غلام رضا شفق (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
==تنوع تصورات از بدن== | ==تنوع تصورات از بدن== | ||
امروزه تصور از | امروزه تصور از [[بدن]]، در عرصه فرهنگ عمومی با انواع گوناگونی مثل رضایت یا [[تنفر از بدن]] شناخته میشود. تصور از بدن در عرصه نظری تنوع بسیاری یافته و [[انواع بدن]] از جمله بدنهای گفتمانی و مادی، بدنهای فیزیکی، ارتباطی و مصرفی، بدنهای فردی و اجتماعی، بدنهای پزشکیشده، جنسیشده، منضبط و سخنگو و حتی بدن زیسته در مقابل بدن پوستهگوشتی برای آن ذکر شده است.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 39.</ref> | ||
پیشرفتهای گسترده در حوزههای پزشکی و فناوری، مفاهیم بنیادین و پذیرفتهشدهای نظیر تولد، مرگ و ماهیت انسان را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. توسعه روشهای | پیشرفتهای گسترده در حوزههای پزشکی و فناوری، مفاهیم بنیادین و پذیرفتهشدهای نظیر تولد، مرگ و ماهیت انسان را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. توسعه روشهای کمک [[باروری]] مانند لقاح مصنوعی، فناوریهای نوین در راستای افزایش طول عمر و همچنین کاربرد گسترده پروتزها، پرسشهای اساسی پیرامون آغاز و پایان حیات و تعریف دقیق «انسان خالص» و اجزای بدن او را مطرح میسازد.<ref>- Cockerham, ''The Blackwell Companion to Medical Sociology'', p. 42.</ref> | ||
==گونهشناسی تصور از بدن== | ==گونهشناسی تصور از بدن== | ||
برخی منابع، دیدگاههای معاصر دربارهٔ بدن را به سه دسته، تقسیم کردهاند. | برخی منابع، دیدگاههای معاصر دربارهٔ بدن را به سه دسته، تقسیم کردهاند. | ||
#نگاههایی که بر تنظیم بدن تمرکز دارد و نظارتهای بیرونی بر بدن را محور مباحث بدن میداند و در واقع از بدن بهشدت سیاسیشده و تابع قدرت بحث میکند. یکی از مهمترین مباحث آنان کنترل طب بر بدن زنان است که توسط فمینیستها مورد نقد قرار گرفته است. | #نگاههایی که بر تنظیم بدن تمرکز دارد و نظارتهای بیرونی بر [[بدن]] را محور مباحث بدن میداند و در واقع از بدن بهشدت سیاسیشده و تابع قدرت بحث میکند. یکی از مهمترین مباحث آنان کنترل طب بر بدن زنان است که توسط فمینیستها مورد نقد قرار گرفته است. | ||
#رویکردهایی که از تجسم بدن یاد کرده و هستی و چیستی بدن را بررسی میکنند؛ البته در اینکه هستی اصلی آن چیست اتفاق نظر ندارند. | #رویکردهایی که از تجسم بدن یاد کرده و هستی و چیستی بدن را بررسی میکنند؛ البته در اینکه هستی اصلی آن چیست اتفاق نظر ندارند. | ||
#رویکرد سوم با تأکید بر تجربه زیسته بدن، در تلاش است تا با رویکرد ساختارگرایانه به بدن مقابله کند. این رویکرد مخالف منفعل نشاندادن بدن است و به نگاهی زمینی و درونی به بدن علاقهمند است.<ref>- Cockerham, ''The Blackwell Companion to Medical Sociology'', p.45.</ref> | #رویکرد سوم با تأکید بر تجربه زیسته بدن، در تلاش است تا با رویکرد ساختارگرایانه به بدن مقابله کند. این رویکرد مخالف منفعل نشاندادن بدن است و به نگاهی زمینی و درونی به بدن علاقهمند است.<ref>- Cockerham, ''The Blackwell Companion to Medical Sociology'', p.45.</ref> | ||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
