بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۹: خط ۹:
===رویکرد طبیعی===
===رویکرد طبیعی===


زنانگی در رویکرد طبیعی به‌معنای قرارداشتن در کالبد زیستی است که مهم‌ترین مشخصۀ آن دارا بودن اندام جنسی پنهان و غیر آشکار (در مقابل اندام جنسی آشکار موجود مذکر) است. این اندام در راستای اتحاد دو کروموزم XX ایجاد شده است. اندام جنسی زنانه در درون [[بدن]] موجود مونث ادامه یافته و به فضایی ختم می­شود که رحم نام دارد. رحم، جایگاه پرورش [[جنین]] است که به تولد یک انسان زنده می‌­انجامد. امکان پرورش و به‌دنیا آوردن یک موجود زنده، جنس مونث را به اندام تغذیه و شیردهی مجهز می­‌سازد. در مجموع زنانگی در رویکرد طبیعی بر اساس اندام جنسی پنهان، دارا بودن قابلیت اختصاصی رحم و اقتضائات و امکانات مرتبط با آن تعریف می­شود. در این رویکرد، زنانگی اغلب با مادرانگی پیوند دارد.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص146.</ref>  
زنانگی در رویکرد طبیعی به‌معنای قرار داشتن در کالبد زیستی است که مهم‌ترین مشخصۀ آن دارا بودن اندام جنسی پنهان و غیر آشکار (در مقابل اندام جنسی آشکار موجود مذکر) است. این اندام در راستای اتحاد دو کروموزم XX ایجاد شده است. اندام جنسی زنانه در درون [[بدن]] موجود مونث ادامه یافته و به فضایی ختم می­‌شود که رحم نام دارد. رحم، جایگاه پرورش [[جنین]] است که به تولد یک انسان زنده می‌­انجامد. امکان پرورش و به‌دنیا آوردن یک موجود زنده، جنس مونث را به اندام تغذیه و شیردهی مجهز می­‌سازد. در مجموع زنانگی در رویکرد طبیعی بر اساس اندام جنسی پنهان، دارا بودن قابلیت اختصاصی رحم و اقتضائات و امکانات مرتبط با آن تعریف می­‌شود. در این رویکرد، زنانگی اغلب با مادرانگی پیوند دارد.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص146.</ref>  


===رویکرد برساختی===
===رویکرد برساختی===


رویکرد برساختی، زنانگی را امری تاریخی، برساختی و وابسته به زمینه‌­های متنوع فرهنگی می­‌داند.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص147.</ref> نخستین تفاوت در چنین رویکردی آن است که بر خلاف رویکرد زیستی در معرفی یک نوع زنانگی، زنانگی‌ها را تعریف صحیح‌تری می­‌شمارد. کانل واضع نظریۀ مردانگی‌ها، زنانگی‌ها را نیز در سه‌گانۀ زنانگی سازگار، زنانگی ترکیبی و زنانگی مقاوم<ref>. Resistant</ref> تعریف می­‌کند. زنانگی سازگار، هنجاری یا سنتی در خدمت منافع مردان و با تبعیت از آنها شناخته می‌شود. زنانگی ترکیبی، آمیزه­‌ای از تلاش برای تطابق با معیارهای [[مردانگی]] و مقاومت و زنانگی مقاوم، در ناهمخوانی با ایده‌آل‌های زنانگی مرسوم و در زنانگی جسور یا مستقل، یافت می­‌شود.<ref>. هاشمیان‌فر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص113.</ref>
رویکرد برساختی، زنانگی را امری تاریخی، برساختی و وابسته به زمینه‌­های متنوع فرهنگی می­‌داند.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص147.</ref> نخستین تفاوت در چنین رویکردی آن است که بر خلاف رویکرد زیستی در معرفی یک نوع زنانگی، زنانگی‌ها را تعریف صحیح‌تری می­‌شمارد. کانل، زنانگی‌ها را نیز در سه‌گانۀ زنانگی سازگار، زنانگی ترکیبی و زنانگی مقاوم<ref>. Resistant</ref> تعریف می­‌کند. زنانگی سازگار، هنجاری یا سنتی در خدمت منافع مردان و با تبعیت از آنها شناخته می‌شود. زنانگی ترکیبی، آمیزه­‌ای از تلاش برای تطابق با معیارهای [[مردانگی]] و مقاومت و زنانگی مقاوم، در ناهمخوانی با ایده‌آل‌های زنانگی مرسوم و در زنانگی جسور یا مستقل، یافت می­‌شود.<ref>. هاشمیان‌فر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص113.</ref>


