زنانگی
زنانگی، انتظارات و انتسابات هویتی و نقشی از انسان مونث.
زنانگی از رویکردهای طبیعی، فرهنگی و تعاملی معنا شده و شاخصهای متفاوتی دارد. برخی زنانگی را ذاتی، اصیل و معطوف به جنس مونث شمرده و برخی دیگر زنانگی را برساخته، عَرَضی و اکتسابی دانستهاند.
زنانگی در رویکردهای مختلف
در رویکرد طبیعی و ذاتی، زنانگی[۱] جزء ذاتی مونثبودن[۲] و مادینگی شمرده شده و مونث بودن بهمعنای زن شدن[۳] به تناسب موقعیتهای مختلف زنان در مراحل مختلف زندگی از جمله همسرانگی و مادرانگی است.[۴]
رویکرد طبیعی
زنانگی در رویکرد طبیعی بهمعنای قرارداشتن در کالبد زیستی است که مهمترین مشخصۀ آن دارا بودن اندام جنسی پنهان و غیر آشکار (در مقابل اندام جنسی آشکار موجود مذکر) است. این اندام در راستای اتحاد دو کروموزم XX ایجاد شده است. اندام جنسی زنانه در درون بدن موجود مونث ادامه یافته و به فضایی ختم میشود که رحم نام دارد. رحم، جایگاه پرورش جنین است که به تولد یک انسان زنده میانجامد. امکان پرورش و بهدنیا آوردن یک موجود زنده، جنس مونث را به اندام تغذیه و شیردهی مجهز میسازد. در مجموع زنانگی در رویکرد طبیعی بر اساس اندام جنسی پنهان، دارا بودن قابلیت اختصاصی رحم و اقتضائات و امکانات مرتبط با آن تعریف میشود. در این رویکرد، زنانگی اغلب با مادرانگی پیوند دارد.[۵]
رویکرد برساختی
رویکرد برساختی، زنانگی را امری تاریخی، برساختی و وابسته به زمینههای متنوع فرهنگی میداند.[۶] نخستین تفاوت در چنین رویکردی آن است که بر خلاف رویکرد زیستی در معرفی یک نوع زنانگی، زنانگیها را تعریف صحیحتری میشمارد. کانل، زنانگیها را نیز در سهگانۀ زنانگی سازگار، زنانگی ترکیبی و زنانگی مقاوم[۷] تعریف میکند. زنانگی سازگار، هنجاری یا سنتی در خدمت منافع مردان و با تبعیت از آنها شناخته میشود. زنانگی ترکیبی، آمیزهای از تلاش برای تطابق با معیارهای مردانگی و مقاومت و زنانگی مقاوم، در ناهمخوانی با ایدهآلهای زنانگی مرسوم و در زنانگی جسور یا مستقل، یافت میشود.[۸]
مشهورترین نقل قول در تعریف زنانگی برساختی از سیمون دوبوار است که زن، زن زاده نمیشود، بلکه زن میشود.[۹] این رویکرد در ابتدا به جهت ایجاد مرز مشخص و دور از رویکرد زیستی، نگرشی منفی به ظرفیتهای زیستی زنان داشت.[۱۰] از نظر این رویکرد، مادرانگی دام زیستشناسی برای زنانگی است که در رهایی از آن میتوان صورتهای متنوعی از زنانگی را تجربه کرد. این رویکرد در گذر زمان تغییر کرده و زنانگی را در آشتی با ظرفیت فرزندزایی و فرزندپروری بهعنوان نقطه قوت زیست زنانه، رها از هنجارهای تجویزی فرهنگی، تاریخی، اجتماعی، سنتی و دینی میخواهد.[۱۱]
زنانگی و جنسیت
زنانگی همچون مردانگی بهمعنای اختصاص و اشتغال جایگاهی در ساختار جنسیت است. این ساختار سلسلهمراتبی و بیانگر میزان دسترسی به قدرت است. بر این اساس زنانگی نماد قدرت تاریخی و تلقی جنس دومی، فرودستی و کهتری زنان است.[۱۲] در چنین تعریفی، زنانگی جایگاهی است که به افراد مونث و غیر مردانی اختصاص دارد که از حوزۀ مردانگی اخراج شدهاند، مانند مردان ضعیف، زنذلیل و دارای صفات زنانه چون ظرافت و رفتارهای نزدیک به رفتارهای زنانه و مردان همجنسگرا. در این معنا زنانگی بهمعنای اختصاص جایگاه کارکردی و اجرایی[۱۳] است که فرد پس از قرار گرفتن در آن مجری تجویزات آن میشود.[۱۴]