منظور از این رابطه، ویژگیهای پایهای بدن است که مستقل از تأثیرات اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته میشوند. به عبارت دیگر، طبیعتگرایان معتقدند ساختار بیولوژیکی بدن انسان، از جمله تواناییها و محدودیتهای جسمی، بهصورت مستقیم بر رفتارهای فردی، روابط اجتماعی و حتی ساختارهای سیاسی و اقتصادی جوامع اثر میگذارد. برخی از طرفداران این دیدگاه تا آنجا پیش میروند که الگوهای زندگی در سطح ملی و جهانی را نیز متأثر از ویژگیهای طبیعی بدن میدانند. | منظور از این رابطه، ویژگیهای پایهای بدن است که مستقل از تأثیرات اجتماعی و فرهنگی در نظر گرفته میشوند. به عبارت دیگر، طبیعتگرایان معتقدند ساختار بیولوژیکی بدن انسان، از جمله تواناییها و محدودیتهای جسمی، بهصورت مستقیم بر رفتارهای فردی، روابط اجتماعی و حتی ساختارهای سیاسی و اقتصادی جوامع اثر میگذارد. برخی از طرفداران این دیدگاه تا آنجا پیش میروند که الگوهای زندگی در سطح ملی و جهانی را نیز متأثر از ویژگیهای طبیعی بدن میدانند. | ||
یکی از بحثبرانگیزترین جنبههای این نگاه، توجیه نابرابریهای اجتماعی بر اساس تفاوتهای بیولوژیکی است. برای مثال، طبیعتگرایان با استناد به ویژگیهای جسمی زنان (مانند «ضعف» یا «ناپایداری» فرضی)، نابرابری جنسیتی را امری طبیعی و اجتنابناپذیر جلوه میدهند. در این دیدگاه، نابرابری نه محصول ساختارهای اجتماعی، بلکه نتیجهٔ تفاوتهای ذاتی بین بدنها دانسته میشود. به این ترتیب، با طبیعیسازی نابرابری، آن را تثبیت و از تغییر آن جلوگیری میکنند. در مجموع، طبیعتگرایی بدن را صرفاً تحت تأثیر عوامل طبیعی میداند و نقش جامعه و فرهنگ را در شکلدهی به آن کمرنگ میکند.<ref>- [https://ijar.ut.ac.ir/article_93411_9e341ef584616107b25e2522920483b7.pdf باصری و دیگران، «مطالعه انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده) در منطقه 2 تهران»، 1401ش، ص143.]</ref> | یکی از بحثبرانگیزترین جنبههای این نگاه، توجیه نابرابریهای اجتماعی بر اساس [[تفاوتهای جسمی زن و مرد|تفاوتهای جسمی]] و بیولوژیکی است. برای مثال، طبیعتگرایان با استناد به ویژگیهای جسمی زنان (مانند «ضعف» یا «ناپایداری» فرضی)، نابرابری جنسیتی را امری طبیعی و اجتنابناپذیر جلوه میدهند. در این دیدگاه، نابرابری نه محصول ساختارهای اجتماعی، بلکه نتیجهٔ تفاوتهای ذاتی بین بدنها دانسته میشود. به این ترتیب، با طبیعیسازی نابرابری، آن را تثبیت و از تغییر آن جلوگیری میکنند. در مجموع، طبیعتگرایی بدن را صرفاً تحت تأثیر عوامل طبیعی میداند و نقش جامعه و فرهنگ را در شکلدهی به آن کمرنگ میکند.<ref>- [https://ijar.ut.ac.ir/article_93411_9e341ef584616107b25e2522920483b7.pdf باصری و دیگران، «مطالعه انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده) در منطقه 2 تهران»، 1401ش، ص143.]</ref> | ||
===بدن طبیعی از دیدگاه فمینیستی=== | ===بدن طبیعی از دیدگاه فمینیستی=== | ||
