Mjamshidi (بحث | مشارکت‌ها)
Mjamshidi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۴: خط ۳۴:


=== تحلیل جاگر در مورد ازخودبیگانگی ===
=== تحلیل جاگر در مورد ازخودبیگانگی ===
جاگر مانند [[آیریس ماریون یانگ]] [[نظریه‌ی سیستم‌های وحدت یافته]] را دنبال می‌کند و همچون او به جای طبقه، مقوله‌ی محوریِ تازه‌ای برای تحلیل مارکسیستی پیش می کشد. جاگر در کتاب '''سیاست فمینیستی و طبیعت انسان''' «[[ازخودبیگانگی]]» را مفهومی معرفی کرد که می تواند چارچوب نظری ای برای ما فراهم کند به گونه‌ای که دیدگاه‌های اصلی اندیشه‌های [[فمینیستی مارکسیست]] و [[رادیکال]] و [[روانکاو]] و حتی [[لیبرال]]، در آن گرد آیند. جاگر بحث خود درباره «[[ازخودبیگانگی]]» زن و چندپارگی و تقسیم‌شدگی او را در سه بخش با عنوان‌های '''میل جنسی'''، '''مادریت''' و '''قابلیت فکری''' سازمان داد. به همان گونه که کارگران مزدی با محصول کار خویش بیگانه یا از آن جدا می‌شوند، زن نیز با محصول کار خویش یعنی با '''بدن خویش''' بیگانه می‌شود. هر زنی ممکن است بگوید برای خاطر خود رژیم می‌گیرد یا ورزش می‌کند یا لباس می‌پوشد اما در واقع جسم خویش را برای مردان آرایش و پیرایش می‌کند.
جاگر مانند [[آیریس ماریون یانگ]] [[نظریه‌ی سیستم‌های وحدت یافته]] را دنبال می‌کند و همچون او به جای طبقه، مقوله‌ی محوریِ تازه‌ای برای تحلیل مارکسیستی پیش می‌کشد. جاگر در کتاب '''سیاست فمینیستی و طبیعت انسان''' «[[ازخودبیگانگی]]» را مفهومی معرفی کرد که می‌تواند چارچوب نظری‌ای برای ما فراهم کند به گونه‌ای که دیدگاه‌های اصلی اندیشه‌های [[فمینیستی مارکسیست]] و [[رادیکال]] و [[روانکاو]] و حتی [[لیبرال]]، در آن گرد آیند. جاگر بحث خود درباره «[[ازخودبیگانگی]]» زن و چندپارگی و تقسیم‌شدگی او را در سه بخش با عنوان‌های '''میل جنسی'''، '''مادریت''' و '''قابلیت فکری''' سازمان داد. به همان‌گونه که کارگران مزدی با محصول کار خویش بیگانه یا از آن جدا می‌شوند، زن نیز با محصول کار خویش یعنی با '''بدن خویش''' بیگانه می‌شود. هر زنی ممکن است بگوید برای خاطر خود رژیم می‌گیرد یا ورزش می‌کند یا لباس می‌پوشد اما در واقع جسم خویش را برای مردان آرایش و پیرایش می‌کند.


این زن در اینکه بدن او را کجا چگونه، چه وقت با چه کسی مورد بهره‌برداری قرار می‌دهد تقریبا هیچ اختیاری ندارد زیرا این بدن می‌تواند از راه‌های گوناگون از او ربوده شود، از یک سو با [[تجاوزجنسی]] و از سوی دیگر با ایستادن به کنجی در تماشای همه دخترانی که در گذرند. به همین ترتیب، درست مشابه کارگر مزدبر که رفته رفته با خود بیگانه می‌شود یعنی بدن خود را شیء یا ماشینی محض احساس می‌کند که نیروی کار را از آن بیرون می‌کشند، زن نیز رفته رفته با خود بیگانه می‌شود. همچنان که او به  سختی روی بدن خود کار می‌کند - با باریک کردن ابرو و اصلاح موی زیر بغل، کوچک کرد باسن و بزرگ کردن سینه، لاک زدن به ناخن و پوشیدن کرست - پیکر او برای مردان و برای خودش به شیء بدل می شود، و سرانجام، همان طور که هر کارگر مزدبر برای دریافت بالاترین مزد با کارگران دیگر رقابت می کند زن نیز بر سر جلب نظر مرد یعنی جلب تایید و پسند مردان با زنان دیگر در رقابت است. به نظر جاگر اگر میان زنان [[همجنس‌خواه]] دوستی‌های عمیق یافته می‌شود به این دلیل است که این زنان در جلب توجه مردان با هم رقابت ندارند.
این زن در اینکه بدن او را کجا چگونه، چه وقت با چه کسی مورد بهره‌برداری قرار می‌دهد تقریباً هیچ اختیاری ندارد زیرا این بدن می‌تواند از راه‌های گوناگون از او ربوده شود، از یک سو با [[تجاوزجنسی]] و از سوی دیگر با ایستادن به کنجی در تماشای همه دخترانی که در گذرند. به همین ترتیب، درست مشابه کارگر مزدبر که رفته رفته با خود بیگانه می‌شود یعنی بدن خود را شیء یا ماشینی محض احساس می‌کند که نیروی کار را از آن بیرون می‌کشند، زن نیز رفته رفته با خود بیگانه می‌شود. همچنان که او به  سختی روی بدن خود کار می‌کند - با باریک کردن ابرو و اصلاح موی زیر بغل، کوچک کرد باسن و بزرگ کردن سینه، لاک زدن به ناخن و پوشیدن کرست - پیکر او برای مردان و برای خودش به شیء بدل می شود، و سرانجام، همان طور که هر کارگر مزدبر برای دریافت بالاترین مزد با کارگران دیگر رقابت می کند زن نیز بر سر جلب نظر مرد یعنی جلب تایید و پسند مردان با زنان دیگر در رقابت است. به نظر جاگر اگر میان زنان [[همجنس‌خواه]] دوستی‌های عمیق یافته می‌شود به این دلیل است که این زنان در جلب توجه مردان با هم رقابت ندارند.


