پرش به محتوا

فقه بدن

از ویکی‌جنسیت

بدن در علم فقه، ماهیت ارتباط انسان با اعضاء بدن، اهمیت، جایگاه نمادین و مسائل مستحدثه بدن.

در علم فقه برخی مباحث بنیادین در مورد بدن زنان و مردان وجود دارد، طبق این مباحث حقیقت ارتباط انسان با بدن تعیین شده و میزان اختیارات انسان در مورد بدن خود نیز تعیین خواهد شد. علاوه‌ بر این، فقها از جایگاه بدن در تظام تئوریک و کاربردهای عملی روزمره و همچنین مسائل مستحدثه و معاصر مربوط به بدن بحث کرده‌اند.

حقیقت ارتباط انسان با اعضای بدن از نظر فقها

بدن مردان و زنان نه تنها با جنس آنان ارتباط دارد،‌ بلکه با مباحث جنسیتی نیز مرتبط است؛ به‌عنوان مثال، مفهوم بدن مصرفی نشان می‌دهد که انسان‌ها می‌توانند به جای تولید محصولات اقتصادی بدن خود را مصرف کنند، اما چنین مفهومی در فقه با چالش‌هایی روبرو است و پرسش اساسی این است که آیا طبق مبانی فقهی امکان مصرف بدن و استفاده از بدن به منزله محصول مصرفی صحیح است، یا انسانها‌ چنین حقی را ندارند؟ در این زمینه میان فقها اختلاف نظر عمیقی وجود دارد. برخی می‌گویند انسان مالک تکوینی اعضای بدن خود است، یعنی بدن از املاک صاحب بدن به شمار می‌آید. طبق این قول صاحبان بدن اختیارات زیادی نسبت به بدن خواهند داشت و می‌توانند بخشی از آن را بفروشند، یا اجاره بدهند و یا تصرفات دیگری نظیر فروش و اجاره داشته باشند. اکثر فقها این قول را نپذیرفته‌اند.[۱]

برخی نیز می‌گویند رابطه بدن و صاحب بدن از نوع ملکیت ذاتی است، یعنی تنها می‌تواند در آن تصرف کند و از جهات دیگر ملک انسان نیست؛ مثلا تنها می‌تواند از دستان استفاده کند، اما حق واگذاری یا ناقص کردن را نخواهد داشت. باید احترام ذات بدن حفظ شود.[۲]

نظریه سوم این است که رابطه بدن با صاحب بدن مالکیت اعتباری است، شارع مالکیت را برای انسان‌ها اعتبار کرده است، تعیین حدود مالکیت اعتباری با شارع است، ممکن است مالکیت عین را جعل نماید یا مالکیت منفعت را اعتبار کند.[۳] صاحبان این قول مدعی هستند که متشرعین عملا به این قول عمل‌ کرده‌اند،‌ مثلا قبلا شارع خون را نجس قرار داده بود،  به همین دلیل متشرعین هم هرگونه استفاده از خون را کنار گذاشته بودند،‌ تا اینکه با پیشرفت علم پزشکی و آزمایشگاهی، خون منفعت عقلائی پیدا کرد، آز آنجایی که سیره عقلائیه منافع عقلائی را نادیده نمی‌گیرند، امروزه از خون استفاده‌های مهمی می‌کنند.[۴]

برخی نیز می‌گویند انسان‌ها تنها مالک منفعت اجزای بدن خود هستند، اصل وجود انسان کرامت ذاتی دارد و تنها اختیار بهره‌برداری از منفعت آن به انسان‌ها داده شده است. با قبول این قول تولیدات بدن مانند خون مو و ناخن در اختیار انسان است و بقیه اعضای انسان در ملک خداوند است و بشر حق نقل و انتقال آنرا نخواهد داشت.[۵]

آخرین قول این است که انسان‌ها سلطه تصرف بر بدن دارند اما به هیچ عنوان مالک آن نمی‌باشند. به همین دلیل انسان‌ها می‌توانند جسد را برای آزمایش‌های پزشکی بفرستند، یا ناخن و موهای خود را تغییر بدهند و تصرفاتی در آن بکنند، اما نمی‌توانند آنرا بفروشند یا ناقص کنند. کنش‌های ناسازگار با حرمت و احترام بدن جایز نیست؛‌ مثلا نمایش‌های بدنی زنانه منافی با حرمت بدن مجاز نیست.[۶]

