فمینیسم پست مدرن
فمینیسم پست مدرن؛ تأکید بر حفظ ویژگیهای زنانه و اصل تفاوت انسانها.
جوهر پست مدرنیسم، بر نفی فهم ذهن یا عقل مدرن از مقولات شناخت و حقیقت متکی است. پست مدرنیسم نگرشی است مبتنی بر اینکه تصاویر حقیقت یا خود واقعیت در نظر بیننده با هم فرق دارند و تصاویر مذکور همواره مبهم هستند.
تحت تأثیر آموزههای پست مدرن، گروهی که بعد از دهه هفتاد به عرصه فمینیسم وارد شدند، خود را فمینیست پست مدرن نامیدند. به نظر این گروه، ازدواج و مادری، موجب بردگی زنها نیست.
آنها با تأکید بر اصل تفاوت انسانها، براین اعتقادند که باورهای جهان شمول، نه تنها غیر قابل قبول و دسترس هستند، بلکه خود پایهگذار ، حکایتهای برتر و فراانسانی علیه زنان خواهند بود.
عقاید پست مدرن
- پست مدرنیسم به طور اساسی، مفاهیمی چون منشأ، ماهیت و سرشت را زیر سؤال میبرد و در نتیجه، زمینه را برای ورودی جدید به مبحث فمینیسم فراهم میکند.
- فمینیستهای پست مدرن با تأکید بر مصنوعی بودن بدن، جنس، نژاد و توانایی جنسیتی زنان، چالشهای جدیدی را در این عرصه پدید آوردهاند.
- با ارایه تعبیر تکنولوژیک و مصنوعی از جنسیت، نژاد، بدن و...، در واقع امکان نفی خاستگاه، منشأ مسلم، متعالی آدمی و سرشت او فراهم میآید.
- ساختار شکنی یا ساختار زدایی را یکی از خصایص اندیشه پست مدرن میدانند، که به نفی هرگونه ساختار نظاممند و منطقی حاکم است.
- به گمان پست مدرنها، حقایق اعم از حقایق معرفتی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و از جمله هویتی و جنسیتی است، نه اموری بدیهی و مسلم باشد. بلکه اموری ساختنی هستند که تنها به واسطهی گفتمان امکان ساختن آنها پدید میآید.[۱]
ویژگی فمینیسم پساساختارگرا و پست مدرن
ارزشهای پسامادی و غیر اقتصادی در فمینیسم پساساختارگرا و پست مدرن، مورد توجه است. حوزه اصلی مبارزه، فرهنگ و تولید ارزشها و معانی است. فمینیستهای پساساختارگرا و پست مدرن معتقدند؛ مفاهیم سلطهساز که سبب سلطه مردان بر زنان شده از مفاهیم زبانی نشأت میگیرد.
آنها راه برون رفت از وضعیت نابرابر زنان را تغییر ساختارهای قدرت مردانه و تغییر مفاهیم میدانند. به این ترتیب فمینیستهای پست مدرن، به انتقاد از مفاهیم قدرت پرداختند. آنها به لزوم ساختن یک زبان و نوشتار زنانه اشاره میکنند.
زنان باید خودشان بنویسند و خودشان سخن بگویند. این کار به آنها امکان میدهد که خصلت یگانه با«قالب جنسی »خود را نمایان کنند. نظریاتی که از لیوتار، دریدا، فوکو و بسیاری دیگر از اندیشمندان پست مدرن به فمینیسم وارد شد؛
به مفسران اندیشه فمینیستی کمک کرد تا فمینیسم را از حالتی منجمد و ایدئولوژیکی خارج کنند و بتوانند با تاکید بر مقوله های «تکثر»، «تفاوت» و «فرهنگ» و صدای طیفهای گوناگون زنان را در فمینیسم پست مدرن منعکس سازند.
به این دلیل نمیتوان نفوذ نظریات پساساختارگرا و پست مدرنیسم را برفمینیسم غیر ایدئولوژیکیای که بعد از دههی هفتاد دوباره متولد شد نادیده گرفت.به طور کل فمینیستهای پست مدرن به دنبال آن مدل از دموکراسی هستند که بتواند شعارهای واقعی یک دموکراسی واقعی را برآورده سازد. در واقع خواهان جامعهی مدنی گسترده و پاسخگویی نظام سیاسی به این جامعه ی مدنی می باشند.
