کفویت: تفاوت میان نسخهها
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==از منظر جامعهشناسان== | ==از منظر جامعهشناسان== | ||
جامعهشناسان در کاربرد مفهوم توصیفی همسانهمسری به این نکته اشاره دارند که افرادی که درصدد | جامعهشناسان در کاربرد مفهوم توصیفی همسانهمسری به این نکته اشاره دارند که افرادی که درصدد [[ازدواج]] برمیآیند، معمولاً کسی را برای همسری ترجیح میدهند که از همسانی و مشابهت بیشتری با آنان برخوردار باشد و هرچه وجوه اختلاف و تمایز دو فرد بارزتر باشد، از تمایل آنان به ازدواج با یکدیگر میکاهد. همسانی یا قرابت زوجین در باورهای دینی و مذهبی، گرایشهای سیاسی، سن، محل سکونت و محیط کار، تحصیلات، طبقه اجتماعی، نژاد و قومیت، قوای ذهنی و ویژگی های جسمانی مهمترین انواع همسانیاند که در ازدواجها دیده میشوند. <ref>بستان و همکاران، اسلام و جامعهشناسی خانواده، 1382ش، ص30-32</ref> | ||
اما همسان همسری در معنای هنجاری آن به قاعدهمندی و جنبهی نهادینه شدهی همسانیهای | اما همسان همسری در معنای هنجاری آن به قاعدهمندی و جنبهی نهادینه شدهی همسانیهای زن و شوهر اشاره دارد. برحسب این معنا، احراز برخی همسانیها بین زن و شوهر، شرط لازم یا اولویت همسرگزینی تلقی میشود.<ref>بستان، خانواده در اسلام، 1390ش، ص۵۲</ref> | ||
==انواع کفویّت== | ==انواع کفویّت== |
نسخهٔ ۲۷ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۵۸
تعریف لغوی
«كُفو» در لغت، به معناى مثل و مانند و همسان، [۱] و همطراز در مقام و منزلت و قدر آمده است. [۲] [۳] و سپس به هرگونه شبيه و مانند اطلاق شده است. [۴] کفویت از کلمهی کُفو عربی گرفته شده و به معنای همشأنی، همرتبگی است. [۵] أكفاء جمع كفو در معنای نظیر، مساوی میباشد.[۶] [۷]
تعریف اصطلاحی
کفائت یا کفویت مصدر است يعنى نظير بودن [۸] و در اينجا غرض از كفائت، تساوى زوجين و مانند بودن آن دو است.[۹]
کفائت یک اصطلاح فقهى است؛ مراد از آن هم كفو بودن زن و شوهر است. [۱۰] برخی تساوی زوجین در اسلام و ایمان را معنای آن میدانند. [۱۱]
بعضی دیگر کفویت را مساوى بودن در نسب، اسلام، حرفه، حريت، ديانت و يسار زوج از نفقه به حال زن میدانند. [۱۲] برخی دیگر ایمان، اخلاق نیکو و استطاعت در قیام به شئون همسر را از شرایط کفویت ذکر کردهاند. [۱۳] به طور خلاصه میتوان گفت: مراد از كفویت، همسانى دختر و پسر در اسلام و ايمان است. برخى، توانايى دادن نفقه را نيز بدان افزودهاند. [۱۴]
ليكن كفو بودن همسران، در شرافت خانوادگى یعنی همسطح بودن موقعيت اجتماعى دو خانواده شرط نيست. [۱۵]
كفائت فى الجمله در ازدواج معتبر و از شرائط صحت آن است هرچند كه در شرائط و تفسير آن اختلاف وجود دارد. بنابراین زوجين در عقد ازدواج بايد به دينى همتاى يكديگر باشند؛ به اين معنا كه اگر زن، مسلمان است، شوهر نيز، مسلمان باشد. چنانچه گفته شد در اين كه توانايى پرداخت نفقه نيز در همتا بودن مرد شرط است يا نه، اختلاف است. بيشتر فقيهان آن را شرط نمیدانند. [۱۶] از آنجا که كفو بودن زن و مرد در دين، از شرايط صحّت نكاح است. بنابراين، ازدواج مسلمان با كافر غير كتابى و نيز زن مسلمان حتى با كافر كتابى صحيح نيست. در صحّت ازدواج مرد مسلمان با زن كتابى اختلاف است، مشهور ميان متأخران حرمت ازدواج دائم با آنان است. [۱۷]
از منظر جامعهشناسان