به اعتقاد جاگر [[مادریت]] نیز مانند میل جنسی برای زنان تجربه‌ای بیگانه‌ساز است. چون کسی دیگری جز خود او تصمیم می‌گیرد که او باید چند بچه بزاید.
به اعتقاد جاگر [[مادریت]] نیز مانند میل جنسی برای زنان تجربه‌ای بیگانه‌ساز است. چون کسی دیگری جز خود او تصمیم می‌گیرد که او باید چند بچه بزاید.
خط ۴۹: خط ۴۹:
*فردگرایی انتزاعی، این فرض که مولفه‌های مهم انسانیت، ویژگی‌های فردگرایی هستند و به‌طور مستقل از هر زمینه‌ی خاص اجتماعی تعریف می‌شوند.
*فردگرایی انتزاعی، این فرض که مولفه‌های مهم انسانیت، ویژگی‌های فردگرایی هستند و به‌طور مستقل از هر زمینه‌ی خاص اجتماعی تعریف می‌شوند.


به بیان آلیسون جاگر، با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیزه ما انسان‌ها در قابلیت خردورزی است. حکم بر این که خردورزی ما را از موجودات دیگر متمایز می‌کند البته چندان گویا نیست، بنابراین لیبرال‌ها کوشیده‌اند از راه‌های گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبه‌های اخلاقی یا جنبه‌های مصلحت‌جویانه آن به دست دهند. هرگاه عقل به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق تعبیر شود تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکیید قرار می‌گیرد. لیبرال‌ها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعه‌ای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع [[لیبرالیسم]] از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیش تر می‌شود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفر آمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آن‌ها به حقوق بنیادین انسان تعبییر می‌کنیم صادق است.<ref>Jaggar,1983.</ref><ref>جاگر، آليسون؛ چهار تلقی از فمينيسم. ترجمه س . اميری؛ مجله زنان، مرجـع فمينيـسم، 1378، شماره 6.</ref>
به بیان آلیسون جاگر، با درکی که این تفکر از طبیعت انسان دارد وجه ممیزه ما انسان‌ها در قابلیت خردورزی است. حکم بر این که خردورزی ما را از موجودات دیگر متمایز می‌کند البته چندان گویا نیست، بنابراین لیبرال‌ها کوشیده‌اند از راه‌های گوناگون تعریفی برای خردورزی با تاکید بر جنبه‌های اخلاقی یا جنبه‌های مصلحت‌جویانه آن به دست دهند. هرگاه عقل به توانایی درک اصول عقلانی اخلاق تعبیر شود تاکید بر ارزش آزادی عمل افراد است. در مقابل، هرگاه عقل به توانایی محاسبه بهترین راه برای نیل به هدفی دلخواه تعبیر شود ارزش خودشکوفایی مورد تاکیید قرار می‌گیرد. لیبرال‌ها هر تعریفی که از خردورزی داشته باشند در هر حال اتفاق نظر دارند که جامعه سالم جامعه‌ای است که به افراد امکان آزادی عمل و شکوفایی خود را بدهد. برای نمونه دفاع [[لیبرالیسم]] از آزادی مذاهب بر این مبنا نیست که رفاه عمومی جامعه بیش‌تر می‌شود یا اینکه زندگی مومنانه در ذات خود از زندگی کفرآمیز ارزشمندتر است، بلکه به این دلیل است که افراد حق دارند زندگی معنوی خویش را به اختیار برگزینند. همین حکم برای تمامی حقوقی که ما عموماً از آن‌ها به حقوق بنیادین انسان تعبییر می‌کنیم صادق است.<ref>Jaggar,1983.</ref><ref>جاگر، آليسون؛ چهار تلقی از فمينيسم. ترجمه س . اميری؛ مجله زنان، مرجـع فمينيـسم، 1378، شماره 6.</ref>
 
== نقد دیدگاه‌ ==
== نقد دیدگاه‌ ==
از‌آنجا‌كه [[فمينيسم سوسيال]]، تركيبی از دو گرايش [[فمينيسم راديكال]] و [[فمينيسم ماركسيستی]] محسوب می‌شود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايش‌های ياد شده برخوردار است؛ به‌ويژه از جهت فروكاستن مسئله زنان به مسئله كارگران و پذيرش چارچوب تحليلی [[ماركسيسم]].<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابری و ستم جنسی از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 59.</ref>
از‌آنجا‌كه [[فمينيسم سوسيال]]، تركيبی از دو گرايش [[فمينيسم راديكال]] و [[فمينيسم ماركسيستی]] محسوب می‌شود، از انتقادات وارد بر هر كدام از گرايش‌های ياد شده برخوردار است؛ به‌ويژه از جهت فروكاستن مسئله زنان به مسئله كارگران و پذيرش چارچوب تحليلی [[ماركسيسم]].<ref>حسين بستان (نجفی)؛ نابرابری و ستم جنسی از دیدگاه اسلام و فمینیسم؛ ص 59.</ref>