Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Mohsenzadeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۰: خط ۵۰:
تقابل بالقوه‌اي كه ليبرالها ميان منافع فرد و نيازهاي جامعه مشاهده مي‌كننـد در تمايلاتشـان به حداقلي‌كردن تعداد و شدت وظايف انعكاس مييابد»<ref>فالكس، كيث (1390). شهروندي، ترجمة محمدتقي دلفروز، تهران: كوير، چاپ 2.</ref>
تقابل بالقوه‌اي كه ليبرالها ميان منافع فرد و نيازهاي جامعه مشاهده مي‌كننـد در تمايلاتشـان به حداقلي‌كردن تعداد و شدت وظايف انعكاس مييابد»<ref>فالكس، كيث (1390). شهروندي، ترجمة محمدتقي دلفروز، تهران: كوير، چاپ 2.</ref>
== نقد دیدگاه‌های هوگلند==
== نقد دیدگاه‌های هوگلند==
=== نقد اخلاق مراقبت‌محور ===
رهيافت‌هاي مراقبت‌محـور فمنيسـتي، بـه رغـم ادعـاي بـي طرفـي در دعـاوي اخلاقـي و طـرح فضيلت‌هاي اخلاقي، به دليل حساسيت جنسي، رهیافت‌هايي زن‌مدارانه و يكجانبه نگرند، چـون اخلاق نميتواند از منظر خاص زنانه شروع شود و به منزلة اخلاق‌ها قلمـداد شـود. طبـق اخـلاق سنتي گرچه با توجه به خصوصيات هريك از مرد و زن، برخى فضايل براي مردان شايسته‌تـر و برخى برازندة زنان است، فضايل اصيل اخلاقي عام و مشتركاند. پس طبق اين منظـر، منصـفانه نیست بگويم در اخلاق سنتي فضايل و رذایل به دو دستة زنانه و مردانـه تقسیم مي‌شـوند يـا فضایل مردانه را برتر ميداند . چنانكه [[پيتر سينگر]] با آوردن سخنان زني در كتاب [[کارول گيليگان]]، كـه در آن صداي اخلاق جهاني شنيده ميشود، نتيجه ميگيرد زنان نيـز هماننـد مـردان بـه اصـول كلي اخلاقي گرايش دارند و اخـلاق جنسـيت‌مـدار نيسـت. <ref>اسلامي، سید حسن 1387؛ «جنسيت و اخلاق مراقبت»، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ، 42؛ ص 32.</ref>
رهيافت‌هاي مراقبت‌محـور فمنيسـتي، بـه رغـم ادعـاي بـي طرفـي در دعـاوي اخلاقـي و طـرح فضيلت‌هاي اخلاقي، به دليل حساسيت جنسي، رهیافت‌هايي زن‌مدارانه و يكجانبه نگرند، چـون اخلاق نميتواند از منظر خاص زنانه شروع شود و به منزلة اخلاق‌ها قلمـداد شـود. طبـق اخـلاق سنتي گرچه با توجه به خصوصيات هريك از مرد و زن، برخى فضايل براي مردان شايسته‌تـر و برخى برازندة زنان است، فضايل اصيل اخلاقي عام و مشتركاند. پس طبق اين منظـر، منصـفانه نیست بگويم در اخلاق سنتي فضايل و رذایل به دو دستة زنانه و مردانـه تقسیم مي‌شـوند يـا فضایل مردانه را برتر ميداند . چنانكه [[پيتر سينگر]] با آوردن سخنان زني در كتاب [[کارول گيليگان]]، كـه در آن صداي اخلاق جهاني شنيده ميشود، نتيجه ميگيرد زنان نيـز هماننـد مـردان بـه اصـول كلي اخلاقي گرايش دارند و اخـلاق جنسـيت‌مـدار نيسـت. <ref>اسلامي، سید حسن 1387؛ «جنسيت و اخلاق مراقبت»، فصـلنامـة مطالعـات راهبـردي زنان، س 11 ، 42؛ ص 32.</ref>


خط ۷۸: خط ۷۹:
در نگاه كلي، اخلاق مراقبت نميتواند فضيلتهـايي را بـه منزلـة معيـار عـام عمـل اخلاقـي برحسب الگوهاي جنسيتي زنانه طرح كند كه جانبدارانه، وابسته به احساسات و جزئي نگر باشد و درنتيجه نظام اخلاقيِ عامي براي همة بشريت، فارغ از قواعد كلي اخلاق عمومي، طـرح كنـد. ازاينرو، اين نظريه به دليل پايبند نبودن به اصـول كلـي اخـلاق و عـدم تبيـين درسـت بـراي ماهيت فضيلتهاي كلي و مشترك اخلاقي، درون ناسازگار و نظريه اي غيرنظاممند است. عـلاوه
در نگاه كلي، اخلاق مراقبت نميتواند فضيلتهـايي را بـه منزلـة معيـار عـام عمـل اخلاقـي برحسب الگوهاي جنسيتي زنانه طرح كند كه جانبدارانه، وابسته به احساسات و جزئي نگر باشد و درنتيجه نظام اخلاقيِ عامي براي همة بشريت، فارغ از قواعد كلي اخلاق عمومي، طـرح كنـد. ازاينرو، اين نظريه به دليل پايبند نبودن به اصـول كلـي اخـلاق و عـدم تبيـين درسـت بـراي ماهيت فضيلتهاي كلي و مشترك اخلاقي، درون ناسازگار و نظريه اي غيرنظاممند است. عـلاوه
بر اينكه ايشان درحاليكه اخلاق سنتي را به دليل كلي بودن نقد ميكنند، بـراي طراحـي نظـام اخلاقي خود بايد از همين قواعد عمومي بهره ببرند و ميبرند. درنتيجه، آنان يا بايد [[نسـبيتگـرا]] شوند كه در اين صورت نميتوانند از برتري اخلاق زنانه سخن گويند، يا از الگوي سنتي مردانـه كه به احكام مطلق و ثابت و فضايل عام مشترك معتقد است، پيروي كنند كـه در ايـن صـورت دچار تناقض خواهند شد. بنابراين، نظرية اخلاقي مراقبت را در بهترين برداشت ميتوان مكمـل نظام اخلاقي رايج تلقي كرد.  
بر اينكه ايشان درحاليكه اخلاق سنتي را به دليل كلي بودن نقد ميكنند، بـراي طراحـي نظـام اخلاقي خود بايد از همين قواعد عمومي بهره ببرند و ميبرند. درنتيجه، آنان يا بايد [[نسـبيتگـرا]] شوند كه در اين صورت نميتوانند از برتري اخلاق زنانه سخن گويند، يا از الگوي سنتي مردانـه كه به احكام مطلق و ثابت و فضايل عام مشترك معتقد است، پيروي كنند كـه در ايـن صـورت دچار تناقض خواهند شد. بنابراين، نظرية اخلاقي مراقبت را در بهترين برداشت ميتوان مكمـل نظام اخلاقي رايج تلقي كرد.  
=== نقد لزبینیسم ===
==== تأثیرات همجنس‌گرایی ====
===== تأثیر بر سلامت جسمی =====
یکی از موضوعات مهم و قابل تأمل این مبحث، تأثیر فیزیکی و روانی همجنس‌گرایی بر سلامت زنان است. فمینیست‌های زیست‌شناختی[62] منشأ ظلم به زنان را تبعیض و تفاوت فیزیکی زن و مرد در نظام آفرینش می‌دانند. مبانی نظری این گروه در تقابل کامل با اندیشه دینی و الهی است. باروری، شیردهی و دوران قاعدگی از نکات مهمی است که این مسئله به زعم آنان، ظلم دستگاه آفرینش به زنان بوده و باید در این خصوص از این قشر سلب مسئولیت شود. به نظر آن‌ها بهترین گزینه برای پاسخگویی به نیازهای زنان و جداسازی آنان از مردان، لزبینیسم است، امّا علی‌رغم طبیعی جلوه دادن این رفتار از نظر بیولوژیکی، همجنس‌گرایی برطبق آخرین مطالعات انجام گرفته عواقب سویی بر سلامت و بهداشت فیزیکی و روانی زنان دارد که در ادامه به برخی موارد اشاره می‌شوند:
ـ لزبین‌ها 19 بار بیشتر از زنان دگر جنس‌خواه به سفلیس و 2 برابر بیشتر از آنان به عفونت‌هـای دستـگاه تناسـلی مبتـلا می‌شـوند. میـزان ابتـلای این دستـه از زنـان به قارچ‌‌هـا و بیمـاری ‌گـال نیـز 4 بـرابـر نسبـت به زنـان دگـرجنس‌خواه بیشتـر است.
