پرش به محتوا

فمینیسم

از ویکی‌جنسیت

فمینیسم؛ جنبش فکری، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مدعی دفاع از حقوق زنان

کم‌‌انگاری و نادیده گرفتن منزلت زنان در تعالیم دینی یهود و مسیحیت،[۱] به رسمیت نشناختن حقوق زنان در اعلامیه‌های مختلف حقوق بشر و انکار هرگونه حق و حقوق اخلاقی و قانونی برای زنان، به‌ویژه بعد از ازدواج، سبب ایجاد جنبشی به نام فمینیسم با هدف دفاع از حقوق زنان شد. پس از سال‌ها تلاش و مبارزه، حضور زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی، از جمله به‌دست آوردن حق رأی و دستیابی به مناصب و رده‌های شغلی بالا، بخشی از رهآوردهای این جنبش به شمار می‌آید؛ علاوه بر اینکه بسیاری از تغییرات بنیادین در برخی ساختارهای اجتماعی، از جمله تزلزل در نهاد خانواده، کاهش ازدواج، افزایش آمار طلاق، حمله به مردان در شئون مختلف اجتماعی و خانوادگی از مهمترین پیامدهای فمینیسم به‌شمار می‌رود.[۲]

فمینیسم از یک سو جریانی فکری است که اعتقاد دارد زنان باید به فرصت‌ها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دست پیدا کنند و از سوی دیگر جنبشی اجتماعی است که تلاش می‌کند تا اعتقادات و باورهای معنای نخست را در افراد و اجتماع نهادینه سازد. این جریان تاکید دارد که در طول تاریخ، زنان بیشتر از مردان تحت ظلم و تبعیض بوده‌اند و این ریشه در جنسیت آنها دارد. اگرچه فمینیست‌ها تاحدودی در احیاء حقوق زن در غرب، نقش قابل ملاحظه‌ای داشته‌اند اما به باور محققان فمینیسم، پس از قرن‌ها تلاش و مبارزه، جز ابهام افزایی، انحراف مسیر مبارزه، غیر قابل دسترس خواندن حقوق حقیقی زنان، دامن زدن به بحران تفاهم انسان‌ها، ایجاد دشمنی بین دو جنس زن و مرد، تلاش در ایجاد همانندی مصنوعی با نادیده گرفتن نقش ها و کارکردهای ویژه زنان و مردان و در نهایت پایین آوردن جایگاه انسانی زن، پیامد دیگری نداشته‌است.

توجه به این نکته ضروری است که فمینیسم دقیقاً معادل با دفاع از حقوق زنان نیست. فمینیسم جریانی است که در بستر مدرنیته و با پذیرش بسیاری از اصول و مبانی معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی و انسان‌شناسی مدرنیته متولد شد. مسئله دفاع از حقوق زنان از مسائلی که در بسیاری دیگر از جریان‌های فکری، اجتماعی و سیاسی دینی و غیردینی وجود دارد ولی هیچکدام خود را در فضای فکری فمینیسم تعریف نمی‌کنند. علاوه بر اینکه حتی در همان فضای مدرنیته هم نگاه انتقادی به فمینیسم وجود دارد.

واژه‌شناسی فمینیسم

واژه فمینیسم، از ریشه feminine به معنای زنانه، زن‌آسا، مادینه و مؤنث نخستین بار در سال 1837 میلادى وارد زبان فرانسه شد و از ریشه لاتینی femina اخذ شده است.[۳] برای این واژه در زبان فارسى، زن‌گرایى، زنانه‌نگرى، زن‌سالارى، زن‌ورى، زن‌محورى، زن‌مدارى و معانی گوناگونی نظیر نهضت جانبدارى از حقوق زنان، عقیده به برابرى زن و مرد، نهضت حمایت از حقوق اجتماعی سیاسی زنان[۴] و نهضت طرفداری از حقوق زن پیشنهاد شده است.[۵]

مفهوم‌شناسی فمینیسم

فمینیسم از ابتدا تاکنون تحولات عمیقی را پشت سر گذاشته و نحله‌های مختلف و بعضاً متخالفی را شامل می‌شود. از این رو نمی‌توان تعریف دقیق و روشنی از آن ارائه کرد. زمانى که براى نخستین بار این واژه به دایره واژگان فرانسه وارد شد، فرهنگ لغت فرانسوی رُوبر (Le Robert) در تعریف آن نوشت: فمینیسم آیینى است که طرفدار گسترش حقوق و نقش زن در جامعه است.[۶]برخی، فمینیسم را یک جنبش اجتماعى زنان دانسته اند درحالی که فمینیسم، هم جنبش اجتماعی است و هم ایدئولوژی. ایدئولوژى است، چون تأکید بر ارزش مساوى زنان با مردان دارد و با ایدئولوژی‌هاى جنسیّت‌گرا و پَست‌شمار زنان مبارزه می‌کند و جنبش اجتماعى است، چون به صورت سازمان یافته‌ براى دگرگون کردن نظامات اجتماعى که به فرمانبرى زنان از مردان‌، دستور می‌دهند، تلاش می‌کند.[۷]

با این وجود، فمینیسم را می‌توان جنبشی سازمان یافته دانست که در جهت احقاق حقوق زنان و اثبات برابری زن و مرد از جنبه‌های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حقوقی تلاش می‌کند.[۸]

