‌ از:  Rosemarie Tong, Feminist Thought, p. 160-175.</ref>