Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۲: خط ۱۰۲:
شـاخص‌هـاي احصـاء شـده، نـه تنهـا شاخصهاي رویکرد رایج را شامل میشود بلکه کاستیها و نواقص آنها را نیز بـه طـور کامـل مرتفع میکند و از این رو ارزیابی بسیار دقیقتري از عدالت به دست میدهد.<ref>افجه، سیدعلی اکبر؛ تقی پور فر، ولی الله؛ آذر، عادل و جعفرپور، محمود؛ مدل جامع عدالت سازمانی با رویکرد اسلامی؛ مدل جامع عدالت سازمانی با رویکرد اسلامی؛ فصلنامه علمی-پژوهشی مطالعات مدیریت(بهبود و تحول) – سال بیست و سوم شماره 74، تابستان 93؛ ص 40</ref>
شـاخص‌هـاي احصـاء شـده، نـه تنهـا شاخصهاي رویکرد رایج را شامل میشود بلکه کاستیها و نواقص آنها را نیز بـه طـور کامـل مرتفع میکند و از این رو ارزیابی بسیار دقیقتري از عدالت به دست میدهد.<ref>افجه، سیدعلی اکبر؛ تقی پور فر، ولی الله؛ آذر، عادل و جعفرپور، محمود؛ مدل جامع عدالت سازمانی با رویکرد اسلامی؛ مدل جامع عدالت سازمانی با رویکرد اسلامی؛ فصلنامه علمی-پژوهشی مطالعات مدیریت(بهبود و تحول) – سال بیست و سوم شماره 74، تابستان 93؛ ص 40</ref>
=== شهروندی ===
=== شهروندی ===
قرآن کریم ضمن به رسمیت شناخت تفاوتها و تنوع میان انسانها در رنگ و زبان و ملیت و یا قومیت، این مؤلفهها را مبنایی برای تبعبض ندانسته و هر گونه برتری یک گروه بر دیگری را نفی میکند و تنها فضیلت و برتری را در تقوا قرار میدهد. در ارتباط با همین موضوع خداوند در قرآن کریم در سوره روم آیه 22 اختالف زبانها و رنگها را نشانه خالق میداند و آن را موردتوجه ویژه قرار میدهد.  
قرآن کریم ضمن به رسمیت شناخت تفاوتها و تنوع میان انسانها در رنگ و زبان و ملیت و یا قومیت، این مؤلفه‌ها را مبنایی برای تبعبض ندانسته و هر گونه برتری یک گروه بر دیگری را نفی میکند و تنها فضیلت و برتری را در '''تقوا''' قرار میدهد. در ارتباط با همین موضوع خداوند در قرآن کریم در سوره روم آیه 22 اختلاف زبانها و رنگها را نشانه خالق میداند و آن را موردتوجه ویژه قرار میدهد.  
»وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السََّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنََّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ« به این معنا که »و از نشانههاى الهى، آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست؛ همانا در این امر براى دانشمندان نشانههایى قطعى است. آفرینش آسمانها و زمین، از نشانههاى قدرت بىپایان الهى  
«وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السََّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنََّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ» به این معنا که «و از نشانه‌هاى الهى، آفرینش آسمانها و زمین و تفاوت زبانها و رنگهاى شماست؛ همانا در این امر براى دانشمندان نشانههایى قطعى است. آفرینش آسمانها و زمین، از نشانه‌هاى قدرت بىپایان الهى  
است«. »وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السََّماواتِ وَ الْأَرْضِ«. تفاوت نژادها و زبانها، راهى براى خداشناسى است. وَ 38 / حمایت از حقوق اقلیتها با توسل به رهیافت شهروندی چندفرهنگی مِنْ آیاتِهِ ... اخْتِالفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ. هر زبانى براى خود ارزش و اصالت دارد و تغییر آن نه کمال است و نه الزم. هیچکس حقَّ ندارد نژادها و زبانهاى دیگر را تحقیر نماید. »وَ مِنْ آیاتِهِ ... اخْتِالفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ« یکسان بودن شکل و رنگ همهى انسانها و به تعبیری دیگر تالش برای یکسان سازی تفاوتها در رنگ، شکل و زبان توسط انسانها با ابتکار و نوآورى و بدیع بودن خداوند سازگار نیست. »وَ مِنْ آیاتِهِ اخْتِالفُ أَلْسِنَتِکُمْ ...