پیشینه

فمینیسم اولین بار در سال 1871م در یک متن پزشکی به زبان فرانسوی برای تشریح گونه‌ای وقفه در رشد اندام‌ها و خصایص جنسی بیماران مردی که تصور می‌شد خصوصیات زنانه یافته‌اند‌ به کار برده شد. یک سال بعد، یک نویسنده ضدفمنیستی فرانسوی، این واژه را برای زنانی که مردانه رفتار می‌کردند به کار برد. استفاده از این واژه تا دهه شصت و هفتاد میلادی برای اشاره به تشکّل‌های زنانه مرسوم نبود. صـرفا در همین اواخر است كه استفاده از اين واژه، بـرای تمامى گروه‌هـای مـرتبط بـا مسـئله حقـوق زنـان، متداول و فراگير شده اسـت.[۹]

فمينيسم در يك بررسى تاريخى به چهار موج تقسيم می‌شـود. مـوج اول (1920-1848)، موج دوم (1980-1960)، موج سوم (1980 - 2012) و موج چهارم (حدود 2012 تا کنون)

موج اول فمینیسم مصادف با نیمه‌ دوم قرن نوزدهم، زمانی آغاز شد که زنان در اروپا و آمریکا فاقد حق رای، حق مالکیت، حق کار و استقلال اقتصادی بودند. اعتراضات آنها در مقابله با نابرابری‌های حقوقی، سیاسی و اقتصادی به گرفتن حق رأی، حق کار و استقلال اقتصادی در برخی از کشورهای غربی منجر شد. سپس بعد از یک دوره‌ فترت و خاموشی به خاطر جنگهای جهانی اول و دوم و تبعات آن، موج دوم فمینیسم از دهه‌ي 1960م و با طرح افکار ایدئولوژیک در تحلیل علل فرودستی زنان و ترسیم آرمان فمینیستی آغاز شد. در دهه‌ي هفتاد، فمینیست‌ها به طرح مباحث زنانه در علوم انسانی و از جمله حقوق فمینیستی پرداختند.[۱۰]

زمینه‌های پیدایش فمینیسم

شهروندی و مزایای آن در يونان باستان كه تمدن آن هنوز زبان‌زد و مبنای تمدن كنونی مغرب زمين تلقي می‌شود، شامل رعايا و زنان نمی‌شد. افلاطون، فيلسوف نامدار يونان با آنكه از برابری مردان با زنان حمايت ميكرد، اما خداوند را سپاس گفته كه مرد آفريده شده است.[۱۱]

زمینه‌های آغازین شکل‌گیری اندیشه‌های فمینیستی را می‌توان در اعتراضات به نابرابری‌های جنسیتی، به ویژه در قرن نوزدهم و پس از انقلاب فرانسه جستجو کرد. این جنبش در ابتدا ماهیتی اومانیستی داشت و بر اساس ایده‌های برابری حقوق فردی شکل گرفت و سپس با مفاهیمی مانند فمینیسم لیبرال و مارکسیستی تکامل یافت.

مهم‌ترین زمینه‌های پیدایش فمینیسم عبارتند از؛

  • نداشتن حق رأی زنان در بیشتر جوامع غربی؛
  • نبود اصل امکان تحصیل یا تحصیلات عالی برای زنان؛
  • فراهم نبودن زمینه اشتغال زنان در کارهای اقتصادی، سیاسی و…؛
  • نبود حق سرپرستی فرزند برای زنان در جوامع گوناگون؛
  • وجود دیدگاه فکری و فلسفی نادرست نسبت به شأن و جایگاه زنان؛
  • نگاه کلیسا و دانشمندان مسیحی به زن با عنوان موجود درجه دوم و پست‌تر از مرد؛
  • نداشتن حق ارث و مالکیت زنان در بیشتر جوامع غربی؛
  • خشونت مردان برضد زنان در خانه و جامعه با استفاده از امکاناتی که مردان داشتند؛ مثل زور، ثروت و موقعیت اجتماعی.
  • نقش سرمایه داران و بنگاه‌های اقتصادی در قرن ۱۸ و 19[۱۲]

گونه‌شناسی و امواج فمینیسم

به صورت کلی سه گونه از فمینیسم در غرب تعریف شده است. اولین گونه که به فمینیسم اثباتگرا معروف است و در قرون 17 و 18 میلادی شکل گرفت. با حاکمیت بینش مردسالار تا آن زمان، زن، موجودی تبعی قلمداد می‌شد و استقلال موجود مستقلی به نام زن مورد سؤال بود. از این رو مهمترین هدف فمینیست‌ها در آن دوره، اثبات شأن زن در حوزه اجتماعی و نهاد خانواده بود. این گونه از فمینیسم بیشتر، صبغه فلسفی دارد و قائل به استقلال وجودی زن است و با این تلقـی، حـدود اختیـارات و حقـوق زنان را تعریف می کند.[۱۳]

موج اول فمینیسم

فمنیسیم اثباتگرا همان موج اول فمینیسم به شمار می رود كه از سال 1850 تا 1920 میلادی جریان داشت و معروف به «جنبش حق رأی زنان» است. این موج، بستر ارائه مباحث حقوقى زنـان را در كشـورهای غربـى پـس از انقلاب فرانسه فراهم كرد. مهمترین خواسته‌های فمینیست‌ها در این دوره اصلاح لباس، اصلاحات حقوقی در رابطه با ازدواج، داشتن فرصـت‌های برابـر قـانونى، اصلاحات سیاسی با محوریت حق رأی برای زنان و مردستیزی و نقد ازدواج و خانواده بود.[۱۴] از مهمترین دسـتاوردهای ايـن مـوج می‌توان به تثبيـت مالكيـت زنـان، فرصت‌های كم و بيش برابر برای تحصیل و تجربه كار تشكيلاتى اشاره کرد.[۱۵] [۱۶]