مشهورترین نقل قول در تعریف زنانگی برساختی از سیمون دوبوار است که [[زن]]، زن زاده نمی­شود، بلکه زن می‌شود.<ref>. دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ج2، ص13.</ref> این رویکرد در ابتدا به جهت ایجاد مرز مشخص و دور از رویکرد زیستی، نگرشی منفی به ظرفیت‌های زیستی زنان داشت.<ref>. دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ج2، ص363.</ref> از نظر این رویکرد، مادرانگی دام زیست‌­شناسی برای زنانگی است که در رهایی از آن می‌­توان صورت­‌های متنوعی از زنانگی را تجربه کرد. این رویکرد در گذر زمان تغییر کرده و زنانگی را در آشتی با ظرفیت فرزندزایی و فرزندپروری به‌عنوان نقطه ‌قوت زیست زنانه، رها از هنجارهای تجویزی فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، سنتی و دینی می­‌خواهد.<ref>. غیاثوند و عرب‌خراسانی، «تجربه مادرانه زنان مطلقه از حضانت فرزندان خود»، 1393ش، ص149.</ref>
مشهورترین نقل قول در تعریف زنانگی برساختی از [[جنسیت از منظر سیمون دوبوار|سیمون دوبوار]] است که [[زن]]، زن زاده نمی‌­شود، بلکه زن می‌شود.<ref>. دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ج2، ص13.</ref> این رویکرد در ابتدا به جهت ایجاد مرز مشخص و دور از رویکرد زیستی، نگرشی منفی به ظرفیت‌های زیستی زنان داشت.<ref>. دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ج2، ص363.</ref> از نظر این رویکرد، مادرانگی دام زیست‌­شناسی برای زنانگی است که در رهایی از آن می‌­توان صورت­‌های متنوعی از زنانگی را تجربه کرد. این رویکرد در گذر زمان تغییر کرده و زنانگی را در آشتی با ظرفیت فرزندزایی و فرزندپروری به‌عنوان نقطه ‌قوت زیست زنانه، رها از هنجارهای تجویزی فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، سنتی و دینی می‌خواهد.<ref>. غیاثوند و عرب‌خراسانی، «تجربه مادرانه زنان مطلقه از حضانت فرزندان خود»، 1393ش، ص149.</ref>


==زنانگی و جنسیت==
==زنانگی و جنسیت==
خط ۲۵: خط ۲۵:
==زنانگی و مردانگی==
==زنانگی و مردانگی==


نگرش زیستی به‌عنوان نگرش غالب، زنانگی و مردانگی را دو [[هویت جنسیتی|هویت]] کاملا متفاوت و وابسته به موقعیت زیستی مذکر و مونث تعریف می‌­کند. مذکر و مونث بودن یک فرد بر اساس اندام جنسی آشکار و پنهان مشخص   می‌­شود. در این رویکرد زنانگی و مردانگی مکمل زیستی و اجتماعی یکدیگر هستند.
نگرش زیستی به‌عنوان نگرش غالب، زنانگی و مردانگی را دو [[هویت جنسیتی|هویت]] کاملا متفاوت و وابسته به موقعیت زیستی مذکر و مونث تعریف می‌­کند. مذکر و مونث بودن یک فرد بر اساس اندام جنسی آشکار و پنهان مشخص می‌­شود. در این رویکرد زنانگی و مردانگی مکمل زیستی و اجتماعی یکدیگر هستند. اما در رویکردی که زنانگی و مردانگی را امری برساختی انگاشته و اصیل و ریشه­‌دار در طبیعت نمی‌­داند، این دو هویت در تقابل با یکدیگر تعریف شده­‌اند.<ref>. Opposite Sex</ref>