« انسان عالم و فهمیده، از اختالف رنگها و زبانها به معرفت الهى مىرسد ولى جاهل، رنگ و زبان را وسیلهى تحقیر و تفاخر قرار مىدهد. »لِلْعالِمِینَ «. این آیه یکی از آیات الهی است که در بین آیات و نشانههای عظیم هستی و همزمان با دو نشانه بزرگ در گیتی، یعنی آسمانها و زمین مطرح میشود، اختالف »زبان« و »رنگ« است. طرح این موضوع در قرآن بیانگر این است که؛ اختالف در زبان و تنوع در زبانها و گسترش آنها و توسعه دامنه ادبیات و فرهنگها، نشانه آیات الهی است. اختالف در زنگ، بعد از زمین که در آیه قرآنی آمده است نشانه رابطه مستقیم زمین و پوسته آن و رنگ و خاک در مکانهای مختلف در طبیعتهای مختلف و متنوع است. جایی که تغییر رنگ و تنوع آن در زمین مشهود است در انسان نیز امری طبیعی بوده و برگرفته از طبیعت مادری است که نشانه قدرت و  
است». «وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السََّماواتِ وَ الْأَرْضِ». تفاوت نژادها و زبانها، راهى براى خداشناسى است. وَ 38 / حمایت از حقوق اقلیتها با توسل به رهیافت شهروندی چندفرهنگی مِنْ آیاتِهِ ... اخْتِالفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ. هر زبانى براى خود ارزش و اصالت دارد و تغییر آن نه کمال است و نه الزم. هیچکس حقَّ ندارد نژادها و زبانهاى دیگر را تحقیر نماید. »وَ مِنْ آیاتِهِ ... اخْتِالفُ أَلْسِنَتِکُمْ وَ أَلْوانِکُمْ« یکسان بودن شکل و رنگ همهى انسانها و به تعبیری دیگر تالش برای یکسان سازی تفاوتها در رنگ، شکل و زبان توسط انسانها با ابتکار و نوآورى و بدیع بودن خداوند سازگار نیست. »وَ مِنْ آیاتِهِ اخْتِالفُ أَلْسِنَتِکُمْ ...« انسان عالم و فهمیده، از اختالف رنگها و زبانها به معرفت الهى مىرسد ولى جاهل، رنگ و زبان را وسیلهى تحقیر و تفاخر قرار مىدهد. »لِلْعالِمِینَ «. این آیه یکی از آیات الهی است که در بین آیات و نشانههای عظیم هستی و همزمان با دو نشانه بزرگ در گیتی، یعنی آسمانها و زمین مطرح میشود، اختالف »زبان« و »رنگ« است. طرح این موضوع در قرآن بیانگر این است که؛ اختالف در زبان و تنوع در زبانها و گسترش آنها و توسعه دامنه ادبیات و فرهنگها، نشانه آیات الهی است. اختالف در زنگ، بعد از زمین که در آیه قرآنی آمده است نشانه رابطه مستقیم زمین و پوسته آن و رنگ و خاک در مکانهای مختلف در طبیعتهای مختلف و متنوع است. جایی که تغییر رنگ و تنوع آن در زمین مشهود است در انسان نیز امری طبیعی بوده و برگرفته از طبیعت مادری است که نشانه قدرت و اراده خداوند است. این اختالف در رنگ و زبان نیز بنا به دستور قرآن نباید زمینه تضییع حقوق و کمارزشی انسانها را فراهم آورد.
اراده خداوند است. این اختالف در رنگ و زبان نیز بنا به دستور قرآن نباید زمینه تضییع حقوق و کمارزشی انسانها را فراهم آورد.  
در آیات دیگری نیز آمده است که خداوند پیامبرانی را برای انسانها از میان خود قوم آنها برگزیده است تا با زبان قوم خود سخن بگویند؛ یعنی با زبانی که هویت اجتماعی و مشخصههای علمی، فرهنگی، جغرافیایی، روحی و روانی عصر آنان را در برداشته و کلمات را حول آن محور بیان میکند. پیامبران نمیتوانند زبانی برای سخن گفتن ابداع کنند که منحصر به خودشان باشد و خداوند آنها را میان مردمی برگزیده است تا درمیان آن مردم با استفاده از زبان خود آنها پیام خداوند را به آنها با زبانی که آن را درک می کنند، ابالغ نماید.  