موج دوم فمینیسم

فمینیسم اثباتگرا پس از دستیابی نسبی به شأن مستقل برای زنان، به سمت احقاق حقوق اجتماعی برابر با مردان حرکت کرد که با عنوان فمینیسم مساوات‌طلب شناخته می‌شود. گونه دوم فمینیسم که از سال 1920 شروع و تا سال 1980 ادامه داشت با اعتقاد به برابری جنسیتی به سمت ترسیم حقوق و جایگاه سیاسی–اجتماعی مساوی با مردان حرکت کرد. مطابق با دیدگاه‌ موج دوم، تفاوت‌های جسمی، جنسی و روانشناختی زن و مرد نباید مانع از ورود زنان در عرصه‌های مختلف اجتماعی شود از مسئولیت‌ها و مشاغل مدیریتی سطح بالا تا مشاغل سخت مانند خدمات شهری.[۱۷]

سيمون دوبووار با نوشتن كتاب جنس دوم و بتي فریدان با نگارش كتاب زن فریب‌خورده تاثير اصلي و مهمي در برانگيختن موج دوم فمينيسم داشتند.[۱۸] طرفداران موج دوم، به بازسازی و انقلاب مفاهیم (نه فقط اصلاح مفاهیم) معتقد بودند و نظریه‌های موجود را جنس‌گرا و غیر قابل اصلاح می‌دانستند. پژوهش‌های این جنبش، فرض‌ها و تعمیم‌های حاصل از پژوهش‌های مردانه را انکار می‌کنند و به مبارزه با جهانبینی مردسالاری که فرودستی زنان را طبیعی می‌دانند، می‌پردازند. موج دوم نسبت به موج اول، گرایش تندتری داشت و فمينيست‌ها این موج، خواستار برابری كامل زن و مرد در تمامي حوزه های اجتماعی، روانی و فرهنگی بودند. برخی از نتایج موج دوم به شرح زیر است.

  1. جدایی روابط جنسی از تولید مثل؛
  2. آزادي كامل زنان در امور جنسی
  3. ظهور جنبش آزادی زنان در تمام امور؛
  4. کاهش ازدواج و زاد و ولد و افزایش آمار طلاق و تضعیف نظام خانواده؛
  5. ایجاد مؤسسات فراوان فرهنگی و مطبوعاتی ویژه زنان؛
  6. به دست آوردن قدرت‌هایی در زمینه اقتصادی و سیاسی.[۱۹]

موج سوم فمینیسم

با گذر از دو موج اول و دوم، گفتمان مدرن فمینیستی به عنوان موج سوم فمینیسم، دعاوی جدیدی را مطرح کرد. فمینیسم اثباتگرا با صبغه فلسفی و فمینیسم مساوات‌طلب با صبغه اجتماعی، حالت تدافعی داشته و تفکیکی را که بین جنس زن و مرد قابل رؤیت است، رد می نمایند، امـا در حوزه مدرن، فمینیسم جنبه تهاجمی دارد و ضمن تأکید بر مقوله جنسیت تفسیر تازه‌ای از آن ارائه می کند. در اینجا زن نه تنها فرو دست نیست، بلکه فرا دست است، حتی ادعا می‌شود زنان می‌توانند و حق دارند قدرت زنانه را جایگزین آن چیزی نمایند که تاکنون مردانه بوده است.[۲۰]

موج سوم فمینیسم بيشتر متأثر از دیدگاه پست‌مدرن، تحولات نظام سرمایه‌داری و رویکرد افراطی موج دوم بود. ویژگی مهم موج سوم را «تأكيد برتفاوت‌ها» دانسته‌اند، تفاوت بين زنان و مسائل ایشان در مناطق و فرهنگ‌های مختلف و نيز كاهش تفاوت و ستيز بين زنان و مردان كه هر دو موضوع در سطح نظری و عملي مورد بی‌توجهی فمينيسم در موج دوم بود.[۲۱]

به عبارت دیگر تحولات نظام سـرمايه‌داری و مطـرح‌شـدن نظريـه پسـت‌مـدرن زمينه ظهور موج سوم فمينيسم را فراهم كرد.[۲۲] نتیجه ناپسند زیاده‌روی موج دوم در حرکت‌های زن‌مدارانه، افزایش خشونت روزافزون در خانواده و محیط کار و ناامنی جنسی از مهمترین عوامل پیدایش موج سوم فمنیسم در جهان غرب به‌شمار می‌رود. [۲۳]

موج چهارم فمینیسم

به اعتقاد برخی موج سوم فمینیسم هنوز ادامه دارد و تغییر چندانی در فرایند رشد فمینیسم حاصل نشده تا موج جدیدی شکل گرفته باشد. با این وجود با برجسته شدن جنبش MeToo# زمزمه آغاز موج جدیدی از فمینیسم داغ شده است. آنچه مشخص است تلاقی اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و جنسیت، زمینه و ابزار موثری برای فعالان و فعالیت‌های فمینیستی ایجاد کرده است. به‌اعتقاد برخی، سال 2012 یا 2013 میلادی آغاز موج چهارم فمینیسم به‌شمار می‌رود. مجموعه‌ای از فعالیت‌ها و تغییرات در عرصه ارتباطات، افزایش آگاهی زنان، دسترسی سهل‌الوصول به اطلاعات و اثرگذاری آسان‌تر از طریق نت و شبکه‌های اجتماعی در شروع موج چهارم فمینیسم، اثرگذار بوده است. به همین خاطر از این موج با عنوان سایبرفمینیسم نیز نام برده‌اند.[۲۴]

گرایش‌های فمینیستی

فمینیسم به لحاظ گرایش‌های غالب به چند دسته تقسیم می‌شود.