(Cameron & et al, 1993: 292-299)
ـ زنان همجنس‌گرا 3 برابر بیشتر از دیگر زنان به سرطان سینه مبتلا می‌شوند؛ در آمریکا 104 هزار لزبین مبتلا به سرطان سینه هستند که هر ساله 7000 نفر به تعدادشان اضافه می‌شود. (cf., Associated press, 1999)
ـ مطالعات پزشکی در سال 1998 در آمریکا نشان داد که 30 درصد لزبین‌‌ها حامل ویروس تبخال دستگاه تناسلی هستند که 90 درصد از این حاملان مبتلا به سرطان رحم می‌شوند. (Marazo, 1998: 1604)
ـ در سال 1994 نیز آمارها نشان می‌دهند که میانگین سنی زنان لزبین 45 سال است و 23 درصد از آنـان بالای 64 سـال عمر می‌کنند، 20 درصد از آنـان در اثر خشونت و 1/7 درصد به‌علت ابتلا به بیماری ایدز می‌میرند. (Cameron, 1993: 56)
===== تأثیر بر سلامت روانی =====
اغلب افراد همجنس‌گرا نیز تحت تأثیر این رفتار از سلامت روانی مطلوبی برخوردار نیستند و دچار انواع افسردگی،‌بیماری‌های روانی و اعتیاد به الکل و مواد مخدر می‌باشند، به خصوص در لزبین‌ها موارد حادی از افسردگی، ناامیدی و بروز رفتارهای خشونت‌آمیز دیده شده است. استرس‌های ناشی از احساس عدم امنیت، مقبولیت و دور شدن از روند طبیعی زندگی باعث اختلالات فکری و روانی در همجنس‌گرایان می‌گردد که بسیاری از آنان تجربه‌های تلخی در زمینه افسردگی، خودکشی، اعتیاد، عدم تعادل روحی و روانی داشته‌اند. در سال 1984 مؤسسه ملّی سلامت لزبین‌ها[63] آماری را به شرح زیر منتشر کرد:
ـ 83 درصد لزبین‌ها به طور متناوب مشروبات الکلی می‌نوشند.
ـ 47 درصد آنان ماری جوآنا و 30 درصد سیگار می‌کشند.
ـ بیش از50 درصد لزبین‌‌ها (جمعیت نمونه 2000 نفر بوده است) به فکر خودکشی افتاده‌اند و 18 درصد نیز دست به خودکشی زده‌اند.
آمارها نشان می‌دهد که دستیابی به وضعیت مطلوب و آرمانی فمینیست‌ها یعنی دنیایی تفکیک شده و خارج از حیطه مردانه نه تنها کارایی نداشته، بلکه جایگاه اجتماعی زنان را نیز به مخاطره انداخته است. فشارهای روانی و عدم تعادل روحی در همجنس‌گرایان باعث اعمال خشونت و ناسازگاری این افراد با محیط می‌گردد وگاه آنان را منزوی و مطرود از اجتماع می‌نماید. تحقیقات سال 1990 بر روی 90 زوج لزبین، نشان می‌دهد که 40 درصد آنان خشونت را در روابط خود تجربه کرده‌اند و در تحقیق سال 1985 از 1109 لزبین مشخص گردید که بیش از نیمی از آنان توسط شریک جنسی خود مورد آزار قرار گرفته‌اند. (Cwat-Yong and Hewarrier, 1985: 11) همچنین 15 درصد از لزبین‌ها به‌منظور کسب لذت جنسی به شکنجه طرف مقابل خود پرداخته‌اند. (Bradford and Rothblum, 1999: 228) در حقیقت این زنان معمولاً دچار نوعی سادیسم جنسی می‌شوند که ناشی از عدم ‌رضایت و ارضای نیازهای جنسی است و به صورت رفتارهای خشونت‌آمیز بروز می‌نماید.
