غلام رضا شفق (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
==گونه‌شناسی تصور از بدن==
==گونه‌شناسی تصور از بدن==
برخی منابع، دیدگاه‌های معاصر دربارهٔ بدن را به سه دسته، تقسیم کرده‌اند.
برخی منابع، دیدگاه‌های معاصر دربارهٔ بدن را به سه دسته، تقسیم کرده‌اند.
#نگاه‌هایی که بر تنظیم بدن تمرکز دارد و نظارت‌های بیرونی بر بدن را محور مباحث بدن می‌داند و در واقع از بدن به‌شدت سیاسی‌شده و تابع قدرت بحث می‌کند. یکی از مهم‌ترین مباحث آنان کنترل طب بر بدن زنان است که توسط فمینیست‌ها مورد نقد قرار گرفته است.
#نگاه‌هایی که بر تنظیم بدن تمرکز دارد و نظارت‌های بیرونی بر [[بدن]] را محور مباحث بدن می‌داند و در واقع از بدن به‌شدت سیاسی‌شده و تابع قدرت بحث می‌کند. یکی از مهم‌ترین مباحث آنان کنترل طب بر بدن زنان است که توسط فمینیست‌ها مورد نقد قرار گرفته است.
#رویکردهایی که از تجسم بدن یاد کرده و هستی و چیستی بدن را بررسی می‌کنند؛ البته در این‌که هستی اصلی آن چیست اتفاق نظر ندارند.
#رویکردهایی که از تجسم بدن یاد کرده و هستی و چیستی بدن را بررسی می‌کنند؛ البته در این‌که هستی اصلی آن چیست اتفاق نظر ندارند.
#رویکرد سوم با تأکید بر تجربه زیسته بدن، در تلاش است تا با رویکرد ساختارگرایانه به بدن مقابله کند. این رویکرد مخالف منفعل نشان‌دادن بدن است و به نگاهی زمینی و درونی به بدن علاقه‌مند است.<ref>- Cockerham, ''The Blackwell Companion to Medical Sociology'', p.45.</ref>
#رویکرد سوم با تأکید بر تجربه زیسته بدن، در تلاش است تا با رویکرد ساختارگرایانه به بدن مقابله کند. این رویکرد مخالف منفعل نشان‌دادن بدن است و به نگاهی زمینی و درونی به بدن علاقه‌مند است.<ref>- Cockerham, ''The Blackwell Companion to Medical Sociology'', p.45.</ref>
خط ۲۲: خط ۲۲:


===بدن طبیعی از دیدگاه فمینیستی===
===بدن طبیعی از دیدگاه فمینیستی===
شولامیت فایرستون نسخه فمینیستی اولیه‌ای از رویکرد طبیعت‌گرایانه را تدوین کرد؛ اما تحلیل او شباهت‌های زیادی با نوشته‌های قبلی داشت که بدن زنان را ذاتاً محدودکننده تصویر می‌کردند. به‌دلیل همین محدودیت جسمی تقسیم‌کار جنسی در جوامع پدید آمده است. تولیدمثل انسان‌ها نیز پایه بیولوژیکی دارد که نقش اصلی به مردان سپرده شده است. نهادهای اجتماعی نیز بر ضعیف دانستن بدن زنانه بنا نهاده شده است. راهکار فایرستون این است که زنان باید تلاش کنند از بدن زنانه کمتر استفاده کنند تا دچار ضعف نشوند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 61.</ref>
شولامیت فایرستون نسخه فمینیستی اولیه‌ای از رویکرد طبیعت‌گرایانه را تدوین کرد؛ اما تحلیل او شباهت‌های زیادی با نوشته‌های قبلی داشت که بدن زنان را ذاتاً محدودکننده تصویر می‌کردند. به‌دلیل همین محدودیت جسمی [[ادوار تقسیم کار جنسیتی|تقسیم‌کار جنسی]] در جوامع پدید آمده است. تولیدمثل انسان‌ها نیز پایه بیولوژیکی دارد که نقش اصلی به مردان سپرده شده است. نهادهای اجتماعی نیز بر ضعیف دانستن بدن زنانه بنا نهاده شده است. راهکار فایرستون این است که زنان باید تلاش کنند از بدن زنانه کمتر استفاده کنند تا دچار ضعف نشوند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 61.</ref>


