Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
جاگر معتقد است هر زنی ممکن است بگوید به خاطر خود رژیم می گیرد یا ورزش می کند یا لباس می پوشد اما در واقع جسم خویش را برای مردان آرایش و پیرایش می کند. این زن در اینکه بدن او را کجا چگونه، چه وقت با چه کسی مورد بهره برداری قرار می دهد تقریبا هیچ اختیاری ندارد زیرا این بدن می تواند از راه های گوناگون از او ربوده شود، از یک سو با [[تجاوزجنسی]] و از سوی دیگر با ایستادن به کنجی در تماشای همه دخترانی که در گذرند. به همین ترتیب، درست مشابه کارگر مزدبر که رفته رفته با خود بیگانه می شود یعنی بدن خود را شیء یا ماشینی محض احساس می کند که نیروی کار را از آن بیرون می کشند، زن نیز رفته رفته با خود بیگانه می شود. همچنان که او به سختی روی بدن خود کار می کند - با باریک کردن ابرو و اصلاح موی زیر بغل، کوچک کرد باسن و بزرگ کردن سینه، لاک زدن به ناخن و پوشیدن کرست - پیکر او برای مردان و برای خودش به شیء بدل می شود، و سرانجام، همان طور که هر کارگر مزدبر برای دریافت بالاترین مزد با کارگران دیگر رقابت می کند زن نیز بر سر جلب نظر مرد یعنی جلب تایید و پسند مردان با زنان دیگر در رقابت است. به نظر جاگر اگر میان زنان [[همجنسخواه]] دوستی های عمیق یافته می شود به این دلیل است که این زنان در جلب توجه مردان با هم رقابت ندارند. | جاگر معتقد است هر زنی ممکن است بگوید به خاطر خود رژیم می گیرد یا ورزش می کند یا لباس می پوشد اما در واقع جسم خویش را برای مردان آرایش و پیرایش می کند. این زن در اینکه بدن او را کجا چگونه، چه وقت با چه کسی مورد بهره برداری قرار می دهد تقریبا هیچ اختیاری ندارد زیرا این بدن می تواند از راه های گوناگون از او ربوده شود، از یک سو با [[تجاوزجنسی]] و از سوی دیگر با ایستادن به کنجی در تماشای همه دخترانی که در گذرند. به همین ترتیب، درست مشابه کارگر مزدبر که رفته رفته با خود بیگانه می شود یعنی بدن خود را شیء یا ماشینی محض احساس می کند که نیروی کار را از آن بیرون می کشند، زن نیز رفته رفته با خود بیگانه می شود. همچنان که او به سختی روی بدن خود کار می کند - با باریک کردن ابرو و اصلاح موی زیر بغل، کوچک کرد باسن و بزرگ کردن سینه، لاک زدن به ناخن و پوشیدن کرست - پیکر او برای مردان و برای خودش به شیء بدل می شود، و سرانجام، همان طور که هر کارگر مزدبر برای دریافت بالاترین مزد با کارگران دیگر رقابت می کند زن نیز بر سر جلب نظر مرد یعنی جلب تایید و پسند مردان با زنان دیگر در رقابت است. به نظر جاگر اگر میان زنان [[همجنسخواه]] دوستی های عمیق یافته می شود به این دلیل است که این زنان در جلب توجه مردان با هم رقابت ندارند. | ||
به اعتقاد جاگر مادریت نیز مانند میل جنسی برای زنان تجربه ای بیگانه ساز است. چون کسی دیگری جز خود او تصمیم میگیرد که او باید چند بچه بزاید. | به اعتقاد جاگر [[مادریت]] نیز مانند میل جنسی برای زنان تجربه ای بیگانه ساز است. چون کسی دیگری جز خود او تصمیم میگیرد که او باید چند بچه بزاید. | ||
همینطور زایمان و بچه داری، هنگامی که مهار آن از دست زنان بیرون رود ودر اختیار اصحاب تخصص (اغلب مردان)قرار گیرد تجربه ای بیگانه ساز می شود. او می گوید راه و رسم بچه داری امروزی در نهایت به بیگانگی یا کینه ورزی مادر نسبت به فرزندان خود منتهی می شود.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظر: نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1387؛ صص300-303.</ref> | همینطور زایمان و بچه داری، هنگامی که مهار آن از دست زنان بیرون رود ودر اختیار اصحاب تخصص (اغلب مردان)قرار گیرد تجربه ای بیگانه ساز می شود. او می گوید راه و رسم بچه داری امروزی در نهایت به بیگانگی یا کینه ورزی مادر نسبت به فرزندان خود منتهی می شود.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظر: نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشر نی، چاپ سوم، 1387؛ صص300-303.</ref> | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