این تجویزات با کنش متقابل میان فرد و رفتار، پوشش و آرایش، تجویزات مرتبط با نقشهای همسرانگی و مادرانگی، آشنایی رفتارهای متناسب با جایگاه فرودستی نسبت به مردان، نحوۀ مواجهه با تعرضات و آسیبها و عدم اعتراض به آنها به جهت رویه سرزنش قربانی[۱۵] مرتبط است که گافمن آن را خردهفرهنگ جنسی[۱۶] مینامد.[۱۷] در این وضعیت، زنانگی فرایندی آموختنی، اکتسابی، متحول و معطوف به موقعیت است که تحت نظارت نگاه خیرۀ مذکر[۱۸] و نیازمند تایید او است.[۱۹]
زنانگی و مردانگی
نگرش زیستی بهعنوان نگرش غالب، زنانگی و مردانگی را دو هویت کاملا متفاوت و وابسته به موقعیت زیستی مذکر و مونث تعریف میکند. مذکر و مونث بودن یک فرد بر اساس اندام جنسی آشکار و پنهان مشخص میشود. در این رویکرد زنانگی و مردانگی مکمل زیستی و اجتماعی یکدیگر هستند. اما در رویکردی که زنانگی و مردانگی را امری برساختی انگاشته و اصیل و ریشهدار در طبیعت نمیداند، این دو هویت در تقابل با یکدیگر تعریف شدهاند.[۲۰]
رویکرد برساختی معتقد است زنانگی، شیوۀ زیست و هویتی در تقابل با مردانگی تعریف شده است. در تقابلهای دوتایی[۲۱] زبانی، فرهنگی و روانشناختی، مردانگی با قدرت، عقلانیت، استواری، ثبات قدم و راهبری شناخته میشود و زنانگی با کمبود اراده، ضعف عقلانیت و پیرو تعریف شده است.[۲۲] این زنانگی در ادبیات مرتبط با عنوان زنانگی موکد در برابر مردانگی هژمونیک[۲۳] تعریف شده است.[۲۴] زنانگی موکد پیرو امیال مردان است و شامل ویژگیهایی چون فرمانبرداری، دلسوزی، پرستاری، همدلی و در زنان جوان با ارائۀ خدمات جنسی و برای زنان میانسال و سالخورده با مادری برای مردان همراه است.[۲۵]
در این رویکرد زنانگی تا حال حاضر غیر اصیل و تجویزی و معطوف به مردانگی و نیازمند تجدیدنظر و بازتعریف است.[۲۶] این زنانگی میان فمنیستها، زنان همجنسگرا، زنان باکرۀ میانسال، قابلهها، جادوگران، روسپیان و کارگران یدی است که بهنوعی با تعریف مردانگی از مرد معیار متفاوت هستند.[۲۷]
نگاه دیگر به زنانگی و مردانگی و ارتباط آنها به اسطوره انیما و انیموس در فرهنگ چین باستان و اسطوره مشی و مشیانه در فرهنگ ایران باستان است. در این نگاه مرد بودن و زن بودن به ویژگی جسمانی و بیرونی انسانها مرتبط است، اما مردانگی و زنانگی خصیصهای است که همۀ انسانها از آن برخوردارند. بر این اساس یک زن کامل از بعد مردانه خالی و محروم نیست، چنانکه یک مرد کامل نیز از بعد زنانه خالی و محروم نیست؛ چنین نگاه به دو جنسی و بعدی به انسان اشاره داشته و او را از محدودیت نگاه تک بعدی منحصر در برخی خصوصیات وابسته به جنس (بیولوژیک) رها میکند.[۲۸] از این منظر زن و زنانگی موضوع ترس مردان و مردانگی نبوده و از هویت رابطهای خارج و به وضعیت استقلال و اصالت باز میگردد.[۲۹]
زنانگی در خانواده