  1. فمینیسم لیبرال: پیروان فمنیسم لیبرال، نبودن فرصت‌های برابر آموزشی در جامعه را دلیل ستم بر زنان می‌دانند و تلاش می‌کنند با انجام اصلاحاتی در این زمینه، بدون آنکه بنیادهای اجتماعی و اساسی موجود در جامعه تغییر کند، موقعیت زنان را بهبود بخشند. [۲۵]
  2. فمینیسم مارکسیستی: طرفداران این گرایش با تأکید بر مادرسالار بودن جوامع اولیه، معتقدند که پیدایش مالکیت خصوصی در جوامع، سبب در بند کشیدن زنان شده‌است و تا زمانی که نظام مالکیت خصوصی وجود دارد، این اسارت وجود خواهد داشت. [۲۶]
  3. فمینیسم رادیکال: طرفداران فمنیسم رادیکال بر این باورند که هیچ حوزه‌ای از جامعه، از تبیین مردانه بر کنار نیست، در نتیجه باید در هر جنبه‌ای از زندگی زن که طبیعی تلقی می‌شود، تردید کرد و برای انجام کارها شیوه‌های جدیدی یافت. [۲۷]
  4. فمینیسم سوسیال: این جنبش متاثر از فمینیسم رادیکال است. این گرایش به بررسی ایرادها و اشکال‌های رویکرد لیبرالی پرداخته و تلاش کرده از آنها دور بماند. در این دیدگاه، جنس، طبقه، نژاد، سن و ملیت، خود، عوامل ستم بر زنان‌اند. فمینیسم سوسیال، مردسالاری را نظامی فراتاریخی می‌داند؛ به این معنا که مردان در طول تاریخ، بر زنان اعمال قدرت نموده‌اند و معتقد است که این نظام در جوامع سرمایه‌داری شکل خاصی می‌یابد. [۲۸]
  5. فمینیسم پست‌مدرن: واژه فمینیسم پست‌مدرن تداعی‌کننده مجموعه‌ای از مفاهیم و طرز فکرها در مورد زنان و مسائل زنانه است که این مفاهیم، گاه متضاد و متعارض است. این گرایش معتقد است روابطی که بر زنان تحمیل می‌شود و رفتارهایی که میان دختر و پسر تفاوت ایجاد می‌کند، موجب بردگی زن در تاریخ شده است؛ نه اموری مانند ازدواج و نقش مادری. [۲۹]
  6. فمنیسم اسلامی: در دوران اوج اسلام‌گرایی در خاورمیانه و گسترش دیدگاه‌های متفاوت در اندیشه فمینیستی، جریانی خاص مربوط به مباحث زنان در جهان اسلام شکل گرفت که به‌دنبال گسترش برابری در همه عرصه‌های زندگی بود. این جریان به نقد فرهنگ اسلامی پرداخت. عده‌ای از فمینیست‌های مسلمان، از نیمه دوم قرن بیستم با رواج مفهوم حقوق بشر و به‌ویژه حقوق و آزادی‌های زنان در عرصه بین المللی، تصویب اسناد و معاهدات حقوق بشری، به خصوص کنوانسیون منع کلیه اشکال تبعیض علیه زنان و اوج گرفتن جنبش‌های آزادی‌خواهانه زنان که اغلب سویه سکولاریستی داشت، درصدد نظریه‌پردازی پیرامون فمینیسم اسلامی برآمدند.[۳۰]

برخی پژوهشگران معتقدند با لحاظ ایدئولوژی بودن فمینیسم، وجود فمینیسم اسلامی محل تردید است. زیرا اسلام خود به عنوان یک ایدئولوژی جامع نمی‌تواند ایدئولوژی دیگری را در کنار خود بپذیرد اما با تصور فمینیسم به عنوان یک جنبش اجتماعی مدعی مبارزه با نابرابری و تبعیض علیه زنان، آموزه‌های اسلامی با قدمت بیش از هزار و چهارصد ساله، به عنوان یک مکتب پیشرو در زمینه توجه و کرامت‌بخشی به زنان می‌تواند منبع الهام‌بخشی برای مدافعان و فعالان حقوق زنان به‌شمار رود.[۳۱]

ویژگی‌های مشترک گرایش‌های فمینیستی

جریان کلی فمینیسم در ارائه عللی که برای فرودستی و ظلم به زنان در طول تاریخ ارائه می‌دهند با یکدیگر متفاوت‌اند اما اصول و ویژگی‌های مشترکی هم دارند. از مهمترین این اصول می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

