پرش به محتوا

کلودیا کارد

از ویکی‌جنسیت

کلودیا کارد[۱] فمینیست

کلودیا کارد
اطلاعات شخصی
زاده 30 سپتامبر 1940
درگذشت 12 سپتامبر 2015(75 سال)

زندگینامه

کارد در تابستان 2014 به سرطان ریه مبتلا شد، تحت درمان قرار گرفت و به نظر می رسید که حالش خوب است. او در کلینیک کلیولند تحت درمان قرار گرفت و در آنجا متوجه شد که سرطان او متاستاز داده است. پس از پرتودرمانی، ماه‌ها توانبخشی و درمان، کارد در 12 سپتامبر 2015، 18 روز قبل از تولد 75 سالگی‌اش، درگذشت.

آثار

دیدگاه‌ها

کلودیا کارد درمورد اخلاق فمینیستی مینویسد: اخلاق فمینیستي، مجموعھ اي است از اصول، مواض ع و نظریاتي که با زندگي زنان پیوند خورده است. نميتوان گفت که اخلاق فمینیستي صرفاً به زندگي زنان مربوط است، بلکه سعي دارد به خوب زندگي کردن در جھان بپردازد.[۲]

نقد دیدگاه‌های اخلاقی کلودیا کارد

رهيافت‌هاي مراقبت‌محـور فمنيسـتي، بـهرغـم ادعـاي بـيطرفـي در دعـاوي اخلاقـي و طـرح فضيلت‌هاي اخلاقي، به دليل حساسيت جنسي، رهیافت‌هايي زن‌مدارانه و يكجانبه نگرند، چـون اخلاق نميتواند از منظر خاص زنانه شروع شود و به منزلة اخلاق‌ها قلمـداد شـود. طبـق اخـلاق سنتي گرچه با توجه به خصوصيات هريك از مرد و زن، برخى فضايل براي مردان شايسته‌تـر و برخى برازندة زنان است، فضايل اصيل اخلاقي عام و مشتركاند. پس طبق اين منظـر، منصـفانه نیست بگويم در اخلاق سنتي فضايل و رذایل به دو دستة زنانه و مردانـه تقسیم مي‌شـوند يـا فضایل مردانه را برتر ميداند . چنانكه پيتر سينگر با آوردن سخنان زني در كتاب کارول گيليگان، كـه در آن صداي اخلاق جهاني شنيده ميشود، نتيجه ميگيرد زنان نيـز هماننـد مـردان بـه اصـول كلي اخلاقي گرايش دارند و اخـلاق جنسـيت‌مـدار نيسـت. [۳]

اگر مراقبـت فضـيلتي اخلاقي محسوب شود، دليلي وجود ندارد كه مردان در عمل يا كسب اين فضيلت نـاتوان تلقـي شوند. نل نادينگز نيز تأكيد ميكند كه اين اخلاق براي تمام انسانيت است . ازاينرو، جنسـيت‌مـدار نيست.[۴]

علاوه بر اين، در رهيافت فمنيسيت میان اخلاق به عنوان صفات نفسانى و رفتارى و علم اخلاق به مثابة مجموعهاى از هنجارها و نیز میان دو عمـل اخلاقـىِ رايـج در جوامع گذشته و حال خلط شده است. چه بسا اخـلاق در جامعـه‌اى زن‌مـدار باشـد، امـا ميـزان پاىبندى همه يا برخي زا آن جامعه به ارزش های فمنيستی نـاچيز باشـد. مسـلماً نمـيتـوان از عملكرد اخلاقى این دسته بر نادرسـتى اخـلاق فمنيسـتى اسـتنتاج کرد و اگـر شـود، خطـايى منطقى صورت گرفته است . دربارة ااخلاق سنتى نیز چنين مطلبی صادق است.[۵]

با توجه به اين مسائل، برخي سعي كرده اند اخلاق مبتنـي بـر فضـيلت مراقبـت را به مثابـة نظر ةي اخلاقيِ جامع براي زنان و مردان و فراتر از جنسيت، معرفي كننـد. لارِنـس بلـوم معتقـد است اخلاقِ مبتني بر محبت درواقع مبتني بر اصول كلـي اسـت دال بـر اينكـه، بايـد در قبـال 58 زن در توسعه و سياست، دورة 15 ،شمارة 1 ،بهار 1396 كساني كه با آنها ارتباط داريم مهربان و مسئول باشيم، و محبـت نسـبت بـه اشـخاص خـاص

