زن در عرفان

از ویکی‌جنسیت

زن در عرفان؛ منزلت انسانی و نقش‌های جنسیتی زنان در نگرش عرفانی.

بدن زنانه و مردانه ظرف‌های متفاوتی برای روح به شمار می‌رود و موجب تفاوت‌های نسبی در ظرفیت‌های وجودی زن و مرد می‌شود. زوجیت و نکاح امر فراگیر در نظر گرفته شده و مادری عنصر محوری در نظام آفرینش است. زنان به‌دلیل ظرافت‌های روحی و نقش‌های جنسیتی از امکانات و فرصت‌های بهتری برای سلوک عارفانه برخوردارند و به‌مثابه تجلی جمال الهی، می‌توانند خود و خانواده را به‌سوی تعالی سوق ‌دهند.

مفهوم‌شناسی

عرفان، معرفتِ به هستی مطلق و حقایق عالم‏‎ ‎‏وجود است که از طریق مشاهدۀ حضوری حاصل می‌شود. عرفا معتقدند که عارف با گام نهادن در ساحت عرفان، به حقیقت مطلق ‎‏رهنمون می‌شود و از نیستی به هستی مطلق می‌رسد.[۱] زنانگی در عرفان معنای وسیع دارد. ابن‌عربی از دو دسته عنصر مؤنث نام می‌برد؛ نخست گروهی که به‌لحاظ زبانی مؤنث‌ هستند مانند واژگان ذات، صفات، قدرت و اراده که در آفرینش نقش دارند. دسته دوم شامل مواردی می‌شود که به‌ لحاظ رفتاری متأثر و پذیرنده هستند و او این گروه را زن و مادر معرفی کرده و داشتن صفت انفعال را برای زن یک ضابطه می‌داند. اثرپذیری، نقشی است که یادآور بارداری زنان بوده و زن محل تکوین موجودات بعدی و نسل پس از خود است؛ وی هر آنچه محل تکوین است، زن می‌داند.[۲]

جنسیت و تناکح در عوالم

در نظام فکری عرفا، مفهوم نکاح هرچند ناظر به همان ازدواج لغوی است، اما با توسعه معنایی، شامل ازدواج هر دو چیز برای تحقق چیزی سوم می‌شود. در این رویکرد، تناکح امری فراگیر است و عامل پیوند نکاح، محبت دانسته می‌شود،[۳] چون این سریان ناشی از حرکت حُبّی در مراتب کلی وجود است. ظهور نور الهی در کسوت اسماء و صفات متکثره با تناکح اسمائی آغاز می‌شود. اسماء جزئیه از اسماء کلیه ظهور می‌یابند و از تناکح عوالم کلیه، عوالم دیگری ایجاد می‌شوند. برخی عرفا، عالم خاک را صورت نازله تناکحات عالیه آسمانی می‌دانند. از این منظر، تفاوت‌ جنسیت زن و مرد برای حصول نوع نازله تناکح در این عالم و تکثیر نسل است.[۴] تناکح انسانی موجبات دوري از گناه و ورود در مقامات طهارت نفس و تصفيه باطن را نیز فراهم مي‌سازد.[۵]

جنسیت و عقل از منظر عرفا

در دیدگاه عرفانی عقل همان شهود حقایق و معرفت به آنها است؛ شعور نیز به‌معنای نوعی علم است.[۶] درک، شهود، تقوا، اراده و صبر که از اوصاف عقل نظری و عملی هستند، هیچکدام متصف به مردانگی و زنانگی نمی‌شوند.[۷] در این رویکرد همه هستی یک‌پارچه حیات، نطق، تسبیح، شعور، علم و آگاهی است و همه موجودات مظهر وجود خداوند هستند و هر موجودی در هر مرتبه‌ای از هستی که موجودیت دارد متناسب با همان مرتبه، نوعی ادراک و شعور دارد. از این منظر، زنانگی و مردانگی حاکی از رتبه وجودی نیست و هر انسانی متناسب با مرتبه وجودی خود دارای عقل و درک است.[۸] اگر زن در مدار «زن کامل بودن» و مرد در مدار «مرد کامل بودن» حرکت کند فروتری‌ها و برتری‌ها در این سنجه بی‌معنا خواهد شد.[۹]