پست فمینیستها اذعان میدارند که دموکراسی در ایجاد خواستها خوب، اما در بر آورده کردن آنها بد است و خواستار نوعی دموکراسی مشروط میباشند که بین دموکراسی به معنای اراده اکثریت و مشروطه خواهی به عنوان محدودیت اصولی آن چارچوبی به وجود بیاید.[۲]
آموزههای اصلی فمینیسم پست مدرن
عمدهترین آموزههایی که در فمینیسم پست مدرن مورد توجه واقع شده است، عبارت است از مردانه دانستن دانش، سیالیت هویت زنانه، توجه به تفاوتهای زنان.
مردانه دانستن دانش
مردانه تلقی کردن دانش رایج از موج دوم فمینیستی مورد توجه واقع شده بود، اما در فمینیسم موج سوم، با یاری جستن از اندیشههای فیلسوفان پست مدرن مانند لیوتار، دریدا و فوکو ابعاد تازهای پیدا کرد.
فمینیستهای پست مدرن با استفاده از تفکرات فوکو مدعیاند: همه گفتمانهای تاریخ، با تأثیر از قدرت مردان بهوجود آمده است و در جهت منافع مردان جهتگیری شده است.
برای مقابله با این مسئله، باید از تمام علوم و نظرات فرهنگی ساختار شکنی شود و تاثیر پنهانی قدرت سرکوبگر مردان بر علم و دانش آشکار شود. زمینههای احیای گفتمانها و علوم زنانه فراهم شود.[۳]
سیالیت هویت زنانه
در مدرنیسم هنجارهای اجتماعی معین و اصول اخلاقی عامی وجود دارد که میتواند مبنای تعاملات مد نظر فمینیستها باشد در حالیکه هر اصل و هنجار معین از نظر پستمدرنیسم مردود است.
مسأله اصلی فمینیستها این نیست که پستمدرن باشند یا مدرن، بلکه به دنبال این است که چگونه به مسائل زنان پاسخ دهد آنان میخواهند از یک طرف برای زنان هویتی تعریف کنند و آنها را موجوداتی واقعی، اصیل و دارای خصایص مشخص ترسیم کنند و از طرفی هم تمایل دارند از تعاریف ثابت و قدیمی فرار کنند.
وضعیت پستمدرنی، امری بیثبات و نامرتب وآشفته است که خود سبب آشفتگیهای مضاعف در زندگی زنان میشود. پست مدرنیسم نمیتواند یک وضعیت نهایی و مطلوب باشد چرا که در معرض خطری جدی قرار دارد و آن به وجودآمدن نظامهای دیگری از حقیقت است؛ چیزی که خودش آن را به رسمیت شناخته است.
این بدعت در تئوریپردازیهای جدید نه قابل پیشبینی هستند و نه پایانی برای آن قابل تصور است. فمینیسم پستمدرن ناتوان است در مواجهه واقعی و همه جانبه با مقوله هویت زن و پرداختن به مسائل مربوط به نابرابریها و تبعیض علیه زنان است.[۴]
توجه به تفاوتهای زنان
با ترویج افکار پست مدرن مبتنی بر اینکه هر نوع فراروایت، سرکوبکننده تفاوت و ستمگر است، دعاوی عام و کلگرایانه فمینیسم نیز با همین توجیه در نظر نگرفتن تفاوتهای زنان به سرکوبگری و ظلم به زنان محکوم میشود.
توجه به نیازها، علایق و سلایق و مشکلات زنان مختلف، در شرایطی که مشروعیت نظام سیاسی هم در گرو توجه به تفاوتهاست، مورد توجه فمینیستها قرار گرفت. در همین راستا، شاهد تشکیل گروههای متفاوت فمینیستی مثل فمینیسم سیاه، فمینیسم صلحطلب یا اکوفمینیسم هستیم.
پانویس
- ↑ عیسیوند و توحیدفام، «فمینیسم پست مدرن و تحول در مفهوم دموکراسی»، 1391ش، ص61
- ↑ عیسیوند و توحیدفام، «فمینیسم پست مدرن و تحول در مفهوم دموکراسی»، 1391ش، ص 70
- ↑ رودگر، فمینیسم: تاریخچه، نظریات، گرایشها، نقد، 1388ش، ص 106
- ↑ چراغی کوتیانی، خانواده، اسلام و فمینیسم، 1389ش، ص 59
منبع
- عیسی وند، لیلا، توحیدفام، محمد، فمینیسم پست مدرن و تحول در مفهوم دموکراسی، تحقیقات حقوق خصوصی و کیفری، شماره 17، بهار و تابستان 1391ش.
- چراغی کوتیانی، اسماعیل، خانواده، اسلام و فمینیسم، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1388ش.
- رودگر، نرجس، فمینیسم: تاریخچه، نظریات، گرایشها، نقد، قم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1394ش.