Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
Mohsenzadeh (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
به این ترتیب دوبوار به مطالعه ترغیب شد و کتابها از عنفوان جوانی، قلمرو او شدند تا ذهن کنجکاوش را سیراب کنند. | به این ترتیب دوبوار به مطالعه ترغیب شد و کتابها از عنفوان جوانی، قلمرو او شدند تا ذهن کنجکاوش را سیراب کنند. | ||
در سال 1925 دوبوار دیپلم گرفت و علیرغم مخالفت خانوادهاش، حرفه معلمی را برای خود برگزید. در همین سال در انستیتوسن ماری<ref>Institut Saint Marrie.</ref> به تحصیل ادبیات و فلسفه مشغول شد. سپس به دانشگاه سوربن رفت و تا اخذ مدرک لیسانس یکسری برنامه مطالعاتی فشرده را که شامل خواندن آثار فلاسفه مشهور همچون [[دکارت]]، [[کانت]]، [[برگسون]]، [[نیچه]] و دیگران بود در دستور کار خود قرار داد. سال 1928 به چند دلیل، سالی بس مهم در زندگیاش بود. نخست لیسانس خود را از سوربن گرفت و آنگاه آشنایی با | در سال 1925 دوبوار دیپلم گرفت و علیرغم مخالفت خانوادهاش، حرفه معلمی را برای خود برگزید. در همین سال در انستیتوسن ماری<ref>Institut Saint Marrie.</ref> به تحصیل ادبیات و فلسفه مشغول شد. سپس به دانشگاه سوربن رفت و تا اخذ مدرک لیسانس یکسری برنامه مطالعاتی فشرده را که شامل خواندن آثار فلاسفه مشهور همچون [[دکارت]]، [[کانت]]، [[برگسون]]، [[نیچه]] و دیگران بود در دستور کار خود قرار داد. سال 1928 به چند دلیل، سالی بس مهم در زندگیاش بود. نخست لیسانس خود را از سوربن گرفت و آنگاه آشنایی با ژان پل سارتر پیش آمد. | ||
[[سارتر]]، [[آندره اربو]]<ref>Anderre Arabe.</ref> و [[پل نیزان]]<ref>Paul Nauzan.</ref>، سه دانشجوی فلسفه بودند که محفلی به هم پیوسته را شکل دادند. سیمون دوبووار موفق شد به این جمع راه یابد. دوبوار این سالها را تا پیش از [[جنگ دوم جهانی]]، «سالهای طلایی» عمر خود مینامد و این، آغاز کنار هم قرار گرفتن [[ژان پل سارتر]] و سیمون دوبوار به عنوان زوجی بود که تا پایان عمرشان دوام آورد. خود او میگوید: | [[سارتر]]، [[آندره اربو]]<ref>Anderre Arabe.</ref> و [[پل نیزان]]<ref>Paul Nauzan.</ref>، سه دانشجوی فلسفه بودند که محفلی به هم پیوسته را شکل دادند. سیمون دوبووار موفق شد به این جمع راه یابد. دوبوار این سالها را تا پیش از [[جنگ دوم جهانی]]، «سالهای طلایی» عمر خود مینامد و این، آغاز کنار هم قرار گرفتن [[ژان پل سارتر]] و سیمون دوبوار به عنوان زوجی بود که تا پایان عمرشان دوام آورد. خود او میگوید: | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
== دیدگاههای دوبوار == | == دیدگاههای دوبوار == | ||
بحثهای دوبوار، راههایی که [[تفاوتهای جنسیتی]] از طریق آنها منجر به ایجاد سلسله مراتب میان زنان و مردان می شود را آشکار می کند. او تلاش می کند نشان دهد که چگونه قواعد مردانه همواره "بهنجار" تلقی شده و کارها و مسائل زنانه به مثابه اموری حاشیه ای و متعلق به "[[دیگری]]" تعریف میشود. دوبوار استدلال میکند که زنان، همواره [[دیگریِ مردان]] به حساب آورده شدهاند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساختهاند. بنابراین [[مردان کنشگرا]]، و [[زنان کنشپذیر]] هستند. | بحثهای دوبوار، راههایی که [[تفاوتهای جنسیتی]] از طریق آنها منجر به ایجاد سلسله مراتب میان زنان و مردان می شود را آشکار می کند. او تلاش می کند نشان دهد که چگونه قواعد مردانه همواره "بهنجار" تلقی شده و کارها و مسائل زنانه به مثابه اموری حاشیه ای و متعلق به "[[دیگری]]" تعریف میشود. دوبوار استدلال میکند که زنان، همواره [[دیگریِ مردان]] به حساب آورده شدهاند، و چنین ادراکی را در هویت خود درونی ساختهاند. بنابراین [[مردان کنشگرا]]، و [[زنان کنشپذیر]] هستند. | ||