جنسیت و عشق عرفانی

عشق عرفانی از موضوعات محوری در حوزه جنسیت است و از این منظر، زن نسبت به مرد از ارزشمندی بالاتری برخوردار است، چون جذابیت‌ها و لطافت‌های روحی و جسمی زن، زمینۀ بهتری برای عشق‌های عرفانی فراهم می‌کند. در عرفان اصل همه تجلیات به‌ مسئلۀ عشق باز می‌گردد، حتی عشقی که مبدأ آن غریزه جنسی باشد نیز خبیث نیست، زیرا غریزه جنسی خبیث نیست. مهم این است که در این عشق ملازمات شرعی رعایت شود، عشق در چارچوب زناشویی پرتوی از عشق عرفانی است، چون حجاب و عفت در کنار عشق متقابل زن و شوهر، راهی به‌سوی خدا می‌سازد.[۱۰] راه‌های کسب معارف دینی عقل و قلب یا تفکر و ذکر است، تفكر راه فرعی و غیر فراگیر است، اما راه دل راه اصلی است و در این راه زنان موفق‏‌تر از مردها هستند.[۱۱] سفارش پیامبر به آموختن دین از زنان سالخورده، شاید بر همین مبنا صورت گرفته است چون ایمان در زنان عمدتاً قلبی است و جنبه اشراقی ایمان زن افزون‌تر از مرد است، در ادبیات عرفانی نیز نغزترین سخنان عارفانه را می‌توان از زبان زنان سالخورده شنید و بسیاری از حقایق دینی نیز توسط بیوه‌های فقیر بیان شده است.[۱۲]

منزلت زن و مرد در نظام تعینات

از منظر عرفان، در عالم خارج جز یک وجود چیزی دیگری وجود ندارد، کثرت‌ها، تشخص‌یافتن و ظهور یک هستی است که از آن به تعین، اتصاف، نسبت و یا ظهور تعبیر می‌شود. جنسیت، تعین‌یافتن حقیقت انسانی در قالب‌های متفاوت است. در عالم تعینات، زنان و مردان دارای ارزشمندی ذاتی یکسانی هستند و تفاوت‌های ناشی از قالب‌ها و نظام تعینات، ربطی به منزلت انسانی آنها ندارد. زن و مرد به اعتبار حقیقت همانند هستند، اما به اعتبار تعینات هر یک از دیگری متمایز می‌شود، چون حقیقت انسانی همان روح ناطقه و قدسیه است. کثرت‌های خارجی همه تعیناتی هستند که خارج از ذات انسانی هستند. تعینات خارجی پدیده‌های مجازی بوده و دخالت چندانی در سنجش امور حقیقی ندارند.[۱۳] حقيقت انسان را روح مجرد او تأمين مي‏‌كند. موجود مجرد منزه از پديده‏‌هاي ذكورت و انوثت است.[۱۴] مردانگی و زنانگی وصف تن است، نه وصف روح.[۱۵] كمالات انسانی كه به روح مجرّد بر مي‏‌گردند، نه مشروط به ذكورت است و نه ممنوع به انوثت.[۱۶] روح به‌مثابه آب است که در دو ظرف متعین زنانه و مردانه ریخته می‌شوند و متناسب با همان ظروف شکل ویژه می‌یابند.[۱۷]