===== تأثیر بر روابط اجتماعی =====
نهضت فمینیسم به ویژه فمینیسم رادیکال با القائات خود در جهت حذف و به حاشیه راندن دین، مبارزه با نقش‌های مادری، همسری و....، برخورد با سنت‌ها و عرف جوامع، جریانی غیرمنطقی را تحمیل نمود که نه تنها تعریف مشخص و قابل قبولی از جایگاه و منزلت زنان ندارد، بلکه خود باعث ظلمی مضاعف بر زنان گردیده و به شکست حرمت‌ها، از بین رفتن قداست حریم خانواده، تابو شکنی‌های روزافزون اخلاق جمعی و ایجاد خانواده‌های نامتعارف و ناسالم همچون خانواده‌های تک‌سرپرست یـا دو سرپرست تک جنسـی منجر شـده اسـت. تغییـر مفاهیمی چـون حیـا، عفت، خویشتن‌داری و اجتناب از گناه در ساختار فمینیسم سکولار ارزش‌های زنان را چنان خدشه‌دار کرده که در چند سال اخیر بسیاری از نهادهای فعال در حیطه زنان و مراکز مطالعاتی و دانشگاهی نابسامانی در وضعیت زنان را هشدار می‌دهند. وندی شالیت[64] از پژوهشگران علوم‌اجتماعی در کتاب خود تحت عنوان بازگشت به عفاف[65] اظهار می‌دارد: «بدیهی است وقتی هر کاری آزاد باشد، آزارجنسی، مزاحمت و تجاوز به عنف هم افزایش پیدا می‌کند. جامعه‌ای که علیه شرم و حیا اعلان جنگ می‌دهد، دشمنی با زنان را آغاز کرده است». سیمون دوبوار[66] نیز که از چهره‌های برجسته جنبش فمینیسم محسوب می‌شود، در کتاب جنس دوّم[67] خود، علیرغم آنکه معتقد است باید زنان را از نقش همسری و مادری رها کرد، امّا عفت و خویشتن‌داری زنان را امری طبیعی و لازم قلمداد می‌کند که ماهیت بیولوژیکی داشته و زنان را محافظت می‌نماید.
دکتر کلودیا شاپمن[68] نیز از فعالین حزب سوسیالیست ملّی[69] آلمان نیز در مطالعات گسترده خود از سال 1991 تا 1993، همجنس‌گرایی را زنگ خطری برای جامعه بشریت دانسته و آن را به شدّت محکوم می‌کند. وی اظهار می‌دارد همجنس‌گرایی گونه‌ای از رفتار تبعیـض‌آمیـز جنسـی اسـت که مدل رفتـاری آن مـانند نـازی‌هاسـت، لزبین‌ها خود را زنـان برتـر می‌داننـد، در حالـی کـه محکـوم به فنـا و نابـودی هستند.
(Schoppman, 1993: 17)
از سوی دیگر استغراق در لذات مادّی و تحریک اذهان عمومی به کسب لذت و آزادی‌های بی‌حد و حصر در کامجویی‌های جنسی، شخصیت انسانی زن را خدشه‌دار نموده است و اگر این هنجار گسیختگی در یک برهه‌ی زمانی جوابی کوتاه‌مدت و مقطعی به یک تمنای سرکش بدهد، لیکن در درازمدت تغییر و تحولات زیان‌بار و غیرقابل انکاری را به جامعه تحمیل خواهد نمود. ایجاد تنفر و محسوب نمودن مردان به عنوان دشمن فرضی که به صورت اصولی و نظام‌مند صورت می‌گیرد، تعامل اجتماعی و روابط زن و مرد را به‌شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد و به پررنگ‌تر شدن فضای تبعیض جنسیتی می‌انجامد که به صورت غیرمستقیم زنان را دچار مشکل می‌سازد.
تبلیغاتی که نحله‌های گوناگون فمینیسم برای رهایی زنان از ستم‌گری مردان و قیود زندگی خانوادگی انجام می‌دهند، فضایی را به‌وجود آورد که بسیاری از زنان، لزبینیسم را تنها راه پایان دادن به نقش‌های کلیشه‌ای ‌دانستند تا آنجا که تی‌گریس اتکینسن،[70] از لزبین فمینیست‌های معروف معاصر می‌گوید: «فمینیسم یک نظریه و لزبینیسم کاربرد آن است»؛ تحت تأثیر این فضا، بسیاری از زنان که هیچ تمایلی به همجنس خود نداشتند، جهت حمایت از فمینیسم به همجنس‌گرایی روی آوردند و به اختلالاتی چون عقده حقارت و افسردگی ناشی از پشیمانی شدید گرفتار شدند، به عنوان مثال بررسی‌های سال 1985 نشان داد30 درصد لزبین‌ها پس از 35 سالگی رو به جنس مخالف می‌آورند و 45 درصد از آنان نیز قبل از همجنس‌گرایی، ازدواج کرده بودند و 20 درصد لزبین‌ها نیز کمتر از 3 سال با هم زندگی می‌کنند. (Saghir and Robins, 1985: 226) بر اساس این مطالعات می‌توان چنین نتیجه گرفت که بسیاری از زنان علی‌رغم میل باطنی خود و تحت تأثیر تبلیغات فمینیستی، گرایش‌های مقطعی خاصی پیدا می‌کنند، امّا در نهایت به نادرستی و عدم‌تطابق الگوهای ارائه شده جدید با فطرت و روحیات خود، پی‌خواهند برد.
