بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
در دیدگاه عرفانی عقل همان شهود حقایق و معرفت به آنها است؛ شعور نیز به‌معنای نوعی علم است. <ref>[https://www.jwss.ir/article_12352_34311ee592409f457350e0ceb5927dab.pdf مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 214-211.]</ref> درک، شهود، تقوا، اراده و صبر که از اوصاف عقل نظری و عملی هستند، هیچکدام متصف به مردانگی و زنانگی نمی‌شوند. <ref>جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص80- 79.</ref> در این رویکرد همة هستی یک‌پارچه حیات، نطق، تسبیح، شعور، علم و آگاهی است و همة موجودات مظهر وجود خداوند هستند و هر موجودی در هر مرتبه‌ای از هستی که موجودیت دارد متناسب با همان مرتبه، نوعی ادراک و شعور دارد. از این منظر، زنانگی و مردانگی حاکی از رتبه وجودی نیست و هر انسانی متناسب با مرتبه وجودی خود دارای عقل و درک است.<ref>[https://www.jwss.ir/article_12352_34311ee592409f457350e0ceb5927dab.pdf مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 214-211.]</ref>  اگر زن در مدار «زن کامل بودن» و مرد در مدار «مرد کامل بودن» حرکت کند فروتری‌ها و برتری‌ها در این سنجه بی‌معنا خواهد شد.<ref>[https://www.jwss.ir/article_12352_34311ee592409f457350e0ceb5927dab.pdf مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 218.]</ref>  
در دیدگاه عرفانی عقل همان شهود حقایق و معرفت به آنها است؛ شعور نیز به‌معنای نوعی علم است. <ref>[https://www.jwss.ir/article_12352_34311ee592409f457350e0ceb5927dab.pdf مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 214-211.]</ref> درک، شهود، تقوا، اراده و صبر که از اوصاف عقل نظری و عملی هستند، هیچکدام متصف به مردانگی و زنانگی نمی‌شوند. <ref>جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص80- 79.</ref> در این رویکرد همة هستی یک‌پارچه حیات، نطق، تسبیح، شعور، علم و آگاهی است و همة موجودات مظهر وجود خداوند هستند و هر موجودی در هر مرتبه‌ای از هستی که موجودیت دارد متناسب با همان مرتبه، نوعی ادراک و شعور دارد. از این منظر، زنانگی و مردانگی حاکی از رتبه وجودی نیست و هر انسانی متناسب با مرتبه وجودی خود دارای عقل و درک است.<ref>[https://www.jwss.ir/article_12352_34311ee592409f457350e0ceb5927dab.pdf مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 214-211.]</ref>  اگر زن در مدار «زن کامل بودن» و مرد در مدار «مرد کامل بودن» حرکت کند فروتری‌ها و برتری‌ها در این سنجه بی‌معنا خواهد شد.<ref>[https://www.jwss.ir/article_12352_34311ee592409f457350e0ceb5927dab.pdf مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 218.]</ref>  
==جنسیت و عشق عرفانی==
==جنسیت و عشق عرفانی==
عشق عرفانی از موضوعات محوری در حوزه جنسیت است و از این منظر، زن نسبت به مرد از ارشمندی بالاتری برخوردار است، چون جذابیت‌ها و لطافت‌های روحی و جسمی زن، زمینۀ بهتری برای عشق‌های عرفانی فراهم می‌کند. در عرفان اصل همة تجلیات به‌ مسئلة عشق باز می‌گردد، حتی عشقی که مبدأ آن غریزه جنسی باشد نیز خبیث نیست، زیرا غریزه جنسی خبیث نیست. مهم این است که در این عشق ملازمات شرعی رعایت شود، عشق در چارچوب زناشویی پرتوی از عشق عرفانی است، چون حجاب و عفت در کنار عشق متقابل زن و شوهر، راهی به‌سوی خدا می‌سازد.
عشق عرفانی از موضوعات محوری در حوزه جنسیت است و از این منظر، زن نسبت به مرد از ارشمندی بالاتری برخوردار است، چون جذابیت‌ها و لطافت‌های روحی و جسمی زن، زمینۀ بهتری برای عشق‌های عرفانی فراهم می‌کند. در عرفان اصل همة تجلیات به‌ مسئلة عشق باز می‌گردد، حتی عشقی که مبدأ آن غریزه جنسی باشد نیز خبیث نیست، زیرا غریزه جنسی خبیث نیست. مهم این است که در این عشق ملازمات شرعی رعایت شود، عشق در چارچوب زناشویی پرتوی از عشق عرفانی است، چون حجاب و عفت در کنار عشق متقابل زن و شوهر، راهی به‌سوی خدا می‌سازد. <ref>[https://www.jwss.ir/article_12352_34311ee592409f457350e0ceb5927dab.pdf مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 216-214.]</ref>
راه‌های کسب معارف دینی عقل و قلب یا تفکر و ذکر است، تفكر راه فرعي و غیر فراگیر است، اما راه دل راه اصلی است و در این راه زنان موفق‏تر از مردها هستند.  سفارش پیامبر به آموختن دین از زنان سالخورده، شاید بر همین مبنا صورت گرفته است چون ایمان در زنان عمدتاً قلبی است و جنبه اشراقی ایمان زن افزون‌تر از مرد است، در ادبیات عرفانی نیز نغزترین سخنان عارفانه را می‌توان از زبان زنان سالخورده شنید و بسیاری از حقایق دینی نیز توسط بیوه‌های فقیر بیان شده است.   
