فهیمه شمسینی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Wiki-fazel (بحث | مشارکتها) |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
او دختر كعب، امير بلخ و از اهالي قزدار، معاصر رودكی در دوران حكومت سامانيان بود. وی از شاعران روزگار سامانی و معاصر رودکی <ref>د ۳۲۹ق / ۹۴۱م</ref> است. عطار نیشابوری <ref>۵۴۰- ۶۱۸ ق / ۱۱۴۵-۱۲۲۱ م</ref> از نخستین کسانی است که شرح حالی شورانگیز در ۴۲۸ بيت شعر، از او در الٰهینامۀ خود آورده است. <ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهینامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۷ ش، ص ۳۷۱-۳۸۷</ref>. | او دختر كعب، امير بلخ و از اهالي قزدار، معاصر رودكی در دوران حكومت سامانيان بود. وی از شاعران روزگار سامانی و معاصر رودکی <ref>د ۳۲۹ق / ۹۴۱م</ref> است. عطار نیشابوری <ref>۵۴۰- ۶۱۸ ق / ۱۱۴۵-۱۲۲۱ م</ref> از نخستین کسانی است که شرح حالی شورانگیز در ۴۲۸ بيت شعر، از او در الٰهینامۀ خود آورده است. <ref>عطار نیشابوری، فریدالدین، الٰهینامه، به کوشش محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، ۱۳۸۷ ش، ص ۳۷۱-۳۸۷</ref>. | ||
روايت عطار به بخشي از زندگي رابعه بعد از دوران مرگ پدرش تا مرگ تراژيك خود رابعه ميپردازد. برخی "رابعه بلخی" را داستان | روايت عطار به بخشي از زندگي رابعه بعد از دوران مرگ پدرش تا مرگ تراژيك خود رابعه ميپردازد. برخی "رابعه بلخی" را داستان [[زن]]ی ايرانی گفتهاند كه در يك مثلث مردانه پدر، برادر و معشوق اسير میشود. | ||
عوفی دربارۀ رابعه میگوید: «دختر کعب به فضل، بر مردان جهان بخندیدی. فارِسِ هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بهغایت ماهر ... ». رابعه به سبب شعری که سروده و در آن خود را «مگس رویین» نامیده، به این صفت مشهور شده بود.<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/246109/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D9%87-%D9%82%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C دایره المعارف]</ref> | عوفی دربارۀ رابعه میگوید: «دختر کعب به فضل، بر [[مردان]] جهان بخندیدی. فارِسِ هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بهغایت ماهر ... ». رابعه به سبب شعری که سروده و در آن خود را «مگس رویین» نامیده، به این صفت مشهور شده بود.<ref>[https://www.cgie.org.ir/fa/article/246109/%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B9%D9%87-%D9%82%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%84%D8%AE%DB%8C دایره المعارف]</ref> | ||
اگرچه روایت عطار از زندگی رابعه، از اغراق و مبالغهگوییهای عارفانه تهی نیست، اما تا حدودی گویای زندگی او و ماجرای عاشقانهاش با غلامی به نام بکتاش است <ref>عطار، همانجـا؛ نیز نک : عقیقی، ۳۳۵-۳۳۶</ref>. ناگفته نماند که تذکرههای دیگر، با تفاوتهایی اندک، به زندگی و اشعار وی پرداختهاند. <ref>نک : اوحدی، ۱ / ۳۸۶؛ واله، ۲ / ۹۱۳؛ صبا، ۲۸۰.</ref> | اگرچه روایت عطار از زندگی رابعه، از اغراق و مبالغهگوییهای عارفانه تهی نیست، اما تا حدودی گویای زندگی او و ماجرای عاشقانهاش با غلامی به نام بکتاش است <ref>عطار، همانجـا؛ نیز نک : عقیقی، ۳۳۵-۳۳۶</ref>. ناگفته نماند که تذکرههای دیگر، با تفاوتهایی اندک، به زندگی و اشعار وی پرداختهاند. <ref>نک : اوحدی، ۱ / ۳۸۶؛ واله، ۲ / ۹۱۳؛ صبا، ۲۸۰.</ref> | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