===== لزبینیسم در ادیان =====
در همه اديان توحيدي همجنس‌گرايي پديده‌اي ناهنجار و گناه شمرده مي‌شود.
===== لزبینیسم در يهوديت =====
علي‌رغم تلاش‌هاي صهيونيسم جهاني به منظور جذب افراد به يهوديت صهيونيستي و تحريف دين يهود و كتب و منابع آن جهت مشروعيت بخشيدن به همجنس‌گرايي و لزبينيسم در نص صريح تورات، همجنس‌گرايي حرام مي‌باشد. به طور مثال در تورات، فصل 22/18 آمده است: «آنچنان كه با زنان هم‌بستر مي‌شويد با مردان نشويد كه موجب بيزاري (خدا) است» و در فصل 13/20 تصريح مي‌شود: «هر دوي آن‌ها (همجنس‌گرايان زن و مرد) بايد بميرند و خونشان برگردن خودشان است».
همچنين در تورات ميشنه در خصوص ممنوعيت همجنس‌گرايي آمده است: «هم‌خوابگي زنان با زنان ممنوع است. اين فعل مردمان سرزمين مصر بود كه شما را به ترك آن هشدار مي‌دهيم. آن‌ها چه مي‌كردند؟ مردان با مردان و زنان با زنان ازدواج مي‌كردند. آنان از درگاه خدا رانده شدند» (عهد عتيق: بخش 21).
برخي تحقيقات دانشگاهي هم به بررسي همين موضوع پرداخته‌اند. به عنوان مثال در سـال 1992 در كارگاه «خانـواده در درون فمينيسم يا خـارج آن»[24] بـه تفصيل در خصوص وضعيت لزبين‌ها در سنت يهود و پارادوكس‌هاي دنياي مدرن با مذهب مطالب ذيل ارائه شده است:
1ـ خانواده به طور سنتي در جوامع مذهبي، پدرسالار و كانون مسائل جنسي و تحقير زنان است.
2ـ واژه خانواده بايد براي ساختارهاي جديد اجتماعي چون كانون‌هاي لزبين‌ها و زنان سرپرست خانواده نيز اطلاق شود.
3ـ خانواده لزبين‌ها بايد از احترام و حقوق اجتماعي برخوردار شوند.
====== مسيحيت ======
از آنجا كه مسيحيان اكثر جمعيت جهان را تشكيل مي‌دهند، بيشترين تضارب آراي اديان با همجنس‌گرايي در دين مسيحيت و فرق گوناگون آن رخ داده است. پروتستان‌ها به عنوان اصول‌گراترين فرقه مسيحيت و كاتوليك‌ها به عنوان بزرگترين مخالفان همجنس‌گرايان بوده و هستند، چنانچه پاپ ژان پل دوّم بارها و بارها ازدواج همجنس‌گرايان را مطرود دانسته و پاپ بنديكت شانزدهم نيز در سياست‌هاي جديد واتيكان براين موضع تأكيد نموده است.