شولامیت فایرستون نسخه فمینیستی اولیهای از رویکرد طبیعتگرایانه را تدوین کرد؛ اما تحلیل او شباهتهای زیادی با نوشتههای قبلی داشت که بدن زنان را ذاتاً محدودکننده تصویر میکردند. بهدلیل همین محدودیت جسمی تقسیمکار جنسی در جوامع پدید آمده است. تولیدمثل انسانها نیز پایه بیولوژیکی دارد که نقش اصلی به مردان سپرده شده است. نهادهای اجتماعی نیز بر ضعیف دانستن بدن زنانه بنا نهاده شده است. راهکار فایرستون این است که زنان باید تلاش کنند از بدن زنانه کمتر استفاده کنند تا دچار ضعف نشوند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 61.</ref> | شولامیت فایرستون نسخه فمینیستی اولیهای از رویکرد طبیعتگرایانه را تدوین کرد؛ اما تحلیل او شباهتهای زیادی با نوشتههای قبلی داشت که بدن زنان را ذاتاً محدودکننده تصویر میکردند. بهدلیل همین محدودیت جسمی [[ادوار تقسیم کار جنسیتی|تقسیمکار جنسی]] در جوامع پدید آمده است. تولیدمثل انسانها نیز پایه بیولوژیکی دارد که نقش اصلی به مردان سپرده شده است. نهادهای اجتماعی نیز بر ضعیف دانستن بدن زنانه بنا نهاده شده است. راهکار فایرستون این است که زنان باید تلاش کنند از بدن زنانه کمتر استفاده کنند تا دچار ضعف نشوند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 61.</ref> | ||
===بدن طبیعی از دیدگاه جامعهشناختی=== | ===بدن طبیعی از دیدگاه جامعهشناختی=== | ||
جامعهشناسان کلاسیک به این واقعیتها که انسان دارای بدن گوشتی و توان بویایی، شنوایی، چشایی، لمس کردن و تبادل مایعات بدن هستند، توجه چندانی نداشتند؛ در عوض آنان بر کنشهایی تمرکز داشتند که تنها با بدن مرتبط بود. همین توجه اندک به بدن نیز لاجرم آنان را به تحلیل از بخشهای خاصی از بدن وادار میساخت؛ بهعنوان مثال از آگاهی و زبان بحث کردهاند؛ در حالیکه توجهی به جنبه جسمانی این بحث نداشتند. تنها دانشمندان معدودی، نظیر نوربرت الیاس، تصریح کردهاند که ظرفیت اصلی آگاهی و زبان در جسم و بدن انسان قرار دارد. ترنر معتقد است دلیل اصلی غفلت جامعهشناسان از | جامعهشناسان کلاسیک به این واقعیتها که انسان دارای بدن گوشتی و توان بویایی، شنوایی، چشایی، لمس کردن و تبادل مایعات بدن هستند، توجه چندانی نداشتند؛ در عوض آنان بر کنشهایی تمرکز داشتند که تنها با بدن مرتبط بود. همین توجه اندک به بدن نیز لاجرم آنان را به تحلیل از بخشهای خاصی از بدن وادار میساخت؛ بهعنوان مثال از آگاهی و زبان بحث کردهاند؛ در حالیکه توجهی به جنبه جسمانی این بحث نداشتند. تنها دانشمندان معدودی، نظیر نوربرت الیاس، تصریح کردهاند که ظرفیت اصلی آگاهی و زبان در جسم و بدن انسان قرار دارد. ترنر معتقد است دلیل اصلی غفلت جامعهشناسان از [[جامعه شناسی بدن|جامعهشناسی بدن]]، دوگانه دکارتی ذهن و جسم است و جامعهشناسان تصور میکردند که تحلیل جسم به جامعهشناسی ارتباطی ندارد؛ به دلیل اینکه جنبههای اجتماعی کنش تحت سیطره ذهن قرار دارد.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 11.</ref> | ||