جامعهشناسان در کاربرد مفهوم توصیفی همسانهمسری به این نکته اشاره دارند که افرادی که درصدد ازدواج برمیآیند، معمولاً کسی را برای همسری ترجیح میدهند که از همسانی و مشابهت بیشتری با آنان برخوردار باشد و هرچه وجوه اختلاف و تمایز دو فرد بارزتر باشد، از تمایل آنان به ازدواج با یکدیگر میکاهد. همسانی یا قرابت زوجین در باورهای دینی و مذهبی، گرایشهای سیاسی، سن، محل سکونت و محیط کار، تحصیلات، طبقه اجتماعی، نژاد و قومیت، قوای ذهنی و ویژگی های جسمانی مهمترین انواع همسانیاند که در ازدواجها دیده میشوند. [۱۸] اما همسان همسری در معنای هنجاری آن به قاعدهمندی و جنبهی نهادینه شدهی همسانیهای زن و شوهر اشاره دارد. برحسب این معنا، احراز برخی همسانیها بین زن و شوهر، شرط لازم یا اولویت همسرگزینی تلقی میشود.[۱۹]
انواع کفویّت
کفو شرعی
منظور از كفو شرعى آن است كه همسر فرد مسلمان باید مسلمان باشد. [۲۰]
کفو عرفی
منظور از كفو عرفى آن است كه از همسران نظر شئون اجتماعى با هم متناسب باشند. [۲۱] و در ازدواج آنان، آسيب و خدشهاى به آبرو و حيثيت طرف مقابل و خانوادهاش وارد نشود. [۲۲] تناسب از جهات مختلف است: سن و سال، از نظر سواد و معلومات، از نظر ديانت، از نظر سلامت جسم واز نظر وضع زندگى مادى. البته منحصر در اين پنج مورد نيست. در ازدواج سنّى با دختر شيعه، اگر احتمال دهيم مذهب او به خطر میافتد شرعاً كفو به حساب نمیآيد، [۲۳]
از منظر آیت الله مکارم شیرازی كفو بودن دو همسر تنها بر اساس ايمان و اسلام و تقوا استوار میگردد. [۲۴]
ایشان در این باره نوشتهاند: در روايات اسلامى ما با مسأله همطراز بودن به اين مفهوم غلط كه در آن زمانها در ميان قبايل و اجتماعات طبقاتى به شدت رواج داشت شديداً مبارزه شده و عموم زنان و مردان، دختران و پسران با ايمان را همطراز معرفى نموده است.
در روايات اسلامى مىخوانيم: «المؤمن كفو المؤمن» هر فرد با ايمان از هر فاميل و هر خانواده، و هر نژاد و طبقهاى باشد همشأن فرد با ايمان ديگر است. [۲۵]
در كليات حقوقى آمده است: هم شأن بودن زن با مرد و كفو يكديگر بودن شرعا عبارت است از مساوات در دين و عرفا عبارت است از مساوات در حسب و نسب و ثروت و شرف و امثال اينها و اينكه در بعض اخبار از ازدواج با شارب الخمر و قمار باز منع شده ناظر به رعايت اين معنى است. [۲۶]
نتیجهی بحث
به هرحال، اسلام با تأکید بر اصل کفویت در ازدواج، موافقت خود را با قاعدهی همسانهمسری در کلیت آن ابراز نموده، هرچند بر پایهی مبانی ارزشی خود، تعریف خاصی از ان ارائه داده که مطابق آن ایمان و اسلام، هم شرط لازم و هم شرط کافی برای تحقق کفویت است. بنابراین، هرگاه این معیار فراهم بود، میتوان معیارهای دیگر همسانی را نادیده گرفت. در نتیجه میتوان گفت اسلام به جای اتخاذ رویکردی محافظهکارانه و کنار آمدن با پندارهای نادرستی مانند لزوم همسانی قومی، نژادی و طبقاتی زوجین، رویکردی اصلاحی را به نمایش گذاشته و به معرفی و جایگزینی الگوی جدیدی برای همسانهمسری اهتمام ورزیده است. [۲۷]
پانویس
- ↑ بستانی، فرهنگ ابجدى الفبايى عربى فارسى، متن، 1375ش، ص 733
- ↑ مکارم، نفحات القرآن، ج4، 1426ه.ق، ص 11
- ↑ مکارم، لغات در تفسير نمونه، 1387ش، ص463
- ↑ مکارم، لغات در تفسير نمونه، 1387ش، ص 463
- ↑ دهخدا، ذیل واژه «کفویت»، وبسایت واژه یاب
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج1، ص140
- ↑ نسفى، طلبة الطلبة في الاصطلاحات الفقهية، 1997 م، ص 77
- ↑ الجوهري الفارابي، الصحاح ج 1، ص 68.
