خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
به بیان آلیسون جاگر، با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیزه ما انسانها در قابلیت خردورزی است. حکم بر این که خردورزی ما را از موجودات دیگر متمایز میکند البته چندان گویا نیست، بنابراین لیبرالها کوشیدهاند از راههای گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبههای اخلاقی یا جنبههای مصلحتجویانه آن به دست دهند. هرگاه عقل به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق تعبیر شود تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکیید قرار میگیرد. لیبرالها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعهای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع لیبرالیسم از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیش تر میشود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفر آمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آنها به حقوق بنیادین انسان تعبییر میکنیم صادق است.<ref>Jaggar,1983.</ref><ref>جاگر، آليسون؛ چهار تلقي از فمينيسم . ترجمه س . اميري؛ مجله زنان، مرجـع فمينيـسم، 1378، شماره 6.</ref> | به بیان آلیسون جاگر، با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیزه ما انسانها در قابلیت خردورزی است. حکم بر این که خردورزی ما را از موجودات دیگر متمایز میکند البته چندان گویا نیست، بنابراین لیبرالها کوشیدهاند از راههای گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبههای اخلاقی یا جنبههای مصلحتجویانه آن به دست دهند. هرگاه عقل به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق تعبیر شود تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکیید قرار میگیرد. لیبرالها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعهای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع لیبرالیسم از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیش تر میشود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفر آمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آنها به حقوق بنیادین انسان تعبییر میکنیم صادق است.<ref>Jaggar,1983.</ref><ref>جاگر، آليسون؛ چهار تلقي از فمينيسم . ترجمه س . اميري؛ مجله زنان، مرجـع فمينيـسم، 1378، شماره 6.</ref> | ||
== نقد | == نقد دیدگاه == | ||
ازآنجاكه [[فمينيسم سوسيال]]، تركيبي از دو گرايش [[فمينيسم راديكال]] و [[فمينيسم ماركسيستي]] محسوب ميشود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايشهاي ياد شده برخوردار است؛ بهويژه از جهت فروكاستن مسئله زنان به مسئله كارگران و پذيرش چارچوب تحليلي [[ماركسيسم]].<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 59.</ref> | ازآنجاكه [[فمينيسم سوسيال]]، تركيبي از دو گرايش [[فمينيسم راديكال]] و [[فمينيسم ماركسيستي]] محسوب ميشود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايشهاي ياد شده برخوردار است؛ بهويژه از جهت فروكاستن مسئله زنان به مسئله كارگران و پذيرش چارچوب تحليلي [[ماركسيسم]].<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابري و ستم جنسي از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 59.</ref> | ||
[[کاترین مکینان]] بر دو اساس به کوششهایی که برای ایجاد فمینیسم تلفیقی سوسیالیستی صورت می گیرد ایراد وارد کرده است. نخست آنکه اینگونه بر هم نهاده ها فقط مسائل اصلی فمینیستی مانند تولید مثل و میل جنسی و تربیت کودک را در دل «تحلیلی مارکسیستی که در اساس تحولی نیافته است» جای می دهند. | [[کاترین مکینان]] بر دو اساس به کوششهایی که برای ایجاد فمینیسم تلفیقی سوسیالیستی صورت می گیرد ایراد وارد کرده است. نخست آنکه اینگونه بر هم نهاده ها فقط مسائل اصلی فمینیستی مانند تولید مثل و میل جنسی و تربیت کودک را در دل «تحلیلی مارکسیستی که در اساس تحولی نیافته است» جای می دهند. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
