آلیسون جاگر: تفاوت میان نسخهها
Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
== دیدگاهها == | == دیدگاهها == | ||
جاگر مانند [[آیریس یانگ]] [[نظریهی سیستمهای وحدت یافته]] را دنبال میکند و همچون او به جای طبقه، مقولهی محوریِ تازهای برای تحلیل مارکسیستی پیش می کشد. جاگر در کتاب '''سیاست فمینیستی و طبیعت انسان''' «[[ازخودبیگانگی]]» را مفهومی معرفی کرد که می توند چارچوب نظری ای برای ما فراهم کند به گونهای که دیدگاه های اصلی اندیشههای فمینیستی مارکسیست و رادیکال و روانکاو و حتی لیبرال، در آن گرد آیند. جاگر بحث خود درباره «[[ازخودبیگانگی]]» زن و چندپارگی و تقسیم شدگی او را در سه بخش با عنوانهای '''میل جنسی'''، '''مادریت''' و '''قابلیت فکری''' سازمان داد. به همان گونه که کارگران مزدی با محصول کار خویش بیگانه یا از آن جدا می شوند، زن نیز با محصول کار خویش یعنی با '''بدن خویش''' بیگانه میشود. هر زنی ممکن است بگوید برای خاطر خود رژیم می گیرد یا ورزش می کند یا لباس می پوشد اما در واقع جسم خویش را برای مردان آرایش و پیرایش می کند. | |||
=== نقد جاگر به فمینیسم لیبرال === | |||
جاگر سه اشکال عمده به [[لیبرالیسم]] وارد میکند: | |||
الف)دوگانگی هنجاری، وقتی که تمام ظرفیت روانی و فکر این فلسفه در این خلاصه میشود که “چه چیز در انسان بودن به صورت اخص ارزشمند است” | |||
ب)فردگرایی انتزاعی، این فرض که مولفههای مهم انسانیت، ویژگیهای فردگرایی هستند و به¬طور مستقل از هر زمینهی خاص اجتماعی تعریف میشوند. | |||
به بیان آلیسون جاگر، با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیزه ما انسانها در قابلیت خردورزی است. حکم بر این که خردورزی ما را از موجودات دیگر متمایز میکند البته چندان گویا نیست، بنابراین لیبرالها کوشیدهاند از راههای گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبههای اخلاقی یا جنبههای مصلحت¬جویانه آن به دست دهند. هرگاه عقل به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق تعبیر شود تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکیید قرار میگیرد. لیبرالها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعهای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع لیبرالیسم از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیش تر میشود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفر آمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آنها به حقوق بنیادین انسان تعبییر میکنیم صادق است.<ref>Jaggar,1983.</ref><ref>جاگر، آليسون؛ چهار تلقي از فمينيسم . ترجمه س . اميري؛ مجله زنان، مرجـع فمينيـسم، 1378، شماره 6.</ref> | |||
== نقد دیدگاههای جاگر == | == نقد دیدگاههای جاگر == | ||
== مدخلهای مرتبط == | == مدخلهای مرتبط == |
نسخهٔ ۹ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۰۹:۴۰
آلیسون جاگر[۱]
![]() | |
اطلاعات شخصی | |
---|---|
زاده | 23 سپتامبر 1942؛ شفیلد، انگلستان، بریتانیا |
مکتب | سوسیال فمینیسم |
زندگینامه
دیدگاهها
جاگر مانند آیریس یانگ نظریهی سیستمهای وحدت یافته را دنبال میکند و همچون او به جای طبقه، مقولهی محوریِ تازهای برای تحلیل مارکسیستی پیش می کشد. جاگر در کتاب سیاست فمینیستی و طبیعت انسان «ازخودبیگانگی» را مفهومی معرفی کرد که می توند چارچوب نظری ای برای ما فراهم کند به گونهای که دیدگاه های اصلی اندیشههای فمینیستی مارکسیست و رادیکال و روانکاو و حتی لیبرال، در آن گرد آیند. جاگر بحث خود درباره «ازخودبیگانگی» زن و چندپارگی و تقسیم شدگی او را در سه بخش با عنوانهای میل جنسی، مادریت و قابلیت فکری سازمان داد. به همان گونه که کارگران مزدی با محصول کار خویش بیگانه یا از آن جدا می شوند، زن نیز با محصول کار خویش یعنی با بدن خویش بیگانه میشود. هر زنی ممکن است بگوید برای خاطر خود رژیم می گیرد یا ورزش می کند یا لباس می پوشد اما در واقع جسم خویش را برای مردان آرایش و پیرایش می کند.
نقد جاگر به فمینیسم لیبرال
جاگر سه اشکال عمده به لیبرالیسم وارد میکند: الف)دوگانگی هنجاری، وقتی که تمام ظرفیت روانی و فکر این فلسفه در این خلاصه میشود که “چه چیز در انسان بودن به صورت اخص ارزشمند است” ب)فردگرایی انتزاعی، این فرض که مولفههای مهم انسانیت، ویژگیهای فردگرایی هستند و به¬طور مستقل از هر زمینهی خاص اجتماعی تعریف میشوند.
به بیان آلیسون جاگر، با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیزه ما انسانها در قابلیت خردورزی است. حکم بر این که خردورزی ما را از موجودات دیگر متمایز میکند البته چندان گویا نیست، بنابراین لیبرالها کوشیدهاند از راههای گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبههای اخلاقی یا جنبههای مصلحت¬جویانه آن به دست دهند. هرگاه عقل به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق تعبیر شود تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکیید قرار میگیرد. لیبرالها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعهای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع لیبرالیسم از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیش تر میشود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفر آمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آنها به حقوق بنیادین انسان تعبییر میکنیم صادق است.[۲][۳]