هر فرد دارای سه پایه هویت فردی، اجتماعی و خانوادگی است. دو بخش از این هویت در خانواده شکل میگیرد. برای مردان این هویت شامل مردانگی، شوهرانگی و پدرانگی و برای زنان شامل زنانگی، همسرانگی و مادرانگی است. هویت مردانگی برای مردان هویت اصلی و اصیل و پدرانگی و شوهرانگی هویتهای مکمل و مقوم آن هستند.[۳۰] برای زنان، هویت اصلی، مادرانگی است. مادرانگی در ارتباط مستقیم با زیست و ظرفیت بیولوژیک تولیدمثل و بهدنیا آوردن فرزند است. بر این اساس زنانگی زیستی و همسرانگی (ازدواج) موقعیتی است که زن را به هویت اصلی و اساسی او، مادرانگی، میرسانند.[۳۱]
وجه اجتماعی این هویت آن است که در زمانهای نهچندان دور، اگر زنی توان یا امکان فرزندآوری و مادر شدن را نداشت، رو به درمان میآورد و در نهایت زنی که فاقد این توانایی محسوب میشد، در دوراهی جدایی یا همراهی با همسر دوم قرار میگرفت.[۳۲] دلیل دیگر در اثبات اولویت هویت مادرانگی، در هنگام جدایی میان همسران نمایان می شود.[۳۳] زنان در رویهای فرهنگی در ازای بخشش حقوق مالی، فرزندان را انتخاب میکنند. هویت همسرانگی، تجدیدپذیر است، ولی هویت مادرانگی، قابل گسست و جایگزین نیست.[۳۴]
زنانگی و ظرفیتهای آمیخته (زیستیروانی)
زنانگی همچنین با ظرفیتهای روانزیستی نیز مرتبط است. موجود مونث و فرد مادینه بر اساس نظریۀ فروید، بهعنوان مشهورترین نظریهپرداز این حوزه، نوعی از مردانگی ناکامل است. از نظر تاریخی مرد معادل انسان انگاشته شده است[۳۵] و بدن او نیز بهعنوان بدن کامل و معیار شناسانده شده است.[۳۶] بر این اساس بدن زن نوعی ناکامل از بدن مرد است: اندام جنسی بیرونی (قضیب) ندارد؛ نرم و منعطف است و استواری بدن مردانه را ندارد و در نهایت پذیرنده و منفعل است. از نظر فروید، کالبد زیستی تعیینکنندۀ سرنوشت روانی و اجتماعی جنسها است. کالبد ناتمام و ناقص، سرنوشت روانی و اجتماعی متفاوتی از مردان برای زنان رقم میزند.[۳۷]
زنانگی در راستای حسرت قضیب، بهمعنای دنبالکنندۀ همیشگی مردی در شمایل شوهر و پسری که او را به دنیا میآورد،[۳۸] او را صاحب قضیب میسازد.[۳۹] بهجهت ظرفیت روانی ضعیفتر از مرد، زنانگی بهمعنای ضعف عقلانی و غلبۀ عواطف معنا میدهد که مشارکت او را در امور اجتماع ناشایست میسازد. بر این اساس زنانگی در نظام مشارکت اجتماعی و اخلاقی سطح پایین معنا یافته و زن را به «مؤنثهای در خدمت دیگری» (خدمات جنسی و عاطفی) و اجتماع (فرزندآوری و جامعهپذیری آنان تحت نظارت مرد-پدر) میشمارد.[۴۰]
زنانگی به منزله ابژه جنسی
در سهگانه هویتی زنان، از منظر تاریخی و فرهنگی، زنان در هویت زنانگی مورد توجه قرار داشتهاند. هویت زنانگی بهمعنای اشاره به جسم زنانه و منظور از جسم زنانه بهطور خاص اندام جنسی و جذابیتهای بدنی آنان است. این رویکرد، چشماندازی مردانه به زنانگی است.[۴۱] در این رویکرد به تبعیت از رویکرد فمینیستی وجودگرا[۴۲] زنانگی به منزلۀ ابژهای تعریف شده، فاقد استقلال در تعریف خود (دیگری)[۴۳] یا انتخاب هویت و شمایل اولویتدار از منظر خود است.[۴۴]
زنانگی به منزله ابژه جنسی[۴۵] بهمعنای کاهش هویتهای سهگانه زنانگی، مادرانگی و همسرانگی به بدنی است که نقاط لذت در آن منتشر[۴۶] و ابزاری برای لذتبخشیدن به مرد است.[۴۷] از این منظر و به تبعیت از رویکرد فمینیسم مارکسیستی، مرد در قبال پرداخت پول (سرمایه اقتصادی) بدن زنان را تصاحب و تصرف میکند (سرمایه جنسی) و در این مبادله هر یک، نقطۀ فقدانی را پر میکنند؛ مرد لذت جنسی و وارث مشروع و زن توانمندی اقتصادی.