در آیات دیگری نیز آمده است که خداوند پیامبرانی را برای انسانها از میان خود قوم آنها برگزیده است تا با زبان قوم خود سخن بگویند؛ یعنی با زبانی که هویت اجتماعی و مشخصههای علمی، فرهنگی، جغرافیایی، روحی و روانی عصر آنان را در برداشته و کلمات را حول آن محور بیان میکند. پیامبران نمیتوانند زبانی برای سخن گفتن ابداع کنند که منحصر به خودشان باشد و خداوند آنها را میان مردمی برگزیده است تا درمیان آن مردم با استفاده از زبان خود آنها پیام خداوند را به آنها با زبانی که آن را درک می کنند، ابالغ نماید.  
همچنین خداوند بار دیگر در آیه 13 سوره حجرات تفاوتها و تنوع میان انسانها را به رسمیت میشناسد و میفرماید: »یَا أَیَُّهَا النََّاسُ إِنََّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنََّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللََّهِ أَتْقَاکُمْ إِنََّ اللََّهَ عَلِیم خَبِیر « )اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و  
همچنین خداوند بار دیگر در آیه 13 سوره حجرات تفاوتها و تنوع میان انسانها را به رسمیت میشناسد و میفرماید: »یَا أَیَُّهَا النََّاسُ إِنََّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنََّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللََّهِ أَتْقَاکُمْ إِنََّ اللََّهَ عَلِیم خَبِیر « )اى مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیرهها و  
قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامىترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست، همانا خدا داناى خبیر است(. در این آیه خداوند بهجز تقوا و پرهیزکار هیچ تفاوت دیگری میان انسانها قائل نبوده و همه آنها را از هر قوم و قبیله و ملتی که باشند برابر میداند و تفاوتهای میان آنها را مبنایی برای تمایز حقوقی قرار نمیدهد. در این آیه به سه اصل مهم اشاره شده است: اصل مساوات در آفرینش زن و مرد، اصل تفاوت در ویژگىهاى بشرى و اصل اینکه تقوا مالک برترى است. مرد یا زن بودن، یا از فالن قبیله و قوم بودن، مالک افتخار نیست بلکه اینها حکمت خداوند است. تفاوتهایى که در شکل و  
قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامىترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست، همانا خدا داناى خبیر است(. در این آیه خداوند بهجز تقوا و پرهیزکار هیچ تفاوت دیگری میان انسانها قائل نبوده و همه آنها را از هر قوم و قبیله و ملتی که باشند برابر میداند و تفاوتهای میان آنها را مبنایی برای تمایز حقوقی قرار نمیدهد. در این آیه به سه اصل مهم اشاره شده است: اصل مساوات در آفرینش زن و مرد، اصل تفاوت در ویژگىهاى بشرى و اصل اینکه تقوا مالک برترى است. مرد یا زن بودن، یا از فالن قبیله و قوم بودن، مالک افتخار نیست بلکه اینها حکمت خداوند است. تفاوتهایى که در شکل و  
قیافه و نژاد انسانها دیده مىشود، حکیمانه و براى شناسایی یکدیگر است، نه براى تفاخر. کرامت نزد مردم زودگذر است، کسب کرامت در نزد خداوند مهم است. قرآن، تمام تبعیضهاى نژادى، حزبى، قومى، قبیلهاى، اقلیمى، اقتصادى، فکرى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى را مردود مىشمارد و مالک فضیلت را  
قیافه و نژاد انسانها دیده مىشود، حکیمانه و براى شناسایی یکدیگر است، نه براى تفاخر. کرامت نزد مردم زودگذر است، کسب کرامت در نزد خداوند مهم است. قرآن، تمام تبعیضهاى نژادى، حزبى، قومى، قبیلهاى، اقلیمى، اقتصادى، فکرى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى را مردود مىشمارد و مالک فضیلت را تقوا مىداند. »إِنََّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللََّهِ أَتْقاکُمْ« شعوب جمع شعب، جمع عظیمی از مردم که دارای اصل واحدی بوده و قبیله از آن منشعب میگردد.  
تقوا مىداند. »إِنََّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللََّهِ أَتْقاکُمْ« شعوب جمع شعب، جمع عظیمی از مردم که دارای اصل واحدی بوده و قبیله از آن منشعب میگردد.  
