فقه بدن
بدن در علم فقه، احکام فقهی در مورد بدن.
در علم فقه برخی مباحث بنیادین در مورد بدن زنان و مردان وجود دارد، طبق این مباحث حقیقت ارتباط انسان با بدن تعیین شده و میزان اختیارات انسان در مورد بدن خود نیز تعیین خواهد شد. علاوه بر این، فقها از جایگاه بدن در تظام تئوریک و کاربردهای عملی روزمره و همچنین مسائل مستحدثه و معاصر مربوط به بدن بحث کردهاند.
مالکیت بدن از نظر فقها
بدن مردان و زنان نهتنها با جنس آنان ارتباط دارد، بلکه با مباحث جنسیتی نیز مرتبط است؛ بهعنوان مثال، مفهوم بدن مصرفی نشان میدهد که انسانها میتوانند بهجای تولید محصولات اقتصادی بدن خود را مصرف کنند، اما چنین مفهومی در فقه با چالشهایی روبهرو است و پرسش اساسی این است که آیا طبق مبانی فقهی امکان مصرف بدن و استفاده از بدن به منزلۀ محصول مصرفی صحیح است، یا انسانها چنین حقی را ندارند؟[۱]
در این زمینه میان فقها اختلاف نظر عمیقی وجود دارد. برخی معتقدند انسان مالک تکوینی اعضای بدن خود است، یعنی بدن از املاک صاحب بدن بهشمار میآید. طبق این قول صاحبان بدن اختیارات زیادی نسبت به بدن خواهند داشت و میتوانند بخشی از آن را بفروشند، یا اجاره بدهند و یا تصرفات دیگری نظیر فروش و اجاره داشته باشند. اکثر فقها این قول را نپذیرفتهاند.[۲]
برخی نیز میگویند رابطۀ بدن و صاحب بدن از نوع ملکیت ذاتی است، یعنی تنها میتواند در آن تصرف کند و از جهات دیگر ملک انسان نیست؛ مثلا تنها میتواند از دستان استفاده کند، اما حق واگذاری یا ناقص کردن را نخواهد داشت و باید احترام ذات بدن حفظ شود.[۳]
نظریۀ سوم این است که رابطۀ بدن با صاحب بدن مالکیت اعتباری است. شارع مالکیت را برای انسانها اعتبار کرده است، تعیین حدود مالکیت اعتباری با شارع است، ممکن است مالکیت عین را جعل کند یا مالکیت منفعت را اعتبار کند.[۴] صاحبان این قول مدعی هستند که متشرعین عملا به این قول عمل کردهاند، مثلا قبلا شارع خون را نجس قرار داده بود، بههمین دلیل متشرعین هم هرگونه استفاده از خون را کنار گذاشته بودند، تا اینکه با پیشرفت علم پزشکی و آزمایشگاهی، خون منفعت عقلائی پیدا کرد، آز آنجایی که سیرۀ عقلائیه منافع عقلائی را نادیده نمیگیرند، امروزه از خون استفادههای مهمی میکنند.[۵]
برخی نیز میگویند انسانها تنها مالک منفعت اجزای بدن خود هستند، اصل وجود انسان کرامت ذاتی دارد و تنها اختیار بهرهبرداری از منفعت آن به انسانها داده شده است. با قبول این قول تولیدات بدن مانند خون، مو و ناخن در اختیار انسان است و بقیۀ اعضای انسان در ملک خداوند است و بشر حق نقل و انتقال آن را نخواهد داشت.[۶]
آخرین قول این است که انسانها سلطه تصرف بر بدن دارند اما به هیچ عنوان مالک آن نیستند. بههمین دلیل انسانها میتوانند جسد را برای آزمایشهای پزشکی بفرستند، یا ناخن و موهای خود را تغییر بدهند و تصرفاتی در آن بکنند، اما نمیتوانند آن را بفروشند یا ناقص کنند. کنشهای ناسازگار با حرمت و احترام بدن جایز نیست؛ مثلا نمایشهای بدنی زنانه منافی با حرمت بدن، مجاز نیست.[۷]
محورهای مطالعاتی در فقه بدن
1. استطاعت بدنی در عبادات
برخی عبادات منوط به داشتن استطاعت بدن است. بهعنوان نمونه وجوب حج مشروط به داشتن استطاعت بدنی از سوی حاجی است.[۸] چنانچه روزه گرفتن نیز منوط به داشتن توانمندی بدنی است و از شخص ضعیف و مریضی که توان روزه گرفتن را ندارند نیز ساقط شده است.[۹] همچنین زن بارداری که روزه برای خودش یا جنین او ضرر داشته باشد، لازم نیست،[۱۰] حتی زنان شیرده نیز موظفند که به سلامتی بدن و طفل شیرخوار خود توجه داشته باشند.[۱۱]
