پرش به محتوا

سید محمدحسین فضل‌الله: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:
محمدحسين فضل الله يكي از برجسته‌ترين شخصيتهاي معاصر ديدگاه اجتهادگرا است كه حوزه‌ي مطالعات زنان را از دغدغه‌هاي اصلي خويش قرار داده است. بر همين اساس، وي روش مطالعه خويش را بر فهم قرآن و سپس روايات امامان (ع) استوار مي‌كند.
محمدحسين فضل الله يكي از برجسته‌ترين شخصيتهاي معاصر ديدگاه اجتهادگرا است كه حوزه‌ي مطالعات زنان را از دغدغه‌هاي اصلي خويش قرار داده است. بر همين اساس، وي روش مطالعه خويش را بر فهم قرآن و سپس روايات امامان (ع) استوار مي‌كند.
از دیدگاه علامه فضل الله برابري در اسلام، به معناي حفظ تنوع در خصوصيات انساني با فرصت دادن به هر يك از زن و مرد در محدوده‌ي ويژگي‌هاي خود است. هر انساني به حسب ويژگي‌هاي وجودي‌اش فرصتي دارد كه مي‌تواند در آن به صورت زنده و رشد يابنده خود را نشان دهد<ref> فضل الله، محمدحسين: «دنيا المرأة»، ص37-36 </ref>. <ref group="پانویس"> اين سخن بدان معنا است كه فمينيسم به معني تساويطلبي مطلق ميان زن و مرد، مورد پذيرش اسلام نيست. هم چنين فمينيسم به معني برتري‌خواهي زن نسبت به مرد، آنگونه كه در فمينيسم فلسفي مطرح مي‌شود نيز با تعاليم اسلام ناسازگار است. ادعاي برتري زن بر مرد، مانند دعواي برتري مرد بر زن است؛ زيرا هم مرد توانايي ترقي را به اندازهاي دارد كه از زن برتر شود و هم زن از چنين تواني برخوردار است. از آنجا كه زن در طول تاريخ از تجربه سياسي، اجتماعي و فرهنگي دور نگاه داشته شده، در سطح پايين‌تري از مرد قرار گرفته است؛ ولي اين امر به كاستي عناصر شخصيتي وي باز نمي‌گردد. بنابراين اين ادعاي فمينيستي كه «زن به دليل زندگي‌بخشي، برتر از مرد است» نادرست است؛ زيرا به همان اندازه كه زن زندگي‌بخش است، مرد نيز در اين اصل با وي شريك است و در مسأله توليد مثل با زن شراكت دارد.فضل الله،محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص49 </ref> .
از دیدگاه علامه فضل الله برابري در اسلام، به معناي حفظ تنوع در خصوصيات انساني با فرصت دادن به هر يك از زن و مرد در محدوده‌ي ويژگي‌هاي خود است. هر انساني به حسب ويژگي‌هاي وجودي‌اش فرصتي دارد كه مي‌تواند در آن به صورت زنده و رشد يابنده خود را نشان دهد<ref> فضل الله، محمدحسين: «دنيا المرأة»، ص37-36 </ref>. <ref group="پانویس"> اين سخن بدان معنا است كه فمينيسم به معني تساويطلبي مطلق ميان زن و مرد، مورد پذيرش اسلام نيست. هم چنين فمينيسم به معني برتري‌خواهي زن نسبت به مرد، آنگونه كه در فمينيسم فلسفي مطرح مي‌شود نيز با تعاليم اسلام ناسازگار است. ادعاي برتري زن بر مرد، مانند دعواي برتري مرد بر زن است؛ زيرا هم مرد توانايي ترقي را به اندازهاي دارد كه از زن برتر شود و هم زن از چنين تواني برخوردار است. از آنجا كه زن در طول تاريخ از تجربه سياسي، اجتماعي و فرهنگي دور نگاه داشته شده، در سطح پايين‌تري از مرد قرار گرفته است؛ ولي اين امر به كاستي عناصر شخصيتي وي باز نمي‌گردد. بنابراين اين ادعاي فمينيستي كه «زن به دليل زندگي‌بخشي، برتر از مرد است» نادرست است؛ زيرا به همان اندازه كه زن زندگي‌بخش است، مرد نيز در اين اصل با وي شريك است و در مسأله توليد مثل با زن شراكت دارد.فضل الله،محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص49 </ref> .