اما در رویکردی که زنانگی و مردانگی را امری برساختی انگاشته و اصیل و ریشه­‌دار در طبیعت نمی‌­داند، این دو هویت در تقابل با یکدیگر تعریف شده­‌اند.<ref>. Opposite Sex</ref> رویکرد برساختی معتقد است زنانگی، شیوۀ زیست و هویتی در تقابل با مردانگی تعریف شده است. در تقابل­‌های دوتایی<ref>. Binary Oppositions</ref> زبانی، فرهنگی و روانشناختی، مردانگی با قدرت، عقلانیت، استواری، ثبات قدم و راهبری شناخته می‌شود و زنانگی با کمبود اراده، ضعف عقلانیت و پیرو تعریف شده است.<ref>.یعقوبی، نظریه­های مردانگی، 1393ش، ص72.</ref> این زنانگی در ادبیات مرتبط با عنوان زنانگی موکد در برابر مردانگی هژمونیک<ref>. Emphasized Femininity V. Hegemonic Masculinity</ref> تعریف شده است.<ref>.پیلچر و ولهان، مفاهیم کلیدی در مطالعات جنسیت و زنان، 1399ش، ص202.</ref> زنانگی موکد پیرو امیال مردان است و شامل ویژگی‌هایی چون فرمانبرداری، دلسوزی، پرستاری، همدلی و در زنان جوان با ارائۀ خدمات جنسی و برای زنان میان‌سال و سالخورده با [[مادري|مادری]] برای مردان همراه است.<ref>. هاشمیان­فر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص112.</ref>
رویکرد برساختی معتقد است زنانگی، شیوۀ زیست و هویتی در تقابل با مردانگی تعریف شده است. در تقابل­‌های دوتایی<ref>. Binary Oppositions</ref> زبانی، فرهنگی و روانشناختی، مردانگی با قدرت، عقلانیت، استواری، ثبات قدم و راهبری شناخته می‌شود و زنانگی با کمبود اراده، ضعف عقلانیت و پیرو تعریف شده است.<ref>.یعقوبی، نظریه­های مردانگی، 1393ش، ص72.</ref> این زنانگی در ادبیات مرتبط با عنوان زنانگی موکد در برابر مردانگی هژمونیک<ref>. Emphasized Femininity V. Hegemonic Masculinity</ref> تعریف شده است.<ref>.پیلچر و ولهان، مفاهیم کلیدی در مطالعات جنسیت و زنان، 1399ش، ص202.</ref> زنانگی موکد پیرو امیال مردان است و شامل ویژگی‌هایی چون فرمانبرداری، دلسوزی، پرستاری، همدلی و در زنان جوان با ارائۀ خدمات جنسی و برای زنان میان‌سال و سالخورده با [[مادري|مادری]] برای مردان همراه است.<ref>. هاشمیان­فر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص112.</ref>


در این رویکرد زنانگی تا حال حاضر غیر اصیل و تجویزی و معطوف به مردانگی و نیازمند تجدیدنظر و بازتعریف است.<ref>. Coats, Women Behaving Badly: Female speakers Backstage, 1999, pp.</ref> این زنانگی میان [[فمینیسم|فمنیست­ها]]، زنان همجنس‌گرا، زنان باکرۀ میانسال، قابله‌ها، جادوگران، روسپیان و کارگران یدی است که به‌نوعی با تعریف مردانگی از مرد معیار متفاوت هستند.<ref>. هاشمیان­فر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص113.</ref>
در این رویکرد زنانگی تا حال حاضر غیر اصیل و تجویزی و معطوف به مردانگی و نیازمند تجدیدنظر و بازتعریف است.<ref>. Coats, Women Behaving Badly: Female speakers Backstage, 1999, pp.</ref> این زنانگی میان [[فمینیسم|فمینیست‌­ها]]، زنان [[همجنس‌گرایی|همجنس‌گرا]]، زنان باکرۀ میان‌سال، قابله‌ها، جادوگران، روسپیان و کارگران یدی است که به‌نوعی با تعریف مردانگی از مرد معیار متفاوت هستند.<ref>. هاشمیان­فر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص113.</ref>