به زعم دوبوار زنانگی در فرهنگ غربی چیزی میان "مردانگی و [[اختگی]] " معنا می شود. بنابراین چنین تمدنی تا اعماق خود مردانه است و زنان نسبت به آن صرفا موجوداتی خارجی میباشند (دوبوار، 1380). دوبوار بهعنوان یک [[اگزیستانسیالیست]] باور دارد که بودن مقدم بر ماهیت است. وی بههمین منوال استنباط میکند که "انسان زن زاده نمیشود، بلکه تبدیل به زن میشود"، چرا دختران از اوان کودکی، نقشهای فرهنگی معینی را میپذیرند. تز کلی او، نشان دادن آن است که چگونه زنان به وسیلهی تاریخ و افسانههایی تعریف و محدود شدهاند که آنها را در جایگاهی پایینتر قرار میدهد. به باور بووآر، تاریخ فرهنگی مانع از آن شدهاست که زنان آزادی خود را درک و بر اساس آن عمل کنند، اما آنها میتوانند با نفی این افسانههای فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. در مقابل، تا زمانی که زنان به مردان و سنتهای فرهنگی اجازه دهند تا چیستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. دوبووار استدلالهای زیستشناختی، روانشناختی، و مادهگرایانه را، برای تبیین دستهای از ویژگیهای رفتاری زنان که از کنترل فرهنگ خارج است، نفی میکند. | به زعم دوبوار زنانگی در فرهنگ غربی چیزی میان "مردانگی و [[اختگی]] " معنا می شود. بنابراین چنین تمدنی تا اعماق خود مردانه است و زنان نسبت به آن صرفا موجوداتی خارجی میباشند (دوبوار، 1380). دوبوار بهعنوان یک [[اگزیستانسیالیست]] باور دارد که بودن مقدم بر ماهیت است. وی بههمین منوال استنباط میکند که "انسان زن زاده نمیشود، بلکه تبدیل به زن میشود"، چرا دختران از اوان کودکی، نقشهای فرهنگی معینی را میپذیرند. تز کلی او، نشان دادن آن است که چگونه زنان به وسیلهی تاریخ و افسانههایی تعریف و محدود شدهاند که آنها را در جایگاهی پایینتر قرار میدهد. به باور بووآر، تاریخ فرهنگی مانع از آن شدهاست که زنان آزادی خود را درک و بر اساس آن عمل کنند، اما آنها میتوانند با نفی این افسانههای فرهنگی، خود را بازتعریف کنند. در مقابل، تا زمانی که زنان به مردان و سنتهای فرهنگی اجازه دهند تا چیستی آنان را تعریف کنند، آزاد نخواهند بود. دوبووار استدلالهای زیستشناختی، روانشناختی، و مادهگرایانه را، برای تبیین دستهای از ویژگیهای رفتاری زنان که از کنترل فرهنگ خارج است، نفی میکند. | ||
دوبوار بر این باور است که با وجود [[ساختارهای فرهنگی]] موجود (همچون [[ازدواج]]، [[مادری]]، روابط زن-مرد) زنان، بختی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، دوبوار خوشبین بود و عقیده داشت زنان میتوانند زمینهی [[آزادی]] خود را فراهم کنند. آنها میتوانند افسانههای فرهنگی را به چالش بکشند، میتوانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و بر تصور اشتباه پاییندست بودنشان در هنر و ادبیات فائق آیند. | دوبوار بر این باور است که با وجود [[ساختارهای فرهنگی]] موجود (همچون [[ازدواج]]، [[مادری]]، روابط زن-مرد) زنان، بختی برای آزادی یا برابری ندارند. با این وجود، دوبوار خوشبین بود و عقیده داشت زنان میتوانند زمینهی [[آزادی]] خود را فراهم کنند. آنها میتوانند افسانههای فرهنگی را به چالش بکشند، میتوانند استقلال اقتصادی بیشتری را تجربه کنند و بر تصور اشتباه پاییندست بودنشان در هنر و ادبیات فائق آیند. | ||