2. طهارت بدن
برای فقها ارتباط خلق با خالق آفرینش بالاترین نوع ارتباط است، در همین ارتباط نیز بدن دارای جایگاه بسیار خاصی است. طبق آیات قرآنی پاکی بدن در هنگام عبادات یک اصل اساسی است و طهارت مورد نیاز عبادت صرفاً روحانی نیست.[۱۲] طبق نظر فقها پاکی بدن برای ارتباط با خداوند بهصورت جداگانه اصالت دارد و در حالت عادی نمیتوان با بدن نجس نماز خواند.[۱۳]
در بحث طهارت بدن مسئلۀ جنسیت نیز مورد توجه فقها بوده است. در بسیاری موارد طهارت را بهصورت یک اصل مشترک میان هر دو جنس زن و مرد ذکر کرده است، اما برخی اقتضائات خاص بدن زنانه در مسئلۀ طهارت نیز مورد توجه قرار گرفته است و طرق خاصی برای پاکی بدن زنانه در هنگام عادت ماهیانه یا بعد از زایمان نیز ذکر شده است.[۱۴]
جنبههای نمادین بدن در فقه
نسبت بدن با قبله
گاهی فقها بهصورت نمادین بر برخی کنشهای بدنی تأکید ویژه دارند؛ بهعنوان مثال پرهیز از رو به قبله یا پشت به قبله بودن هنگام آمیزش و قضای حاجت یا وجوب رو به قبله بودن بدن هنگام نماز بر مردان و زنان بهصورت مشترک واجب است. توجه روحانی و قلبی هنگام ادای اذکار نماز کافی نیست، بدن نیز باید کاملا رو به قبله باشد و حتی در خلال عبادت برای لحظات کوتاه نیز استقبال به قبله از بین نرود؛ یعنی فقها استقبال بدن بهسوی قبله را نمادی از توجه ویژۀ انسانها به خداوند دانستهاند. چنانچه این استقبال از بین برود، گویا اصل ارتباط نمازگزار با خدا قطع خواهد شد.[۱۵]
ریختن آب زمزم بر بدن
یک مورد از نگاه نمادین به بدن در فقه، استحباب ریختن آب زمزم بر بدن قبل از سعی میان صفا و مروه است، گویا با ریختن آب زمزم بر بدن همه پلیدیها از کل شخصیت جسمانی و روحانی حاجی برطرف خواهد شد و پاکی بدن با آب زمزم نمادی پاکی کل شخصیت حاجی از پلیدیها است.[۱۶]
آرامش بدن هنگام نماز
باید در هنگام بیان اذکار نماز بدن طمانینه و آرامش داشته باشد، گویا با آرام شدن بدن، قلب نیز آرام و غرق در ارتباط با خدا خواهد شد.[۱۷]
احترام بدن در فقه
از نظر فقها بدن دارای حرمت است و همۀ مسلمانان موظف هستند حرمت آن را در هنگام تعامل با همدیگر نگه دارند؛ مثلا هرکسی موظف است که حریم دیگران را نگاه دارد و از جمله موارد حفظ حریم این است که به بدن دیگری آسیب نزند و از نگریستن با قصد لذت به بدن دیگری بهصورت آشکار یا پنهانی خودداری کند. البته اسلام راجع به بدن زنان در این خصوص حساسیت بیشتری دارد.[۱۸] از نظر فقهای مسلمان، بدن مسلمان مخصوصا بدن زنان مسلمان دارای حرمت و احترام ویژهای است، فردی غیر از همسر نمیتواند از نگاه به زیباییهای بدن زنان لذت ببرد. همچنین نگاه مردان و زنان به بدن همجنس خودشان نیز، اگر با قصد لذت و یا دارای پیامدهای سوء جنسی باشد، ممنوع است.[۱۹]
بدن حیوانات نیز از نظر اسلام دارای حرمت است، مثلا باید از ضرب و شتم حیوان یا لطمه زدن به بدن آنها خودداری شود و هنگام ذبح نیز باید رو به قبله باشد و نام خدا در هنگام ذبح برده شود.[۲۰]
سلامت بدن