ایریگاری به تبعیت از رویکرد فمینیسم پستمدرن معتقد است زنی که خود ندارد[۴۸] سزاوار لذتبردن از جسم خود نیست، در این خصوص حقی ندارد و تنها در ازای دریافت پول به مرد لذت میرساند.[۴۹] ابژگی جنسی زنان تنها به موقعیت زنان نیازمند یا فقیر محدود نمیشود. برخی از فمنیستهای مارکسیست و جامعهشناسانی که روابط و پویایی قدرت را مطالعه میکنند،[۵۰] زنان را در هر دو حالت همسر (صرفنظر از شاغل یا غیرشاغل یا دارای استقلال اقتصادی) و روسپی، دارای شرایط مشابهی میدانند.[۵۱]
فمنیستهای مارکسیست ازدواج و تشکیل خانواده را به روسپیخانه شبیه میدانند، با این تفاوت که زن روسپی تنوعی در مشتریانش داشته و ما بهازاء مبادله را نقد و در لحظه دریافت میکند،[۵۲] در حالیکه همسر تا پایان تاهل یا عمر، تنها یک مرد (شوهر) را تجربه کرده و پاداش مالی او در ازای در اختیار داشتن جسم او تا پایان تاهل، به تامین نیازهای مالی و ادامهیابی هویت تاهلی محدود است.[۵۳] در این رویکرد هرگونه رابطه با مردی غیر از همسر، زن را در مخاطرۀ جدی اجتماعی، فرهنگی و قانونی قرار خواهد داد.[۵۴]
از منظر این گروه همسر (زن متاهل) شرایط دشوارتری از زن روسپی دارد و در حالیکه خدماتی مشابه او ارائه میکند، از لحاظ قانونی قابل مؤاخذه است؛ از لحاظ اجتماعی نیازمند دریافت تأیید دائمی شوهر و دیگران است؛ مسئولیت نگهداشتن، سلامت و کیفیت روابط همسرانه، زناشویی و والدینی را برعهده دارد، در حالیکه زن روسپی هیچ یک از این مسئولیتها را برعهده ندارد.[۵۵]
البته این گروه توجه ندارد که اگرچه ممکن است سرمایۀ اقتصادی برخی از زنان روسپی در فرایند تبادل سرمایه جنسی و سرمایه اقتصادی بالا باشد،[۵۶] اما این روند موقتی، رقابتی و در حال گسترش هجمه به بدن زنانه و تراش و شکلدادن آن مطابق معیارها و استاندارهای جدید است که زن را از بدن او جدا کرده و از خودبیگانگی شدیدی را ایجاد خواهد کرد. زن روسپی تأیید اجتماعیفرهنگی ندارد و فرسودگی زودهنگام را تجربه میکند، در حالیکه همسر و مادر تحتحمایت آموزههای فرهنگی و دینی موقعیتی محترم و ارزشمند را تجربه میکند که او را از نگاه ابژهگونه به بدن، محافظت میکند؛ از اینرو زنان همچنان همسری و مادری را ارزشمند و قابل انتخاب میدانند و در حالیکه جمعیت محدود زنان روسپی، اغلب از وضعیت خود ناراضی هستند.[۵۷]
پانویس
- ↑ . Femininity
- ↑ . Female
- ↑ . Womanhood
- ↑ . یعقوبی و مقدس یزدی، «دختران دانشجو و سنخشناسی زنانگی»، 1395ش، ص530.
- ↑ . تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1385ش، ص146.
- ↑ . تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1385ش، ص147.
- ↑ . Resistant
- ↑ . هاشمیانفر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص113.
- ↑ . دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ج2، ص13.