=== نقد نظام مردسالاری === | === نقد نظام مردسالاری === | ||
[[مردسالاري]]، نظامي از ستم و تبعيض عليه زنان است كه در تمامي حوزههاي زندگي، اعم از روابط شخصي، رفتارهاي جنسي (تجاوز، فحشا، مزاحمت جنسي) و عرصههاي ديگر اجتماع، فرهنگ، اعمال و تقويت ميشود؛ در واقع از منظر فمينيستهاي راديكال، مردسالاري يك نظام اعم يا فرانظام است؛ به اين معنا كه تمام ستمها و تبعيضها در نظامهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي توسط نظام مردسالار طراحي و تقويت ميشود و هماهنگي ميان نظامهاي متفاوت براي استمرار سلطة جنس يا طبقة مذكر بر جنس يا طبقة مؤنث، توسط اين نظام صورت ميگيرد.<ref>حسین بستان (نجفی)؛ نابرابری و ستم جنسی از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 80. </ref> از نظر آنها مردسالاري امري فراتاريخي<ref>شيلا روباتم ميگويد: «چيزي نيست كه ساختة دست مرد نباشد؛ نه تفكر، نه زبان و نه كلمات؛ حتي اكنون چيزي وجود ندارد كه به دست مردان ساخته نشده باشد؛ حتي خود من؛ بهويژه خود من» (شيلا روباتم؛ زنان در تكاپو: فمينيسم و كنش اجتماعي؛ ترجمة حشمتالله صباغی؛ ص 435).</ref> است و اختصاص به يك دوره تاريخي و يا يك فرهنگ ندارد. | [[مردسالاري]]، نظامي از ستم و تبعيض عليه زنان است كه در تمامي حوزههاي زندگي، اعم از روابط شخصي، رفتارهاي جنسي (تجاوز، فحشا، مزاحمت جنسي) و عرصههاي ديگر اجتماع، فرهنگ، اعمال و تقويت ميشود؛ در واقع از منظر فمينيستهاي راديكال، مردسالاري يك نظام اعم يا فرانظام است؛ به اين معنا كه تمام ستمها و تبعيضها در نظامهاي اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي توسط نظام مردسالار طراحي و تقويت ميشود و هماهنگي ميان نظامهاي متفاوت براي استمرار سلطة جنس يا طبقة مذكر بر جنس يا طبقة مؤنث، توسط اين نظام صورت ميگيرد.<ref>حسین بستان (نجفی)؛ نابرابری و ستم جنسی از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 80. </ref> از نظر آنها مردسالاري امري فراتاريخي<ref>شيلا روباتم ميگويد: «چيزي نيست كه ساختة دست مرد نباشد؛ نه تفكر، نه زبان و نه كلمات؛ حتي اكنون چيزي وجود ندارد كه به دست مردان ساخته نشده باشد؛ حتي خود من؛ بهويژه خود من» (شيلا روباتم؛ زنان در تكاپو: فمينيسم و كنش اجتماعي؛ ترجمة حشمتالله صباغی؛ ص 435).</ref> است و اختصاص به يك دوره تاريخي و يا يك فرهنگ ندارد. | ||
قبل از ورود به نقد مفهوم مردسالاري، لازم است پيشفرض جنبشهاي فمينيستي مبنيبر تعميم ستم و تبعيض يك جنس بر جنس ديگر مورد سؤال قرار گيرد. ادعاي اصلي اين پيشفرض آن است كه زنان در طول تاريخ و بهواسطة جنسیتشان، هميشه و در همه حال از موقعيت فروتري نسبت به مردان برخوردار بودهاند و برخي از اشكال اين فرودستي در قالب ستم و تبعيض قابل شناسايي است. | قبل از ورود به نقد مفهوم مردسالاري، لازم است پيشفرض جنبشهاي فمينيستي مبنيبر تعميم ستم و تبعيض يك جنس بر جنس ديگر مورد سؤال قرار گيرد. ادعاي اصلي اين پيشفرض آن است كه زنان در طول تاريخ و بهواسطة جنسیتشان، هميشه و در همه حال از موقعيت فروتري نسبت به مردان برخوردار بودهاند و برخي از اشكال اين فرودستي در قالب ستم و تبعيض قابل شناسايي است. | ||