نگاه دیگر به زنانگی و مردانگی و ارتباط آنها به اسطوره انیما و انیموس در فرهنگ چین باستان و اسطوره مشی و مشیانه در فرهنگ ایران باستان است. در این نگاه مرد بودن و زن بودن به ویژگی جسمانی و بیرونی انسان‌ها مرتبط است، اما مردانگی و زنانگی خصیصه‌­ای است که همۀ انسان‌ها از آن برخوردارند. بر این اساس یک زن کامل از بعد مردانه خالی و محروم نیست، چنانکه یک مرد کامل نیز از بعد زنانه خالی و محروم نیست؛ چنین نگاه به دو جنسی و بعدی به انسان اشاره داشته و او را از محدودیت نگاه تک بعدی منحصر در برخی خصوصیات وابسته به جنس (بیولوژیک) رها می‌کند.<ref>. جانسون، زنانگی از دست رفته و چکونگی احیا آن، 1400ش، ص121.</ref>از این منظر زن و زنانگی موضوع ترس مردان و مردانگی نبوده و از هویت رابطه­‌ای خارج و به وضعیت استقلال و اصالت باز می­گردد.<ref>. بوردیو، سلطه مذکر، 1400ش، ص76.</ref>
نگاه دیگر به زنانگی و مردانگی و ارتباط آنها به اسطوره انیما و انیموس در فرهنگ چین باستان و اسطوره مشی و مشیانه در فرهنگ ایران باستان است. در این نگاه مرد بودن و زن بودن به ویژگی جسمانی و بیرونی انسان‌ها مرتبط است، اما مردانگی و زنانگی خصیصه‌­ای است که همۀ انسان‌ها از آن برخوردارند. بر این اساس یک زن کامل از بعد مردانه خالی و محروم نیست، چنانکه یک مرد کامل نیز از بعد زنانه خالی و محروم نیست؛ چنین نگاه به دو جنسی و بعدی به انسان اشاره داشته و او را از محدودیت نگاه تک بعدی منحصر در برخی خصوصیات وابسته به جنس (بیولوژیک) رها می‌کند.<ref>. جانسون، زنانگی از دست رفته و چکونگی احیا آن، 1400ش، ص121.</ref> از این منظر زن و زنانگی موضوع ترس مردان و مردانگی نبوده و از هویت رابطه­‌ای خارج و به وضعیت استقلال و اصالت باز می‌­گردد.<ref>. بوردیو، سلطه مذکر، 1400ش، ص76.</ref>
==زنانگی در خانواده==
==زنانگی در خانواده==


خط ۴۰: خط ۴۰:
==زنانگی و ظرفیت‌های آمیخته (زیستی‌روانی)==
==زنانگی و ظرفیت‌های آمیخته (زیستی‌روانی)==


زنانگی همچنین با ظرفیت‌های روان‌زیستی نیز مرتبط است. موجود مونث و فرد مادینه بر اساس [[نظریه جنسیتی فروید|نظریۀ فروید]]، به‌عنوان مشهورترین نظریه‌پرداز این حوزه، نوعی از مردانگی ناکامل است. از نظر تاریخی مرد معادل انسان انگاشته شده است<ref>.بدانتر، زن و مرد، 1377ش، ص17؛ لوید، عقل مذکر، 1402ش، ص22.</ref> و بدن او نیز به‌عنوان بدن کامل و معیار شناسانده شده است.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص234.</ref> بر این اساس بدن زن نوعی ناکامل از بدن مرد است: اندام جنسی بیرونی (قضیب) ندارد؛ نرم و منعطف است و استواری بدن مردانه را ندارد و در نهایت پذیرنده و منفعل است. از نظر فروید، کالبد زیستی تعیین‌کنندۀ سرنوشت روانی و اجتماعی جنس­‌ها است. کالبد ناتمام و ناقص، سرنوشت روانی و اجتماعی متفاوتی از مردان برای زنان رقم می‌زند.<ref>. Oesterle, Hawkins, Hill, &amp; Bailey, Men’s and women’s pathways to adulthood and their adolescent precursors, 2010, p. 1438</ref>  
زنانگی همچنین با ظرفیت‌های روان‌زیستی نیز مرتبط است. موجود مونث و فرد مادینه بر اساس [[نظریه جنسیتی فروید|نظریۀ فروید]]، به‌عنوان مشهورترین نظریه‌پرداز این حوزه، نوعی از مردانگی ناکامل است. از نظر تاریخی مرد معادل انسان انگاشته شده است<ref>.بدانتر، زن و مرد، 1377ش، ص17؛ لوید، عقل مذکر، 1402ش، ص22.</ref> و بدن او نیز به‌عنوان بدن کامل و معیار شناسانده شده است.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص234.</ref> بر این اساس [[بدن]] زن نوعی ناکامل از بدن مرد است: اندام جنسی بیرونی (قضیب) ندارد؛ نرم و منعطف است و استواری بدن مردانه را ندارد و در نهایت پذیرنده و منفعل است. از نظر فروید، کالبد زیستی تعیین‌کنندۀ سرنوشت روانی و اجتماعی جنس­‌ها است. کالبد ناتمام و ناقص، سرنوشت روانی و اجتماعی متفاوتی از مردان برای زنان رقم می‌زند.<ref>. Oesterle, Hawkins, Hill, &amp; Bailey, Men’s and women’s pathways to adulthood and their adolescent precursors, 2010, p. 1438</ref>  