طهارت بدن یک اصل اجتنابناپذیر اسلامی است و به اشکال مختلف نسبت به پاک نگه داشتن ترغیب شده است، مثلا قبل از هر عبادت، پاک کردن بخشی از بدن را الزامی کرده است.[۲۱] همچنین در برخی موارد دیگر بر مردان و زنان غسلهای خاصی الزامی شده است. یکی از مهمترین موارد آن غسل بعد از آمیزش است که اسلام تلاش دارد با اعمال دستورات بهداشتی به ارتقای سلامت عمومی کمک کند علاوه بر اینها پاک کردن بدن، در هنگام عبادات،[۲۲] وارد شدن در مکانهای مهم و مقدس اسلامی،[۲۳] اعیاد[۲۴] و بهطور کلی در شرایط مختلف مستحب و کار نیک است.[۲۵]
از نظر فقهای مسلمان ارتباط بدن با بهداشت عمومی بعد از مرگ نیز باید لحاظ شود. بدن میت قبل از دفن شدن ابتدا باید غسل داده شود و بعد از پوشاندن آن با کفن مخصوص، بهصورتی که روبه قبله باشد، به خاک سپرده شود.[۲۶] چنانچه کسی بعد از مرگ بدن مردهای را لمس کند، بر او غسل و تطهیر کردن بدن واجب است. در همۀ این موارد حفظ بهداشت عمومی لحاظ شده است.[۲۷]
فروش اعضای بدن
بهطور کلی اعضای بدن انسان از نظر فقها مال محسوب نمیشود و قابل خرید و فروش نیست، اگر برای خرید و فروش اعضاء بدن منفعت عقلائی مهمی وجود داشته باشد، مثلا فروش یا اهدای اعضاء بدن میت بعد از مرگ، موجب نجات یک انسان دیگر شود، در این صورت طبق برخی نظریات فقهی خرید و فروش یا اهداء عضو بدن میت اشکال ندارد. هرچند در این موارد اختلافاتی میان فقها وجود دارد.[۲۸]
پیوند اعضای بدن
یکی دیگر از مباحث فقها جواز پیوند اعضای بدن انسان به انسانی دیگر است. اصل اولی در فقه این است که جدا کردن اعضای بدن انسان مسلمان جایز نیست و نمیتوان اعضای بدن میت مسلمان را از بدن او جدا کرد.[۲۹] طبق این مبنا پیوند اعضای نیز دشوار خواهد شد؛ چراکه در کشور اسلامی اعضای کافی یافت نخواهد شد. بههمین دلیل برخی فقها معتقدند اگر در قطع عضو مصلحت مهمتر از عدم قطع وجود داشته باشد، اذن دادن برای قطع عضو خود برای انسان مسلمان، جایز است، البته قطع عضو بعد از مرگ[۳۰] و با اذن و سایر شرایط قانونی باشد و در غیر این صورت قطع عضو موجب پرداخت دیه خواهد بود.[۳۱]
از نظر شهید مطهری منطق جواز پیوند اعضا این است که رعایت حرمت بدن در اسلام از واجبات است، اما تحقق پیشرفتهای پزشکی و تحصیل علوم مربوطه نیز از واجبات است. باید مسلمانان با اجازۀ پیوند اعضای بدن میت زمینۀ حل مسائل پزشکی در جامعه اسلامی را نیز فراهم سازد.[۳۲]
بحث فقها راجع به پیوند اعضا در دو مورد است، یکی اینکه انسان دچار مرگ مغزی غیر قابل بازگشت شده باشد و دیگر اینکه قصاص قطعی داشته باشد، البته در همین دو مورد نیز فقها نسبت به جواز قطع عضو و پیوند آن اختلاف نظر دارند.[۳۳]
منابع
قرآن.
البار، محمدعلی، الموقف الفقهی والاخلاقی من قضیۀ زرع الاعضاء، دمشق، دارالشامیه، 1994م.
بحرانی، یوسف، الحدائق الناظره، گردآورنده محمدتقی ایراوانی، قم، مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بیتا.
توحیدی، محمدعلی، مصباح الفقاهه: تقریرات درس سید ابوالقاسم خویی، قم، مکتبه داوری، 1418ق.
حائری یزدی، عبدالکریم، کتاب الصلاة، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ۱۴۰۴ق.
حکیم، محسن، مستمسک العروة الوثقی، قم، دارالتفسیر، 1416ق.
خوئی، ابوالقاسم، منهاج الصالحین، قم، مدینۀ العلم، 1410ق.
رحمت، محمدرضا و مدرسی، سیده ذلفا، «پیوند اعضا در آیینه فقه و حقوق: چالشها و ضرورتها»، حقوق پزشکی، شماره 20، بهار 1391ش.
سبزواری، عبدالاعلی، مهذب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، دار التفسیر، 1388ش.