وجوه گوناگون اهمیت بدن در فقه

1. شرط استطاعت بدنی در عبادات

برخی عبادات منوط به داشتن استطاعت بدن است. به‌عنوان نمونه وجوب حج مشروط به داشتن استطاعت بدنی از سوی حاجی است.[۷] چنانچه روزه گرفتن نیز منوط به داشتن توانمندی بدنی است و از شخص ضعیف و مریضی که توان روزه گرفتن را ندارند نیز ساقط شده است.[۸] همچنین زن بارداری که روزه برای خودش یا جنین او ضرر داشته باشد‏، لازم نیست،[۹] حتی زنان شیر‌ده نیز موظفند که به سلامتی بدن خود و طفل شیر‌خوار او توجه داشته باشند.[۱۰]

2. طهارت بدن

برای فقها ارتباط خلق با خالق آفرینش بالاترین نوع ارتباط است، در همین ارتباط نیز بدن دارای جایگاه بسیار خاصی است. طبق آیات قرآنی پاکی بدن در هنگام عبادات یک اصل اساسی است و طهارت مورد نیاز عبادت صرفاً روحانی نیست.[۱۱] طبق نظر فقها پاکی بدن برای ارتباط با خداوند به صورت جداگانه اصالت دارد و در حالت عادی نمی‌توان با بدن نجس نماز خواند.[۱۲]

در بحث طهارت بدن مسئله جنسیت نیز مورد توجه فقها بوده است. در بسیاری موارد طهارت را به صورت یک اصل مشترک میان هر دو جنس زن و مرد ذکر کرده است، اما برخی اقتضائات خاص بدن زنانه در مسئله طهارت نیز مورد توجه قرار گرفته است و طرق خاصی برای پاکی بدن زنانه در هنگام عادت ماهیانه یا بعد از زایمان نیز ذکر شده است.[۱۳]

جایگاه نمادین بدن در فقه

استقبال به قبله هنگام عبادات: گاهی فقها به صورت نمادین بر برخی کنش‌های بدنی تأکید ویژه دارند؛ به‌عنوان مثال شرط رو به قبله بودن بدن هنگام نماز بر مردان و زنان به صورت مشترک واجب است. توجه روحانی و قلبی هنگام ادای اذکار نماز کافی نیست،‌ بدن نیز باید کاملا رو به قبله باشد و حتی در خلال عبادت برای لحظات کوتاه نیز استقبال به قبله از بین نرود؛ یعنی فقها استقبال بدن به سوی قبله را نمادی از توجه ویژه انسان‌ها به خداوند دانسته‌اند. چنانچه این استقبال از بین برود، گویا اصل ارتباط نمازگزار با خدا قطع خواهد شد.[۱۴]

ریختن آب زمزم بر بدن: یک مورد از نگاه نمادین به بدن در فقه، استحباب ریختن آب زمزم بر بدن قبل از سعی میان صفا و مروه است، گویا با ریختن آب زمزم بر بدن همه پلیدی‌ها از کل شخصیت جسمانی و روحانی حاجی برطرف خواهد شد و پاکی بدن با آب زمزم نمادی پاکی کل شخصیت حاجی از پلیدی‌ها است.[۱۵]

آرامش بدن هنگام نماز: باید در هنگام بیان اذکار نماز بدن آرامش داشته باشد، گویا با آرام شدن بدن قلب نیز آرام و غرق در ارتباط با خدا خواهد شد.[۱۶]

حرمت بدن در فقه

از نظر فقها بدن دارای حرمت است همه مسلمانان موظف هستند حرمت آنرا در هنگام تعامل با همدیگر نگه دارند؛ مثلا باید هرکسی موظف است که حریم دیگران را نگاه دارد و از جمله موارد حفظ حریم این است که اسلام نگاه به بدن دیگران به صورت آشکار یا مخفیانه را ممنوع کرده است و اتفاقا اسلام راجع به بدن زنان دغدغه بیشتری دارد.[۱۷]

حتی بدن حیوانات نیز از نظر مسلمانان دارای حرمت است، مثلا باید حیوان اولا به صورت شرعی ذبح شود در غیر این صورت گوشت او قابل استفاده نیست، در هنگام ذبح نیز باید رو به قبله باشد و نام خدا در هنگام ذبح برده شود.[۱۸]

حرمت نگاه به بدن در فقه

از نظر فقهای مسلمان بدن مسلمان، مخصوصا بدن زنان مسلمان دارای حرمت و احترام ویژه است، فردی غیر از همسر نمی‌تواند از نگاه به زیبایی‌های بدن زنان لذت ببرد. همچنین نگاه مردان و زنان به بدن همجنس خودشان نیز، اگر با قصد لذت و یا دارای پیامدهای سوء جنسی باشد، ممنوع است.[۱۹]