قرائت دوبوار از [[جنسیت به مثابه امری برساخته]]، محور کلیدی نظریات فمینسیتی در دههی 1970 بود و تا حدی به تاثیر گذاری سیاسی نیز انجامید تا آنجا که فرهنگ عامهی جوانان نیز به این مسئله صحه گذاشت و علاقه برای پوشیدن لباس های "مربوط به دو جنس " از همین منظر معنا مییابد.<ref>پیلچر، 2004، 57.</ref> | قرائت دوبوار از [[جنسیت به مثابه امری برساخته]]، محور کلیدی نظریات فمینسیتی در دههی 1970 بود و تا حدی به تاثیر گذاری سیاسی نیز انجامید تا آنجا که فرهنگ عامهی جوانان نیز به این مسئله صحه گذاشت و علاقه برای پوشیدن لباس های "مربوط به دو جنس " از همین منظر معنا مییابد.<ref>پیلچر، 2004، 57.</ref> | ||
وی این باور بود که شخصیت دختران و زنان می توانست بسیار متفاوت با الگوی نابرابر کنونی شکل گیرد، مشروط به اینکه دختر بچه از ابتدا با همان توقعات و پاداش ها و با همان سخت گیریهای و آزادیهایی تربیت می شد که برادرانش تربیت می شوند. در همان تحصیلات و همان بازی ها سهیم میشد، وعده آینده یکسانی با آینده پسر بچه به وی داده می شد و توسط مردان و زنانی احاطه می گردید که در نگاهش آشکارا یکسان و برابر بودند. | وی این باور بود که شخصیت دختران و زنان می توانست بسیار متفاوت با الگوی نابرابر کنونی شکل گیرد، مشروط به اینکه دختر بچه از ابتدا با همان توقعات و پاداش ها و با همان سخت گیریهای و آزادیهایی تربیت می شد که برادرانش تربیت می شوند. در همان تحصیلات و همان بازی ها سهیم میشد، وعده آینده یکسانی با آینده پسر بچه به وی داده می شد و توسط مردان و زنانی احاطه می گردید که در نگاهش آشکارا یکسان و برابر بودند. | ||
نظریه پردازان معاصر هنوز به کندوکاو در زمینه هایی می پردازند که در کتاب جنس دوم دوبوار مطرح شده است. بنابراین در بطن هر گفتگوی فمینیستی می توان رد نوعی گفتگو با سیمون دوبوار را پی گرفت.<ref>سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار؛ مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979. </ref> | نظریه پردازان معاصر هنوز به کندوکاو در زمینه هایی می پردازند که در کتاب جنس دوم دوبوار مطرح شده است. بنابراین در بطن هر گفتگوی فمینیستی می توان رد نوعی گفتگو با سیمون دوبوار را پی گرفت.<ref>سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار؛ مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979. </ref> | ||
از آنجا که تردیدهایی درباره ی ارتباط دقیق [['''جنس دوم''']] نوشته ی دوبوار وبا [['''هستی و نیستی''']] نوشته [[ژان پل سارتر]] وجود داشته است، شاید اشاره ای به [[فلسفهی سارتر]] ضروری باشد. | از آنجا که تردیدهایی درباره ی ارتباط دقیق [['''جنس دوم''']] نوشته ی دوبوار وبا [['''هستی و نیستی''']] نوشته [[ژان پل سارتر]] وجود داشته است، شاید اشاره ای به [[فلسفهی سارتر]] ضروری باشد. | ||
سارتر برای تفکیک ناظر از منظر، هستی را به دو بخش تقسیم کرد: [['''هستی در خود''']]<ref>en-soi.</ref> و [['''هستی برای خود''']]<ref>pour-soir.</ref>. «هستی در خود» وجودِ مادی و ثابتی است که میان انسان و حیوان و جماد و نبات مشترک است، در حالیکه «هستی برای خود» به وجود پویا و آگاهی اشاره دارد که فقط انسانها در آن باهم اشتراک دارند. [[سارتر]] به این دو صورت هستی صورت سومی نیز افزود: «[['''هستی برای دیگران''']]»<ref>mit-sein.</ref> او معتقد است مناسبات اجتماعی در ذات خود متعارضند زیرا هر '''هستی برای خود''' تنها در صورتی خویشتن را به صورت فاعل یا '''خود''' تثبیت می کند که هستی های دیگر به صورت مفعول یا '''دیگر''' بنگرد. این نظریه [[هستی برای دیگران]] مناسب ترین مقوله برای تحلیل فمینیستی دوبوار است. او با این ادعا که مرد از ابتدا خویشتن را '''خود''' و زن را '''دیگری''' نامیده است، می گوید: اگر دیگری تهدیدی برای خود است پس زن تهدیدی است برای مرد و اگر مرد می خواهد آزاد بماند باید زن راه انقیاد خود درآورد.