منزلت زن و مرد در نظام تجلیات

در انگاره‌های عرفانی، جهان‌های بالاتر هرکدام حقایقی هستند که عکس و سایه آنها در جهان پایین‌تر افتاده است که از آنها به تجلیات تعبیر می‌شود. تفاوت‌های تکوینی بین‌ مخلوقات همه ناشی از نحوه تجلی حقایق ملکوتی در هنگام تنزل در مراتب وجود است و تفاوت‌ها برحسب نشئت‌های مختلف پدیدار می‌شوند. در چنین سیری است که در عالم ناسوت، تفاوت‌ها در جسم و روح زن و مرد نیز ظاهر می‌شوند. از منظر عرفان، جهان آفرینش تجلی نور الهی بوده و مانند هفت رنگ رنگین کمان‌اند که از شکست پرتوهای متفاوت نور حاصل می‌شوند. دوگانگی زن و مرد، پرتو انوار الهی در نظام تجلیات است که در حوزه تعینات زنانه به رنگی و در تعینات مردانه به رنگ دیگری بازتابش می‌کند. زنان تجلی جمال و مردان جلوه جلال الهی بوده و هرکدام حامل صفاتی هستند که با این دو صفت الهی بیشتر سازگارند.[۱۸] زن جلوه ظرافت است و وظایف ظریفانه دارد، اما مرد جلوه صلابت بوده و عهده‌دار کارهای سخت است.[۱۹] زن انديشه‌ها و رفتارهای خود را در ظرافت عاطفه، ارائه می‌دهد؛ چنان‌كه مرد هنر خود را در تفكّر عقلانی خويش متجلّی می‌سازد.[۲۰]

تابناک بودن زن در نظام مظهریت

در نگاه عرفانی، زن و مرد هر دو مظهر الهی هستند و تفاوت‌های تکوینی آنها ناشی از مبدأ واحد و به‌منظور وصول به غایت واحد و در یک سیستم به‌ هم مرتبط متحقق می‌شوند؛ راز این تفاوت‌‌ها در قوس صعود این است که زن و مرد بتوانند مکمل وجود یکدیگر بوده و در مدار تکامل انسانی به‌ سوی خداوند باز گردند ولی سرّ تفاوت‌ها در قوس نزول در مظهریت حق است؛[۲۱] برخی عرفا از جمله ابن‌عربی معتقد است که زن در این قوس از جهاتی در مظهریت خداوند تابناک‌تر است؛ خدا شخص را با مظهریت صورت خویش آفرید و او را زن نامید و آنگاه حق در آیینه وجود این مظهر، ظاهر گشت؛ وجود زن دارای ویژگی‌هایی است که بهتر از مرد انوار اسماء الهی را بازتاب می‌دهد و تابناک‌تر از وجود مرد، صفات الهی را که نشاندهنده پذیرش، اجابت و عطوفت هستند منعکس می‌کند؛ لذا پیامبر اسلام محبت ویژه به زنان داشت.[۲۲] عبدالله جوادی آملی معتقد است؛ زنان عمدتا تجلی‌بخش جمال و مهر الهی و مردها تجلی دهنده جلال و قهر خداوند هستند.[۲۳]

جلوه‌هایی از تجلی عرفانی زنان

کسب معارف الهی عمدتا با شیوه‌های عقلی و قلبی انجام می‌شوند، دریافت‌های حقایق عرفانی، محصول قدرت قلب است و در این راه زنها موفق‏تر هستند.[۲۴] تاریخ از زنان فراوانی نام می‌برد كه در سیر و سلوک عرفانی به مقامات عالیه رسیده بودند؛[۲۵] رابعه شامیه، وقتی غذا برای همسرش تهیه می‌کرد می‌گفت؛ میل کنید که با تسبیح درست شده است و این جمله او ممکن است فراتر از ذکر زبانی حاکی از این حقیقت باشد که این غذا عنایت الهی است که با تسبیح رسیده است، چون زن می‏‌تواند به چنين مقامی برسد[۲۶] چنانچه مریم رسیده بود.[۲۷] رابعه دختر اسماعيل به مقامی رسیده بود كه در برخی حالات اهل بهشت را مي‏‌ديد. رابعه عدويه نيز از زنان عارفی بود که بسيار اشك ریخته و همين كه سخن از آتش به ميان مي‏‌آمد مدهوش می‌شد، به مرتبه‌ای از طهارت نفس و معارف بلند دست یافته بود که در صدد استغفار کردن از استغفارش نیز بود، معرفتی که تفصیل آن در دعای عرفه حسین بن علی آمده است.[۲۸] عدویه زن عارفی بود که با ذوق عرفانی مکتب عشق و محبت را در عرفان، ابداع کرد، او زهد خشک را به محبتی ملایم و خوف از خدا را به عشق او مبدل کرد. او از جمله عارفانی بود که از راه سیر در انفس به خدا و معرفت نفس دست یافت. البته ویژگی برجسته زنان عارف عمدتا همین سیر در انفس است، ممکن است چنین تفاوتی ناشی از این باشد که زنان بر خلاف مردان که بیشتر با دنیای آفاقی مواجه هستند، در خلوت خانه‌های خویش، درونگرا شده و به سیر در انفس می‌پردازند.[۲۹]