از این رو، مرد و زن يك سرشت انساني بيشتر ندارند و تفاوت ميان آن دو، صرفاً به ويژگي‌هاي جسمي آنها مرتبط است؛ اين ويژگي‌ها مانند هر چيز واقعي ديگري، در زندگي آنها تأثير دارد و به دنبال آن مقتضيات ويژه خود را نيز به همراه مي‌آورد و موجب تفاوت در وظيفه‌ي اجتماعي و انساني هر يك از مرد و زن مي شود؛ اما اين تفاوت خود نيز با استناد به يك منبع يا حقيقت واحد انساني شكل مي گيرد و در واقع تفاوت در وظيفه است؛ نه در سرشت. تفاوت در وظيفه، تنها به معني تفاوت در نقش عملي هر يك از زن و مرد است و ارتباطي به مرتبه وجودي و اصل تكامل آن ها ندارد.
از این رو، مرد و زن يك سرشت انساني بيشتر ندارند و تفاوت ميان آن دو، صرفاً به ويژگي‌هاي جسمي آنها مرتبط است؛ اين ويژگي‌ها مانند هر چيز واقعي ديگري، در زندگي آنها تأثير دارد و به دنبال آن مقتضيات ويژه خود را نيز به همراه مي‌آورد و موجب تفاوت در وظيفه‌ي اجتماعي و انساني هر يك از مرد و زن مي شود؛ اما اين تفاوت خود نيز با استناد به يك منبع يا حقيقت واحد انساني شكل مي گيرد و در واقع تفاوت در وظيفه است؛ نه در سرشت. تفاوت در وظيفه، تنها به معني تفاوت در نقش عملي هر يك از زن و مرد است و ارتباطي به مرتبه وجودي و اصل تكامل آن ها ندارد.
اين نگرش كلي، بنيان روابط اجتماعي فراگير ميان مرد و زن در خانواده يا خارج از آن و روابط ميان مردان و زنان با همجنسان خود را پي مي‌ريزد و مبناي آن برقراري موازنه و تعادل در منافع بر پايه تأمين منافع واقعي افراد به طور كلي است. اين امر به معني دقت در تقسيم وظايف و كارها است. فضل الله تساوي زن و مرد در انسانيت و تفاوت در نقشهاي جنسيتي را عدالت مي‌داند؛ زيرا عدالت به معناي دادن حق هر كس به اوست. بنابراين خداوند به عنوان آفريدگار جهان، به هر انساني بر حسب مأموريتي كه از او انتظار دارد، ويژگي‌هايي داده است . به همین جهت به موجب آيه 34 سوره نساء، حق سرپرستي زن به مرد عطا شده است و با توجه به آيه فوق و نيز آيه 228 سوره بقره، موارد سرپرستي مرد  به سازمانده‌ي و مديريت خانواده و حقوق ويژه همسري محدود شده است و اين مسأله به برتري جنس مرد بر زن ارتباطي ندارد؛ بلكه برخي از ويژگيهاي جسمي و رواني و نيز عهده‌داري تأمين هزينه‌هاي زن به وسيله مرد، موجب اين حكم شده است.<ref> فضل الله،محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص93-89</ref>
اين نگرش كلي، بنيان روابط اجتماعي فراگير ميان مرد و زن در خانواده يا خارج از آن و روابط ميان مردان و زنان با همجنسان خود را پي مي‌ريزد و مبناي آن برقراري موازنه و تعادل در منافع بر پايه تأمين منافع واقعي افراد به طور كلي است. اين امر به معني دقت در تقسيم وظايف و كارها است. فضل الله تساوي زن و مرد در انسانيت و تفاوت در نقشهاي جنسيتي را عدالت مي‌داند؛ زيرا عدالت به معناي دادن حق هر كس به اوست. بنابراين خداوند به عنوان آفريدگار جهان، به هر انساني بر حسب مأموريتي كه از او انتظار دارد، ويژگي‌هايي داده است . به همین جهت به موجب آيه 34 سوره نساء، حق سرپرستي زن به مرد عطا شده است و با توجه به آيه فوق و نيز آيه 228 سوره بقره، موارد سرپرستي مرد  به سازمانده‌ي و مديريت خانواده و حقوق ويژه همسري محدود شده است و اين مسأله به برتري جنس مرد بر زن ارتباطي ندارد؛ بلكه برخي از ويژگيهاي جسمي و رواني و نيز عهده‌داري تأمين هزينه‌هاي زن به وسيله مرد، موجب اين حكم شده است.