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظریه: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشرنی، چاپ سوم، 1387؛ صص 315-323.</ref> | سارتر برای تفکیک ناظر از منظر، هستی را به دو بخش تقسیم کرد: [['''هستی در خود''']]<ref>en-soi.</ref> و [['''هستی برای خود''']]<ref>pour-soir.</ref>. «هستی در خود» وجودِ مادی و ثابتی است که میان انسان و حیوان و جماد و نبات مشترک است، در حالیکه «هستی برای خود» به وجود پویا و آگاهی اشاره دارد که فقط انسانها در آن باهم اشتراک دارند. [[سارتر]] به این دو صورت هستی صورت سومی نیز افزود: «[['''هستی برای دیگران''']]»<ref>mit-sein.</ref> او معتقد است مناسبات اجتماعی در ذات خود متعارضند زیرا هر '''هستی برای خود''' تنها در صورتی خویشتن را به صورت فاعل یا '''خود''' تثبیت می کند که هستی های دیگر به صورت مفعول یا '''دیگر''' بنگرد. این نظریه [[هستی برای دیگران]] مناسب ترین مقوله برای تحلیل فمینیستی دوبوار است. او با این ادعا که مرد از ابتدا خویشتن را '''خود''' و زن را '''دیگری''' نامیده است، می گوید: اگر دیگری تهدیدی برای خود است پس زن تهدیدی است برای مرد و اگر مرد می خواهد آزاد بماند باید زن راه انقیاد خود درآورد.<ref>تانگ، رزماری؛ نقد و نظریه: درآمدی جامع بر نظریه های فمینیستی؛ ترجمه منیژه نجم عراقی؛ تهران: نشرنی، چاپ سوم، 1387؛ صص 315-323.</ref> | ||
دیگر بودنی به زعم دوبوار در نهادهای [[ازدواج]] و [[مادری]] تحکیم میشود. او در این باب می گوید: مادریت به صورت کنونی همچنان که برخی [[فمینیست]]ها می گویند به راستی زنان امروز را به برده بدل می سازد. و به گمان من مادریت خطرناکترین دامی است که بر سر راه تمامی زنانی که می خواند آزاد و مستقل باشند، زندگی خود را اداره کنند، استقلال اندیشه داشته باشند و به شیوه ی خود زندگی کنند گسترده شده است. | دیگر بودنی به زعم دوبوار در نهادهای [[ازدواج]] و [[مادری]] تحکیم میشود. او در این باب می گوید: مادریت به صورت کنونی همچنان که برخی [[فمینیست]]ها می گویند به راستی زنان امروز را به برده بدل می سازد. و به گمان من مادریت خطرناکترین دامی است که بر سر راه تمامی زنانی که می خواند آزاد و مستقل باشند، زندگی خود را اداره کنند، استقلال اندیشه داشته باشند و به شیوه ی خود زندگی کنند گسترده شده است. | ||
== نقد دیدگاههای دوبوار == | == نقد دیدگاههای دوبوار == | ||
تحلیل دوبوار از ستم بر زنان در کتاب جنس دوم با انتقادات بسیاری روبرو شده است: به سبب آرمان گرایی آن -تأکید دوبوار بر اسطورهها و انگارهها و ارائه ندادن راهبردی عملی برای [[آزادی]] بخشی؛ و به سبب نگاه قومیتگرا و مردمحور آن- گرایش دوبوار به تعمیم تجربه [[زنان بورژوا]]ی اروپایی و تأکید بر بی ثمری تاریخی زنان که از آن تعمیم ناشی می شود. | تحلیل دوبوار از ستم بر زنان در کتاب جنس دوم با انتقادات بسیاری روبرو شده است: به سبب آرمان گرایی آن -تأکید دوبوار بر اسطورهها و انگارهها و ارائه ندادن راهبردی عملی برای [[آزادی]] بخشی؛ و به سبب نگاه قومیتگرا و مردمحور آن- گرایش دوبوار به تعمیم تجربه [[زنان بورژوا]]ی اروپایی و تأکید بر بی ثمری تاریخی زنان که از آن تعمیم ناشی می شود.<ref>سیمونز، مارگارت و بنجامین، جسیکا؛ نشریه مطالعات فمینیستی: مصاحبه با سیمون دوبوار؛ مقدمه بر متن مصاحبه در اهمیت اثر جنس دوم؛ شماره2، تابستان 1979.</ref> | ||
== مدخلهای مرتبط == | == مدخلهای مرتبط == |