نميتواند بهطور كامل در قالب اصولي كلي تدوين شود؛ بااينحال اين اخلاق مبتني بـر محبـت

براي عمل اخلاقي مهم است [ 45 ،ص17 .[همچنين، در سنت وظيفهشناسانة رايج، وظيفـه كـه اساس اخلاقيات است در تضاد با احساس تلقي ميشود و ازاينرو از درك اين نـاتوان اسـت كـه عواطف نوعدوستانه، مثل هـمدردي، دلايلـي را بـراي عمـل اخلاقـي بـهدسـت مـيدهنـد [ 17، ص117 .[بلوم ميكوشد اين دو نظر متضاد را اينگونه تلفيق كند كه هرچنـد فضـيلت مراقبـت در زنان قويتر از مردان است، اين تفاوتي بنيادي بين آنان ايجـاد ن مـيكنـد و از نظـر اخلاقـي برابرند [ 16 ،ص187 .[ اينگونه تفسيرها از اخلاق مراقبت، مشابه تفاسيري است كـه در انديشـه و متـون اخلاقـي اسلامي دربارة تفاوت فضيلتهاي عدالت و احسان يا محبت أو ت كيد بر تقدم محبت بـر عـدالت وجود دارد؛ مثلاً ابنمسكويه محبت را برتر از عدالت ميداند. خواجه نصير طوسي نيـز عـدالت را فضيلتي عام ميداند، اما تفضل يعني احسان را نه به دليل خارج بودن آن از عدالت، بل به دليل مبالغت آن در عدالت، مكمل عدالت ميداند [ 37 ، ص .]2 علامه طباطبـايي احسـان در آيـة « نإ 1 اللّه يأْمر بالعدل والإحسان» را نيكيكردن به ديگران، به اين معنا كه نيكي را به نيكي بيشـتر و بدي را به بدي كمـتر پاسخ دهـيم، تفسير كرده و پيشدستي در نيكيكـردن را لازمـة احسـان ميشمارد؛ يعني درحاليكه بلغا در عدالت، جبران عمـل ديگـران مـوردنظر اسـت، در احسـان شخص به گونهاي خودخواسته در نيكي پيشقدم ميشود و ايـن همـان اخـلاق مراقبـت اسـت

2[. ص ، 37]

اخلاق مراقبت گ يلي گان نيز از اين منظر نقد ميشود كه از منظري ديگر ميتـوان بـه معيـار تعيين مصداق مهمتري ين فض لت اخلاقي توجه كرد. مراقبت گرچه فضيلت است، در مقايسـه بـا يضف لت عدالت، كماهم تي تر است. لذا بهتر است عمل آدمي ناشي از اصول اخلاقي كلي باشد تـا اينكه از احساس مراقبتي خاص نسبت به شخصي خاص سرچشمه بگيرد. اين ديـدگاه بـا انكـار قواعد عام اخلاق، به حذف اخلاق ميانجامد . از آنجا كه اخلاق مراقبت بدون توجه به اصول عـام اخلاقي ناقص است، محبت و عدالت هر دو براي نظام اخلاقي كامل لازمانـد. چنـانكـه افـرادي چون ريتا منينگ سعي در نزديككردن اخلاق مراقبت بـه اخـلاق عـدالت و تكميـل آن دارد. از ديد او، پايينترين سطح اخلاق، اصل عدالت است، اما مراقبت آرماني اخلاقي اسـت كـه جامعـة متزلزل ما به آن نياز دارد [ 37 ،ص458 .[ اخلاق مراقبت از نقدهاي فمنيس يت بين يز نصيب نمانده است. رو سـيبيلا معتقـد اسـت كـه «انسانها موجوداتي پيچيده بوده و اينگونه تلاشها براي تعريف آنها، درنهايـت باعـث تقليـل آنان ميشود [ » 51 ،ص72 .[بيان تعريف واقعـي بـراي يـك جـنس بـه ويژگـيهـاي خـاص آن

