خط ۱۶۶: | خط ۱۶۶: | ||
تشکیل آگاهی و استمرار آن سبب پیدایش تفاوتهایی میان حالات میشود و برای اینکه این حالا شناخته شوند، لازم است که هریک از آنها با حالات قبل از خود آمیخته و یگانه شود. دستگاه عصبی و مغز انسان مانند گنجینهای از تعداد بینهایتی تجربه است که طی زندگی به دست آمده است. این اندیشه نویسنده مربوط به نظریه کلی تحول است، و از این جهت که میپذیرد معلومات اساسی فاهمه برای فرد ماقبل تجربی است و برای سلسله موجودات مابعد تجربی، میتوان آن را تلفیقی از مذهب اصالت تجربه و مذهب اصالت ماقبل تجربه دانست. بنابراین، اسپنسر با مذهب ضداصالت واقع و مذهب اصالت تجربه جان استوارت میل، که وجود معیاری عالی برای شناخت را قبول ندارد، مخالفت میورزد. این کتاب با توضیح اجمالیای درباره تحول فعالیتهای نفسانی و احساسات، که به انسانها امکان میدهد به عنوان اعضای یک جامعه با هم کار کنند، پایان مییابد. | تشکیل آگاهی و استمرار آن سبب پیدایش تفاوتهایی میان حالات میشود و برای اینکه این حالا شناخته شوند، لازم است که هریک از آنها با حالات قبل از خود آمیخته و یگانه شود. دستگاه عصبی و مغز انسان مانند گنجینهای از تعداد بینهایتی تجربه است که طی زندگی به دست آمده است. این اندیشه نویسنده مربوط به نظریه کلی تحول است، و از این جهت که میپذیرد معلومات اساسی فاهمه برای فرد ماقبل تجربی است و برای سلسله موجودات مابعد تجربی، میتوان آن را تلفیقی از مذهب اصالت تجربه و مذهب اصالت ماقبل تجربه دانست. بنابراین، اسپنسر با مذهب ضداصالت واقع و مذهب اصالت تجربه جان استوارت میل، که وجود معیاری عالی برای شناخت را قبول ندارد، مخالفت میورزد. این کتاب با توضیح اجمالیای درباره تحول فعالیتهای نفسانی و احساسات، که به انسانها امکان میدهد به عنوان اعضای یک جامعه با هم کار کنند، پایان مییابد. | ||
== نقد | == نقد دیدگاه== | ||
=== نقد نظریه تکامل === | === نقد نظریه تکامل === | ||
نظریه تکامل، بهخصوص تکامل تکخطی امروزه مردود شدهاند. اگرچه ممکن است تکامل از نظر زیستشناسی درست باشد، لیکن از لحاظ فرهنگی و اجتماعی درست نیست. هر فرهنگ و جامعه پدیدهای منحصر بهفرد است و بعضی ویژگیهای یک فرهنگ را نمیتوان به سایر فرهنگها تعمیم داد. لذا این نظریه با انتقادات ذیل روبرو بوده است: | نظریه تکامل، بهخصوص تکامل تکخطی امروزه مردود شدهاند. اگرچه ممکن است تکامل از نظر زیستشناسی درست باشد، لیکن از لحاظ فرهنگی و اجتماعی درست نیست. هر فرهنگ و جامعه پدیدهای منحصر بهفرد است و بعضی ویژگیهای یک فرهنگ را نمیتوان به سایر فرهنگها تعمیم داد. لذا این نظریه با انتقادات ذیل روبرو بوده است: | ||
# برخلاف نظر تکاملیون تکخطی تغییر هر جامعه الزاما بهسوی ترقی نیست. | |||
# نمیتوان فرهنگ را طبقهبندی کرد و برحسب مرحله تکامل در گروههای مختلف قرار داد. | |||
# تکامل بشر خط سیر معینی ندارد و نمیتوان آن را از قبل پیشبینی کرد. | |||
# ژرژ گورویچ (Georges Gurvitch: 1894-1965) جامعهشناس فرانسوی معتقد است که پیروان نظریه تکاملی، رشد جامعه را نظیر رشد سلولی انواع زیستی میدانند که در مسیری ازپیش تعیینشده سیر میکنند و تصور دارند که به محض آنکه بتوانند جامعه ابتدایی را بشناسند کلید تبیین جوامع پیشرفته معاصر را خواهند یافت، اما مسأله این است که جامعه ابتدایی یک نوع نیست و انواع جوامع ابتدایی وجود دارد که هر کدام در نوع بسیار پیچیدهاند و پیوستگی جوامع ابتدایی با جوامع معاصر، فرضیهایی نادرست میباشد. | |||
# منکران تکامل اجتماعی ادعا دارند که چون جامعهها هدفها و ملاکهای مشترک مشخصی ندارند، سنجش پویشهای تاریخی و تعیین تکامل و انحطاط میسر نیست. | |||
البته ناگفته نماند که نظریههای تکامل با وجود از دست دادن اعتبار اولیه خود در شکل گرفتن دانش اجتماعی مؤثر بوده است. تئوری که در این زمینه در قرن 18 و 19 ارائه شده شاکله نظریات امروزی را پیریزی کرده است. مثل نظریات اسپنسر در سازمان دادن به افکار جامعهشناسان کمک شایانی کرده است و طرحهای ساختمان جامعه (ساخت اجتماعی) که امروزه در بررسیهای اجتماعی آمریکاییان بهکار گرفته میشود، انواع ترمیم شده تصورات قرن 19 است. | البته ناگفته نماند که نظریههای تکامل با وجود از دست دادن اعتبار اولیه خود در شکل گرفتن دانش اجتماعی مؤثر بوده است. تئوری که در این زمینه در قرن 18 و 19 ارائه شده شاکله نظریات امروزی را پیریزی کرده است. مثل نظریات اسپنسر در سازمان دادن به افکار جامعهشناسان کمک شایانی کرده است و طرحهای ساختمان جامعه (ساخت اجتماعی) که امروزه در بررسیهای اجتماعی آمریکاییان بهکار گرفته میشود، انواع ترمیم شده تصورات قرن 19 است. | ||
=== نقد اخلاق تکاملی در دیدگاه اسپنسر === | === نقد اخلاق تکاملی در دیدگاه اسپنسر === | ||
خط ۲۷۱: | خط ۲۷۱: | ||
ما خود، به نوعی از فروكاهش (یا واگشتگرایی) قایلیم؛ و آن این است كه همه پدیدههای اجتماعی مآلاً میتواند به پدیدههای روانی تحویل و ارجاع گردد. این نوع از فروكاهش همان است كه امروزه بهنام «اصالت روانشناسی»<ref>پسیكولوژیسم: psychologism.</ref> خوانده میشود. | ما خود، به نوعی از فروكاهش (یا واگشتگرایی) قایلیم؛ و آن این است كه همه پدیدههای اجتماعی مآلاً میتواند به پدیدههای روانی تحویل و ارجاع گردد. این نوع از فروكاهش همان است كه امروزه بهنام «اصالت روانشناسی»<ref>پسیكولوژیسم: psychologism.</ref> خوانده میشود. | ||
== آثار== | == آثار== | ||
* آمار اجتماعی (۱۸۵۱) | * آمار اجتماعی (۱۸۵۱) |