- ↑ . دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ج2، ص363.
- ↑ . غیاثوند و عربخراسانی، «تجربه مادرانه زنان مطلقه از حضانت فرزندان خود»، 1393ش، ص149.
- ↑ . موسوی، تابوی زنانگی، 1397ش، ص33.
- ↑ . Gender Performance
- ↑ . Doing Gender
- ↑ . Victim blaming
- ↑ . Sexual subculture
- ↑ . Goffman, The arrangement between the sexes, 1977, 305
- ↑ . Male Gaze
- ↑ . مومنی و کلانتری، «بدحجابی؛ واکنش سوژه به تأیید اجتماعی»، 1395ش، ص211.
- ↑ . Opposite Sex
- ↑ . Binary Oppositions
- ↑ .یعقوبی، نظریههای مردانگی، 1393ش، ص72.
- ↑ . Emphasized Femininity V. Hegemonic Masculinity
- ↑ .پیلچر و ولهان، مفاهیم کلیدی در مطالعات جنسیت و زنان، 1399ش، ص202.
- ↑ . هاشمیانفر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص112.
- ↑ . Coats, Women Behaving Badly: Female speakers Backstage, 1999, pp.
- ↑ . هاشمیانفر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص113.
- ↑ . جانسون، زنانگی از دست رفته و چکونگی احیا آن، 1400ش، ص121.
- ↑ . بوردیو، سلطه مذکر، 1400ش، ص76.
- ↑ .ناک، ازدواج و خانواده در زندگی مردان، 1379ش، ص121.
- ↑ . غیاثوند و عربخراسانی، «تجربه مادرانه زنان مطلقه از حضانت فرزندان خود»، 1393ش، ص93.
- ↑ . موسوی، تابوی زنانگی، 1397ش، ص152.
- ↑ . عربخراسانی و غیاثوند، «تجربه مادرانه از جدایی؛ پژوهشی دادهبنیاد»، 1396ش، ص20.
- ↑ . عربخراسانی و غیاثوند، «تجربه مادرانه از جدایی؛ پژوهشی دادهبنیاد»، 1396ش، ص131.
- ↑ .بدانتر، زن و مرد، 1377ش، ص17؛ لوید، عقل مذکر، 1402ش، ص22.
- ↑ . تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1385ش، ص234.
- ↑ . Oesterle, Hawkins, Hill, & Bailey, Men’s and women’s pathways to adulthood and their adolescent precursors, 2010, p. 1438
- ↑ .فروید، زنانگی، 1401ش، ص37.
- ↑ . ایریگاری، آن اندام جنسی که یک اندام نیست، 1381ش، ص482.
- ↑ . پاکنیا و مردیها، سیطره جنس، 1390ش، ص116.
- ↑ . حاجیحیدری. «پروبلماتیک شدن جامعهشناسی سکس»، 1386ش، ص257.
- ↑ . Existentialism
- ↑ . The Other
- ↑ . کریمی، زنان در گفتمان پزشکی ایران، 1395ش، ص261.
- ↑ . Sexual Objectification
- ↑ . پاکنیا و مردیها، سیطره جنس، 1399ش، ص167.
- ↑ . گرنت، زن بودن، 1381ش، ص215.
- ↑ . Self-less
- ↑ . هاشمیانفر و چینی، زنانگی و آبژه جنسی، 1402ش، ص98.
- ↑ . بوردیو در کتاب تمایز و سلطه مذکر و فوکو در قدرت و دانش.
- ↑ . تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1385ش، ص88.
- ↑ . دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ص118.
- ↑ . دوبوار، جنس دوم، 1400ش، ص111.
- ↑ . فیشر، جنس اول، 1398ش، ص400.
- ↑ . تانگ، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، 1385ش، ص111.
- ↑ . ربانی خوراسگانی و قانع غزآبادی، «بررسی تجارب زیسته زنان روسپی»، 1394ش، ص52.
- ↑ . موحد و دیگران، «کاوش معناایی تنفروشی در تجربه زیسته زنان تنفروش»، 1399ش، ص302.
منابع
- ایریگاری، لوس، آن اندام که یک اندام نیست، در کهون، لارنس، از مدرنیسم تا پست مدرنیسم، ویراستاری عبدالکریم رشیدیان، تهران، نی، 1381ش.