در متون مذهبي و اناجيل نيز نمونه‌هاي فراواني وجود دارد كه همجنس‌گرايي را حرام و گناهي بزرگ تلقي مي‌نمايد. به عنوان مثال در سفر پيدايش 18:20 انجيل، به داستان حضرت لوط و شهر سدوم اشاره شده است كه خداوند به واسطه اين گناه بزرگ سرزمين‌شان را ويران نموده است. همچنين در سفر پيدايش 1:24 حضرت مسيح در گفتاري به ماتيو[25] (يكي از حواريون) اظهار مي‌دارد كه هم‌بستري مردان با مردان و زنان با زنان ممنوع و موجب غضب خداوند است. در فصل رومن[26] 1:26 نيز آمده است كه: «خداوند آن‌ها را بخشيد تا رفتارشان را عوض كنند، زيرا زنان با زنان در مي‌آميختند و مردان به طرز شرم‌آوري به مردان گرايش داشتند و برسرشان آمد آنچه كه براساس خطايشان بود». (Wilson, 1996: 300)
در دهه‌هاي اخير كه معنويت و دين در اروپا و آمريكا كم‌رنگ گرديده، تئوري‌پردازان سكولار و برخي از مفسران متون ديني به تحريف انجيل و ارائه و تفسيرهاي جديدي دست زده‌اند تا بتوانند از طريق مذهب به تطهير همجنس‌گرايي پرداخته و زمينه را براي پذيرش عمومي فراهم نمايند، به عنوان مثال اينگه اندرسون[27] از اساتيد دانشگاه ملي سوئد در كتاب خود تحت عنوان «گناه سدوم» اظهار مي‌دارد: «بر اساس منابع متعدد انجيلي مي‌توان اثبات كرد كه گناه اصلي آنان (ساكنان شهر سدوم) غفلت از يتيمان و بيوگان بوده است نه همجنس‌گرايي مردان و زنان» و به نظر دي. بارتلت[28] از پژوهشگران متون ديني مؤسسه مطالعات ملي انگلستان بسياري از داستان‌هاي اناجيل غيرواقعي بوده و نمي‌تواند منبع دقيقي براي استنادات علمي باشد!! (Ibid, 311)
بر خلاف تلاش‌هاي جامعه‌شناسان، مفسـران و روانشناسان سـكولار غربي، واتيكان كـه بزرگتريـن مركـز مذهبي كاتوليك‌ها اسـت، سرسختانـه درخصوص قانوني شـدن همجنس‌گرايي و سقط‌جنين مقاومت مي‌كند. در دو دهه اخير مقامات كليسا كوشيده‌اند تا با تقديس بنياد خانواده در جامعه بحران زده غرب آنها را متوجه عواقب ناخوشايند گناهان و ناهنجاري‌هاي اجتماعي نمايند. پاپ ژان پل دوّم رهبر فقيد كاتوليك‌هاي جهان در مصاحبه‌اي با روزنامه سان دي هرالد چنين اظهار مي‌دارد: «فمينيسم بنيان خانواده را تضعيف و همجنس‌گرايي را رواج مي‌دهد». طبق نظر پاپ، فمينيسم تهديدي عليه بنياد خانواده است و مي‌كوشد براي كسب حقوق برابر زنان و مردان، زمينه ازدواج همجنس‌گرايان را فراهم نمايد. اين اظهارات در سندي 27 صفحه‌اي تحت عنوان «همكاري زنان و مردان در جهان داخل و خارج از كليسا» مطرح گرديده است. (Sunday Herald, 2005) پاپ ژان پل دوّم براين باور بود كه بي‌اهميت جلوه دادن تفاوت بين زنان و مردان عواقب وحشتناكي به همراه دارد. وي فمينيست‌هاي راديكال را از مخالفين كتاب مقدس قلمداد مي‌كند. سند اخير از سوي متخصصين دكترين‌هاي كليسا از جمله كاردينال جوزف راتزينگر (پاپ فعلي) مورد تأييد قرار گرفت.[29]
====== اسلام ======
دين مبين اسلام، با تأكيد برفطرت انساني و در جهت رشد و تكامل روحي بشر، از شمول عام برخوردار است. توجه به ابعاد غريزي و معنوي انسان با ظرافت‌هاي احكام آن نشان مي‌دهد كه تمدن اسلامي اجتماعي‌ترين مكتب فكري است. كنترل عوامل ذهني و رفتاري افراد با تهذيب و تزكيه اخلاقي از يك‌سو و بهينه‌سازي شرايط زندگي مادي و اجتماعي انسان با تأكيد بر بنياد خانواده از سوي ديگر، از ساز و كارهاي اين نظام متعالي است.
غريزه جنسي به عنوان يكي از مهم‌ترين غرايز انسان كه به تحكيم روابط عاطفي و توليد نسل انسان مي‌انجامد، از اهميت خاصي برخوردار بوده و نهاد خانواده نيز به شكل قاعده‌مندي از آن بهره‌مند است. در دين اسلام سركوب غرايز جنسي نه تنها امري مذموم شمرده مي‌شود، بلكه با تشويق افراد به ازدواج، از تزلزل و انحرافات اخلاقي جلوگيري مي‌گردد.