3. فرایند موفقيت [[نظام مردسالاري]] در گفتمان فمينيستي بههيچوجه تبيين نميشود. چرا با وجود نظامهاي متفاوت سياسي، اجتماعي و اقتصادي، [[نظام مردسالاري]] در همهجا ـ به زعم فمينيستها ـ بهنحو يكسان موفق بوده است؟ چرا طبقة فرودست زنان در برابر اين سلطه مقاومت نكرده است؟ و چگونه در دورانهاي قبل و با نبود تكنولوژي ارتباطات، هماهنگي در نحوة عمل نظام مردسالاري صورت ميگرفته است؟ | 3. فرایند موفقيت [[نظام مردسالاري]] در گفتمان فمينيستي بههيچوجه تبيين نميشود. چرا با وجود نظامهاي متفاوت سياسي، اجتماعي و اقتصادي، [[نظام مردسالاري]] در همهجا ـ به زعم فمينيستها ـ بهنحو يكسان موفق بوده است؟ چرا طبقة فرودست زنان در برابر اين سلطه مقاومت نكرده است؟ و چگونه در دورانهاي قبل و با نبود تكنولوژي ارتباطات، هماهنگي در نحوة عمل نظام مردسالاري صورت ميگرفته است؟ | ||
4. اگر بپذيريم استيلاي نظام مردسالار تا اين حد فراگير است كه تمامي ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و حتي مقولة دانش را فراگرفته است، بايد بپذيريم كه ايده يا [[جنبش فمينيستي]]، معلول سلطة همين نظام مردسالار است و بروز و ظهور اين جنبش، خود معلولِ بازي جديد نظام مردسالاري است؛ بهعلاوه در صورت استيلاي فراگير نظام مردسالار، برونرفت از اين سلطه عملاً غيرممكن است<ref>اين اشكال شبيه اشكالي است كه برخي بر هايدگر و فوكو وارد ميدانند. بنابر آموزههاي اين دو فيلسوف، سلطة مدرنيته عامترين سلطههاست؛ در نتيجه برونرفت از آن عملاً ناممكن است.</ref> و اين امر با ماهيت رهاييبخش اين جنبش ناسازگار است. به دلیل وجود اين دسته از اشكالات است كه برخي از فمينيستهاي متأخر با اين توصيفات جهانشمول از [[مردسالاری]] مخالفاند؛ برای مثال شيلا روباتم با قرائتهاي غيرتاريخي از [[مردسالاري]] مخالف است؛ ضمنآنکه برخي [[فمينيستهاي انسانشناس]] تلاش دارند [[مردسالاري]] را به [[جامعهپذيري]] و عمل اجتماعي نسبت دهند.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريههاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 325. در اينجا تلاش بر نفی کلی مردسالاري نیست، بلكه بر، جلوگیری از تعميم آن است؛ چهاینکه وجود برخي شيوههای مردسالارانه در بسياري از فرهنگها قابل انكار نيست؛ اما در تحليل آن، ارجاع مردسالاري به فرهنگ و در نتيجه توصيه به اصلاحات فرهنگي راهگشاست.</ref> | 4. اگر بپذيريم استيلاي نظام مردسالار تا اين حد فراگير است كه تمامي ابعاد فرهنگي، سياسي، اجتماعي و حتي مقولة دانش را فراگرفته است، بايد بپذيريم كه ايده يا [[جنبش فمينيستي]]، معلول سلطة همين نظام مردسالار است و بروز و ظهور اين جنبش، خود معلولِ بازي جديد نظام مردسالاري است؛ بهعلاوه در صورت استيلاي فراگير نظام مردسالار، برونرفت از اين سلطه عملاً غيرممكن است<ref>اين اشكال شبيه اشكالي است كه برخي بر هايدگر و فوكو وارد ميدانند. بنابر آموزههاي اين دو فيلسوف، سلطة مدرنيته عامترين سلطههاست؛ در نتيجه برونرفت از آن عملاً ناممكن است.</ref> و اين امر با ماهيت رهاييبخش اين جنبش ناسازگار است. به دلیل وجود اين دسته از اشكالات است كه برخي از فمينيستهاي متأخر با اين توصيفات جهانشمول از [[مردسالاری]] مخالفاند؛ برای مثال شيلا روباتم با قرائتهاي غيرتاريخي از [[مردسالاري]] مخالف است؛ ضمنآنکه برخي [[فمينيستهاي انسانشناس]] تلاش دارند [[مردسالاري]] را به [[جامعهپذيري]] و عمل اجتماعي نسبت دهند.<ref>مگي هام و سارا گمبل؛ فرهنگ نظريههاي فمينيستي؛ ترجمة فیروزه مهاجر و دیگران؛ ص 325. در اينجا تلاش بر نفی کلی مردسالاري نیست، بلكه بر، جلوگیری از تعميم آن است؛ چهاینکه وجود برخي شيوههای مردسالارانه در بسياري از فرهنگها قابل انكار نيست؛ اما در تحليل آن، ارجاع مردسالاري به فرهنگ و در نتيجه توصيه به اصلاحات فرهنگي راهگشاست.</ref> | ||
== آثار جاگر == | == آثار جاگر == |