  1. اومانیسم و انسان‌مداری: این واژه به اصالت بشر یا انسان‌گرایی تعریف می‌شود. در تمام گرایش‌های فمینیسم، انسان در راس امور قرار دارد. اومانیسم هیچ مرجع اقتداری را برای جهان به رسمیت نمی‌شناسد و معتقد است که هیچ مرجعیّتی برای تفسیر عالم و نظم‌بخشی به آن، جز انسان وجود ندارد. حاکمیت سرنوشت در اختیار انسان است. اومانیسم تمام پیوندهای پیش‌ساخته از حیات بشری را نفی می‌کند و نحوه پیوندهای اجتماعی و غایات حیات انسانی، توسط خود انسان تفسیر و تعیین می‌شود.[۳۲]
  2. سکولاریسم: در یک تبیین اجمالی به بی‌تفاوتی در برابر دين يا نفی مذهب و آموزه‌های دينی يا خارج کردن عرصه‌های مختلف علوم از آموزه‌های دينی و ملاحظات مذهبی تعریف شده‌است. بر اساس این تعریف، حقوق زنان باید بر اساس بعد مادی و نيازهای ملموس و محسوس بشری تنظیم شود.[۳۳]
  3. لزوم تغییر نظام خانواده: تغییر و اصلاح نظام سلسله مراتبی خانواده یکی از اهداف بزرگ گرایش‌های فمینیستی است. برخی از گرایش‌ها قائل به تغییر قوانین حاکم بر خانواده، برخی قائل به حذف خانواده و برخی خواهان تغییر روابط قدرت در خانواده و برخی نیز خواستار نظام برابری و اشتراک در تمام شئون خانواده هستند. [۳۴]

فمینیسم و ازدواج

فمینیست‌ها ازدواج و نهاد خانواده را مهمترین عامل به زیر سلطه درآوردن زنان می‌دانند. به لحاظ تاریخی یکی از مهمترین نقدهای فمینیست‌ها به ازدواش این است که ازدواج نهادی اساسی و زمینه‌ساز برای ستم به زنان است. به اعتقاد آنها در طول تاریخ، زنان متأهل به لحاظ حقوقی و قانونی، واجد حقوق مستقل بسیار کمتری نسبت به مردان بوده‌اند. زنان مسئولیت امور خانه و مراقبت و رسیدگی به شوهران و فرزندان را به عهده دارند و برای کار خارج از خانه نیز دستمزد کمتری به آنان پرداخت می‌شود علاوه بر اینکه ازدواج و مراسمی که به سبب آن برگزار می‌شود، پر از تصویرهای جنسیتی است.

به صورت کلی مواجهه فمینیست‌ها با ازدواج در سه دیدگاه قابل دسته‌بندی است.[۳۵]

یک: غیراخلاقی بودن ازدواج

از نظر فمینیست‌ها چون ازدواج متضمّن تعهدات و تکالیف خاصی است که با بی عدالتی و ستم در حق زنان ارتباط مستقیم دارد، امری غیراخلاقی است. آنها برای اثبات مدعای خود بر شواهد تاریخی و اجتماعی مصادیق ستم در جوامع غربی تکیه می‌کنند. همانطور که در ایالت متحدۀ آمریکا تا دهه 1970 میلادی، ازدواج، زنان را از حقوق کامل انسانی محروم می‌کرد. بر اساس دکترین تصویب شده‌ای که برگرفته از قانون انگلستان بود، شخصیت حقوقی زنان پس از ازدواج از بین می‌رفت و زن و شوهر با ازدواج، یک شخص قانونی می‌شدند. به این معنا که وجود مستقل یا قانونی برای زن در نظر گرفته نمی‌شد.

به گفته سیمون دوبووار نظریه پرداز مطرح فمینیسم، ازدواج، عمیقاً منجر به نابرابری و ستم بر زنان می‌شود. فریدن دیگر فمینیست مشهور معتقد است ازدواج باعث می‌شود زندگی زنان بر حسب ضرورت، محدود به آشپزی، تمیزکردن و انجام امور خانه‌داری، مراقبت و نگهداری فرزندان و اموری از این قبیل شود و زنان شانس حضور در امور دیگر را نداشته باشند.

دو: الغای کامل ازدواج

برخلاف فمینیست‌های لیبرال، فمینیست‌های رادیکال‌ با تأکید بر تغییر بنیادین، ازدواج را نهادی می‌دانند که انقیاد پیوسته زنان را به لحاظ اقتصادی، مالی، حقوقی، سیاسی و عاطفی دربردارد. فمینیست‌های رادیکال با ستمگر تلقی کردن مردان، آنان را دشمن اصلی زنان می‌دانند و ازدواج و خانواده را مهمترین ابزار ستم بر آنان از راه بردگی جنسی و تحمیل مادری قلمداد می‌کنند. ازاین‌رو آنها مانند فمینیست‌های لیبرال‌ به دنبال اصلاح قوانین ازدواج و خانواده نیستند، بلکه به دنباد براندازی و الغای ازدواج و نهاد خانواده‌اند.

سه: اصلاح قوانین ازدواج

به صورت کلی به اعتقاد فمینیست‌ها، مهمترین چیزی که زنان را در موقعیت پست‌تر و پایین‌تر از مردان قرار داده ازدواج و نهاد خانواده است. اما در این زمینه اتفاق نظر وجود ندارد و نوعی بلاتکلیفی در موج‌های مختلف فمینیستی به چشم می‌خورد. در کنار غیراخلاقی دانستن ازدواج و تلاش برای الغاء ازدواج و نهاد خانواده، برخی از فمینیست‌ها خواهان اصلاحاتی در قوانین ازدواج هستند و اصلاحات را بسته به اصلاح مردان و روابط میان بین دو جنس می‌دانند. دیدگاه اصلاحی بیشتر بین فمینیست‌های لیبرال جریان دارد.