انسان امروز با توجه به تغییرات ساختار اجتماعی و تحولات عظیم سیاسی دریافته که دچار بحران شدید هویتی است. در جوامع مادّی‌گرا که معنویات، اخلاقیات و ارزش‌های انسانی به سرعت رنگ می‌بازد و معیارهای درستی برای سازماندهی افکار عمومی وجود ندارد و معیارهای رایج، کسب منفعت بیشتر و لذت‌جویی است، انحرافات اجتماعی امری بدیهی به‌نظر می‌رسد. پدیده‌هایی نظیر زنانه شدن فقر را شاید بتوان از عمده نتایج جنبش فمینیسم دانست که با تشویق زنان به استقلال از مردان سلب مسئولیت نموده و بار مشکلات اقتصادی را به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم به آنان تحمیل می‌نماید که همین امر خود ریشه بسیاری از جرائم و رفتارهای نابهنجار اجتماعی خواهد بود. سرخوردگی زنان از عدم تحقق وعده‌هایی که سردمداران فمینیسم داده بودند نیز به رشد تک بعدی شخصیت زنان منجر شد که به برآشفتگی و عدم‌ثبات روحی انجامید. به‌عنوان مثال مسئله لزبینیسم و واخوردگی زنان در این حیطه نشان می‌دهد که تنها روش طبیعی و قابل دسترس برای کسب آرامش و جلوگیری از برخورد تبعیض‌آمیز، حفظ قداست خانواده و ازدواج است. هرچند با ترفندهای جدیدی چون طرح پدیده جهانی شدن که همان شق دیگر غربی‌سازی جهان است، سعی می‌شود تا ارزش‌ها و معیارهای فرهنگ غربی با ایجاد تغییراتی در ساختارهای روبنایی جایگزین فرهنگ‌های اصیل ملّی و دینی کشورهای جهان گردد. در چنین حالتی اتخاذ موضع منفعلانه برای نفوذ فرهنگی شکست خورده عواقب غیرقابل جبرانی را در پی‌خواهد داشت. به عنوان مثال همجنس‌گـرایی بـه ‌خصوص لزبینیسم می‌کوشد بـا برخـورداری از حمایـت‌های فمینیستی جایگاه قانونی و بین‌المللی را برای این قشر خاص بیابد، بی‌تردید مؤثرترین گزینه به منظور مقابله با پیدایش چنین پدیده‌هایی، بازگشت به معنویت و شناخت اصالت انسان بر مبنای فلسفه دینی است. چنین به نظر می‌رسد که طراحی الگوهایی که بتوانند جایگاه حقیقی و منزلت زن را براساس فطرت الهی انسان تبیین نمایند، از اولویت خاصی برخوردار است، زیرا مکاتب سکولار ساخته دست بشر در آزمون و خطای مکرر، نشان داده‌اند که نه تنها موفقیتی در راهبری جامعه بشری کسب نکرده‌اند، بلکه با سردرگمی و ایجاد چالش‌های روحی و رفتاری وضعیت اجتماع انسانی را رو به وخامت نهاده‌اند.
== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
* [[کلودیا کارد]]
* [[کلودیا کارد]]
خط ۸۳: خط ۱۳۸:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
== منبع ==
* [https://jwdp.ut.ac.ir/article_61986_107acf90505356f4a6ab722ac14b5a45.pdf جنسيت و اخلاق مراقبت در فلسفة اخلاق فمنيستي؛ محمدتقي كرمي قهي و محسن اخباري؛ زن در توسعه و سياست، دورة 15، شمارة 1، بهار 1396 45 :ـ6.]
== پیوند به بیرون ==
== پیوند به بیرون ==
[http://ensani.ir/file/download/article/1601985260-10314-99-7.pdf آسیب شناسی لزبینیسم؛ محسن دوست کام، مهناز مهرابی زاده هنرمند، سجاد علی قنواتی و سپیده پورحیدري.]
[http://ensani.ir/file/download/article/1601985260-10314-99-7.pdf آسیب شناسی لزبینیسم؛ محسن دوست کام، مهناز مهرابی زاده هنرمند، سجاد علی قنواتی و سپیده پورحیدري.]