در مورد اين ادعا بايد گفت: اولاً اثبات فراگيري ظلم و ستم در طول تاريخ و با اين گستردگي، بايد بهصورت گزارشهاي مستند و تاريخي صورت گيرد و چنين گزارشهايي نه وجود دارند و نه عملاً امکانپذیر هستند. ثانياً ادعاي ظلم و ستم و تبعيض عليه زنان، عموماً با پيشفرضهاي نظام سرمايهداري و مدرن و بعضاً [[ماركسيست]]ي صورت ميگيرد كه در آن، خانواده منشأ ظلم و ستم است و تفاوتهاي حقوقي و [[نقشهای جنسيتی]] متمايز، مصاديق روشن تبعيض عليه زنان هستند؛ بهتعبيرديگر فمينيستها تاريخ خانواده، تاريخ تفاوتهاي حقوقي و تاريخ نقشهاي متمايز جنسيتي را با تاريخ ظلم و ستم عليه زنان يكي گرفتهاند. | در مورد اين ادعا بايد گفت: اولاً اثبات فراگيري ظلم و ستم در طول تاريخ و با اين گستردگي، بايد بهصورت گزارشهاي مستند و تاريخي صورت گيرد و چنين گزارشهايي نه وجود دارند و نه عملاً امکانپذیر هستند. ثانياً ادعاي ظلم و ستم و تبعيض عليه زنان، عموماً با پيشفرضهاي نظام سرمايهداري و مدرن و بعضاً [[ماركسيست]]ي صورت ميگيرد كه در آن، خانواده منشأ ظلم و ستم است و تفاوتهاي حقوقي و [[نقشهای جنسيتی]] متمايز، مصاديق روشن تبعيض عليه زنان هستند؛ بهتعبيرديگر فمينيستها تاريخ خانواده، تاريخ تفاوتهاي حقوقي و تاريخ نقشهاي متمايز جنسيتي را با تاريخ ظلم و ستم عليه زنان يكي گرفتهاند. | ||
1. يكي از اشكالات اساسي در نقد [[مردسالاري]] ـ كه بر بسياري از آموزههاي ديگر فمينيستي نيز وارد است ـ ابهام مفهومي اين واژه است. فمينيستها تصويري از مردسالاري ارائه ميكنند كه زيرمجموعة هيچكدام از نظامهاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي نيست، بلكه فراتر از اين نظام و به نوعي تدبيركنندة آن است. حال جاي اين سؤال باقي است كه واقعاً چه تصويري از اين نظام وجود دارد و چه عاملي آن را ايجاد كرده است؟ فرض بر اين است كه هيچكدام از نظامهاي يادشده، توانايي ايجاد [[مردسالاري]] را ندارند؛ از طرفي نظامهاي يادشده، هم بهلحاظ تاريخي و هم بهلحاظ جغرافيايي از چنان تنوعی برخوردارند كه نميتوانند منشأ امري ثابت و فراتاريخي مانند مردسالاري باشند. | 1. يكي از اشكالات اساسي در نقد [[مردسالاري]] ـ كه بر بسياري از آموزههاي ديگر فمينيستي نيز وارد است ـ ابهام مفهومي اين واژه است. فمينيستها تصويري از مردسالاري ارائه ميكنند كه زيرمجموعة هيچكدام از نظامهاي اجتماعي، فرهنگي، سياسي و اقتصادي نيست، بلكه فراتر از اين نظام و به نوعي تدبيركنندة آن است. حال جاي اين سؤال باقي است كه واقعاً چه تصويري از اين نظام وجود دارد و چه عاملي آن را ايجاد كرده است؟ فرض بر اين است كه هيچكدام از نظامهاي يادشده، توانايي ايجاد [[مردسالاري]] را ندارند؛ از طرفي نظامهاي يادشده، هم بهلحاظ تاريخي و هم بهلحاظ جغرافيايي از چنان تنوعی برخوردارند كه نميتوانند منشأ امري ثابت و فراتاريخي مانند مردسالاري باشند. | ||
2. ميان ايدة [[مردسالاري تاريخي]] و تصوير ادعايي مبنيبر [[مادرسالاري اوليه]] نيز تعارضي وجود دارد. | 2. ميان ايدة [[مردسالاري تاريخي]] و تصوير ادعايي مبنيبر [[مادرسالاري اوليه]] نيز تعارضي وجود دارد. | ||
