←جریان وسط
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
==جریان وسط== | ==جریان وسط== | ||
در میان جریانهای حاضر در جهان اسلام جریان وسط کمترین طرفدار را نسبت به دو جریان دیگر به خود اختصاص داده است. جریان وسط سعی میکند خلأهای هر دو گروه را پوشش بدهد. جریان وسط مساله را در دیالکتیک گذشته و حال میبیند. به عنوان مثال: طرح مساله «جمهوری» در نگاه [[امام خمینی]]. «جمهوری» مسألهای است که در قرن 13 مطرح میشود. این در حالی است که فقیه قرن هشتم یا نهم مساله «جمهوری» فکر نکردهاست، زیرا در این بازه زمانی «جمهوری» مسأله نبوده است. <ref>شیخحسینی، رونمایی از اندیشه تمدنی منی ابوالفضل، 1399</ref> فقیه معاصر با توجه به مسائل جدید، موضع شناسی میکند، و برای حل مساله به گذشته رجوع کرده و حکم مساله را استخراج مینماید. <ref>شیخحسینی، رونمایی از اندیشه تمدنی منی ابوالفضل، 1399</ref> | در میان جریانهای حاضر در جهان اسلام جریان وسط کمترین طرفدار را نسبت به دو جریان دیگر به خود اختصاص داده است. جریان وسط سعی میکند خلأهای هر دو گروه را پوشش بدهد. جریان وسط مساله را در دیالکتیک گذشته و حال میبیند. به عنوان مثال: طرح مساله «جمهوری» در نگاه [[امام خمینی]]. «جمهوری» مسألهای است که در قرن 13 مطرح میشود. این در حالی است که فقیه قرن هشتم یا نهم به مساله «جمهوری» فکر نکردهاست، زیرا در این بازه زمانی «جمهوری» مسأله نبوده است. <ref>شیخحسینی، رونمایی از اندیشه تمدنی منی ابوالفضل، 1399</ref> فقیه معاصر با توجه به مسائل جدید، موضع شناسی میکند، و برای حل مساله به گذشته رجوع کرده و حکم مساله را استخراج مینماید. <ref>شیخحسینی، رونمایی از اندیشه تمدنی منی ابوالفضل، 1399</ref> | ||
جریانها طیفی هستند، جریان اصلاحی، تجدد. هرکدام از اینها یک طیفاند. ممکن است ما یک جریان سلفی در اینجا داشته باشیم. مثلاً جریان سلفی سعودی. این جریان سلفی است ولی این مقدار با نوگرایی فاصله دارد. در این جریان تجددگرا هم به همین صورت است. ممکن است یک تجددگرا اینجا باشد یک تجددگرا اینجا. مثلاً ممکن است شما یک تجددگرا مثل [[محمد عابد جابری]] داشته باشید و بگوید راز عقبماندگی شما این است که آن فلسفه عقلی که با ابنرشد در مغرب عربی شکل گرفته بود، چون در مشرق عربی با ملاصدرا و احادیث و اخبار مخلوط شد و مسلمانان را از آن بحث عقلانی خارج کرد این دلیل عقبماندگی است. اگر به آن عقلانیت ابن رشدی برگردید میتوانید به این سؤالاتتان پاسخ دهید. او دارد نقد تراث میکند. میگوید ما از یک جایی به بعد مسیر را اشتباه رفتیم. باید برگردیم تا جواب مشکلات را پیدا کنیم. ولی توی همین طیف یک کسی دیگر را هم داریم [[فؤاد زکریا]]، میگوید شما مشکل دارید؟ راه حلش چیست؟ القطیع کامل بین التراث یعنی بین گذشته و امروزت را قیچی کن و گذشتهات را کنار بگذار. پرسش را دیگران جواب دادهاند باید برداشته شود و اجرا شود. هر جریانی باید بررسی شود که طیفاش از کجا تا کجا را دربرمیگیرد. هر متفکری در کجای این جریان قرار میگیرد ولی یک اصول مشترکی باید وجود داشته که همه در آن طیف قرار بگیرند. نوع پیشفرضها و نگاه به دین و مسائل علمی بین اینها اشتراک وجود دارد. یعنی هیچ متجددی پیدا نمیشود که بگوید دین متولی پاسخگویی به همه سؤالات است ولی هیچ نوگرایی هم نیست که دین را قبول نداشته باشد . یا هیچ [[سلفی]] نیست که مرجعیت قرون مفضله را زیر سؤال برده باشد. <ref>شیخحسینی، رونمایی از اندیشه تمدنی منی ابوالفضل، 1399</ref> | جریانها طیفی هستند، جریان اصلاحی، تجدد. هرکدام از اینها یک طیفاند. ممکن است ما یک جریان سلفی در اینجا داشته باشیم. مثلاً جریان سلفی سعودی. این جریان سلفی است ولی این مقدار با نوگرایی فاصله دارد. در این جریان تجددگرا هم به همین صورت است. ممکن است یک تجددگرا اینجا باشد یک تجددگرا اینجا. مثلاً ممکن است شما یک تجددگرا مثل [[محمد عابد جابری]] داشته باشید و بگوید راز عقبماندگی شما این است که آن فلسفه عقلی که با ابنرشد در مغرب عربی شکل گرفته بود، چون در مشرق عربی با ملاصدرا و احادیث و اخبار مخلوط شد و مسلمانان را از آن بحث عقلانی خارج کرد این دلیل عقبماندگی است. اگر به آن عقلانیت ابن رشدی برگردید میتوانید به این سؤالاتتان پاسخ دهید. او دارد نقد تراث میکند. میگوید ما از یک جایی به بعد مسیر را اشتباه رفتیم. باید برگردیم تا جواب مشکلات را پیدا کنیم. ولی توی همین طیف یک کسی دیگر را هم داریم [[فؤاد زکریا]]، میگوید شما مشکل دارید؟ راه حلش چیست؟ القطیع کامل بین التراث یعنی بین گذشته و امروزت را قیچی کن و گذشتهات را کنار بگذار. پرسش را دیگران جواب دادهاند باید برداشته شود و اجرا شود. هر جریانی باید بررسی شود که طیفاش از کجا تا کجا را دربرمیگیرد. هر متفکری در کجای این جریان قرار میگیرد ولی یک اصول مشترکی باید وجود داشته که همه در آن طیف قرار بگیرند. نوع پیشفرضها و نگاه به دین و مسائل علمی بین اینها اشتراک وجود دارد. یعنی هیچ متجددی پیدا نمیشود که بگوید دین متولی پاسخگویی به همه سؤالات است ولی هیچ نوگرایی هم نیست که دین را قبول نداشته باشد . یا هیچ [[سلفی]] نیست که مرجعیت قرون مفضله را زیر سؤال برده باشد. <ref>شیخحسینی، رونمایی از اندیشه تمدنی منی ابوالفضل، 1399</ref> |