 
قبیله بودن، مانع عدم شناخت و ضایع شدن حقوق برادری نگردد. پس اول »تعارف« یعنی همدیگر را شناختن و سپس شناخت حقوق همدیگر و رعایت آن و این امر مهم حاصل نمیشود؛ مگر برای کسانی که از خداوند ترسیده و مسیر تقوا در پیش گیرند. در واقع ضایع کنندگان حقوق بین قبایل و شعب، کسانی بودهاند که در مسیر تقوی گام بر نداشتهاند. این موضوعات هم حقوق بشر را در بر میگیرد و هم بهنوعی در ارتباط با حقوق شهروندی و احترام به تنوعها و تفاوتها است که مبنای حمایت از اقلیتها در حقوق شهروندی مبتنی بر چند فرهنگی موردتوجه قرار گرفته است.  
قبیله بودن، مانع عدم شناخت و ضایع شدن حقوق برادری نگردد. پس اول »تعارف« یعنی همدیگر را شناختن و سپس شناخت حقوق همدیگر و رعایت آن و این امر مهم حاصل نمیشود؛ مگر برای کسانی که از خداوند ترسیده و مسیر تقوا در پیش گیرند. در واقع ضایع کنندگان حقوق بین قبایل و شعب، کسانی بودهاند که در مسیر تقوی گام بر نداشتهاند. این موضوعات هم حقوق بشر را در بر میگیرد و هم بهنوعی در ارتباط با حقوق شهروندی و احترام به تنوعها و تفاوتها است که مبنای حمایت از اقلیتها در حقوق شهروندی مبتنی بر چند فرهنگی موردتوجه قرار گرفته است.  
حقوق شهروندی آن بخش از حقوق انسانها را شامل میگردد که در ارتباط به دولت و قدرت سیاسی دولت متبوعشان شکل ملی به خود میگیرد و فقط شامل شهروندان خود آن دولت میشود؛ اما حقوق بشر ناظر به حقوقی است که انسان بهمثابه انسان از آن برخوردار میشود؛ اما شهروندی فصل مشترکی با مفهوم ملیت و تابعیت دارد ولی حقوق بشر دربرگیرنده حقوق فراملی و بنیادی، صرفنظر از فرهنگ و آدابورسوم ملی کشورها است. توسل به مفهوم برابری در حقوق شهروندی میتواند به نقض اصول اولیه حقوق بینالمللی بشر بهویژه در جوامع دارای تکثر فرهنگی بیانجامد. در این راستا میتوان گفت که حقوق بشر، حقوق مبنایی، بنیادین و انتقالناپذیر است که برای حیات نوع بشر اساسی تلقی میشود. حقوق بشر بر پایه حرمت انسانی است که نه قابلانتقال و واگذاری است و نه صرفنظر کردنی. در فلسفه حقوق بشر، چنین حقوقی از بدو زایش همراه انسان است و بهمنزله حقوق طبیعی او تلقی میشود، لذا حقوق بشر حقوقی نیست که دولت یا نهادی بتواند آن را مانند موهبتی به کسی اعطا کند، بلکه دولت یا 40 / حمایت از حقوق اقلیتها با توسل به رهیافت شهروندی چندفرهنگی هر نهاد دیگری صرفاً میتواند آن را به رسمیت بشناسد یا نشناسد، اما حقوق شهروندی، در واقع مجموعه حقوقی است که افراد به اعتبار موقعیت شهروندی خود دارا میشوند و در واقع اطالقی عام بر مجموعه امتیازات مربوط به شهروندان و نیز مجموعه قواعدی است که بر موقعیت آنان در جامعه حکومت میکند.  