توماس لاکوئر استدلال کرده است که بدن انسان تا قرن هجدهم تمایل داشت بهعنوان یک بدن بدون جنسیت و عمومی درک شود. بدن مرد بهعنوان هنجار در نظر گرفته میشد؛ اما بدن زنان به سادگی در الگویی متفاوت و پایینتر چیده شده بود.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 43.</ref> هرچند در طول قرن هجدهم تفاوت فیزیولوژیکی مردان و زنان پذیرفته شد و دلیل این بحث اثبات حقوق مختص زنان و مردان بوده است.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 44.</ref> | توماس لاکوئر استدلال کرده است که بدن انسان تا قرن هجدهم تمایل داشت بهعنوان یک بدن بدون جنسیت و عمومی درک شود. بدن مرد بهعنوان هنجار در نظر گرفته میشد؛ اما بدن زنان به سادگی در الگویی متفاوت و پایینتر چیده شده بود.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 43.</ref> هرچند در طول قرن هجدهم تفاوت فیزیولوژیکی مردان و زنان پذیرفته شد و دلیل این بحث اثبات [[جنسیتپذیری حقوق|حقوق]] مختص زنان و مردان بوده است.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 44.</ref> | ||
==بدن زیستشناسانه== | ==بدن زیستشناسانه== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
==بدن برساخته== | ==بدن برساخته== | ||
دیدگاههای برساختگرایی اجتماعی متنوعی در مورد بدن وجود دارد که شامل تعدادی گزارههای متمایز و نه همیشه مکمل در مورد رابطه بدن و جامعه است. | در عرصه [[جامعه شناسی بدن|جامعهشناسی بدن]]، دیدگاههای برساختگرایی اجتماعی متنوعی در مورد بدن وجود دارد که شامل تعدادی گزارههای متمایز و نه همیشه مکمل در مورد رابطه بدن و جامعه است. در برداشت برساختگرایان، بهجای اینکه بدن پایه و اساس جامعه باشد، محصول اجتماع و تحت تأثیر موقعیتهای اجتماعی است. [[جنسیت]] نیز نه یک امر جسمانی، بلکه مقولهای اجتماعی و فرهنگی است.<ref>- Douglas, ''Natural Symbols: Explorations in Cosmology'', p. 72.</ref> | ||
در این رویکرد بدن معانی اجتماعی را جذب میکند. تندترین رویکرد برساختگرایانه از آنِ فوکو است؛ از نظر او گفتمان بدن زنان و مردان بهجای تفسیر بیولوژیک بر ذهن، آگاهی و نیت و بدن آنان متمرکز است.<ref>- Foucault, ''Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 8.</ref> دغدغه اصلی فوکو رابطه بدن و قدرت است؛<ref>- Foucault ''Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 58.</ref> قدرت با ایجاد نهادهای مدرن با ظرافت بیشتر به خود، بدنها، ژستها و اعمال آنان دسترسی دارد. او بر این باور است که گفتمان جمعی و بدن، نهتنها بر یکدیگر تأثیر میگذارند، بلکه هر یک، سازنده و پردازنده دیگری نیز هستند.<ref>Foucault'', Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 151.</ref> | در این رویکرد بدن معانی اجتماعی را جذب میکند. تندترین رویکرد برساختگرایانه از آنِ فوکو است؛ از نظر او گفتمان بدن زنان و مردان بهجای تفسیر بیولوژیک بر ذهن، آگاهی و نیت و بدن آنان متمرکز است.<ref>- Foucault, ''Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 8.</ref> دغدغه اصلی فوکو رابطه [[بدن و مناسبات قدرت|بدن و قدرت]] است؛<ref>- Foucault ''Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 58.</ref> قدرت با ایجاد نهادهای مدرن با ظرافت بیشتر به خود، بدنها، ژستها و اعمال آنان دسترسی دارد. او بر این باور است که گفتمان جمعی و بدن، نهتنها بر یکدیگر تأثیر میگذارند، بلکه هر یک، سازنده و پردازنده دیگری نیز هستند.<ref>Foucault'', Discipline and Punish: The Birth of the Prison'', p. 151.</ref> | ||