پانویس

  1. طباطبائی، «عشق، رهگشای حقیقت، موضوع و تعریف عرفان»، 1387ش، ص139-138.
  2. وفایی و ابراهیمی، «زنانگی و تأنیث در هستی‏ شناسی ابن‌عربی»، 1395ش، ص127-125.
  3. عطار و دیگران، «تانیث و تناکح در هستی شناسی ابن‌عربی»، 1398ش، ص5.
  4. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، ص210-209.
  5. امینی‌نژاد، »مسأله زن و زناشويي در عرفان اسلامي»، وب‌سایت پژوهش‌های معنوی، 1393ش.
  6. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 214-211.
  7. جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص80- 79.
  8. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 214-211.
  9. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 218.
  10. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 216-214.
  11. جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص198.
  12. زینی و جلالی پندری، «زنان و سیر و سلوک عرفانی»، 1388ش، ص29.
  13. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 200-199.
  14. جوادی ‌آملی، قرآن در قرآن، 1388ش، ص380.
  15. جوادی‌ آملی، حكمت عبادات، 1388ش، ص189.
  16. جوادی ‌آملی، سروش هدايت بی‌تا، ج2، ص166.
  17. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 200-199.
  18. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 203-200.
  19. جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص217.
  20. جوادی ‌آملی، سرچشمه انديشه، 1386ش، ج5، ص302.
  21. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 203-200.
  22. مستقیمی، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، 1389ش، 209-208.
  23. جوادی آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص217.
  24. جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص198.
  25. جوادی‌ آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص220.
  26. جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص226.
  27. سوره آلعمران، آیه 37.
  28. جوادی ‌آملی، زن در آينه جلال و جمال، 1388ش، ص231-228.
  29. زینی و جلالی پندری، «زنان و سیر و سلوک عرفانی»، 1388ش، ص25.

منابع

قرآن کریم

  • امینی‌نژاد، علی، «مسأله زن و زناشويي در عرفان اسلامي»، وب‌سایت پژوهش‌های معنوی، تاریخ درج: 6 اردیبهشت 1393ش.
  • جوادی‌آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی: قرآن در قرآن، قم، اسراء، 1388ش.
  • جوادی‌آملی، عبدالله، حکمت عبادات، قم، اسراء، 1388ش.
  • جوادی‌آملی، عبدالله، زن در آینه جلال و جمال، محقق محمود لطیفی، قم، اسرآء، 1388ش.
  • جوادی‌آملی، عبدالله، سرچشمه اندیشه، قم، اسرا، 1386ش.
  • جوادی‌آملی، عبدالله، سروش هدايت، قم، اسراء، بی‌تا.
  • زینی، مهری و جلالی پندری، یدالله، «زنان و سیر و سلوک عرفانی»، نشریه علمی-پژوهشی پژوهشنامه زبان و ادب فارسی، سال سوم، شماره دوم، تابستان 1388ش.
  • طباطبائی، فاطمه، «عشق، رهگشای حقیقت، موضوع و تعریف عرفان»، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1387ش.
  • عطار، آلی‌لا، مظاهری، عبدالرضا و عدلی، محمدرضا، «تانیث و تناکح در هستی‌شناسی ابن‌عربی»، فصلنامه علمی‌- پژوهشی الهیات، دوره12، شماره46، سال 1398ش.
  • مستقیمی، مهدیه‌السادات، «رابطة ارزشمندی و جنسیت در دو تحلیل عرفانی و قرآنی»، در مطالعات راهبردی زنان، سال سیزدهم، شماره 49، پاییز 1389ش.
  • وفایی، فاطمه و ابراهیمی، حسن، «زنانگی و تأنیث در هستی‏ شناسی ابن‌عربی»، در مجله ادیان و عرفان، سال49، شماره1، بهار و تابستان1395ش.