3. فرایند موفقيت [[نظام مردسالاري]] در گفتمان فمينيستي بههيچوجه تبيين نميشود. چرا با وجود نظامهاي متفاوت سياسي، اجتماعي و اقتصادي، [[نظام مردسالاري]] در همهجا ـ به زعم فمينيستها ـ بهنحو يكسان موفق بوده است؟ چرا طبقة فرودست زنان در برابر اين سلطه مقاومت نكرده است؟ و چگونه در دورانهاي قبل و با نبود تكنولوژي ارتباطات، هماهنگي در نحوة عمل نظام مردسالاري صورت ميگرفته است؟ | 3. فرایند موفقيت [[نظام مردسالاري]] در گفتمان فمينيستي بههيچوجه تبيين نميشود. چرا با وجود نظامهاي متفاوت سياسي، اجتماعي و اقتصادي، [[نظام مردسالاري]] در همهجا ـ به زعم فمينيستها ـ بهنحو يكسان موفق بوده است؟ چرا طبقة فرودست زنان در برابر اين سلطه مقاومت نكرده است؟ و چگونه در دورانهاي قبل و با نبود تكنولوژي ارتباطات، هماهنگي در نحوة عمل نظام مردسالاري صورت ميگرفته است؟ | ||
4. اگر بپذيريم استيلاي نظام مردسالار تا اين حد فراگير است كه تمامي ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و حتي مقولة دانش را فراگرفته است، بايد بپذيريم كه ايده يا [[جنبش فمينيستي]]، معلول سلطة همين نظام مردسالار است و بروز و ظهور اين جنبش، خود معلولِ بازي جديد نظام مردسالاري است؛ بهعلاوه در صورت استيلاي فراگير نظام مردسالار، برونرفت از اين سلطه عملاً غيرممكن است<ref>اين اشكال شبيه اشكالي است كه برخي بر هايدگر و فوكو وارد ميدانند. بنابر آموزههاي اين دو فيلسوف، سلطة مدرنيته عامترين سلطههاست؛ در نتيجه برونرفت از آن عملاً ناممكن است.</ref> و اين امر با ماهيت رهاييبخش اين جنبش ناسازگار است. به دلیل وجود اين دسته از اشكالات است كه برخي از فمينيستهاي متأخر با اين توصيفات جهانشمول از [[مردسالاری]] مخالفاند؛ برای مثال شيلا روباتم با قرائتهاي غيرتاريخي از [[مردسالاري]] مخالف است؛ ضمنآنکه برخي [[فمينيستهاي انسانشناس]] تلاش دارند [[مردسالاري]] را به [[جامعهپذيري]] و عمل اجتماعي نسبت دهند.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريههاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 325. در اينجا تلاش بر نفی کلی مردسالاري نیست، بلكه بر، جلوگیری از تعميم آن است؛ چهاینکه وجود برخي شيوههای مردسالارانه در بسياري از فرهنگها قابل انكار نيست؛ اما در تحليل آن، ارجاع مردسالاري به فرهنگ و در نتيجه توصيه به اصلاحات فرهنگي راهگشاست.</ref> | 4. اگر بپذيريم استيلاي نظام مردسالار تا اين حد فراگير است كه تمامي ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و حتي مقولة دانش را فراگرفته است، بايد بپذيريم كه ايده يا [[جنبش فمينيستي]]، معلول سلطة همين نظام مردسالار است و بروز و ظهور اين جنبش، خود معلولِ بازي جديد نظام مردسالاري است؛ بهعلاوه در صورت استيلاي فراگير نظام مردسالار، برونرفت از اين سلطه عملاً غيرممكن است<ref>اين اشكال شبيه اشكالي است كه برخي بر هايدگر و فوكو وارد ميدانند. بنابر آموزههاي اين دو فيلسوف، سلطة مدرنيته عامترين سلطههاست؛ در نتيجه برونرفت از آن عملاً ناممكن است.</ref> و اين امر با ماهيت رهاييبخش اين جنبش ناسازگار است. به دلیل وجود اين دسته از اشكالات است كه برخي از فمينيستهاي متأخر با اين توصيفات جهانشمول از [[مردسالاری]] مخالفاند؛ برای مثال شيلا روباتم با قرائتهاي غيرتاريخي از [[مردسالاري]] مخالف است؛ ضمنآنکه برخي [[فمينيستهاي انسانشناس]] تلاش دارند [[مردسالاري]] را به [[جامعهپذيري]] و عمل اجتماعي نسبت دهند.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريههاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 325. در اينجا تلاش بر نفی کلی مردسالاري نیست، بلكه بر، جلوگیری از تعميم آن است؛ چهاینکه وجود برخي شيوههای مردسالارانه در بسياري از فرهنگها قابل انكار نيست؛ اما در تحليل آن، ارجاع مردسالاري به فرهنگ و در نتيجه توصيه به اصلاحات فرهنگي راهگشاست.</ref> | ||