فمینیسم و خانواده

به اعتقاد فمینیست‌ها ذینفعان واقعی سیستم خانوادگی، مردانی هستند كه منافع آنها مستقیماً با ظلم و ستم زنان در ارتباط است، به عقیده بارت، فمینیست مارکسیست، مردان بیشترین مزیت مادی را از حضور زنان در خانه می‌برند. در همه رویکردهای فمینیستی، خانواده نه تنها محور نیست، بلکه ساختاری ستم‏‌آلود است که باید دگرگون شود. دگرگونی در ساختار خانواده و سوق دادن زنان به مشاغل عمومی و تضعیف نقش ویژه مادران در نهاد خانواده، از اصول برنامه‌‏های فمینیست‏‌ها است.[۳۶]

فمینیسم در اعتراض به نهاد خانواده به‌عنوان الگوی به‌هنجار روابط جنسی در انسان، صراحتاً امور جنسی را پدیده‌ای متغیر می‌داند و رابطه جنسی با جنس مخالف در قالب ازدواج را بهتر از سایر الگوهای روابط جنسی نمی‌داند.[۳۷] برخی گرایش های فمینیستی مانند برخی فمینیست‌های رادیکال و سوسیال در تئوریزه کردن و دفاع از هم جنس‌گرایی به منظور رهایی از بند ازدواج و مسئولیت‌های خانوادگی چنان افراط کردند، که بتی فریدان یکی از نظریه پردازان مطرح فمینیسم، نگران آن بود که همجنس‌گرایی به تابلوی اصلی این جریان تبدیل شود.[۳۸]

مانوئل کاستلز در یک تحقیق که به بررسی جنبش فمینیسم در تایوان (تایپه) و تأثیر آن بر هم جنس‌گرایی میان زنان پرداخته بود، به این نتیجه رسید که جنبش‌های فمینیستی با شعار آزادی جنسی و کنترل بر بدن، گروه‌های پر جمعیت همجنس‌باز را در دانشگاه‌های تایوان تأسیس کردند.[۳۹] درواقع فمینیست‌ها با هرگونه آموزش به‌منظور تحکیم تمایلات ناهمجنس‌خواهانه در مدارس مخالف‌اند.[۴۰]

  • از مهمترین نتایج تقابل جریان فمینیسم با نهاد خانواده می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.
  1. دست یابی زنان به حق کنترل موالید، سقط جنین و آزادی جنسی
  2. به چالش کشیدن خانواده سنتی و شکل‌گیری انواع جدید خانواده مانند هم‌باشی و همجنس‌گرا
  3. افزایش آمار طلاق و جدایی
  4. افزایش میزان خشونت خانگی
  5. افزایش کودکان نامشروع
  6. بالا رفتن سن ازدواج
  7. رواج زندگی‌های مجردی
  8. گسترش همجنس‌گرایی[۴۱]
  9. کم کردن فاصله دو جنس در خانه و اجتماع
  10. ایجاد مشکلات جدید اقتصادی برای زنان
  11. ایجاد حس رقابت و ستیزه جویی میان دو جنس
  12. ظهور خلاء شخصیتی و بحران هویت در بسیاری از زنان
  13. افزایش خشونت خانگی و بزه‌کاری در زنان.[۴۲]
  14. تحقیر نقش مادری.
  15. تزلزل بنیان خانواده و پیدایش فرزندان پرخاشگر و بی عاطفه. [۴۳]

فمینیسم و سیاست

گرایش‌های فمینیستی کنش یکسانی نسبت به حکومت و فعالیت‌های سیاسی ندارند. در این میان فمینیسم لیبرال و فمینیسم رادیکال هر دو سیاست را مهم می‌دانند. فمینیسم لیبرال برای نزدیک شدن به دولت و استفاده از امکانات آن در جهت بهبود وضع موجود و فمینیسم رادیکال برای مبارزه و موضع گرفتن در برابر دولت و معرفی آن به عنوان عامل مهم نامطلوب بودن وضع موجود. مشارکت فمینیسم لیبرال در سیاست و حاکمیت، مشارکت انتقادی است اما فمینیسم رادیکال، مشارکت سیاسی را افتادن در دام نظام پدرسالار می‌داند و معتقد آنچه برای فمینیسم ضروری است مبارزه سیاسی است نه مشارکت سیاسی. به اعتقاد فمینیسم رادیکال مشکلات زنان ریشه در ماهیت حکومت مردسالار دارد برخلاف فمینیسم لیبرال که معتقد است با افزایش مشارکت سیاسی زنان و اصلاح مناسبات جنسیتی مشکلات زنان برطرف خواهد شد.[۴۴]