- ↑ هاشمی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج1، 1426ه.ق، ص 367
- ↑ سجادی، فرهنگ معارف اسلامى، ج3، 1373ش، ص 1577
- ↑ طریحی، مجمع البحرين، ج1، 1375ش، ص 360
- ↑ شهیدثانی،شرح لمعه ج 2 ص 78
- ↑ غديرى، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهية، 1418ه.ق، ص 482
- ↑ هاشمی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج5، 1426ه.ق، ص 403
- ↑ هاشمی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج3، 1426ه.ق، ص 299
- ↑ هاشمی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج1، 1426ه.ق، ص367
- ↑ هاشمی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج1، 1426ه.ق، ص484
- ↑ بستان و همکاران، اسلام و جامعهشناسی خانواده، 1382ش، ص30-32
- ↑ بستان، خانواده در اسلام، 1390ش، ص۵۲
- ↑ مکارم، احكام بانوان، ص 142 مکارم، كتاب النكاح، ج2، 1424ه.ق، ص 21
- ↑ مکارم، احكام بانوان، 1386ش، ص 142
- ↑ هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، ج5، 1426ه.ق، ص 403 با کمی دخل و تصرف
- ↑ مکارم، كتاب النكاح، ج2، 1424ه.ق، ص 21
- ↑ مکارم، تفسير نمونه، ج17، 1371ش، ص 324
- ↑ مکارم، مشكلات جنسى جوانان، 1387ش، ص 55
- ↑ سجادی، فرهنگ معارف اسلامى، ج3، 1373ش، ص 1577
- ↑ بستان، خانواده در اسلام، 1390ش، ص۵۲-۵۴
منابع
- غديرى، عبدالله عيسى ابراهيم، القاموس الجامع للمصطلحات الفقهية، بيروت، دار الرسول الاكرم صلى الله عليه و آله و سلم، 1418 ه. ق .
- نسفى، عمر بن محمد، طلبة الطلبة في الإصطلاحات الفقهية، بيروت، دار الكتب العلمية،1997 م.
- بستان و همکاران، اسلام و جامعهشناسی خانواده، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1382ش.
- طريحى، فخرالدين بن محمد، مجمع البحرين، محقق احمد حسينى اشكورى، تهران، مرتضوى، چاپ سوم، 1375ش.
- مكارم شيرازى،ناصر، لغات در تفسير نمونه، قم، مدرسه امام على بن ابى طالب عليه السلام1387 ه. ش.
- مكارم شيرازى،ناصر، نفحات القرآن قم، امام مدرسه على بن ابى طالب عليه، 1426 ه. ق.
- سجادى، جعفر، فرهنگ معارف اسلامى، تهران، كومش، 1373ش.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب ، دارالفکر، بیتا.
- هاشمى شاهرودى محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهم السلام، موسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بيت عليهم السلام، مركز پژوهشهاى فارسى الغدير قم، 1426 ه. ق.
- بستان(نجفی)، خانواده در اسلام، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، 1390ش.
- بستانی، فواد افرام، فرهنگ ابجدى الفبايى عربى فارسى، ترجمه كامل المنجد الابجدى، رضا مهیار، تهران، اسلامی، 1375.
- شهید ثانی، شرح لمعه، دارالعلم، بیجا، بیتا.
- الجوهري الفارابي، أبو نصر إسماعيل بن حماد، الصحاح تاج اللغة وصحاح العربيه، بيروت، دار العلم للملايين ١٤٠٧ هـ ق.
- مكارم شيرازى، ناصر، احكام بانوان، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع)، 1386ش.
- مكارم شيرازى،ناصر، مشكلات جنسى جوانان، قم، نسل جوان، 1387 ش.
- مكارم شيرازى،ناصر، كتاب النكاح، قم، مدرسه الامام على بن ابى طالب( ع):1424 ه.ق.
- مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1371ش.