شفیعی مازندارنی، سیدمحمد، «نافذ بودن وصیت، جهت استفاده بهینه از اعضاي بدن موصی از دیدگاه فقه اسلامی» فصلنامه پژوهشهاي فقه و حقوق اسلامی، سال 10، شماره 35، 1393ش.
شهید ثانی، زین الدین، مسالک الافهام الی تنقیح شرایع الاسلام، قم، مؤسسه المعارف الاسلامیه، 1413ق.
طباطبائی یزدی، سید محمدکاظم، العروةالوثقی، قم، نشر اسلامی وابسته به جامه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۲۳ق.
غلامی علیائی، محمد و وکیلزاده، رحیم، «بررسی پیوند اعضا از دیدگاه فقهی و اسلامی»، فقه و مبانی حقوق اسلامی، سال 5، شماره 16، تابستان 1392ش.
الفتلاوی، صاحب عبید، التشریعات الصحیحه، عمان، دار الشقاقه، 1997م.
فیض کاشانی، محمدمحسن، معتصم الشیعه فی احکام الشریعه، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، 1429ق.
محسنی، آصف، الفقه و مسائل طبیه، قم، بوستان کتاب، 1382ش.
مکارم شیرازی، بحوث فقهیۀ هامۀ، قم، مدرسه امیرالمؤمنین، 1422ق.
موسوی الخمینی، سید روحالله، البیع، قم، اسماعیلیان، 1410ق.
موسوی الخمینی، سید روحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1392ش.
نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تهران، اسلامیه، 1392ش.
پانویس
- ↑ مکارم شیرازی، بحوث فقهیه هامه،1422ق، ص135.
- ↑ مکارم شیرازی، بحوث فقهیه هامه،1422ق، ص135.
- ↑ توحیدی، مصباح الفقاهه: تقریرات خویی سید ابوالقاسم، ج2، 1418ق، ص38.
- ↑ محسنی، الفقه و مسائل طبیه، 1382ش، ص185.
- ↑ موسوی الخمینی، البیع، ج1، 1410ق، ص26.
- ↑ الفتلاوی، التشریعات الصحیحه، 1997م، ص128.
- ↑ البار، الموقف الفقهی والاخلاقی من قضیۀ زرع الاعضاء، 1994م، ص187.
- ↑ طباطبائی یزدی، العروۀ الوثقی، ج2، 1423ق، ص۴۵۲.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع اسلام 1413ق، ج2، ص82.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع اسلام، 1413ق، ج2، ص86.
- ↑ طباطبائی یزدی، عروۀ الوثقی، 1423ق، ج2، ص53.
- ↑ سوره مدثر، آیات 3-5.
- ↑ موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1392ش، ج1، ص11.
- ↑ شهید ثانی، الروضۀ البهیه فی شرح المعۀ الدمشقیۀ، 1382ش، ج1، ص102.
- ↑ طباطبائی یزدی، العروۀ الوثقی،1423ق، ج2، ص101.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 1392ش، ج۱۹، ص۴۱۱.
- ↑ حائری یزدی، کتاب الصلاة، ۱۴۰۴ق، ص۲۲۵.
- ↑ حر عاملی، وسایل الشیعه، ۱۴۰۹ق، ج۱۴، ص۱۴۱.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 1392ش، ج29، ص71.
- ↑ حکیم، مستمسک العروة الوثقی، 1416ق، ج۵، ص۲۲۵- ۲۲۶.
- ↑ فیض کاشانی، معتصم الشیعه فی احکام الشریعه، 1429ق، ج1، ص241.
- ↑ سبزواری، مهذب الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، 1388ش، ج3، ص54.
- ↑ موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1329ش، ج1، ص40.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناظره، بیتا، ج4، ص185.
- ↑ موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1329ش، ج1، ص40.
- ↑ طباطبائی، یزدی، العروة الوثقی، 1423ق، ج۲، ص3.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، 1392ش، ج۱۸، ص ۱۷۵.
- ↑ شفیعی مازندارنی، «نافذ بودن وصیت، جهت استفاده بهینه از اعضاي بدن موصی از دیدگاه فقه اسلامی» 1393ش، ص76.
- ↑ ابوالقاسم خوئی، منهاج الصالحین1410ق، ج1، ص426.
- ↑ موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1410ق، ج2، ص624.
- ↑ موسوی الخمینی، تحریر الوسیله، 1410ق، ج2، ص625.
- ↑ غلامی علیائی و وکیلزاده، «بررسی پیوند اعضا از دیدگاه فقهی و اسلامی»، 1392ش، ص116.
- ↑ رحمت و مدرسی، «پیوند اعضا در آیینه فقه و حقوق: چالشها و ضرورتها»، 1391ش، ص59-71.