<ref> فضل الله،محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص93-89</ref>
علامه فضل الله تعلیم و تربیت زن و حق آموزش او را اختصاص به دانش‌هايي كه با نقش مادري وي ارتباط پيدا ميكند نمي‌دلند؛ بلكه زن به عنوان انسان، را نيازمند همه داده‌هاي علمي  می داند. همچنين ایشان آموزش زن را به دليل اختلاط با مردان منع نمی‌کند؛ و معتقد است  براي جلوگيري از انحراف، بايد ضوابطي ايجاد كرد؛ نه اينكه مانع تحصيل زن شد. مسأله مهم ديگر از نظر فضل االله در حقوق زن، موضوع اشتغال است. زن مسئول خويش و جامعه‌اي است كه در آن زندگي مي‌كندزن و مرد در خارج از دايره‌ي همسري، مادري و پدري، زمينه‌هاي گسترده‌اي دارند كه مانند دو انسان برابر در انسانيت مي توانند براي ساختن زندگي، دوشادوش يكديگر فعاليت كنند.فضل الله،<ref> محمدحسين: «دنيا المرأة»،39-38  </ref>  <ref group="پانویس">البته اين سخن همواره مطرح بوده است كه اسلام ميخواهد زن در درجه اول خانه دار باشد؛ اما اسلام كار زن در خانه را، از لوازم عقد ازدواج نم‌يداند و انجام هيچ كاري را در خانه براي تأمين هزينه‌هاي خانواده يا مشاركت در آن لازم نمي‌داند. بنابراين، انجام كارهايي چون خانه‌داري و سرپرستي فرزندان بر وي واجب نيست؛ هرچند مي‌تواند بهترين ياري و لطف زن به مرد محسوب شود. البته معناي سخن بالا آن نيست كه زن نبايد به هيچ كاري دست بزند؛ بلكه منظور آن است كه اسلام از زن مي‌خواهد كار خانه خويش را از جهت كمك و نيكي انجام دهد. اسلام از راه وادار نكردن زن به كار در خانه، فرصتي براي وي فراهم كرده تا در ساختن جامعه‌اي كه در آن زندگي مي‌كند، نقش داشته باشد؛ از اين رو، با كاستن از بار مسئوليت خانوادگي و حتي همسري زن، در عمل، نقش وي را در ساختن زندگي پذيرفته است فضل الله، محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص61 -59. </ref> .در نتيجه، زن در اسلام حق كار كردن در همه زمينه‌هاي مشروع را دارد. تنها مورد ناسازگاري حق اشتغال زن، زماني است كه كار او با حق ويژه مرد تعارض پيدا كند.<ref> فضل الله، محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص67</ref>در ميان حقوق زن مسلمان، سه حق با ابعاد سياسي همواره مورد چالش بوده است: فرمانروايي، قضاوت و مرجعيت ديني. فضل الله مي‌گويد: قرآن با بيان ماجراي ملكه سبا چهره مثبتي از فرمانروايي زن ارايه داده است كه با اعتقاد به امكانناپذيري حاكميت زن و برداشت از رواياتي با اين محتوا كه «مردمي كه زني را به فرمانروايي برگزينند، روي رستگاري را نمي‌بينند»، سازگار نيست.