زنانگی در راستای حسرت قضیب، به‌معنای دنبال‌کنندۀ همیشگی مردی در شمایل شوهر و پسری که او را به دنیا می‌­آورد،<ref>.فروید، زنانگی، 1401ش، ص37.</ref> او را صاحب قضیب می‌سازد.<ref>. ایریگاری، آن اندام جنسی که یک اندام نیست، 1381ش، ص482.</ref> به‌جهت ظرفیت روانی ضعیف‌تر از مرد، زنانگی به‌معنای ضعف عقلانی و غلبۀ عواطف معنا می‌دهد که مشارکت او را در امور اجتماع ناشایست می‌سازد. بر این اساس زنانگی در نظام مشارکت اجتماعی و اخلاقی سطح پایین معنا یافته و زن را به «مؤنث‌های در خدمت دیگری» (خدمات جنسی و عاطفی) و اجتماع (فرزندآوری و جامعه‌پذیری آنان تحت نظارت مرد-پدر) می‌شمارد.<ref>. پاک­نیا و مردیها، سیطره جنس، 1390ش، ص116.</ref>
زنانگی در راستای حسرت قضیب، به‌معنای دنبال‌کنندۀ همیشگی مردی در شمایل شوهر و پسری که او را به دنیا می‌­آورد،<ref>.فروید، زنانگی، 1401ش، ص37.</ref> او را صاحب قضیب می‌سازد.<ref>. ایریگاری، آن اندام جنسی که یک اندام نیست، 1381ش، ص482.</ref> به‌جهت ظرفیت روانی ضعیف‌تر از مرد، زنانگی به‌معنای ضعف عقلانی و غلبۀ عواطف معنا می‌دهد که مشارکت او را در امور اجتماع ناشایست می‌سازد. بر این اساس زنانگی در نظام مشارکت اجتماعی و اخلاقی سطح پایین معنا یافته و زن را به «مؤنث‌های در خدمت دیگری» (خدمات جنسی و عاطفی) و اجتماع (فرزندآوری و جامعه‌پذیری آنان تحت نظارت مرد-پدر) می‌شمارد.<ref>. پاک­نیا و مردیها، سیطره جنس، 1390ش، ص116.</ref>
خط ۵۰: خط ۵۰:
زنانگی به منزله ابژه جنسی<ref>. Sexual Objectification</ref> به‌معنای کاهش هویت­‌های سه‌گانه زنانگی، مادرانگی و همسرانگی به بدنی است که نقاط لذت در آن منتشر<ref>. پاک­نیا و مردیها، سیطره جنس، 1399ش، ص167.</ref> و ابزاری برای لذت‌بخشیدن به مرد است.<ref>. گرنت، زن بودن، 1381ش، ص215.</ref> از این منظر و به تبعیت از رویکرد [[فمینیسم مارکسیست|فمینیسم مارکسیستی]]، مرد در قبال پرداخت پول (سرمایه اقتصادی) بدن زنان را تصاحب و تصرف می­کند (سرمایه جنسی) و در این مبادله هر یک، نقطۀ فقدانی را پر می­‌کنند؛ مرد لذت جنسی و وارث مشروع و زن توانمندی اقتصادی.
زنانگی به منزله ابژه جنسی<ref>. Sexual Objectification</ref> به‌معنای کاهش هویت­‌های سه‌گانه زنانگی، مادرانگی و همسرانگی به بدنی است که نقاط لذت در آن منتشر<ref>. پاک­نیا و مردیها، سیطره جنس، 1399ش، ص167.</ref> و ابزاری برای لذت‌بخشیدن به مرد است.<ref>. گرنت، زن بودن، 1381ش، ص215.</ref> از این منظر و به تبعیت از رویکرد [[فمینیسم مارکسیست|فمینیسم مارکسیستی]]، مرد در قبال پرداخت پول (سرمایه اقتصادی) بدن زنان را تصاحب و تصرف می­کند (سرمایه جنسی) و در این مبادله هر یک، نقطۀ فقدانی را پر می­‌کنند؛ مرد لذت جنسی و وارث مشروع و زن توانمندی اقتصادی.