برخی پساساختارگرایان تمایل دارند استدلال کنند که مقولات زبانی، تجربه ما از تجسم را تعیین میکنند؛ در حالیکه تعاملگرایان نمادین بر مدیریت و کنترل بدنها بهواسطه عوامل انسانی نسبتاً خودمختار، تأکید بیشتری دارند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 71.</ref> | برخی پساساختارگرایان تمایل دارند استدلال کنند که مقولات زبانی، تجربه ما از تجسم را تعیین میکنند؛ در حالیکه تعاملگرایان نمادین بر مدیریت و کنترل بدنها بهواسطه عوامل انسانی نسبتاً خودمختار، تأکید بیشتری دارند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 71.</ref> | ||
اروینگ گافمن یک نمونه مهم دیگر از نگاه برساختگرایانه به بدن و جنسیت است. از نظر او جایگاه بدن در تعامل اجتماعی توسط کنشهای بدنی در مکانهای عمومی و خصوصی، نحوه ارائه بدنهای جنسی برای دیگران و مدیریت برچسبهای دیگران نسبت به خود و جنسیت، قابل سنجش است. در عین حال مدیریت بدن پیامدهای اجتماعی مهمی نیز دارد؛ از جمله در حفظ برخوردها، ایفای نقشهای اجتماعی و تسهیل روابط اجتماعی نقش اساسی دارد. باید بدن بهطرز صحیحی مدیریت شود تا بتواند برداشت قوی از شخصیت خود برای دیگران ارائه دهد.<ref>Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 77.</ref> در این برداشت بدن نماد اعلام حضور در جامعه، پردازش وجود خویشتن و مقدمه کسب توان تغییرات اجتماعی است.<ref>- [https://ijar.ut.ac.ir/article_93411_9e341ef584616107b25e2522920483b7.pdf باصری و همکاران، «مطالعه انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بای پس معده) در منطقه 2 تهران»، 1401ش، ص143.]</ref> | اروینگ گافمن یک نمونه مهم دیگر از نگاه برساختگرایانه به بدن و جنسیت است. از نظر او جایگاه بدن در تعامل اجتماعی توسط کنشهای بدنی در مکانهای عمومی و خصوصی، نحوه ارائه بدنهای جنسی برای دیگران و مدیریت برچسبهای دیگران نسبت به خود و جنسیت، قابل سنجش است. در عین حال [[مدیریت بدن]] پیامدهای اجتماعی مهمی نیز دارد؛ از جمله در حفظ برخوردها، ایفای نقشهای اجتماعی و تسهیل روابط اجتماعی نقش اساسی دارد. باید بدن بهطرز صحیحی مدیریت شود تا بتواند برداشت قوی از شخصیت خود برای دیگران ارائه دهد.<ref>Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 77.</ref> در این برداشت بدن نماد اعلام [[حضور زنانه در شهر|حضور]] در جامعه، پردازش وجود خویشتن و مقدمه کسب توان تغییرات اجتماعی است.<ref>- [https://ijar.ut.ac.ir/article_93411_9e341ef584616107b25e2522920483b7.pdf باصری و همکاران، «مطالعه انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بای پس معده) در منطقه 2 تهران»، 1401ش، ص143.]</ref> | ||
==رویکرد تلفیقی== | ==رویکرد تلفیقی== | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
==بدن امری واحد با ابعاد متنوع== | ==بدن امری واحد با ابعاد متنوع== | ||
