خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
==نقد== | ==نقد== | ||
ملکیان معتقد است که بر خلاف ظاهربینىِ بنیادگرایان، تجددگرایان «بر روح دین و پیام وراى لفظ تأکید میورزند.» توجه به روح دین البته ضرورى و حیاتى است و بدون این نکته، روزآمدى و کارآمدى دین هرگز رخ نمینماید؛ اما تجددگرایان مسلمان در دوران معاصر غالباً آنچه را به نام «روح دین» و «پیام وحى» ارائه کردهاند، چیزى جز مؤلفههاى فرهنگ مدرنیته و اندیشههاى علمى و فلسفى غرب نبوده است. جاى بسى تعجب است که چگونه روح دین اسلام از قضا با اندیشههاى سوسیالیستى - مارکسیستى یا انگارههاى اگزیستانسیالیستى یا با تفکر لیبرالیستى کاملاً موافق افتاده است و روشنفکران ما در روح دین چیزى جز همان گفتههاى پیشین غربیان نجستهاند؟ آیا میتوان پذیرفت که عالمان و فقیهان ما (که بنا به تعریف ایشان نه تجددگرا هستند و نه سنتگرا) در طول تاریخ همگى از روح دین غافل ماندهاند و گروهى از نوگرایان که گاه تنها اطلاعات اندکى از محتواى اسلام داشتهاند، به این گوهر و حقیقت دست یافتهاند؟<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ملکیان معتقد است که بر خلاف ظاهربینىِ بنیادگرایان، تجددگرایان «بر روح دین و پیام وراى لفظ تأکید میورزند.» توجه به روح دین البته ضرورى و حیاتى است و بدون این نکته، روزآمدى و کارآمدى دین هرگز رخ نمینماید؛ اما تجددگرایان مسلمان در دوران معاصر غالباً آنچه را به نام «روح دین» و «پیام وحى» ارائه کردهاند، چیزى جز مؤلفههاى فرهنگ مدرنیته و اندیشههاى علمى و فلسفى غرب نبوده است. جاى بسى تعجب است که چگونه روح دین اسلام از قضا با اندیشههاى سوسیالیستى - مارکسیستى یا انگارههاى اگزیستانسیالیستى یا با تفکر لیبرالیستى کاملاً موافق افتاده است و روشنفکران ما در روح دین چیزى جز همان گفتههاى پیشین غربیان نجستهاند؟ آیا میتوان پذیرفت که عالمان و فقیهان ما (که بنا به تعریف ایشان نه تجددگرا هستند و نه سنتگرا) در طول تاریخ همگى از روح دین غافل ماندهاند و گروهى از نوگرایان که گاه تنها اطلاعات اندکى از محتواى اسلام داشتهاند، به این گوهر و حقیقت دست یافتهاند؟<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ||
ملکیان خود بر تفاوت طبیعت زن و مرد تأکید میورزد ولى معتقدد است که «از تفاوتهاى تکوینى نباید تفاوت ارزشى را نتیجه گرفت». باید گفت که اگر منظور از «تفاوت ارزشى»، تفاوت در ارزشهاى انسانى و اخلاقى است، این نکته از نظر اسلام نیز مردود است و در متون اصیل دینى نمیتوان شاهدى بر این مدعا یافت ولى اگر مراد «تفاوتهاى حقوقى» و «نقشهاى گوناگون اجتماعى» است، هیچ منع علمى و عقلى براى آن وجود ندارد. قانونگذار میتواند بر اساس تفاوتهاى تکوینى و شرایط طبیعى افراد یا جنسهاى گوناگون، نقشهاى متناسبى را پیشنهاد کند. آنچه ممنوع است، توزیع ناعادلانه [ نه نامتشابه] حقوق بدون توجه به توانمندیها و کارکردها و نیازهاى واقعى است. راستى چگونه است که در فرصتهاى شغلى و آموزشى، تفاوتهاى تکوینى و طبیعى (نظیر توانمندیهاى خاص جسمى، روحى و ذهنى) را ملحوظ میداریم ولى در خصوص نقشهاى اجتماعى زن و مرد چنین تفاوتى را روا نمیداریم.