 
علامه فضل الله تعلیم و تربیت زن و حق آموزش او را اختصاص به دانش‌هايي كه با نقش مادري وي ارتباط پيدا ميكند نمي‌دلند؛ بلكه زن به عنوان انسان، را نيازمند همه داده‌هاي علمي  می داند. همچنين ایشان آموزش زن را به دليل اختلاط با مردان منع نمی‌کند؛ و معتقد است  براي جلوگيري از انحراف، بايد ضوابطي ايجاد كرد؛ نه اينكه مانع تحصيل زن شد. مسأله مهم ديگر از نظر فضل االله در حقوق زن، موضوع اشتغال است. زن مسئول خويش و جامعه‌اي است كه در آن زندگي مي‌كندزن و مرد در خارج از دايره‌ي همسري، مادري و پدري، زمينه‌هاي گسترده‌اي دارند كه مانند دو انسان برابر در انسانيت مي توانند براي ساختن زندگي، دوشادوش يكديگر فعاليت كنند.فضل الله،<ref> محمدحسين: «دنيا المرأة»،39-38  </ref>  <ref group="پانویس">البته اين سخن همواره مطرح بوده است كه اسلام ميخواهد زن در درجه اول خانه دار باشد؛ اما اسلام كار زن در خانه را، از لوازم عقد ازدواج نم‌يداند و انجام هيچ كاري را در خانه براي تأمين هزينه‌هاي خانواده يا مشاركت در آن لازم نمي‌داند. بنابراين، انجام كارهايي چون خانه‌داري و سرپرستي فرزندان بر وي واجب نيست؛ هرچند مي‌تواند بهترين ياري و لطف زن به مرد محسوب شود. البته معناي سخن بالا آن نيست كه زن نبايد به هيچ كاري دست بزند؛ بلكه منظور آن است كه اسلام از زن مي‌خواهد كار خانه خويش را از جهت كمك و نيكي انجام دهد. اسلام از راه وادار نكردن زن به كار در خانه، فرصتي براي وي فراهم كرده تا در ساختن جامعه‌اي كه در آن زندگي مي‌كند، نقش داشته باشد؛ از اين رو، با كاستن از بار مسئوليت خانوادگي و حتي همسري زن، در عمل، نقش وي را در ساختن زندگي پذيرفته است فضل الله، محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص61 -59. </ref> .در نتيجه، زن در اسلام حق كار كردن در همه زمينه‌هاي مشروع را دارد. تنها مورد ناسازگاري حق اشتغال زن، زماني است كه كار او با حق ويژه مرد تعارض پيدا كند.<ref> فضل الله، محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص67</ref>در ميان حقوق زن مسلمان، سه حق با ابعاد سياسي همواره مورد چالش بوده است: فرمانروايي، قضاوت و مرجعيت ديني. فضل الله مي‌گويد: قرآن با بيان ماجراي ملكه سبا چهره مثبتي از فرمانروايي زن ارايه داده است كه با اعتقاد به امكانناپذيري حاكميت زن و برداشت از رواياتي با اين محتوا كه «مردمي كه زني را به فرمانروايي برگزينند، روي رستگاري را نمي‌بينند»، سازگار نيست. <ref>فضل الله، محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص123 </ref>
 
همچنين به عقيده‌ي او اين نظريه كه زن به دليل عدم كنترل احساسات و ضعيف بودن، شايستگي حكومت كردن را ندارد، مردود مي‌باشد؛ زيرا ناتواني مرتبط با انسانيت است كه مرد و زن در آن به طور يكسان شريك هستند. زن ميتواند بر ضعف خود چيره شود؛ چنانكه گاهي نشان داده است كه خردمندتر از مرد مي‌باشد و مي‌تواند در دانش بر وي برتري يابد.
همچنين به عقيده‌ي او اين نظريه كه زن به دليل عدم كنترل احساسات و ضعيف بودن، شايستگي حكومت كردن را ندارد، مردود مي‌باشد؛ زيرا ناتواني مرتبط با انسانيت است كه مرد و زن در آن به طور يكسان شريك هستند. زن ميتواند بر ضعف خود چيره شود؛ چنانكه گاهي نشان داده است كه خردمندتر از مرد مي‌باشد و مي‌تواند در دانش بر وي برتري يابد.
علامه فضل لله در مورد قضاوت زن نيز رواياتي همچون «زن نبايد قضاوت را به عهده گيرد»<ref> مجلسي، ج100 ،ح1 </ref>را به علت ضعف سند مخدوش مي داند. یاداشت  برخي ضعف سند اين روايت را با طرح مسأله برابري شهادت دو زن با يك مرد و اقتضاي آن براي حرمت قضاوت زن جبران ميكنند؛ اما به عقيدهي فضلاالله شهادت زن دلالتي بر حرام بودن قضاوت وي ندارد؛ زيرا از ويژگي‌اي كه درباره‌ي آن سخن رفت، سرچشمه نمي‌گيرد. با دقت در مسأله قضاوت اين امر منوط به علم و تقوا شده است و در صورت وجود اين دو شرط، زن مي‌تواند با رعايت برخي احتياط‌ها، متصدي امر قضاوت شود <ref>فضل الله، محمدحسين: «دنيا المرأة»،ص123 </ref>. علامه فضل االله درباره مرجعيت زن نيز معتقد است كه «تقليد» قاعده‌اي عقلايي است كه نياز به امضاي شارع ندارد؛ از اين رو، براي مرجعيت زن، منعي وجود ندارد. حتي رواياتي كه فقيهان براي نفي اجتهاد زن بدان‌ها استناد مي‌كنند، امكان اجتهاد زن را رد نمي‌كند؛ به عقيده فضل االله آنچه از روايات به دست مي‌آيد اين است كه اگر كسي به درجه‌اي از دانش فقه برسد كه برابر با مقام اجتهاد و استنباط باشد و اجتهاد وي نوعي مشاركت در فهم حكم شرعي تلقي شود و مورد اعتماد مردم باشد، مردم هم مي توانند او را مرجع خود قرار دهند و در اين، تفاوتي ميان زن و مرد نيست.