فمینیسم و هنر

ﻓﻤﯿﻨﯿﺴﻢ که در آﻏﺎز به عنوان یک جریان اجتماعی برای احقاق حقوق زنان ایجاد شده بود، بعد از ورود به عرصه فکر و اندیشه به نظریه‌پردازی روی آورد تا از این طریق با جریان‌های غالب علمی که مدافع وضعیت موجود بودند، مبارزه کند. یکی از مهمترین حوزه‌های اندیشه‌ای عرصه هنر و زیبایی‌شناسی بود. حاصل این تلاش، شکل‌گیری جریانی در میان جریان‌های هنری با عنوان هنر فمینیستی است. آغاز شکل‌گیری هنر فمینیستی را باید دﻫـﻪ 1970 میلادی داﻧﺴﺖ. در آﻏﺎز اﯾﻦ دﻫﻪ، لیندا نوکلین که بعدها به شاخص‌ترین نظریه‌پرداز هنر فمینیستی معروف شد با انتشار کتابی، این سوال مهم را مطرح کرد که چرا تارخ هنر هرگز یک هنرمند برجسته زن را به خود ندیده است؟ و اینکه چگونه می‌توان تمایلات زن‌گرایی در هنر را ارتقاء داد؟ و آیا باید هنر زنان از هنر مردان متفاوت باشد؟[۴۵]

از منظر جریان‌های فمینیستی، پاسخ به این سوالات، متفاوت و گاه متناقض بود اما همه جریان‌ها نسبت به سهم بالای مردان در نادیده‌انگاری تاریخی هنر زنان و ایجاد مانع در پرورش و بروز خلاقیت زنان، اتفاق نظر داشتند. با ورورد جریان فمینیسم به عرصه هنر، مبارزه در راستای احقاق حقوق زنان و اثبات و دستیابی به حق تسلط بر بدن و مقابله با بهره‌کشی و سوءاستفاده از بدن زن به عنوان موضوع هنر و ابزار لذت مردان به اوج خود رسید اما این ادعا در میدان دچار سردرگمی و نوعی دوگانگی در فکر و عمل شد. زیرا هنر فمینیستی هم درست بر همان رویه‌ای پیش رفت که مورد رضایت نگرش مردمحورانه بود. به این معنا که در اکثر آثار فمینیست‌ها نیز استفاده از بدن و جذابیت‌های جنسی زن به عنوان موضوع هنری قرار گرفت. علاوه بر اینکه این جریان هنری بر خلاف هدف اصلی که وظیفه خود را مبارزه با نظام ظالمانه و مرمحور سرمایه‌داری می‌دانست کم‌کم به ابزاری جهت تثبیت و تحکیم نظام سرمایه‌داری تبدیل شد.[۴۶]

فمینیسم در ایران

فمینیسم؛ به مثابه جنبش اجتماعی، اگرچه ریشه در وضعیت زنان در غرب پس از رنسانس، اندیشه سیاسی- اجتماعی مدرن و تحولات نظام سرمایه‌داری غرب دارد اما درعین حال به تناسب شرایط مختلف کشورها و مناطق، از ویژگیهای بومی نیز متاثر شده است. این مسئله در ایران به وضوع قابل ردیابی است. در دوران مشروطه با توجه به فضای باز سیاسی، انجمن‌ها و نشریاتی که بر آموزش مادران برای تربیت فرزند تأکید می‌کردند،ایجاد شدند اگرچه مطالبات اولیه زنان در این دوره به هیچ وجه فمینیستی نبود، بلکه رنگ و بوی ضد استعماری و ضد استبدادی داشت، مانند نهضت تنباکو و کمک‌های مالی برای تأسیس بانک ملی که زنان در آن نقش فعالی داشتند.[۴۷]

تاسیس مدارس دخترانه به سبک جدید و اعزام دانشجو به اروپا زمینه آشنایی بیش از پیش ایرانیان با دنیای غرب و ورود افکار و اندیشه‌های فمینیستی را فراهم کرد از این رو دوران مشروطه نقطه عطف شروع فعالیت‌های مستقل زنانه به‌شمار می رود.[۴۸] در این دوره، جامعه ایران از یک نظام کاملاً سنتی به یک نظام تحول‌یافته و متأثر از فرهنگ غرب مبدّل شد. با این وجود فمینیسم در ایران، به‌مثابه یک نظریه بومی و تولدیافته در لایه‌های معرفتی فرهنگ ایرانی نبود. نظریه‌ای وارداتی بود که در تعاملات فرهنگی با غرب و با انگیزه‌های غیرمعرفتی (سیاسی – اجتماعی) به‌وجود آمد.[۴۹]