<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ملکیان خود بر تفاوت طبیعت زن و مرد تأکید میورزد ولى معتقدد است که «از تفاوتهاى تکوینى نباید تفاوت ارزشى را نتیجه گرفت». باید گفت که اگر منظور از «تفاوت ارزشى»، تفاوت در ارزشهاى انسانى و اخلاقى است، این نکته از نظر اسلام نیز مردود است و در متون اصیل دینى نمیتوان شاهدى بر این مدعا یافت ولى اگر مراد «تفاوتهاى حقوقى» و «نقشهاى گوناگون اجتماعى» است، هیچ منع علمى و عقلى براى آن وجود ندارد. قانونگذار میتواند بر اساس تفاوتهاى تکوینى و شرایط طبیعى افراد یا جنسهاى گوناگون، نقشهاى متناسبى را پیشنهاد کند. آنچه ممنوع است، توزیع ناعادلانه [ نه نامتشابه] حقوق بدون توجه به توانمندیها و کارکردها و نیازهاى واقعى است. راستى چگونه است که در فرصتهاى شغلى و آموزشى، تفاوتهاى تکوینى و طبیعى (نظیر توانمندیهاى خاص جسمى، روحى و ذهنى) را ملحوظ میداریم ولى در خصوص نقشهاى اجتماعى زن و مرد چنین تفاوتى را روا نمیداریم.<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ||
یه طور کلی حاصل سخن ایشان این است که احکامى چون عدم تساوى زن و مرد در ارث و دیه و... ناشى از فرهنگ عصر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بوده است و چون روند حرکت پیامبر به سمت احقاق حقوق بیشتر براى زنان بوده است، پس ما نباید به آخرین فرمایش پیامبر اکتفا کنیم، بلکه باید به تساوى حقوق زن و مرد در جمیع امور حکم کنیم. در پاسخ باید گفت: | یه طور کلی حاصل سخن ایشان این است که احکامى چون عدم تساوى زن و مرد در ارث و دیه و... ناشى از فرهنگ عصر پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم بوده است و چون روند حرکت پیامبر به سمت احقاق حقوق بیشتر براى زنان بوده است، پس ما نباید به آخرین فرمایش پیامبر اکتفا کنیم، بلکه باید به تساوى حقوق زن و مرد در جمیع امور حکم کنیم. در پاسخ باید گفت: | ||
اولاً، اثبات این نکته که همه احکام یاد شده ناشى از فرهنگ زمانه بوده، کارى بس دشوار است که تا کنون حتى فمینیستهاى مسلمان هم بر این مدعا دلیلى نیاوردهاند. برعکس، در مورد بعضى از احکام، همچون حجاب، مسلم است که قرآن با ایجاد تفاوت در پوشش براى زنان و مردان، دقیقاً در مقابل عرف آن زمان قرار گرفته و تلقى تساویطلبانه را مقید و محدود کرده است. | اولاً، اثبات این نکته که همه احکام یاد شده ناشى از فرهنگ زمانه بوده، کارى بس دشوار است که تا کنون حتى فمینیستهاى مسلمان هم بر این مدعا دلیلى نیاوردهاند. برعکس، در مورد بعضى از احکام، همچون حجاب، مسلم است که قرآن با ایجاد تفاوت در پوشش براى زنان و مردان، دقیقاً در مقابل عرف آن زمان قرار گرفته و تلقى تساویطلبانه را مقید و محدود کرده است. | ||
ثانیاً، واقعاً چگونه میتوان ادعا نمود پیامبرى که در مقابل مهمترین شاخصههاى فرهنگ جاهلى ایستادگى کرده و علیرغم آزار و شکنجههاى فراوان به تحول بنیادین در فکر و فرهنگ جاهلى دست یازیده است، در مقابل آداب و رسوم خُرد و ساده تسلیم شده یا ناخودآگاه تحت تأثیر قرار گرفته است.<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ثانیاً، واقعاً چگونه میتوان ادعا نمود پیامبرى که در مقابل مهمترین شاخصههاى فرهنگ جاهلى ایستادگى کرده و علیرغم آزار و شکنجههاى فراوان به تحول بنیادین در فکر و فرهنگ جاهلى دست یازیده است، در مقابل آداب و رسوم خُرد و ساده تسلیم شده یا ناخودآگاه تحت تأثیر قرار گرفته است.<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ||
ثالثاً، احکام یاده شده در قرآن و سنت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، هرگز دلالت بر عدم تساوى زن و مرد در کلیه موارد نمیکند، بلکه مثلاً در میراث، گاه ارث زن و مرد مساوى و حتى گاه ارث زن بیشتر از مرد پیشبینى شده است. اگر نامساوى بودن ارث واقعاً ناشى از فرهنگ مردسالارى بوده است، پس چرا در پارهاى موارد کاملاً برخلاف عرف زمان حکم شده است؟ آیا الزامات فراوانى که در حقوق اسلامى برعلیه مردان و به سود زنان مقرر گردیده است، با فرهنگ مردسالارى تضاد و تعارض ندارد؟ این نکات خود نشان میدهد که این تفاوتها ریشه در حکمت و مصالح واقعى زنان و مردان دارد و نه در عرف زمان.<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ثالثاً، احکام یاده شده در قرآن و سنت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم، هرگز دلالت بر عدم تساوى زن و مرد در کلیه موارد نمیکند، بلکه مثلاً در میراث، گاه ارث زن و مرد مساوى و حتى گاه ارث زن بیشتر از مرد پیشبینى شده است. اگر نامساوى بودن ارث واقعاً ناشى از فرهنگ مردسالارى بوده است، پس چرا در پارهاى موارد کاملاً برخلاف عرف زمان حکم شده است؟ آیا الزامات فراوانى که در حقوق اسلامى برعلیه مردان و به سود زنان مقرر گردیده است، با فرهنگ مردسالارى تضاد و تعارض ندارد؟ این نکات خود نشان میدهد که این تفاوتها ریشه در حکمت و مصالح واقعى زنان و مردان دارد و نه در عرف زمان.<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ||
رابعاً، ایشان به فقها توصیه کردهاند که نباید بر آخرین سخن پیامبر جمود کرد، بلکه مطابق زمان باید احکام را تغییر داد. باید یادآور شد که فقهاى شیعه در سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم متوقف نماندهاند و دقیقاً در ادامه سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به فرمایشات ائمه اطهارعلیهم السلام تمسک جستهاند. نکته مهم اینجاست که اهل بیتعلیهم السلام نیز حتى پس از گذشت دو قرن از رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم باز هم همچنان بر همان احکام قرآن و رسولاللَّه صلى الله علیه وآله وسلم پاى فشردهاند و هشدار دادهاند که «حلالُ محمدصلى الله علیه وآله وسلم حلالٌ الى یوم القیامة و حرامُ محمدصلى الله علیه وآله وسلم حرامٌ الى یوم القیامة» و در روایات شیعه و سنى تصریح شده است که امام مهدىعلیه السلام در آخر الزمان براى احیاى سیره و سنت رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم ظهور میکند.<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | رابعاً، ایشان به فقها توصیه کردهاند که نباید بر آخرین سخن پیامبر جمود کرد، بلکه مطابق زمان باید احکام را تغییر داد. باید یادآور شد که فقهاى شیعه در سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم متوقف نماندهاند و دقیقاً در ادامه سخنان پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم به فرمایشات ائمه اطهارعلیهم السلام تمسک جستهاند. نکته مهم اینجاست که اهل بیتعلیهم السلام نیز حتى پس از گذشت دو قرن از رحلت پیامبرصلى الله علیه وآله وسلم باز هم همچنان بر همان احکام قرآن و رسولاللَّه صلى الله علیه وآله وسلم پاى فشردهاند و هشدار دادهاند که «حلالُ محمدصلى الله علیه وآله وسلم حلالٌ الى یوم القیامة و حرامُ محمدصلى الله علیه وآله وسلم حرامٌ الى یوم القیامة» و در روایات شیعه و سنى تصریح شده است که امام مهدىعلیه السلام در آخر الزمان براى احیاى سیره و سنت رسول خداصلى الله علیه وآله وسلم ظهور میکند.<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ||
آقای ملکیان خواستار حرکت روبه جلو در مساله زن میباشد، اما به درستى معلوم نکردهاند که ملاک تشخیص در این حرکت چیست و با چه میزان میتوان فهمید که این حرکت تا به کجا باید ادامه یابد؟ آیا در این «حرکت رو به جلو» باید به الغاى هرگونه تفاوت میان زن و مرد دست زد و کلیه احکام شرع در این خصوص (از ارث و شهادت و حجاب گرفته تا نکاح و طلاق و نفقه و قصاص و دیات) را ملغى نمود؟ اگر ملاک در احکام دینى عقل و فهم عادى بشرى است پس از چه روى به دین و شریعت الهى نیازمندیم؟ آیا این سخن به بینیازى انسان از وحى منجر نمیشود؟ | آقای ملکیان خواستار حرکت روبه جلو در مساله زن میباشد، اما به درستى معلوم نکردهاند که ملاک تشخیص در این حرکت چیست و با چه میزان میتوان فهمید که این حرکت تا به کجا باید ادامه یابد؟ آیا در این «حرکت رو به جلو» باید به الغاى هرگونه تفاوت میان زن و مرد دست زد و کلیه احکام شرع در این خصوص (از ارث و شهادت و حجاب گرفته تا نکاح و طلاق و نفقه و قصاص و دیات) را ملغى نمود؟ اگر ملاک در احکام دینى عقل و فهم عادى بشرى است پس از چه روى به دین و شریعت الهى نیازمندیم؟ آیا این سخن به بینیازى انسان از وحى منجر نمیشود؟ | ||
ایشان معتقد است که برداشت مردانه و زنانه از قرآن و متون دینى تفاوت میکند و براى تأیید کلام خود استناد جستهاند که امروزه معرفتشناسانِ فمینیست بر «معرفت زنانه» تأکید دارند. مناسب است ایشان مطرح کنند که مثلاً تفسیر زنانه از آیات شهادت و ارث و... چگونه خواهد بود و چه تفاوت عظیمى با تفسیر مردانه دارد و نیز جا داشت بیان میداشتند که معرفتشناسى فمینیستى با آنکه امروزه عناوین پرشمارى را عرضه کرده است، چه تفاوت اساسى با معرفتشناسى کلاسیک و مدرن دارد و چه نکتههاى بدیعى را بر معرفتشناسى کلاسیک و مدرن افزوده است؟<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ایشان معتقد است که برداشت مردانه و زنانه از قرآن و متون دینى تفاوت میکند و براى تأیید کلام خود استناد جستهاند که امروزه معرفتشناسانِ فمینیست بر «معرفت زنانه» تأکید دارند. مناسب است ایشان مطرح کنند که مثلاً تفسیر زنانه از آیات شهادت و ارث و... چگونه خواهد بود و چه تفاوت عظیمى با تفسیر مردانه دارد و نیز جا داشت بیان میداشتند که معرفتشناسى فمینیستى با آنکه امروزه عناوین پرشمارى را عرضه کرده است، چه تفاوت اساسى با معرفتشناسى کلاسیک و مدرن دارد و چه نکتههاى بدیعى را بر معرفتشناسى کلاسیک و مدرن افزوده است؟<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ||
وانگهى، اگر واقعاً معرفت زنانه و معرفت مردانه تا بدین پایه متفاوت و متغایر است، پس معیار درستى معرفت و معرفتشناسى چیست و چرا باید از معرفت مردانه روى گرداند و معرفت زنانه را برگزید؟ آیا این گونه داوریهاى نسبیگرایانه عملاً علیه تساویطلبان در حقوق زنان به حساب نمیآید؟ آیا کسى نمیتواند ادعا کند که اگر مسأله تساوى یا آزادى یا حقوق بشر همگى مفاهیمى است برخاسته از تلقیهاى فردى یا جنسیتى، پس چه دلیلى براى پذیرش آن وجود دارد؟ و بالاخره آیا همین نسبیگراییهاى معرفتشناختى و ارزششناختى عملاً به منطق نیچه و «اراده معطوف به قدرت» او نمىیانجامد؟ آیا به اعتراف خود اندیشمندان غرب، ظهور فاشیسم محصول همین گونه نسبیاندیشیها نیست؟<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | وانگهى، اگر واقعاً معرفت زنانه و معرفت مردانه تا بدین پایه متفاوت و متغایر است، پس معیار درستى معرفت و معرفتشناسى چیست و چرا باید از معرفت مردانه روى گرداند و معرفت زنانه را برگزید؟ آیا این گونه داوریهاى نسبیگرایانه عملاً علیه تساویطلبان در حقوق زنان به حساب نمیآید؟ آیا کسى نمیتواند ادعا کند که اگر مسأله تساوى یا آزادى یا حقوق بشر همگى مفاهیمى است برخاسته از تلقیهاى فردى یا جنسیتى، پس چه دلیلى براى پذیرش آن وجود دارد؟ و بالاخره آیا همین نسبیگراییهاى معرفتشناختى و ارزششناختى عملاً به منطق نیچه و «اراده معطوف به قدرت» او نمىیانجامد؟ آیا به اعتراف خود اندیشمندان غرب، ظهور فاشیسم محصول همین گونه نسبیاندیشیها نیست؟<ref>نواندیشی دینی و مسأله زنان مصطفی ملکیان، بازتاب اندیشه 1379 شماره 4</ref> | ||