برخی نظریات، حتی با نظریه ترنر که به تأثیر متقابل بدن و جامعه اعتقاد دارد، موافق نیستند و تلاش میکنند تا بدن و جامعه را دو روی یک سکه و بخشهای مختلف از یک عامل کلی در نظر بگیرند. در این دیدگاه جنس و جنسیت وجود ندارد؛ بلکه امر واحدی دارای جنبههای مختلف حضور دارد. نظریات الیاس و شیلر چنین تلاشی را ارائه میدهد. از دیدگاه این نظریات، نه بدن و نه جامعه، هیچکدام بهتنهایی عاملی مستقل محسوب نمیشوند. الیاس برای تبیین درهمتنیدگی بدن و جامعه، چندین مثال را مطرح میکند. هیچ انسانی نمیتواند الگوهای صوتی بسیار پیچیده یک زبان را بدون اینکه از نظر بیولوژیکی برای این کار مجهز باشد، بیاموزد.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 106.</ref> | برخی نظریات، حتی با نظریه ترنر که به تأثیر متقابل بدن و جامعه اعتقاد دارد، موافق نیستند و تلاش میکنند تا بدن و جامعه را دو روی یک سکه و بخشهای مختلف از یک عامل کلی در نظر بگیرند. در این دیدگاه [[جنس]] و [[جنسیت]] وجود ندارد؛ بلکه امر واحدی دارای جنبههای مختلف حضور دارد. نظریات الیاس و شیلر چنین تلاشی را ارائه میدهد. از دیدگاه این نظریات، نه بدن و نه جامعه، هیچکدام بهتنهایی عاملی مستقل محسوب نمیشوند. الیاس برای تبیین درهمتنیدگی بدن و جامعه، چندین مثال را مطرح میکند. هیچ انسانی نمیتواند الگوهای صوتی بسیار پیچیده یک زبان را بدون اینکه از نظر بیولوژیکی برای این کار مجهز باشد، بیاموزد.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 106.</ref> | ||
قبل از زبان گفتاری، ارتباط از طریق چهره رواج داشته است. ارتباط چهره با فرهنگ اصلاح شده است؛ نه اینکه فرهنگ امر جدیدی را به آن اضافه کرده باشد. لبخند در نوزادان، عمدتاً ذاتی است؛ اما با رشد فرد، انعطافپذیرتر شده و به بیان فرهنگی تبدیل میشود. این نشاندهنده یادگیری و تکامل انسان است. فرهنگ و اجتماع بر بدن تأثیر میگذارند و جنسیت را شکل میدهند؛ اما جنسیت بهعنوان یک عامل با ابعاد گوناگون، بنیادین است و نمیتوان آن را بهطور کامل به جنسیت تقلیل داد. در مقابل، نظریههای برساختگرا، جنس را ناشی از جنسیت میدانند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 106.</ref> | قبل از زبان گفتاری، ارتباط از طریق چهره رواج داشته است. ارتباط چهره با فرهنگ اصلاح شده است؛ نه اینکه فرهنگ امر جدیدی را به آن اضافه کرده باشد. لبخند در نوزادان، عمدتاً ذاتی است؛ اما با رشد فرد، انعطافپذیرتر شده و به بیان فرهنگی تبدیل میشود. این نشاندهنده یادگیری و تکامل انسان است. فرهنگ و اجتماع بر بدن تأثیر میگذارند و جنسیت را شکل میدهند؛ اما جنسیت بهعنوان یک عامل با ابعاد گوناگون، بنیادین است و نمیتوان آن را بهطور کامل به جنسیت تقلیل داد. در مقابل، نظریههای برساختگرا، جنس را ناشی از جنسیت میدانند.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 106.</ref> | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
==بدن تحریفشده زنان== | ==بدن تحریفشده زنان== | ||