===بدن طبیعی از دیدگاه جامعه‌شناختی===
===بدن طبیعی از دیدگاه جامعه‌شناختی===
خط ۳۳: خط ۳۳:


==بدن برساخته==
==بدن برساخته==
دیدگاه‌های برساخت‌گرایی اجتماعی متنوعی در مورد بدن وجود دارد که شامل تعدادی گزاره‌های متمایز و نه همیشه مکمل در مورد رابطه بدن و جامعه است. دربرداشت برساخت‌گرایان، به‌جای این‌که بدن پایه و اساس جامعه باشد، محصول اجتماع و تحت تأثیر موقعیت‌های اجتماعی است. جنسیت نیز نه یک امر جسمانی، بلکه مقوله‌ای اجتماعی و فرهنگی است.<ref>- Douglas, ''Natural Symbols: Explorations in Cosmology'', p. 72.</ref>
دیدگاه‌های برساخت‌گرایی اجتماعی متنوعی در مورد بدن وجود دارد که شامل تعدادی گزاره‌های متمایز و نه همیشه مکمل در مورد رابطه بدن و جامعه است. دربرداشت برساخت‌گرایان، به‌جای این‌که بدن پایه و اساس جامعه باشد، محصول اجتماع و تحت تأثیر موقعیت‌های اجتماعی است. [[جنسیت]] نیز نه یک امر جسمانی، بلکه مقوله‌ای اجتماعی و فرهنگی است.<ref>- Douglas, ''Natural Symbols: Explorations in Cosmology'', p. 72.</ref>


در این رویکرد بدن معانی اجتماعی را جذب می‌کند. تندترین رویکرد برساخت‌گرایانه از آنِ فوکو است؛ از نظر او گفتمان بدن زنان و مردان به‌جای تفسیر بیولوژیک بر ذهن، آگاهی و نیت و بدن آنان متمرکز است.<ref>- Foucault, ''Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 8.</ref> دغدغه اصلی فوکو رابطه بدن و قدرت است؛<ref>- Foucault ''Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 58.</ref> قدرت با ایجاد نهادهای مدرن با ظرافت بیشتر به خود، بدن‌ها، ژست‌ها و اعمال آنان دسترسی دارد. او بر این باور است که گفتمان جمعی و بدن، نه‌تنها بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، بلکه هر یک، سازنده و پردازنده دیگری نیز هستند.<ref>Foucault'', Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 151.</ref>
در این رویکرد بدن معانی اجتماعی را جذب می‌کند. تندترین رویکرد برساخت‌گرایانه از آنِ فوکو است؛ از نظر او گفتمان بدن زنان و مردان به‌جای تفسیر بیولوژیک بر ذهن، آگاهی و نیت و بدن آنان متمرکز است.<ref>- Foucault, ''Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 8.</ref> دغدغه اصلی فوکو رابطه بدن و قدرت است؛<ref>- Foucault ''Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 58.</ref> قدرت با ایجاد نهادهای مدرن با ظرافت بیشتر به خود، بدن‌ها، ژست‌ها و اعمال آنان دسترسی دارد. او بر این باور است که گفتمان جمعی و بدن، نه‌تنها بر یکدیگر تأثیر می‌گذارند، بلکه هر یک، سازنده و پردازنده دیگری نیز هستند.<ref>Foucault'', Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 151.</ref>
خط ۵۱: خط ۵۱:


==بدن امری واحد با ابعاد متنوع==
==بدن امری واحد با ابعاد متنوع==
برخی نظریات، حتی با نظریه ترنر که به تأثیر متقابل بدن و جامعه اعتقاد دارد، موافق نیستند و تلاش می‌کنند تا بدن و جامعه را دو روی یک سکه و بخش‌های مختلف از یک عامل کلی در نظر بگیرند. در این دیدگاه جنس و جنسیت وجود ندارد؛ بلکه امر واحدی دارای جنبه‌های مختلف حضور دارد. نظریات الیاس و شیلر چنین تلاشی را ارائه می‌دهد. از دیدگاه این نظریات، نه بدن و نه جامعه، هیچ‌کدام به‌تنهایی عاملی مستقل محسوب نمی‌شوند. الیاس برای تبیین درهم‌تنیدگی بدن و جامعه، چندین مثال را مطرح می‌کند. هیچ انسانی نمی‌تواند الگوهای صوتی بسیار پیچیده یک زبان را بدون این‌که از نظر بیولوژیکی برای این کار مجهز باشد، بیاموزد.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 106.</ref>  
برخی نظریات، حتی با نظریه ترنر که به تأثیر متقابل بدن و جامعه اعتقاد دارد، موافق نیستند و تلاش می‌کنند تا بدن و جامعه را دو روی یک سکه و بخش‌های مختلف از یک عامل کلی در نظر بگیرند. در این دیدگاه [[جنس]] و [[جنسیت]] وجود ندارد؛ بلکه امر واحدی دارای جنبه‌های مختلف حضور دارد. نظریات الیاس و شیلر چنین تلاشی را ارائه می‌دهد. از دیدگاه این نظریات، نه بدن و نه جامعه، هیچ‌کدام به‌تنهایی عاملی مستقل محسوب نمی‌شوند. الیاس برای تبیین درهم‌تنیدگی بدن و جامعه، چندین مثال را مطرح می‌کند. هیچ انسانی نمی‌تواند الگوهای صوتی بسیار پیچیده یک زبان را بدون این‌که از نظر بیولوژیکی برای این کار مجهز باشد، بیاموزد.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 106.</ref>  


قبل از زبان گفتاری، ارتباط از طریق چهره رواج داشته است. ارتباط چهره با فرهنگ اصلاح شده است؛ نه اینکه فرهنگ امر جدیدی را به آن اضافه کرده باشد. لبخند در نوزادان، عمدتاً ذاتی است؛ اما با رشد فرد، انعطاف‌پذیرتر شده و به بیان فرهنگی تبدیل می‌شود. این نشان‌دهنده یادگیری و تکامل انسان است. فرهنگ و اجتماع بر بدن تأثیر می‌گذارند و جنسیت را شکل می‌دهند؛ اما جنسیت به‌عنوان یک عامل با ابعاد گوناگون، بنیادین است و نمی‌توان آن را به‌طور کامل به جنسیت تقلیل داد. در مقابل، نظریه‌های برساخت‌گرا، جنس را ناشی از جنسیت می‌دانند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 106.</ref>
قبل از زبان گفتاری، ارتباط از طریق چهره رواج داشته است. ارتباط چهره با فرهنگ اصلاح شده است؛ نه اینکه فرهنگ امر جدیدی را به آن اضافه کرده باشد. لبخند در نوزادان، عمدتاً ذاتی است؛ اما با رشد فرد، انعطاف‌پذیرتر شده و به بیان فرهنگی تبدیل می‌شود. این نشان‌دهنده یادگیری و تکامل انسان است. فرهنگ و اجتماع بر بدن تأثیر می‌گذارند و جنسیت را شکل می‌دهند؛ اما جنسیت به‌عنوان یک عامل با ابعاد گوناگون، بنیادین است و نمی‌توان آن را به‌طور کامل به جنسیت تقلیل داد. در مقابل، نظریه‌های برساخت‌گرا، جنس را ناشی از جنسیت می‌دانند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 106.</ref>