راه‌های کسب معارف دینی عقل و قلب یا تفکر و ذکر است، تفكر راه فرعي و غیر فراگیر است، اما راه دل راه اصلی است و در این راه زنان موفق‏تر از مردها هستند.<ref>جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص198.</ref> سفارش پیامبر به آموختن دین از زنان سالخورده، شاید بر همین مبنا صورت گرفته است چون ایمان در زنان عمدتاً قلبی است و جنبه اشراقی ایمان زن افزون‌تر از مرد است، در ادبیات عرفانی نیز نغزترین سخنان عارفانه را می‌توان از زبان زنان سالخورده شنید و بسیاری از حقایق دینی نیز توسط بیوه‌های فقیر بیان شده است.<ref>[https://jpll.ui.ac.ir/article_16348_c9d1b71c62430525841c839ac7d32f55.pdf زینی و جلالی پندری، «زنان و سیر و سلوک عرفانی»، 1388ش، ص29.]</ref>  
==منزلت زن و مرد در نظام تعینات==
==منزلت زن و مرد در نظام تعینات==
از منظر عرفان، در عالم خارج جز یک وجود چیزی دیگری وجود ندارد، کثرت‌ها، تشخص‌یافتن و ظهور یک هستی است که از آن به تعین، اتصاف، نسبت و یا ظهور تعبیر می‌شود. جنسیت، تعین‌یافتن حقیقت انسانی در قالب‌های متفاوت است. در عالم تعینات، زنان و مردان دارای ارزشمندی ذاتی یکسانی هستند و تفاوت‌های ناشی از قالب‌ها و نظام تعینات، ربطی به منزلت انسانی آنها ندارد. زن و مرد به اعتبار حقیقت همانند هستند، اما به اعتبار تعینات هر یک از دیگری متمایز می‌شود، چون حقیقت انسانی همان روح ناطقه و قدسیه است. کثرت‌های خارجی همه تعیناتی هستند که خارج از ذات انسانی هستند. تعینات خارجی پدیده‌های مجازی بوده و دخالت چندانی در سنجش امور حقیقی ندارند.  حقيقت انسان را روح مجرد او تأمين مي‏كند. موجود مجرد منزه از پديده‏هاي ذكورت و انوثت است.  مردانگی و زنانگی وصف تن است، نه وصف روح.  كمالات انسانی كه به روح مجرّد بر مي‏گردند، نه مشروط به ذكورت است و نه ممنوع به انوثت.  روح به‌مثابه آب است که در دو ظرف متعین زنانه و مردانه ریخته می‌شوند و متناسب با همان ظروف شکل ویژه می‌یابند.  
از منظر عرفان، در عالم خارج جز یک وجود چیزی دیگری وجود ندارد، کثرت‌ها، تشخص‌یافتن و ظهور یک هستی است که از آن به تعین، اتصاف، نسبت و یا ظهور تعبیر می‌شود. جنسیت، تعین‌یافتن حقیقت انسانی در قالب‌های متفاوت است. در عالم تعینات، زنان و مردان دارای ارزشمندی ذاتی یکسانی هستند و تفاوت‌های ناشی از قالب‌ها و نظام تعینات، ربطی به منزلت انسانی آنها ندارد. زن و مرد به اعتبار حقیقت همانند هستند، اما به اعتبار تعینات هر یک از دیگری متمایز می‌شود، چون حقیقت انسانی همان روح ناطقه و قدسیه است. کثرت‌های خارجی همه تعیناتی هستند که خارج از ذات انسانی هستند. تعینات خارجی پدیده‌های مجازی بوده و دخالت چندانی در سنجش امور حقیقی ندارند.  حقيقت انسان را روح مجرد او تأمين مي‏كند. موجود مجرد منزه از پديده‏هاي ذكورت و انوثت است.  مردانگی و زنانگی وصف تن است، نه وصف روح.  كمالات انسانی كه به روح مجرّد بر مي‏گردند، نه مشروط به ذكورت است و نه ممنوع به انوثت.  روح به‌مثابه آب است که در دو ظرف متعین زنانه و مردانه ریخته می‌شوند و متناسب با همان ظروف شکل ویژه می‌یابند.