بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
وى سپس براى رد ادعاى نیاز [[مادر]] و [[فرزند]] به یکدیگر به استدلال میپردازد: | وى سپس براى رد ادعاى نیاز [[مادر]] و [[فرزند]] به یکدیگر به استدلال میپردازد: | ||
در مورد نیاز مادران به کودکان معمولاً ادعا میشود که همهى [[زنان]] از غریزهى [[مادرى]] برخوردارند و سلامت روانى مادران زمانى که بچهاى را به دنیا آورند و پرورش او را به دیگرى واگذار کنند، آسیب جدى میبیند. عقیدهى عدهاى آن است که [[سقط جنین]] همواره منجر به احساس گناه و احیانا منجر به تشتّت کامل روانى ـ عاطفى میگردد؛ ولى تحقیقات خلاف این ادعاها را نشان میدهند. معمولاً کسانى که به اختیار خود و به دلیل نخواستن بچه، [[سقط جنین]] میکنند، از نظر آزمایشهاى روان درمانى در وضعیت مطلوب و نویدبخشى قرار دارند؛ اما مادرانى که به دلایل پزشکى و علیرغم میل به داشتن بچه [[سقط جنین]] میکنند، ممکن است از احساس ناراحتى و پشیمانى طولانى رنج ببرند و این نه به دلیل مخالفت با «طبیعت»، بلکه به سبب مخالفت با میل داشتن فرزند، دوست داشتن و مراقبت از اوست.<ref>بستان، | در مورد نیاز مادران به کودکان معمولاً ادعا میشود که همهى [[زنان]] از غریزهى [[مادرى]] برخوردارند و سلامت روانى مادران زمانى که بچهاى را به دنیا آورند و پرورش او را به دیگرى واگذار کنند، آسیب جدى میبیند. عقیدهى عدهاى آن است که [[سقط جنین]] همواره منجر به احساس گناه و احیانا منجر به تشتّت کامل روانى ـ عاطفى میگردد؛ ولى تحقیقات خلاف این ادعاها را نشان میدهند. معمولاً کسانى که به اختیار خود و به دلیل نخواستن بچه، [[سقط جنین]] میکنند، از نظر آزمایشهاى روان درمانى در وضعیت مطلوب و نویدبخشى قرار دارند؛ اما مادرانى که به دلایل پزشکى و علیرغم میل به داشتن بچه [[سقط جنین]] میکنند، ممکن است از احساس ناراحتى و پشیمانى طولانى رنج ببرند و این نه به دلیل مخالفت با «طبیعت»، بلکه به سبب مخالفت با میل داشتن فرزند، دوست داشتن و مراقبت از اوست.<ref>بستان، حسین،((کارکردهاى خانواده از منظر اسلام و فمینیسم))،حوزه و دانشگاه 1382 شماره 35</ref> | ||
از سوى دیگر، مادرانِ اجتماعى که کودکان را به فرزندخواندگى میپذیرند، بدون کمک غریزهى مادرىِ بیولوژیک، در [[تربیت]] فرزندخوانده بسیار موفقاند.از این رو در دیدگاه اوکلی [[مادر]] خوب، [[مادرى]] است که از زمان، وسایل و ارادهى لازم برخوردار باشد، نه [[مادرى]] که داراى رابطهى خونى با فرزند و یا داراى غریزهى [[مادرى]] باشد. پس مىتوان نتیجه گرفت که میل به مادرى، منشأ فرهنگى دارد و قابلیت [[مادرى]] کردن، امرى فراگرفتنى است هر چند تغییرات بیولوژیکی بدن [[مادر]] با تولد فرزند نمیتواند [[زنان]] را به مادران روانی-اجتماعی تبدیل کند.<ref>همان</ref> | از سوى دیگر، مادرانِ اجتماعى که کودکان را به فرزندخواندگى میپذیرند، بدون کمک غریزهى مادرىِ بیولوژیک، در [[تربیت]] فرزندخوانده بسیار موفقاند.از این رو در دیدگاه اوکلی [[مادر]] خوب، [[مادرى]] است که از زمان، وسایل و ارادهى لازم برخوردار باشد، نه [[مادرى]] که داراى رابطهى خونى با فرزند و یا داراى غریزهى [[مادرى]] باشد. پس مىتوان نتیجه گرفت که میل به مادرى، منشأ فرهنگى دارد و قابلیت [[مادرى]] کردن، امرى فراگرفتنى است هر چند تغییرات بیولوژیکی بدن [[مادر]] با تولد فرزند نمیتواند [[زنان]] را به مادران روانی-اجتماعی تبدیل کند.<ref>همان</ref> |