ایریگاری به تبعیت از رویکرد [[فمینیسم پست مدرن|فمینیسم پست‌مدرن]] معتقد است زنی که خودی ندارد<ref>. Self-less</ref> سزاوار لذت‌بردن از جسم خود نیست، در این خصوص حقی ندارد و تنها در ازای دریافت پول به مرد لذت می‌رساند.<ref>. هاشمیان­فر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص98.</ref> ابژگی جنسی زنان تنها به موقعیت زنان نیازمند یا فقیر محدود نمی­‌شود. برخی از فمنیست‌­های مارکسیست و جامعه‌شناسانی که روابط و پویایی قدرت را مطالعه می­‌کنند،<ref>. بوردیو در کتاب تمایز و سلطه مذکر و فوکو در قدرت و دانش.</ref> زنان را در هر دو حالت همسر (صرف‌نظر از شاغل یا غیرشاغل یا دارای استقلال اقتصادی) و روسپی، دارای شرایط مشابهی می‌­دانند.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص88.</ref>
ایریگاری به تبعیت از رویکرد [[فمینیسم پست مدرن|فمینیسم پست‌مدرن]] معتقد است زنی که خود ندارد<ref>. Self-less</ref> سزاوار لذت‌بردن از جسم خود نیست، در این خصوص حقی ندارد و تنها در ازای دریافت پول به مرد لذت می‌رساند.<ref>. هاشمیان­فر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص98.</ref> ابژگی جنسی زنان تنها به موقعیت زنان نیازمند یا فقیر محدود نمی­‌شود. برخی از فمنیست‌­های مارکسیست و جامعه‌شناسانی که روابط و پویایی قدرت را مطالعه می­‌کنند،<ref>. بوردیو در کتاب تمایز و سلطه مذکر و فوکو در قدرت و دانش.</ref> زنان را در هر دو حالت همسر (صرف‌نظر از شاغل یا غیرشاغل یا دارای استقلال اقتصادی) و روسپی، دارای شرایط مشابهی می‌­دانند.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص88.</ref>


فمنیست­های مارکسیست ازدواج و تشکیل خانواده را به روسپی‌خانه شبیه می­دانند، با این تفاوت که زن روسپی تنوعی در مشتریانش داشته و ما به‌ازاء مبادله را نقد و در لحظه دریافت می‌کند،<ref>. دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ص118.</ref> در حالی‌که همسر تا پایان تاهل یا عمر، تنها یک مرد (شوهر) را تجربه کرده و پاداش مالی او در ازای در اختیار داشتن جسم او تا پایان تاهل، به تامین نیازهای مالی و ادامه­‌یابی هویت تاهلی محدود است.<ref>. دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ص111.</ref> در این رویکرد هرگونه رابطه با مردی غیر از همسر، زن را در مخاطرۀ جدی اجتماعی، فرهنگی و قانونی قرار خواهد داد.<ref>. فیشر، جنس اول، 1398ش، ص400.</ref>  
فمنیست­های مارکسیست ازدواج و تشکیل خانواده را به روسپی‌خانه شبیه می­دانند، با این تفاوت که زن روسپی تنوعی در مشتریانش داشته و ما به‌ازاء مبادله را نقد و در لحظه دریافت می‌کند،<ref>. دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ص118.</ref> در حالی‌که همسر تا پایان تاهل یا عمر، تنها یک مرد (شوهر) را تجربه کرده و پاداش مالی او در ازای در اختیار داشتن جسم او تا پایان تاهل، به تامین نیازهای مالی و ادامه­‌یابی هویت تاهلی محدود است.<ref>. دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ص111.</ref> در این رویکرد هرگونه رابطه با مردی غیر از همسر، زن را در مخاطرۀ جدی اجتماعی، فرهنگی و قانونی قرار خواهد داد.<ref>. فیشر، جنس اول، 1398ش، ص400.</ref>  
خط ۵۶: خط ۵۶:
از منظر این گروه همسر (زن متاهل) شرایط دشوارتری از زن روسپی دارد و در حالی‌که خدماتی مشابه او ارائه می‌کند، از لحاظ قانونی قابل مؤاخذه است؛ از لحاظ اجتماعی نیازمند دریافت تأیید دائمی شوهر و دیگران است؛ مسئولیت نگهداشتن، سلامت و کیفیت روابط همسرانه، زناشویی و والدینی را برعهده دارد، در حالی‌که زن روسپی هیچ یک از این مسئولیت­‌ها را برعهده ندارد.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص111.</ref>  
از منظر این گروه همسر (زن متاهل) شرایط دشوارتری از زن روسپی دارد و در حالی‌که خدماتی مشابه او ارائه می‌کند، از لحاظ قانونی قابل مؤاخذه است؛ از لحاظ اجتماعی نیازمند دریافت تأیید دائمی شوهر و دیگران است؛ مسئولیت نگهداشتن، سلامت و کیفیت روابط همسرانه، زناشویی و والدینی را برعهده دارد، در حالی‌که زن روسپی هیچ یک از این مسئولیت­‌ها را برعهده ندارد.<ref>. تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریه‌های فمینیستی، 1385ش، ص111.</ref>  