ارتباط بدن با سلامت

از نظر فقها اسلام بین بدن و سلامت عمومی ارتباط عمیقی برقرار می‌کند. طهارت بدن یک اصل اجتناب ناپذیر اسلامی است و به اشکال مختلف نسبت به پاک نگه داشتن ترغیب شده است، مثلا قبل از هر عبادت پاک کردن بخشی از بدن را الزامی کرده است.[۲۰] همچنین در برخی موارد دیگر بر مردان وزنان غسل‌های خاصی الزامی شده است. یکی از مهمترین موارد آن غسل‌ بعد از انجام عمل جنسی است که اسلام تلاش دارد با اعمال دستورات بهداشتی به ارتقای سلامت عمومی کمک کند علاوه بر این‌ها پاک کردن بدن،‌ در هنگام عبادات[۲۱]، وارد شدن در مکان‌های مهم و مقدس اسلامی[۲۲] اعیاد[۲۳] و بطور کلی در شرایط مختلف مستحب و کار نیک است.[۲۴]

از نظر فقهای مسلمان ارتباط بدن با سلامت عمومی بعد از مرگ نیز باید لحاظ شود. بدن میت قبل از دفن شدن باید ابتدا غسل داده شود، بعد از آن توسط مسلمانان به خاک سپرده شود.[۲۵] چنانچه کسی بعد از مرگ بدن مرده‌ای را لمس کند، بر او غسل و تطهیر کردن بدن واجب است. در همه این موارد حفظ سلامت عمومی لحاظ شده است. [۲۶]

فروش اعضای بدن

بطور کلی اعضاء بدن انسان از نظر فقها مال محسوب نمی‌شود و قابل خرید و فروش نیست، اگر برای خرید و فروش اعضاء بدن منفعت عقلائی مهمی وجود داشته باشد، مثلا فروش یا اهدای اعضاء بدن میت بعد از مرگ، موجب نجات یک انسان دیگر شود، در این صورت طبق برخی نظریات فقهی خرید و فروش یا اهداء عضو بدن میت اشکال ندارد. هرچند در این موارد اختلافاتی میان فقها وجود دارد.[۲۷]

پیوند اعضاء بدن

یکی دیگر از مباحث فقها جواز پیوند اعضاء بدن انسان به انسان دیگر است. اصل اولیه فقها این است که جدا کردن اعضاء بدن انسان مسلمان جایز نیست و نمی‌توان اعضاء بدن میت مسلمان را از بدن او جدا کرد.[۲۸][۲۸] طبق این مبنا پیوند اعضاء نیز دشوار خواهد شد؛ چرا که در کشور اسلامی اعضاء کافی یافت نخواهد شد. به همین دلیل برخی فقها معتقدند اگر در قطع عضو مصلحت مهمتر از عدم قطع وجود داشته باشد، اذن دادن برای قطع عضو خود برای انسان مسلمان، جایز است، البته قطع عضو بعد از مرگ انجام خواهد شد.[۲۹] البته باید با گرفتن اذن و سائر شرایط قانونی باشد، در غیر اینصورت قطع عضو موجب پرداخت دیه خواهد بود.[۳۰] از نظر شهید مطهری منطق جواز پیوند اعضا این است که رعایت حرمت بدن در اسلام از واجبات است، اما تحقق پیشرفت‌های پزشکی و تحصیل علوم مربوطه نیز از واجبات است. باید مسلمانان با اجازه پیوند اعضاء بدن میت زمینه حل مسائل پزشکی در جامعه اسلامی را نیز فراهم سازد.[۳۱]

بیشتر بحث فقها راجع به پیوند اعضا در دو مورد است، یکی اینکه انسان دچار مرگ مغزی غیر قابل بازگشت شده باشد و دیگر اینکه  قصاص قطعی داشته باشد‏‌، البته در همین دو مورد نیز فقها نسبت به جواز قطع عضو و پیوند آن اختلاف نظر دارند، هرچند فقهای متأخر نسبت به فقهای قدیمی‌تر رویکرد سهل‌تر دارند.[۳۲]

منابع

قرآن.

البار، محمد علی، الموقف الفقهی والاخلاقی من قضیۀ زرع الاعضاء، دمشق، دارالشامیه، 1994م.

بحرانی، یوسف، الحدائق الناظره، گردآورنده محمد تقی ایراوانی، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی‌تا.

توحیدی، محمد علی، مصباح الفقاهه:‌ تقریرات درس سید ابوالقاسم خویی، قم، مکتبه داوری، 1418ق.

حائری یزدی، عبدالکریم، کتاب الصلاة، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.

حکیم، محسن،‌ مستمسک العروة الوثقی، قم، دارالتفسیر، ج۵، 1416ق،

خوئی، ابوالقاسم، منهاج الصالحین، قم، مدینۀ العلم، 1410ق.

رحمت، محمد رضا،  و مدرسی، سیده ذلفا، «پیوند اعضا در آیینه فقه و حقوق: چالش‌ها و ضرورت‌ها»، حقوق پزشکی، ش20، بهار 1391ش.

سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، دار التفسیر، 1388ش.

شفیعی مازندارنی، سید محمد، «نافذ بودن وصیت، جهت استفاده بهینه از اعضاي بدن موصی از دیدگاه فقه اسلامی» فصلنامه پژوهش‌هاي فقه و حقوق اسلامی، سال 10، شماره 35، بهار‏ 1393ش.

شهید ثانی، زین الدین، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1413ق.

طباطبائی یزدی، سید محمد‌کاظم، العروة‌الوثقی، قم، نشر اسلامی وابسته به جامه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۲۳ق.

غلامی علیائی، محمد و وکیل‌زاد‏ه، رحیم، «بررسی پیوند اعضا از دیدگاه فقهی و اسلامی»، فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال 5، ش16، تابستان 1392 ش.

الفتلاوی، صاحب عبید، التشریعات الصحیحه، عمان، دار الشقاقه، 1997م.

فیض کاشانی، محمد محسن، معتصم الشیعه فی احکام الشریعه، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، 1429ق.

محسنی، آصف، الفقه و مسائل طبیه، قم، بوستان کتاب، 1382ش.

مکارم شیرازی، بحوث فقهیۀ هامۀ، قم، مدرسه امیرالمؤمنین،1422ق.

موسوی الخمینی، سید روح الله، البیع، قم، اسماعیلیان، 1410ق.

موسوی الخمینی، سید روح الله،‌ تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، 1392ش.

نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تهران، اسلامیه، 1392ش.

غلام رضا شفق

پانویس

  1. مکارم شیرازی، بحوث فقهیه هامه،1422ق، ص135.
  2. توحیدی، مصباح الفقاهه:‌ تقریرات خویی سید ابوالقاسم، 1418ق، ج2، ص38.
  3. محسنی، الفقه و مسائل طبیه، 1382ش، ص185.
  4. موسوی الخمینی، البیع، ج1، 1410ق، ص26.
  5. الفتلاوی، التشریعات الصحیحه، 1997م، ص128.
  6. البار، الموقف الفقهی والاخلاقی من قضیۀ زرع الاعضاء، 1994م، ص187.
  7. طباطبائی یزدی، العروۀ الوثقی،‌ ج2، 1423ق، ج۲، ص ۴۵۲
  8. شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع اسلام 1413ق،  ج2، ص82.
  9. شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع اسلام، 1413ق، ج2، ص86.
  10. طباطبائی یزدی، عروۀ الوثقی، 1423ق، ج2، ص53.
  11. سوره مدثر، آیات 3-5.  
  12. موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1392ش، ج1، ص11.
  13. شهید ثانی، الروضۀ البهیه فی شرح المعۀ الدمشقیۀ، 1382ش، ج1، ص102.
  14. طباطبائی یزدی، العروۀ الوثقی،1423ق، ‌ ج2، ص101.
  15. نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 1392ش، ج۱۹، ص ۴۱۱.
  16. حائری یزدی، کتاب الصلاة، ۱۴۰۴ق، ص۲۲۵.
  17. حر عاملی، وسایل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۱۴، ص۱۴۱.
  18. حکیم، مستمسک العروة الوثقی، ج۵، 1416ق، ص ۲۲۵- ۲۲۶.
  19. نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 1392ش، ج29، ص71.
  20. فیض کاشانی، معتصم الشیعه فی احکام الشریعه، 1429ق، ج1، ص241.
  21. سبزواری، مهذب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، 1388ش، ج3، ص54.
  22. موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1329ش، ج1، ص40.
  23. بحرانی، الحدائق الناظره، بی‌تا، ج4، ص185.
  24. موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1329ش، ج1، ص40.
  25. طباطبائی، یزدی، العروة الوثقی، 1423ق، ج۲، ص3.
  26. نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 1392ش، ج۱۸، ص ۱۷۵.
  27. شفیعی مازندارنی، «نافذ بودن وصیت، جهت استفاده بهینه از اعضاي بدن موصی از دیدگاه فقه اسلامی»‏ 1393ش، ص76.
  28. ۲۸٫۰ ۲۸٫۱ ابوالقاسم خوئی، منهاج الصالحین1410ق، ج1‏، ص426.
  29. موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1410ق، ج2، ص624.
  30. موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1410ق، ج2، ص625.
  31. غلامی علیائی و وکیل‌زاد‏ه، «بررسی پیوند اعضا از دیدگاه فقهی و اسلامی»، 1392 ش، ص116.
  32. رحمت و مدرسی. «پیوند اعضا در آیینه فقه و حقوق: چالش‌ها و ضرورت‌ها»، 1391ش، ص59-71.