حقوق شهروندی آن بخش از حقوق انسانها را شامل میگردد که در ارتباط به دولت و قدرت سیاسی دولت متبوعشان شکل ملی به خود میگیرد و فقط شامل شهروندان خود آن دولت میشود؛ اما حقوق بشر ناظر به حقوقی است که انسان بهمثابه انسان از آن برخوردار میشود؛ اما شهروندی فصل مشترکی با مفهوم ملیت و تابعیت دارد ولی حقوق بشر دربرگیرنده حقوق فراملی و بنیادی، صرفنظر از فرهنگ و آدابورسوم ملی کشورها است. توسل به مفهوم برابری در حقوق شهروندی میتواند به نقض اصول اولیه حقوق بینالمللی بشر بهویژه در جوامع دارای تکثر فرهنگی بیانجامد. در این راستا میتوان گفت که حقوق بشر، حقوق مبنایی، بنیادین و انتقالناپذیر است که برای حیات نوع بشر اساسی تلقی میشود. حقوق بشر بر پایه حرمت انسانی است که نه قابلانتقال و واگذاری است و نه صرفنظر کردنی. در فلسفه حقوق بشر، چنین حقوقی از بدو زایش همراه انسان است و بهمنزله حقوق طبیعی او تلقی میشود، لذا حقوق بشر حقوقی نیست که دولت یا نهادی بتواند آن را مانند موهبتی به کسی اعطا کند، بلکه دولت یا 40 / حمایت از حقوق اقلیتها با توسل به رهیافت شهروندی چندفرهنگی هر نهاد دیگری صرفاً میتواند آن را به رسمیت بشناسد یا نشناسد، اما حقوق شهروندی، در واقع مجموعه حقوقی است که افراد به اعتبار موقعیت شهروندی خود دارا میشوند و در واقع اطالقی عام بر مجموعه امتیازات مربوط به شهروندان و نیز مجموعه قواعدی است که بر موقعیت آنان در جامعه حکومت میکند.  
پس اساس حقوق بشر خود انسان و اساس حقوق شهروندی پیوند او با یک دولت است. در اولی حقوقی جهانشمول و در دومی بیشتر وابسته به ویژگیهای هر جامعهای است. حقوق بشر، هر انسان، نهاد و اجتماع انسانی را مخاطب قرار میدهد و توصیه و فرمان میدهد، درحالیکه حقوق شهروندی، اجتماعی با افراد خاصی را در محدودهی یک دولت-کشور خطاب مینماید.  
پس اساس حقوق بشر خود انسان و اساس حقوق شهروندی پیوند او با یک دولت است. در اولی حقوقی جهانشمول و در دومی بیشتر وابسته به ویژگیهای هر جامعهای است. حقوق بشر، هر انسان، نهاد و اجتماع انسانی را مخاطب قرار میدهد و توصیه و فرمان میدهد، درحالیکه حقوق شهروندی، اجتماعی با افراد خاصی را در محدودهی یک دولت-کشور خطاب مینماید.  
حقوق بشر بر پایه نفی هرگونه تبعیض و تمایز میان انسانها بنا ننهاده شد و نسبت بهتمامی افراد یک رویکرد داشته و برای تمامی انسانها و تمامی حاکمیتهای جهان فقط یک نسخه حقوق بشر وجود دارد و از این حیث ادعا میشود که حقوق بشر جهانشمول است؛ اما در مقابل به ازاء تمامی دولتها و نظامهای سیاسی و حقوقی جهان نسخه حقوق شهروندی وجود دارد؛ بنابراین حقوق بشر در ایران، افغانستان، کانادا، سوئیس، مصر، استرالیا و عربستان و روسیه و دیگر کشورها از مردمان بومی تا مدرنترین جوامع از قواعد یکسانی تبعیت میکند؛ اما در مورد حقوق شهروندی نمیتوان قائل به وجود قواعد یکسانی بود؛ اگرچه از یک مبنای مشترکی تغذیه بکنند )روحی،1394 :85 .)بنابراین با توجه به ساختار و نظام سیاسی دولت-ملت حاکم بر جهان و نظام روابط و حقوق بینالملل، به اندازه تمامی دولتهای ملی دارای حقوق شهروندی در جهان هستیم. نظام حقوق شهروندی بر پایه به رسمیت شناختن تمایزها و تفاوتهای موجود در نظامهای ملی بنا نهاده شده است؛ بنابراین منشور حقوق شهروندی از دولتی به دولت دیگر متمایز است. تمامی این منشورها از اصول یکسانی تبعیت میکنند؛ اما در اعمال این اصول باید تمایزها و تفاوتها و ویژگیهای هر جامعه را با تمام تنوعهای موجود در آن را مدنظر داشت.  
