همجنسگرایی در اسلام: تفاوت میان نسخهها
←پانویس
زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) (←پانویس) |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
همجنسگرائی از نظر اسلام جزء گناهان کبیره محسوب میشود و از نظر فقهی حرام میباشد و مجازاتهای سنگینی بر آن قرار داده شده است. برای تحقق همجنسگرایی در اسلام فقهاء شرایطی را بیان کردهاند که شامل: | همجنسگرائی از نظر اسلام جزء گناهان کبیره محسوب میشود و از نظر فقهی حرام میباشد و مجازاتهای سنگینی بر آن قرار داده شده است. برای تحقق همجنسگرایی در اسلام فقهاء شرایطی را بیان کردهاند که شامل: | ||
1ـ صدق عنوان در صورتی است که به اندازه حشفه دخول انجام شود، در غیر اینصورت اصلا لواطی انجام نگرفته هر چند گناه کبیره دیگری غیر لواط صورت گرفته است که به آن تفخیذ میگویند. در صورت ثابت شدن برای آن نیز صد تازیانه تعزیری از طرف حاکم شرع قرار داده شده است.<ref>خمینی، تحریرالوسیلة، ج2، ص 470</ref>اما درباره آثار فقهی لواط (مانند حرمت ابدی خواهر و مادر مفعول و...) امام خمینی حتی دخول کمتر از حشفه را موجب حرمت ابدی ازدواج با خواهر، مادر و دختر مفعول میداند.<ref>خمینی، | 1ـ صدق عنوان در صورتی است که به اندازه حشفه دخول انجام شود، در غیر اینصورت اصلا لواطی انجام نگرفته هر چند گناه کبیره دیگری غیر لواط صورت گرفته است که به آن تفخیذ میگویند. در صورت ثابت شدن برای آن نیز صد تازیانه تعزیری از طرف حاکم شرع قرار داده شده است.<ref>خمینی، تحریرالوسیلة، ج2، ص 470</ref>اما درباره آثار فقهی لواط (مانند حرمت ابدی خواهر و مادر مفعول و...) امام خمینی حتی دخول کمتر از حشفه را موجب حرمت ابدی ازدواج با خواهر، مادر و دختر مفعول میداند.<ref>خمینی، تحریرالوسیلة، ج2، ص 281</ref> | ||
2ـ اگر عمل شنیع لواط به طریق شرعی اثبات شود. فاعل و مفعول با رضایت تن به این عمل ضد انسانی و ضد اخلاقی داده باشند حکم آنان قتل است که یا دیوار بر آنان خراب میشود یا از بلندی پرتاب میشوند یا با شمشیر کشته و یا در آتش سوزانده میشوند.<ref>خمینی، تحریرالوسیلة، ج2، ص 469- 470</ref> | 2ـ اگر عمل شنیع لواط به طریق شرعی اثبات شود. فاعل و مفعول با رضایت تن به این عمل ضد انسانی و ضد اخلاقی داده باشند حکم آنان قتل است که یا دیوار بر آنان خراب میشود یا از بلندی پرتاب میشوند یا با شمشیر کشته و یا در آتش سوزانده میشوند.<ref>خمینی، تحریرالوسیلة، ج2، ص 469- 470</ref> |