البته این گروه توجه ندارد که اگرچه ممکن است سرمایۀ اقتصادی برخی از زنان روسپی در فرایند تبادل سرمایه جنسی و سرمایه اقتصادی بالا باشد،<ref>. ربانی خوراسگانی و قانع غزآبادی، «بررسی تجارب زیسته زنان روسپی»، 1394ش، ص52.</ref> اما این روند موقتی، رقابتی و در حال گسترش هجمه به بدن زنانه و تراش و شکل‌دادن آن مطابق معیارها و استاندارهای جدید است که زن را از بدن او جدا کرده و از خودبیگانگی شدیدی را ایجاد خواهد کرد. زن روسپی تأیید اجتماعی‌فرهنگی ندارد و فرسودگی زودهنگام را تجربه     می­‌کند، در حالی‌که همسر و مادر تحت‌حمایت آموزه‌­های فرهنگی و دینی موقعیتی محترم و ارزشمند را تجربه می‌­کند که او را از نگاه ابژه‌گونه به بدن، محافظت می­‌کند؛ از این رو زنان همچنان همسری و مادری را ارزشمند و قابل انتخاب می‌­دانند و جمعیت محدود زنان روسپی، اغلب از وضعیت خود راضی نیستند.<ref>. موحد و دیگران، «کاوش معناایی تن‌فروشی در تجربه زیسته زنان تن‌فروش»، 1399ش، ص302.</ref>   
البته این گروه توجه ندارد که اگرچه ممکن است سرمایۀ اقتصادی برخی از زنان روسپی در فرایند تبادل سرمایه جنسی و سرمایه اقتصادی بالا باشد،<ref>. ربانی خوراسگانی و قانع غزآبادی، «بررسی تجارب زیسته زنان روسپی»، 1394ش، ص52.</ref> اما این روند موقتی، رقابتی و در حال گسترش هجمه به بدن زنانه و تراش و شکل‌دادن آن مطابق معیارها و استاندارهای جدید است که زن را از بدن او جدا کرده و از خودبیگانگی شدیدی را ایجاد خواهد کرد. زن روسپی تأیید اجتماعی‌فرهنگی ندارد و فرسودگی زودهنگام را تجربه می­‌کند، در حالی‌که همسر و مادر تحت‌حمایت آموزه‌­های فرهنگی و دینی موقعیتی محترم و ارزشمند را تجربه می‌­کند که او را از نگاه ابژه‌گونه به بدن، محافظت می­‌کند؛ از این‌رو زنان همچنان همسری و مادری را ارزشمند و قابل انتخاب می‌­دانند و در حالی‌که جمعیت محدود زنان روسپی، اغلب از وضعیت خود ناراضی هستند.<ref>. موحد و دیگران، «کاوش معناایی تن‌فروشی در تجربه زیسته زنان تن‌فروش»، 1399ش، ص302.</ref>   


==پانویس==  
==پانویس==