زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) |
زهرا زارعی (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
در میان انواع [[فمینیسم]]ها، چهار دسته از آن ها توفیق بیشتری در جنبش زایی سیاسی و اجتماعی [[زنان]] داشته اند که عبارت اند از: | در میان انواع [[فمینیسم]]ها، چهار دسته از آن ها توفیق بیشتری در جنبش زایی سیاسی و اجتماعی [[زنان]] داشته اند که عبارت اند از: | ||
# [[فمینیسم مارکسیستی]] | |||
# [[فمینیسم لیبرال]] | |||
# [[فمینیسم رادیکال]] | |||
#[[سوسیال فمینیسم]] | |||
از نظر نویسنده هرکدام از این چهار گروه در مواجهه با مسئلۀ فرودستی موقعیت [[زنان]]، روش خاص خود را در نظریهپردازی و پراکسیس پیگیری میکنند و هرچه به عصر اکنون نزدیکتر میشویم، روشهای موردبحث ترکیب شده یا دچار دگردیسی شده است . مسئلۀ اساسی که در این چهار جنبش وجود دارد از سویی، در دیگر [[فمینیسم]]ها نیز حاضر است, «سوژه» یا «سوژگی» [[زنان]] است که مهمترین مبنا در [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی است. «سوژه» فاعل مختار، شناسنده، خلاق و عاملی است که با دنیای خود در یک رابطۀ دیالکتیکی کنش فعال و دائم دارد، | از نظر نویسنده هرکدام از | ||
این چهار گروه در مواجهه با مسئلۀ فرودستی موقعیت [[زنان]]، روش خاص خود را در نظریهپردازی و پراکسیس پیگیری میکنند و هرچه به عصر اکنون نزدیکتر میشویم، روشهای موردبحث ترکیب شده یا دچار دگردیسی شده است . مسئلۀ اساسی که در این چهار جنبش وجود دارد از سویی، در دیگر [[فمینیسم]]ها نیز حاضر است, «سوژه» یا «سوژگی» [[زنان]] است که مهمترین مبنا در [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی است. «سوژه» فاعل مختار، شناسنده، خلاق و عاملی است که با دنیای خود در یک رابطۀ دیالکتیکی کنش فعال و دائم دارد، | |||
نویسنده در ادامه بیان میکند که موضوع بحث [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی صیرورتها و فروکاست سوژگی [[زنان]] است. از نظر نویسنده مفاهیم اساسی و نگرههای بنیادین اگزیستانسیالیسم را میتوان در پدیدارشناسی روح هگل یافت. هگل در پدیدارشناسی روح تناقضات درونی دوگانگی سوژه - ابژه را افشا میکند و فرماسیونهای مختلف آگاهی و روش درک روابط میان سوژۀ شناسایی و ابژۀ شناخت را شرح می دهد.از سویی، هگل با ارائۀ توصیف خود از ذهن با عنوان «روح از خود بیگانه» مبنایی را برای نگرههای اگزیستانسیالیستی باقی گذاشت که متفکرانی نظیر هایدگر وسارتر با استفاده از این مبنای نظری برای بسط اندیشههای خود پرداختند. در سایۀ شکلگیری و نضج نگرههای اگزیستانسیالیستی از سویی و جدیترشدن جنبش فمینیستی، سیمون دوبووار به مسئلۀ موقعیت فرودست [[زنان]] در جامعهای که در آن زیست میکرد، با استفاده از نگرههای اگزیستانسیالیستی پاسخهایی داد که در زمان خود بسیار آوانگارد تلقی میشد. | نویسنده در ادامه بیان میکند که موضوع بحث [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی صیرورتها و فروکاست سوژگی [[زنان]] است. از نظر نویسنده مفاهیم اساسی و نگرههای بنیادین اگزیستانسیالیسم را میتوان در پدیدارشناسی روح هگل یافت. هگل در پدیدارشناسی روح تناقضات درونی دوگانگی سوژه - ابژه را افشا میکند و فرماسیونهای مختلف آگاهی و روش درک روابط میان سوژۀ شناسایی و ابژۀ شناخت را شرح می دهد.از سویی، هگل با ارائۀ توصیف خود از ذهن با عنوان «روح از خود بیگانه» مبنایی را برای نگرههای اگزیستانسیالیستی باقی گذاشت که متفکرانی نظیر هایدگر وسارتر با استفاده از این مبنای نظری برای بسط اندیشههای خود پرداختند. در سایۀ شکلگیری و نضج نگرههای اگزیستانسیالیستی از سویی و جدیترشدن جنبش فمینیستی، [[سیمون دوبووار]] به مسئلۀ موقعیت فرودست [[زنان]] در جامعهای که در آن زیست میکرد، با استفاده از نگرههای اگزیستانسیالیستی پاسخهایی داد که در زمان خود بسیار آوانگارد تلقی میشد. | ||