.90 /نحل 1. جنسيت و اخلاق مراقبت در فلسفة اخلاق فمنيستي 59 تعريفي نادرست است، زيرا مجموعهاي از صفات، انسانبودن انسان را معنـا مـيكنـد و نـه يـك جنس خاص را. به همين دليل، بيان ويژگيهاي جنسيتي براي جنس خاص، يا بـا ويژگـيهـاي ذاتي انسان در تناقض قرار ميگيرد يا با جنس ديگر مشترك ميشود. همچنين، اخلاق مراقبـت با تأكيد بر تقسيمبنديهاي جنسيتي، مشابه با آنچه در آثار موجود روانشناختي ديده ميشود، باعث تكرار برداشتهايي ميشود كه براساس آنها زنان و مردان در يـك سـطح جـوهري بـاهم تفاوت دارند [ 40 ،ص513 .[ليندا جي . نيكلسن ميپرسد كه چرا بايد خود را به دو مدل فكـري زنانه و مردانه محدود كنيم؟ اگر زنان در مقايسه با مـردان مراقبـتگـر مناسـبيانـد، بـه لحـاظ معرفتي ي، اخلاق يو س اسي نامعقول است كه زنان را با فضيلت مراقبت مرتبط بدان مي . چون ايـن يد دگاه را حمايت ميكند كه زنان «موظف» به مهرباني و مراقبتاند اي يا لازمة بدتر نكـه، چـون زنان توان مراقبتگري دارند، آنها «با دي » چنين كنند و مهم ن ايست كه يـن امـر بـه ضررشـان تمام شود. اگرچه نقشهاي متمايزي كه زنان و مردان در ساحتهاي خصوصـي و عمـومي ايفـا ميكنند عامل مهمي در تبيين گيليگان است، به رويههاي خاص در هريك از ساحتها در طول زمان و در درون گروهها و كنشگران اجتمـاعي متفـاوت توجـه نكـرده اسـت [ 33، .[همچنـين معتقدند نظرية گيليگان متعلق به زنان عمدتاً سفيدپوست طبقة متوسط در ايالات متحده است

.[10ص، 49]

در نگاه كلي، اخلاق مراقبت نميتواند فضيلتهـايي را بـهمنزلـة معيـار عـام عمـل اخلاقـي برحسب الگوهاي جنسيتي زنانه طرح كند كه جانبدارانه، وابسته به احساسات و جزئي نگر باشد و درنتيجه نظام اخلاقيِ عامي براي همة بشريت، فارغ از قواعد كلي اخلاق عمومي، طـرح كنـد. ازاينرو، اين نظريه به دليل پايبند نبودن به اصـول كلـي اخـلاق و عـدم تبيـين درسـت بـراي ماهيت فضيلتهاي كلي و مشترك اخلاقي، درون ناسازگار و نظريهاي غيرنظاممند است. عـلاوه بر اينكه ايشان درحاليكه اخلاق سنتي را به دليل كلي بودن نقد ميكنند، بـراي طراحـي نظـام اخلاقي خود بايد از همين قواعد عمومي بهره ببرند و ميبرند. درنتيجه، آنان يا بايد نسـبيتگـرا شوند كه در اين صورت نميتوانند از برتري اخلاق زنانه سخن گويند، يا از الگوي سنتي مردانـه كه به احكام مطلق و ثابت و فضايل عام مشترك معتقد است، پيروي كنند كـه در ايـن صـورت دچار تناقض خواهند شد. بنابراين، نظرية اخلاقي مراقبت را در بهترين برداشت ميتوان مكمـل نظام اخلاقي رايج تلقي كرد.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. Claudia Card.
  2. کلودیا کارد، « اخلاق فمینیستی»، ترجمه زهرا جلالی، نشریه حوراء، ش6 ،1383 ،ص 41.
  3. اسلامي، سید حسن 1387؛ «جنسيت و اخلاق مراقبت»، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ، 42؛ ص 32.
  4. Noddinges,Nel.(1989).women and evil, Berkeley and losangeles: university of California press. p189.
  5. تانگ، رزمري؛ 1382. اخلاق فمنيسيت فمنيسم و دانش هـاي فمنيسـيت، ترجمـة عبـاس يزداني، قم: دفتر مطالعات زنان. ص 177.

منبع

پیوند به بیرون