علامه فضل لله در مورد قضاوت زن نيز رواياتي همچون «زن نبايد قضاوت را به عهده گيرد»<ref> مجلسي، ج100 ،ح1 </ref>را به علت ضعف سند مخدوش مي داند. یاداشت  برخي ضعف سند اين روايت را با طرح مسأله برابري شهادت دو زن با يك مرد و اقتضاي آن براي حرمت قضاوت زن جبران ميكنند؛ اما به عقيدهي فضلاالله شهادت زن دلالتي بر حرام بودن قضاوت وي ندارد؛ زيرا از ويژگي‌اي كه درباره‌ي آن سخن رفت، سرچشمه نمي‌گيرد. با دقت در مسأله قضاوت اين امر منوط به علم و تقوا شده است و در صورت وجود اين دو شرط، زن مي‌تواند با رعايت برخي احتياط‌ها، متصدي امر قضاوت شود <ref>همان،ص123 </ref>.  
علامه فضل الله برخلاف عقيده رايج فقها، معتقد است كه پدر بر ازدواج دختر باكره خود ولايت ندارد و وظيفه اطاعت فرزندان از پدر و مادر، مربوط به مسايلي مي‌شود كه با منافع آنها ناسازگار نباشد. بنابراين دختر عاقل و بالغ حق انتخاب آزاد همسر خود را دارد؛ هر چند كه اجازه گرفتن از پدر، امري مستحب است.  علامه فضل الله دليل استحباب اذن پدر و نه مادر در ازدواج دختر را، آگاهي بهتر پدر از شرايط خواستگار در اوضاع كنوني جوامع اسلامي مي‌داند كه در آن زنان چندان از تجربه لازم زندگي اجتماعي برخوردار نيستند.<ref>پزشکی، محمد، مقاله،صورتبندی مطالعات زنان جهان اسلام، ص30</ref>
 
علامه فضل االله درباره مرجعيت زن نيز معتقد است كه «تقليد» قاعده‌اي عقلايي است كه نياز به امضاي شارع ندارد؛ از اين رو، براي مرجعيت زن، منعي وجود ندارد. حتي رواياتي كه فقيهان براي نفي اجتهاد زن بدان‌ها استناد مي‌كنند، امكان اجتهاد زن را رد نمي‌كند؛ به عقيده فضل االله آنچه از روايات به دست مي‌آيد اين است كه اگر كسي به درجه‌اي از دانش فقه برسد كه برابر با مقام اجتهاد و استنباط باشد و اجتهاد وي نوعي مشاركت در فهم حكم شرعي تلقي شود و مورد اعتماد مردم باشد، مردم هم مي توانند او را مرجع خود قرار دهند و در اين، تفاوتي ميان زن و مرد نيست.<ref>پزشکی، محمد، مقاله،صورتبندی مطالعات زنان جهان اسلام، ص30</ref>
 
علامه فضل الله برخلاف عقيده رايج فقها، معتقد است كه پدر بر ازدواج دختر باكره خود ولايت ندارد و وظيفه اطاعت فرزندان از پدر و مادر، مربوط به مسايلي مي‌شود كه با منافع آنها ناسازگار نباشد. بنابراين دختر عاقل و بالغ حق انتخاب آزاد همسر خود را دارد؛ هر چند كه اجازه گرفتن از پدر، امري مستحب است.  علامه فضل الله دليل استحباب اذن پدر و نه مادر در ازدواج دختر را، آگاهي بهتر پدر از شرايط خواستگار در اوضاع كنوني جوامع اسلامي مي‌داند كه در آن زنان چندان از تجربه لازم زندگي اجتماعي برخوردار نيستند.<ref>همان، ص30</ref>


==اساتید==
==اساتید==
۶٬۲۰۵

ویرایش