کعب علاقه خاصی به رابعه داشته و در پرورش و تعلیم او کوشا بوده است و به جهت تواناییهای بینظیر او در هنر و فنون، او را با لقب زینالعرب (زینت قوم عرب) خطاب میکرد. رابعه به استناد گفتار عطار، در سرودن شعر و هنر نقاشی به غایت توانمند و در شمشیرزنی و سوارکاری بسیار ماهر بوده است. پس از مرگ کعب، حارث بر تخت پدر مینشیند و در یکی از بزمهای شاهانه او، رابعه با بکتاش، از کارگزاران نزدیک حارث دیدار میکند. عطار جایگاه بکتاش در دربار را کلیددار خزانه عنوان کرده است. رابعه بیدرنگ دل به بکتاش میبازد و در نهایت دایهٔ رابعه که از علاقه رابعه به بکتاش آگاه میشود، میان آن دو واسطه میشود. | کعب علاقه خاصی به رابعه داشته و در پرورش و تعلیم او کوشا بوده است و به جهت تواناییهای بینظیر او در هنر و فنون، او را با لقب زینالعرب (زینت قوم عرب) خطاب میکرد. رابعه به استناد گفتار عطار، در سرودن شعر و هنر نقاشی به غایت توانمند و در شمشیرزنی و سوارکاری بسیار ماهر بوده است. پس از مرگ کعب، حارث بر تخت پدر مینشیند و در یکی از بزمهای شاهانه او، رابعه با بکتاش، از کارگزاران نزدیک حارث دیدار میکند. عطار جایگاه بکتاش در دربار را کلیددار خزانه عنوان کرده است. رابعه بیدرنگ دل به بکتاش میبازد و در نهایت دایهٔ رابعه که از علاقه رابعه به بکتاش آگاه میشود، میان آن دو واسطه میشود. | ||
رابعه خطاب به بکتاش نامهای مینویسد و تصویری از خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه میکند و بدست دایه میسپارد تا بدو رساند. چون بکتاش نامه رابعه را میخواند و تصویر او را میبیند بدو دل میبازد و نامهاش را پاسخ میدهد. این نامهنگاریهای پنهانی ادامه پیدا میکند و رابعه اشعار فراوانی خطاب به بکتاش ضمیمه نامهها کرده و برای او میفرستد. ظاهراً روزی بکتاش رابعه را در دهلیزی میبیند و آستین او را میگیرد که «چرا مرا چنین عاشق و شیدا کردی اما با من بیگانگی میکنی؟» رابعه از او آستین میافشاند که «عشق من به تو بهانهایست بر عشقی عظیمتر» و او را بخاطر افتادن در دام شهوت نکوهش میکند. | رابعه خطاب به بکتاش نامهای مینویسد و تصویری از خویش ترسیم کرده و پیوست آن نامه میکند و بدست دایه میسپارد تا بدو رساند. چون بکتاش نامه رابعه را میخواند و تصویر او را میبیند بدو دل میبازد و نامهاش را پاسخ میدهد. این نامهنگاریهای پنهانی ادامه پیدا میکند و رابعه اشعار فراوانی خطاب به بکتاش ضمیمه نامهها کرده و برای او میفرستد. ظاهراً روزی بکتاش رابعه را در دهلیزی میبیند و آستین او را میگیرد که «چرا مرا چنین عاشق و شیدا کردی اما با من بیگانگی میکنی؟» رابعه از او آستین میافشاند که «عشق من به تو بهانهایست بر عشقی عظیمتر» و او را بخاطر افتادن در دام شهوت نکوهش میکند. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۷: | ||
رابعه بلخی * رابعه قزداری * رابعه بنت کعب * بنت کعب * زین العرب * مگس رویین <ref>رادفر، ابوالقاسم، زنان عارف؛ سوختگان عشق و اشتیاق، انتشارات مدحت، 1385، ص120</ref> | رابعه بلخی * رابعه قزداری * رابعه بنت کعب * بنت کعب * زین العرب * مگس رویین <ref>رادفر، ابوالقاسم، زنان عارف؛ سوختگان عشق و اشتیاق، انتشارات مدحت، 1385، ص120</ref> | ||
==عرفان رابعه== | ==عرفان رابعه== | ||
در عارف بودن رابعه دیدگاهها متفاوت است. تمام منابعی که به عرفان رابعه اشاره کردهاند، به گفتار شیخ ابوسعید ابوالخیر استناد کردهاند، که | در عارف بودن رابعه دیدگاهها متفاوت است. تمام منابعی که به عرفان رابعه اشاره کردهاند، به گفتار شیخ ابوسعید ابوالخیر استناد کردهاند، که این جای تأمل دارد. | ||