اهمیت پاسخ [[دوبووار]] به موقعیت فرودستی [[زنان]] در این بود که گشودگی مهمی را برای بسیاری از متفکران و روشنفکران فراهم کرد ، او بیان میکند که موقعیت [[جنس]] مذکر به عنوانِ وضعیتی سنجشگر، ذاتی و مثبت در جامعه استقرار یافته است؛ درصورتی که موقعیت [[جنس]] [[زنان]] به عنوانِ وضعیتی سنجش شوند، غیرذاتی و منفی مستقر شده | اهمیت پاسخ [[دوبووار]] به موقعیت فرودستی [[زنان]] در این بود که گشودگی مهمی را برای بسیاری از متفکران و روشنفکران فراهم کرد ، او بیان میکند که موقعیت [[جنس]] مذکر به عنوانِ وضعیتی سنجشگر، ذاتی و مثبت در جامعه استقرار یافته است؛ درصورتی که موقعیت [[جنس]] [[زنان]] به عنوانِ وضعیتی سنجش شوند، غیرذاتی و منفی مستقر شده است. نویسنده در ادامه به بررسی سوژگی [[زن]] در کتاب مقدس پرداخته و بیان میکند که در کتاب عهد جدید روایت خلقت بیان نشده است. آنچه پذیرفته شدۀ مسیحیان است، داستان خلقت در عهد عتیق است. | ||
در عهد عتیق آدم تقدم و موضوعیت تام دارد. آدم فردی مذکر است که نماد و نمایندۀ نوع انسان است روایت آفرینش در اینجا به گونهای است که گویی فقط آدم است که قدرت شناخت و آگاهی را دارد. میتوان گفت کتاب مقدس به گونهای روایتِ خوردن میوهی ممنوعه از سوی [[زن]] را منفی میانگارد که از این روایت به راحتی نتیجه میشود که عامل مصائب نوع بشر [[زن]] است و به وضوح، [[زن]] در اینجا در نقش دیگریای است که شرور است و راه نجات او از خود متابعت از سوژگی اصیل مرد است. | در عهد عتیق آدم تقدم و موضوعیت تام دارد. آدم فردی مذکر است که نماد و نمایندۀ نوع انسان است روایت آفرینش در اینجا به گونهای است که گویی فقط آدم است که قدرت شناخت و آگاهی را دارد. میتوان گفت کتاب مقدس به گونهای روایتِ خوردن میوهی ممنوعه از سوی [[زن]] را منفی میانگارد که از این روایت به راحتی نتیجه میشود که عامل مصائب نوع بشر [[زن]] است و به وضوح، [[زن]] در اینجا در نقش دیگریای است که شرور است و راه نجات او از خود متابعت از سوژگی اصیل مرد است. | ||
در آخر، به هنگامی که هبوط « خویشتن شرِ» صورت میگیرد، مجازات سه گانهای برای [[زن]] تعیین میشود که به این ترتیب هستند | در آخر، به هنگامی که هبوط « خویشتن شرِ» صورت میگیرد، مجازات سه گانهای برای [[زن]] تعیین میشود که به این ترتیب هستند | ||
# 1: درد زایمان ، | |||
# 2) اشتیاق همیشگی [[زن]] برای شوهرش و | |||
# 3) حکومت [[مرد]] بر [[زن]]. | |||
باید توجه داشت که سوژگی وابستۀ [[زن]] به [[مرد]] یا به عبارتی، وجود [[زن]] برای [[مرد]] در تمام کتاب مقدس دیده میشود. | |||
همچنین بیانات [[پولس قدیس]] که عقل شریعت ساز مسیحیت است، دربارۀ [[زنان]] ادعای فوق را ثابت میکند پرتره که از [[زن]] در میتولوژی خلقت ترسیم شده، در تداومی پیگیر در عهد جدید بازتولید شده است و نشانههایی که در عهد جدید وجود دارد نیز سراسر مملو از افکندن شر به [[زنان]] است، در طی قرون وسطا و تا سال 1700 میلادی، در جهان مسیحیت، حقیقت مسیحیت تقریبا موردپذیرش بود دو تجدیدنظر و پروژۀ فکری اساسی که موجب شکلگیری تفاسیر جدیدی پیرامون سوژگی، اسطورهزدایی و ارتباط با جهان معاصر شد عبارتاند از الهیات لیبرالیستی و الهیات اگزیستانسیالیستی. که موجب شد تا زمینه و ارتباطی میان اسطورهزدایی از مسیحیت و اسطورهزدایی از چهرۀ [[زن]] در کتاب مقدس برقرار شود و از دیگر سو، اسطورهزدایی [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی از پرترۀ [[زن]] در کتاب مقدس پذیرفتهتر جلوه کند. مانند [[شوماخر]] و [[بولتمان]] | همچنین بیانات [[پولس قدیس]] که عقل شریعت ساز مسیحیت است، دربارۀ [[زنان]] ادعای فوق را ثابت میکند پرتره که از [[زن]] در میتولوژی خلقت ترسیم شده، در تداومی پیگیر در عهد جدید بازتولید شده است و نشانههایی که در عهد جدید وجود دارد نیز سراسر مملو از افکندن شر به [[زنان]] است، در طی قرون وسطا و تا سال 1700 میلادی، در جهان مسیحیت، حقیقت مسیحیت تقریبا موردپذیرش بود دو تجدیدنظر و پروژۀ فکری اساسی که موجب شکلگیری تفاسیر جدیدی پیرامون سوژگی، اسطورهزدایی و ارتباط با جهان معاصر شد عبارتاند از الهیات لیبرالیستی و الهیات اگزیستانسیالیستی. که موجب شد تا زمینه و ارتباطی میان اسطورهزدایی از مسیحیت و اسطورهزدایی از چهرۀ [[زن]] در کتاب مقدس برقرار شود و از دیگر سو، اسطورهزدایی [[فمینیسم]] اگزیستانسیالیستی از پرترۀ [[زن]] در کتاب مقدس پذیرفتهتر جلوه کند. مانند [[شوماخر]] و [[بولتمان]] | ||