حقوق بشر بر پایه نفی هرگونه تبعیض و تمایز میان انسانها بنا ننهاده شد و نسبت بهتمامی افراد یک رویکرد داشته و برای تمامی انسانها و تمامی حاکمیتهای جهان فقط یک نسخه حقوق بشر وجود دارد و از این حیث ادعا میشود که حقوق بشر جهانشمول است؛ اما در مقابل به ازاء تمامی دولتها و نظامهای سیاسی و حقوقی جهان نسخه حقوق شهروندی وجود دارد؛ بنابراین حقوق بشر در ایران، افغانستان، کانادا، سوئیس، مصر، استرالیا و عربستان و روسیه و دیگر کشورها از مردمان بومی تا مدرنترین جوامع از قواعد یکسانی تبعیت میکند؛ اما در مورد حقوق شهروندی نمیتوان قائل به وجود قواعد یکسانی بود؛ اگرچه از یک مبنای مشترکی تغذیه بکنند )روحی،1394 :85 .)بنابراین با توجه به ساختار و نظام سیاسی دولت-ملت حاکم بر جهان و نظام روابط و حقوق بینالملل، به اندازه تمامی دولتهای ملی دارای حقوق شهروندی در جهان هستیم. نظام حقوق شهروندی بر پایه به رسمیت شناختن تمایزها و تفاوتهای موجود در نظامهای ملی بنا نهاده شده است؛ بنابراین منشور حقوق شهروندی از دولتی به دولت دیگر متمایز است. تمامی این منشورها از اصول یکسانی تبعیت میکنند؛ اما در اعمال این اصول باید تمایزها و تفاوتها و ویژگیهای هر جامعه را با تمام تنوعهای موجود در آن را مدنظر داشت.  
در چنین وضعیتی میتوان گفت که منشور حقوق شهروندی هیچ دولتی را نمیتوان در دولت دیگری پیاده کرد. در حقوق شهروندی باید به ویژگیهای تاریخی، جتماعی، خاستگاه تاریخی و سنتی، تفاوتهای دینی و مذهبی، نژادی، زبانی، قومی و ملی، گرایشات مختلف سیاسی و اجتماعی و جنسی، ویژگیهای زیستمحیطی و مواردی از این قبیل توجه داشت. اقشار آسیبپذیر و قوانین مرتبط با آنان را مدنظر قرار داد و به تمایزها و تفاوتها توجه ویژه شود. اعمال تبعیض مثبت و نابرابری جبران ساز در چنین شرایط قابل توجیه بوده و کامالً حقوقی است.  
در چنین وضعیتی میتوان گفت که منشور حقوق شهروندی هیچ دولتی را نمیتوان در دولت دیگری پیاده کرد. در حقوق شهروندی باید به ویژگیهای تاریخی، جتماعی، خاستگاه تاریخی و سنتی، تفاوتهای دینی و مذهبی، نژادی، زبانی، قومی و ملی، گرایشات مختلف سیاسی و اجتماعی و جنسی، ویژگیهای زیستمحیطی و مواردی از این قبیل توجه داشت. اقشار آسیبپذیر و قوانین مرتبط با آنان را مدنظر قرار داد و به تمایزها و تفاوتها توجه ویژه شود. اعمال تبعیض مثبت و نابرابری جبران ساز در چنین شرایط قابل توجیه بوده و کامالً حقوقی است.  
میتوان گفت که حقوق شهروندی تحول حقوق بشر از حقوق فردی به سمت حقوق گروهی و حقوق خلقها و مردمان دارای تنوعهای فرهنگی و تمایزها و هویتهای متفاوت است. این تفاوتها و تنوعها تنها در بستر حقوق شهروندی است که رسمیت یافته و بایستی از آنها حمایت شود و حتی به نفع آنها نیز هرگاه که در اقلیت قرار گیرند و یا موجودیت و بقای آنها تهدید شود، تبعیض مثبت اعمال شود.  
میتوان گفت که حقوق شهروندی تحول حقوق بشر از حقوق فردی به سمت حقوق گروهی و حقوق خلقها و مردمان دارای تنوعهای فرهنگی و تمایزها و هویتهای متفاوت است. این تفاوتها و تنوعها تنها در بستر حقوق شهروندی است که رسمیت یافته و بایستی از آنها حمایت شود و حتی به نفع آنها نیز هرگاه که در اقلیت قرار گیرند و یا موجودیت و بقای آنها تهدید شود، تبعیض مثبت اعمال شود.  
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==