- بدانتر، الیزابت، زن و مرد، ترجمه سرور شیوا نظری، تهران، هاشمی، 1377ش.
- بوردیو، پیر، سلطه مذکر، ترجمه محسن ناصریراد، تهران، آگه، 1400ش.
- پاکنیا، محبوبه و مردیها، مرتضی، سیطره جنس، تهران، نی، 1399ش.
- پیلچر، جین و ولهان، ایملد، مفاهیم کلیدی در مطالعات جنسیت و زنان، ترجمه صدیقه شکوریراد و محمدرضا مرادی، تهران، دانشگاه تهران و موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، 1399ش.
- تانگ، رزمری، نقد و نظر: درآمدی جامع بر نظریههای فمینیستی، ترجمه منیژه نجمعراقی، تهران، نی، 1385ش.
- جانسون، الکس رابرت، زنانگی از دست رفته و چگونگی احیا آن، ترجمه ساره سرگلزایی، تهران، یونگشناسی کاربردی، 1400ش.
- حاجیحیدری، حامد، «پروبلماتیک شدن جامعهشناسی سکس»، نشریه کتاب نقد، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386ش.
- ربانیخوراسگانی، علی و قانع عزآبادی، فرزانه، «تجربه زیسته زنان روسپی (مورد مطالعه شهرهای یزد و اصفهان)»، پژوهشهای راهبردی نظم و امنیت اجتماعی، شماره دو، 1394ش.
- عربخراسانی، سمیه و غیاثوند، احمد، «تجربه مادرانه از جدایی؛ پژوهشی دادهبنیاد»، مجله مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، شماره 4، 1396ش.
- غیاثوند، احمد، عربخراسانی، سمیه، «تجربه مادرانه زنان مطلقه از حضانت فرزندان خود (مطالعهای پدیدارشناسی)، شماره 2، 1393ش.
- فیشر، هلن، جنس اول؛ تواناییهای زنان برای دگرگونی جهان، ترجمه نغمه صفاریانپور، تهران، فرهنگ نشر نو، 1398ش.
- کریمی، بهزاد، زنان در گفتمان پژشکی ایران با تکیه بر دوره صفویه، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام، 1395ش.
- گرنت، تونی، زن بودن، ترجمه فروزان گنجیزاده، تهران، ورجاوند، 1381ش.
- لوید، ژنو، عقل مذکر، ترجمه محبوبه مهاجر، تهران، نی، 1402ش.
- موحد، مجید و دیگران، «کاوش معنایی تنفروشی در تجربه زیسته زنان تنفروش: یک مطالعه کیفی )مطالعه موردی زنان مراجعه کننده C.I.D. خانه خورشید تهران(»، فصلنامه زن و جامعه، شماره 2، 1399ش.
- موسوی، منصوره، تابوی زنانگی، تهران، فیروزه، 1397ش.
- مومنی، حسن و کلانتری، عبدالحسین، «بدحجابی؛ واکنش سوژه به تأیید اجتماعی»، فصلنامه علمی پژوهشی توسعه اجتماعی، شماره 1، 1395ش.
- ناک، استیون، ازدواج در زندگی مردان، ترجمه سعید غفاری، تهران، ساحل، 1379ش.
- هاشمیانفر، علی و چینی، نفیسه، زنانگی و آبژگی جنسی، تهران، جامعهشناسان و روششناسان، 1402ش.
- یعقوبی، علی، نظریههای مردانگی، تهران، پژواک، 1393ش.
- یعقوبی، علی و مقدس یزدی، هانیه، «دختران دانشجو و سنخ شناسی زنانگی»، زن در توسعه و سیاست، شماره 4، 1395ش.
- Coates, Jennifer, Women Behaving Badly: Female speakers Backstage. Journal of sociolinguistics, Vol. 3(1), 1999.
- Goffman, Erving, “The arrangement between the sexes”, Theory and Society, Vol. 4(3), 1977.
- Oesterle, Sabpjna, Hawkins J. David, Hill, Karl G.& Bailey, A. Jennifer, Men’s and Women’s Pathways to Adulthood and Their Adolescent Precursors. Journal of Marriage and Family, Vol, 72, 2010.