| خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
رابعه بنت کعب القزداری، دختر کعب، اگرچه زن بود، اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارِس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بهغایت ماهر و با غایت ذکاء خاطر و حدّت طبع، پیوسته عشق باختی و شاهدبازی کردی و او را «مگس رویین» خواندندی و سبب این نیز آن بود که وقتی شعری گفته بود:<ref>لباب الالباب، محمد عوفی، چاپ لیدن، ۱۹۳۰ میلادی، جلد ۲، صفحهٔ ۱۶</ref> | رابعه بنت کعب القزداری، دختر کعب، اگرچه زن بود، اما به فضل بر مردان جهان بخندیدی، فارِس هر دو میدان و والی هر دو بیان، بر نظم تازی قادر و در شعر پارسی بهغایت ماهر و با غایت ذکاء خاطر و حدّت طبع، پیوسته عشق باختی و شاهدبازی کردی و او را «مگس رویین» خواندندی و سبب این نیز آن بود که وقتی شعری گفته بود:<ref>لباب الالباب، محمد عوفی، چاپ لیدن، ۱۹۳۰ میلادی، جلد ۲، صفحهٔ ۱۶</ref> | ||
خبر دهند که بارید بر سر ایّوب / ز آسمان، ملخان و سرِ همه زرّین | |||
اگر ببارد زرین ملخ بر او از صبر / سزد که بارد بر من یکی مگس رویین | |||
نقل شده چون ابوسعید ابوالخیر داستان زندگی او را شنید فرمود: | نقل شده چون ابوسعید ابوالخیر داستان زندگی او را شنید فرمود: | ||
| خط ۱۰۲: | خط ۱۰۳: | ||
عطار نیشابوری نیز داستان زندگی رابعه را در الهی نامه خویش در چهارصد و اندی بیت به نظم آورده و نقل قول ابوسعید ابوالخیر دربارهٔ رابعه بلخی و عرفان وی را چنین بازگو میکند: | عطار نیشابوری نیز داستان زندگی رابعه را در الهی نامه خویش در چهارصد و اندی بیت به نظم آورده و نقل قول ابوسعید ابوالخیر دربارهٔ رابعه بلخی و عرفان وی را چنین بازگو میکند: | ||
ز لفظ بوسعید مهنه دیدم / که او گفتست: من آنجا رسیدم | |||
بپرسیدم زحال دختر کعب / که عارف بود او یا عاشقی صعب؟ | |||
چنین گفت او که معلومم چنان شد / که آن شعری که بر لفظش روان شد، | |||
ز سوزِ عشقِ معشوقِ مجازی / بنگشاید چنین شعری به بازی | |||
نداشت آن شعر با مخلوق کاری / که او را بود با حق روزگاری | |||
کمالی بود در معنی تمامش / بهانه بود در راه آن غلامش | |||
عطار توانایی رابعه در سرودن شعر را چنین توصیف میکند: | عطار توانایی رابعه در سرودن شعر را چنین توصیف میکند: | ||
بلطفِ طبعِ او مردم نبودی / که هر چیزی که از مردم شنودی | |||
همه در نظم آوردی به یک دم / بپیوستی چو مروارید در هم | |||
چنان در شعر گفتن خوش زبان بود / که گوئی از لبش طعمی در آن بود | |||
خاتم الشعرا، شیخ عبدالرحمن جامی، در تذکرهٔ نفحات الانس از رابعه در بخش زنان صوفی نام میبرد و باز با استناد به گفتار شیخ ابوسعید ابوالخیر میگوید: | خاتم الشعرا، شیخ عبدالرحمن جامی، در تذکرهٔ نفحات الانس از رابعه در بخش [[زنان]] صوفی نام میبرد و باز با استناد به گفتار شیخ ابوسعید ابوالخیر میگوید: | ||
شیخ ابوسعید ابوالخیر گفتهاست که: «دختر کعب عاشق بود بر آن غلام، اما پیران همه اتفاق کردند که این سخن که او میگوید نه آن سخن باشد که بر مخلوق توان گفت. او را جای دیگر کار افتاده بود.» روزی آن غلام آن دختر را ناگاه دریافت، سرِ آستین وی گرفت. دختر بانگ بر غلام زد گفت: «ترا این بس نیست که من با خداوندم و آنجا مبتلایم، بر تو بیرون دادم که طمع میکنی؟» شیخ ابوسعید گفت: «سخنی که او گفتهاست نه چنان است که کسی را در مخلوق افتاده باشد» <ref>نفحات الانس، عبدالرحمن جامی، به همّت توحیدی، انتشارات کتاب فروشی محمودی بیتا، صفحهٔ ۶۲۹</ref> | شیخ ابوسعید ابوالخیر گفتهاست که: «دختر کعب عاشق بود بر آن غلام، اما پیران همه اتفاق کردند که این سخن که او میگوید نه آن سخن باشد که بر مخلوق توان گفت. او را جای دیگر کار افتاده بود.» روزی آن غلام آن دختر را ناگاه دریافت، سرِ آستین وی گرفت. دختر بانگ بر غلام زد گفت: «ترا این بس نیست که من با خداوندم و آنجا مبتلایم، بر تو بیرون دادم که طمع میکنی؟» شیخ ابوسعید گفت: «سخنی که او گفتهاست نه چنان است که کسی را در مخلوق افتاده باشد» <ref>نفحات الانس، عبدالرحمن جامی، به همّت توحیدی، انتشارات کتاب فروشی محمودی بیتا، صفحهٔ ۶۲۹</ref> | ||