رضا اشرفزاده در کتاب خود حکایت رابعه بر اساس بازمانده اشعار او و گفتار ابوسعید، چنین استدلال میکند که «ذوق تیز و لطیف ابوسعید، اصولاً هر بیتی و شعری را میتواند تاویل عرفانی نماید» و داستان شنیدن بیتی از عماره مروزی و رفتن ابوسعید به زیارت قبر او را گواهی بر این مدعا میداند.<ref>حکایت رابعه، دکتر رضا اشرف زاده، چاپ اساطیر، صفحهٔ ۲۳</ref> و نتیجه میگیرد که گفتار شیخ لزوماً به معنی عرفان رابعه نیست. او همچنین در همین کتاب عنوان میکند که آمدن داستان رابعه در الهینامه و «... حکایت و جانبازی دختر در راه این عشق عُذری، اورا به موجودی پاک و باصفا تبدیل میکند که با پاکی عشق و دامانی پاک در خون میغلتد و جان میبازد و ... توهم عشق عارفانه را در سر و ذهن ما میاندازد».<ref>حکایت رابعه، دکتر رضا اشرف زاده، چاپ اساطیر، صفحهٔ ۲۶</ref> او همنامی رابعهٔ بلخی با رابعه عدویه و رابعه شامیه - که هر دو از زنان عارف بودهاند – را نیز یکی از دلایل ایجاد شائبهٔ عرفان رابعه عنوان کرده است. | رضا اشرفزاده در کتاب خود حکایت رابعه بر اساس بازمانده اشعار او و گفتار ابوسعید، چنین استدلال میکند که «ذوق تیز و لطیف ابوسعید، اصولاً هر بیتی و شعری را میتواند تاویل عرفانی نماید» و داستان شنیدن بیتی از عماره مروزی و رفتن ابوسعید به زیارت قبر او را گواهی بر این مدعا میداند.<ref>حکایت رابعه، دکتر رضا اشرف زاده، چاپ اساطیر، صفحهٔ ۲۳</ref> و نتیجه میگیرد که گفتار شیخ لزوماً به معنی عرفان رابعه نیست. او همچنین در همین کتاب عنوان میکند که آمدن داستان رابعه در الهینامه و «... حکایت و جانبازی دختر در راه این عشق عُذری، اورا به موجودی پاک و باصفا تبدیل میکند که با پاکی عشق و دامانی پاک در خون میغلتد و جان میبازد و ... توهم عشق عارفانه را در سر و ذهن ما میاندازد».<ref>حکایت رابعه، دکتر رضا اشرف زاده، چاپ اساطیر، صفحهٔ ۲۶</ref> او همنامی رابعهٔ بلخی با رابعه عدویه و رابعه شامیه - که هر دو از زنان عارف بودهاند – را نیز یکی از دلایل ایجاد شائبهٔ عرفان رابعه عنوان کرده است. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۸: | ||
نهادش پس نهان شد در میانه / کساش نشناخت از اهل زمانه | نهادش پس نهان شد در میانه / کساش نشناخت از اهل زمانه | ||
== رابعه و رودکی== | == رابعه و رودکی== | ||
خط ۱۰۰: | خط ۹۶: | ||
رابعه ظاهراً نخستین [[زن]] شاعر در تاریخ ادبیات خراسان بزرگ میباشد که شعری از او به ثبت رسیده است. محمد عوفی در کهنترین تذکرهٔ شعر پارسی، لباب الالباب، وی را چنین توصیف نموده: | رابعه ظاهراً نخستین [[زن]] شاعر در تاریخ ادبیات خراسان بزرگ میباشد که شعری از او به ثبت رسیده است. محمد عوفی در کهنترین تذکرهٔ شعر پارسی، لباب الالباب، وی را چنین توصیف نموده: | ||
رابعه بنت کعب القزداری، دختر کعب، اگرچه زن بود، اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارِس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بهغایت ماهر و با غایت ذکاء خاطر و حدّت طبع، پیوسته عشق باختی و شاهد بازی کردی و او را «مگس رویین» خواندندی و سبب این نیز آن بود که وقتی شعری گفته بود:<ref>لباب الالباب، محمد عوفی، چاپ لیدن، ۱۹۳۰ میلادی، جلد ۲، صفحهٔ ۱۶</ref> | رابعه بنت کعب القزداری، دختر کعب، اگرچه [[زن]] بود، اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارِس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بهغایت ماهر و با غایت ذکاء خاطر و حدّت طبع، پیوسته عشق باختی و شاهد بازی کردی و او را «مگس رویین» خواندندی و سبب این نیز آن بود که وقتی شعری گفته بود:<ref>لباب الالباب، محمد عوفی، چاپ لیدن، ۱۹۳۰ میلادی، جلد ۲، صفحهٔ ۱۶</ref> | ||
خبر دهند که بارید بر سر ایّوب / ز آسمان، ملخان و سرِ همه زرّین | خبر دهند که بارید بر سر ایّوب / ز آسمان، ملخان و سرِ همه زرّین | ||
خط ۲۴۶: | خط ۲۴۲: | ||
[[رده: ویکیجنسیت]] | [[رده: ویکیجنسیت]] | ||
[[رده: کنشگران]] | [[رده: کنشگران]] | ||