پانویس

  1. سفر پیدایش، باب 2، صص21 تا 23.
  2. دولتی، غزاله، حسینی اکبرنژاد، هاله و حسینی اکبرنژاد،حوریه، بررسی مبانی فلسفی، اخلاقی، کلامی و آثار عملی فمینیسم، قم، نشر معارف، 1389ش.
  3. جنبش اجتماعى زنان، آندره میشل، ص11.
  4. فرهنگ عمید، ذیل واژه «فمینیسم»، وب‌سایت واژه یاب
  5. فرهنگ معین، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب
  6. جنبش اجتماعى زنان, آندره میشل/11.
  7. Dictionary of Ethics, theology and society, Rosemary Radford Ruether, 1997, p.377.
  8. فمینیسم و دانش‌های فمنیستی، 1382ش، ص 13و 14
  9. فمینیسم و دانش‌های فمنیستی، 1382ش، ص14
  10. کدخدایی، «مبانی مقايسه‌ي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391ش، ص 58و 59
  11. زروندی، نفیسه، نقدی بر دیدگاه‌های رایج فمینیستی، فصلنامه فرهنگی-دفاعی زنان، شماره 4، 1386ش.
  12. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 59
  13. اصغر افتخاری، مطالعات راهبردی زنان 1379 شماره 9
  14. توحیدفام، محمد و عیسی‌وند، لیلا، فمینیسم و دموکراسی در گذر تاریخ، فصلنامه علمی پژوهشی علوم سیاسی و روابط بین الملل، دوره سوم، شماره 13، 1389ش.
  15. مشیرزاده، از جنبش تا نظریه، 1381ش، ص 124
  16. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 60
  17. اصغر افتخاری، مطالعات راهبردی زنان 1379 شماره 9
  18. سینافر، حبیب، فمینیسم؛ (تاریخچه،امواج،گرایش‌ها و آثار مثبت و منفی جنبش‌ها)، دهمین کنفرانس بین المللی مدیریت و علوم انسانی در ایران، دانشگاه تهران، 1401ش.
  19. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 61
  20. حاجی‌ده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، 1397ش
  21. آقاجاني، نصرالله، چالش فمینیسم با عدالت جنسیتی، نشریه مطالعات راهبردي زنان، دوره دوازدهم، شماره چهل و ششم، 1386ش.
  22. حاجی‌ده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، 1397ش
  23. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 61
  24. مهدی‌پور، سارا، زنان و مبارزه آنلاین، سایت سایبرپژوه، 24 شهریور 1399ش.
  25. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 63
  26. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 65
  27. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 62
  28. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 64
  29. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 66
  30. شفیعی رودپشتی؛ خسروانیان، نگاهی انتقادی بر فمینیسم اسلامی و ارزیابی میزان گرایش دانشجویان دختر به آن(مطالعه موردی: دانشجویان دختر مؤسسة آموزش عالی جهاد دانشگاهی یزد)، 1390ش، ص 73
  31. کرمی؛ محبوبی شریعت پناهی، فمینیسم اسلامی، مفاهیم و امکان‌ها، 1392ش، ص 231
  32. رودگر، تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقد فمنیسم، 1394، ص191-193
  33. کدخدایی، «مبانی مقايسه‌ي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391، ص60
  34. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 70
  35. آل‌بویه، علیرضا و فاطمه جمشیدی، فمینیسم و غیراخلاقی بودن ازدواج، نقد و نظر، فصلنامه علمی پژوهشی فلسفه و الهیات، سال29، شماره 2، 1403ش.
  36. چراغی، اسماعیل، فمینیسم و کارکردهای خانواده، معرفت، شماره 131، 1387ش.
  37. گاردنر، ویلیام، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1381، صفحه 190.
  38. گاردنر، ویلیام، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، 1381، صفحه 174.
  39. کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات، ترجمه حسن چاوشیان، جلد دوم، نشر نی، 1380، صفحه 253.
  40. گاردنر، ویلیام، جنگ علیه خانواده، ترجمه معصومه محمدی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، صفحه 189، 1381ش.
  41. رودگر، تاریخچه، گرایش، نظریات و نقد فمینیسم، 1394ش، ص 244و 245
  42. رودگر، تاریخچه، گرایش، نظریات و نقد فمینیسم، 1394ش، ص 238و 239
  43. افشون و توفیقیان، فمینیسم در ترازوی نقد، 1388، ص 80
  44. پاک‌نیا، محبوبه، فمینیسم و سیاست، فصلنامه مطالعات اجتماعی روانشناختی زنان، سال 2، شماره 4، 1383ش.
  45. ﺳﻤﯿﻊ‌آذر، علیرضا، هنر فمینیستی زایش اندیشه های زنانه، مجله زنان، شماره 143، 1386ش.
  46. چراغی کوتیانی، اسماعیل، هنر و ریبایی‌شناسی فمینیسم، معرفت فرهنگی اجتماعی، سال سوم، شماره اول، 1390ش.
  47. زیبایی‌نژاد، محمدرضا، فمینیسم در ایران، حوراء، شماره 33، 1388ش.
  48. ربیعی رودسری، منیژه، سرانجام فمینیسم در ایران، زمانه، شماره 48، 1385ش.
  49. اقبالی، ابوالفضل، ماهیت سیاسی فمینیسم در ایران، خبرگزاری دانشجو، کد خبر:۱۰۸۰۲۵۲، خرداد 1402ش.

منابع

  • توفیقیان، خدیجه؛ افشون، مهدی، فمینیسم در ترازوی نقد، پژوهش نامه اسلامی زنان و خانواده، سال دوم بهار و تابستان 1388، شماره 3
  • دهخدا، علی اکبر، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب، تاریخ بازدید: 7 فروردین 1402ش.
  • فرهنگ معین، ذیل واژه «فمینیسم»، وب سایت واژه یاب، تاریخ بازدید: 7 فروردین 1402ش.
  • کدخدایی، محمدرضا، «مبانی مقايسه‌ي ارزشی نظام حقوق زن در اسلام و فمينيسم»، 1391، فصلنامه مطالعات راهبردی زنان، سال پانزدهم، شماره 57، پاییز 1391ش.
  • رودگر، نرگس، تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقد فمنیسم، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1394ش.
  • حاجی‌ده آبادی و زارع، «تبيين و بررسى معرفتشناسى فمينيستى »، فصلنامه علمی - پژوهشی اسلام ومطالعات اجتماعی،سال پنجم، شماره چهارم، بهار 1397ش.
  • مترجم: عباس یزدانی و بهروز جندقی، فمینیسم و دانش‌های فمنیستی، دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، 1382ش.