فمینیستها از «بدن تحریفشده» زنان سخن میگویند. در این روایت بدن زنان از طریق خوردن اجباری تخریب میشود. رسانهها و صنایع غذایی فشار خوردن اجباری را بر بدن زنان تحمیل میکنند. همچنین نقشهای محدود در خانه و محل کار، رشد طبیعی بدن زنان را مختل میسازند و تحقق نقشهایشان را وابسته به تصورات مردانه میکنند. نتیجه این فشارها، آسیبپذیری زنان در برابر صنایع مد و رژیم غذایی است که با ارائه تصاویری محدود و ایدهآلشده از بدن، زنان را تحت فشار قرار میدهند.<ref>- Orbach, ''Fat is a Feminist Issue'', p. 2930.</ref> | فمینیستها از «بدن تحریفشده» زنان سخن میگویند. در این روایت بدن زنان از طریق خوردن اجباری تخریب میشود. رسانهها و صنایع غذایی فشار خوردن اجباری را بر بدن زنان تحمیل میکنند. همچنین نقشهای محدود در خانه و محل کار، رشد طبیعی بدن زنان را مختل میسازند و تحقق نقشهایشان را وابسته به تصورات مردانه میکنند. نتیجه این فشارها، آسیبپذیری زنان در برابر صنایع [[مدگرایی|مد]] و [[رژیم لاغری|رژیم غذایی]] است که با ارائه تصاویری محدود و ایدهآلشده از بدن، زنان را تحت فشار قرار میدهند.<ref>- Orbach, ''Fat is a Feminist Issue'', p. 2930.</ref> | ||
بعد دیگر بدنهای تحریف شده در این است که زنان ناچارند به خوردن اضافی بهعنوان جبران کمبودهای عاطفی و نیازهای واقعی متکی باشند. ریشه اصلی این مسئله نیز اعمال محدودیتهای فراوان بر بدن زنان از سوی جامعه است.<ref>- Orbach, ''Fat is a Feminist Issue'', p.35.</ref> گاهی نیز زنان مجبورند بهدلیل انجام ورزشهای مضر، بدن تحریف شده داشته باشند. ریشه این مسئله نیز به توقع جامعه در داشتن بدن چاق یا لاغر از زنان مرتبط است.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 68.</ref> | بعد دیگر بدنهای تحریف شده در این است که زنان ناچارند به خوردن اضافی بهعنوان جبران کمبودهای عاطفی و نیازهای واقعی متکی باشند. ریشه اصلی این مسئله نیز اعمال محدودیتهای فراوان بر بدن زنان از سوی جامعه است.<ref>- Orbach, ''Fat is a Feminist Issue'', p.35.</ref> گاهی نیز زنان مجبورند بهدلیل انجام ورزشهای مضر، بدن تحریف شده داشته باشند. ریشه این مسئله نیز به توقع جامعه در داشتن بدن چاق یا لاغر از زنان مرتبط است.<ref>- Shilling, ''The Body and Social Theory'', p. 68.</ref> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{آغاز منابع}} | |||
{{چندستونه}} | |||
*باصری، علی و همکاران، «مطالعه انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده) در منطقه ۲ تهران»، پژوهشهای انسانشناسی ایران، دوره ۱۲، شماره ۲۳، پاییز و زمستان ۱۴۰۱ش. | *باصری، علی و همکاران، «مطالعه انسانشناسی مدیریت بدن زنان با تأکید بر جراحی (بایپس معده) در منطقه ۲ تهران»، پژوهشهای انسانشناسی ایران، دوره ۱۲، شماره ۲۳، پاییز و زمستان ۱۴۰۱ش. | ||
**Cockerham, William C. The Blackwell Companion to Medical Sociology. Blackwell, January 2001. | **Cockerham, William C. The Blackwell Companion to Medical Sociology. Blackwell, January 2001. | ||
خط ۸۵: | خط ۸۷: | ||
**Shiling, Chris. The Body and Social Theory. United Kingdom: University of Kent, 2012. | **Shiling, Chris. The Body and Social Theory. United Kingdom: University of Kent, 2012. | ||
**Turner, Bryan. Regulating Bodies Essays in Medical Sociology. London: Routledge, 1992. | **Turner, Bryan. Regulating Bodies Essays in Medical Sociology. London: Routledge, 1992. | ||
{{پایان منابع}} | |||
{{پایان چندستونه}} | |||
[[رده:ویکیجنسیت]] | [[رده:ویکیجنسیت]] |