بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۲۰: | خط ۱۲۰: | ||
اما روايت نقل شده از اميرالمؤمنين على عليه السلام قطعاً جعلى است. زيرا به گونه متواتر و به طُرُق صحيح از ايشان روايت شده كه شديداً با منع عمر مخالف بودند و آن را مايه فزونى فحشاء مى دانستند. | اما روايت نقل شده از اميرالمؤمنين على عليه السلام قطعاً جعلى است. زيرا به گونه متواتر و به طُرُق صحيح از ايشان روايت شده كه شديداً با منع عمر مخالف بودند و آن را مايه فزونى فحشاء مى دانستند. | ||
روايتى كه شيعه و سنى از على عليه السلام نقل كرده اند: «لو لا ما فعل عمربنالخطاب فى المتعة ما زنى الا شقى الاّ شفى» <ref> . شرح نهجالبلاغه، ابنابىالحديد، مجلدات20، ج20، ص25، دارالإحياءالكتبالعربية.</ref>؛ '''«اگر عمر از متعه نهى نكرده بود جز انسانهاى شقاوتمند [يا اندكى از مردم] كسى زنا نمى كرد».''' | روايتى كه شيعه و سنى از على عليه السلام نقل كرده اند: «لو لا ما فعل عمربنالخطاب فى المتعة ما زنى الا شقى الاّ شفى» <ref> . شرح نهجالبلاغه، ابنابىالحديد، مجلدات20، ج20، ص25، دارالإحياءالكتبالعربية.</ref>؛ '''«اگر عمر از [[متعه]] نهى نكرده بود جز انسانهاى شقاوتمند [يا اندكى از مردم] كسى زنا نمى كرد».''' | ||
روايت از سلمه نيز كاملاً بى اساس است و نسبت دادن چنين حديثى به سلمه، افترايى به يك صحابى جليل القدر بيش نيست. و اين در حالى است كه رواياتى مبنى بر جواز متعه از ايشان نقل شده است.<ref> . صحيح بخارى، محمد بن اسماعيل البخارى، ج 3، ص 345، ح 4795.</ref> | روايت از سلمه نيز كاملاً بى اساس است و نسبت دادن چنين حديثى به سلمه، افترايى به يك صحابى جليل القدر بيش نيست. و اين در حالى است كه رواياتى مبنى بر جواز متعه از ايشان نقل شده است.<ref> . صحيح بخارى، محمد بن اسماعيل البخارى، ج 3، ص 345، ح 4795.</ref> | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
اما روايت سبره جهنى، راوى از وى كسى جز فرزندش «ربيع» نيست و «ربيع» مورد اعتماد اصحاب صحاح نبوده است. | اما روايت سبره جهنى، راوى از وى كسى جز فرزندش «ربيع» نيست و «ربيع» مورد اعتماد اصحاب صحاح نبوده است. | ||
آنچه مسلّم و قطعى است اين است كه عمر مانع استمرار جواز متعه در اسلام شد و اين عملى حلال بود تا اينكه خليفه بى آنكه از پيش دليل بر نسخ يا تحريم متعه رسيده باشد از متعه منع كرد، اين جمله «متعتان كانتا على عهد رسول الله و أنا محرمهما، و معاقب عليهما: متعة النساء ومتعة الحج»<ref> . شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، مجلدات20، ج1، ص182، داراحياء الكتب العربية.</ref> ؛ '''«دو متعه در زمان پيامبر حلال بود و من آنها را تحريم مى كنم، و هركس انجام دهد كيفر خواهم نمود، يكى متعه زنان و ديگرى متعه حج».''' | آنچه مسلّم و قطعى است اين است كه عمر مانع استمرار جواز متعه در اسلام شد و اين عملى حلال بود تا اينكه خليفه بى آنكه از پيش دليل بر نسخ يا تحريم [[متعه]] رسيده باشد از متعه منع كرد، اين جمله «متعتان كانتا على عهد رسول الله و أنا محرمهما، و معاقب عليهما: متعة النساء ومتعة الحج»<ref> . شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، مجلدات20، ج1، ص182، داراحياء الكتب العربية.</ref> ؛ '''«دو متعه در زمان پيامبر حلال بود و من آنها را تحريم مى كنم، و هركس انجام دهد كيفر خواهم نمود، يكى متعه زنان و ديگرى متعه حج».''' | ||
اين سخن كه ظاهرش به قول ابن ابى الحديد بسيار ناشايست است، توجيهى دارد كه فقهاء در آن اختلاف كرده و هر كدام فلسفه خاصى را ذكر كرده اند: | اين سخن كه ظاهرش به قول ابن ابى الحديد بسيار ناشايست است، توجيهى دارد كه فقهاء در آن اختلاف كرده و هر كدام فلسفه خاصى را ذكر كرده اند: | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
چنانچه در سنن ترمزى آمده است كه: «مردى از اهل شام درباره متعه از فرزند عمر سؤل كرد و او گفت: «حلال است». شامى گفت: «پدرت آن را تحريم كرده است». پسر عمر گفت: «پدرم تحريم كرده لكن پيامبر صلى الله عليه وآله آن را تجويز نموده است و من نمى توانم سنّت پيامبر صلى الله عليه وآله را رها كنم و پيرو پدرم باشم». <ref> . سنن ترمزى، كتابالحج، باب ما جاء مىالمتمتع ؛ مسند احمد، ج4، ص436.</ref> | چنانچه در سنن ترمزى آمده است كه: «مردى از اهل شام درباره متعه از فرزند عمر سؤل كرد و او گفت: «حلال است». شامى گفت: «پدرت آن را تحريم كرده است». پسر عمر گفت: «پدرم تحريم كرده لكن پيامبر صلى الله عليه وآله آن را تجويز نموده است و من نمى توانم سنّت پيامبر صلى الله عليه وآله را رها كنم و پيرو پدرم باشم». <ref> . سنن ترمزى، كتابالحج، باب ما جاء مىالمتمتع ؛ مسند احمد، ج4، ص436.</ref> | ||
==نتیجه گیری== | ==نتیجه گیری== | ||
جواز ازدواج موقت بر قوت خود باقى است، نه تحريم شده است و نه منسوخ و نه تعارض و تهافت با آيات دارد و نه با روايات، جز اينكه خليفه ثانى به نظر خودش اقدام به منع نمود هرچند اهل سنّت تلاش كرده اند منع متعه را به نسخ از جانب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نشان دهند و عمر را فقط بازگو كننده معرفى نمايند، ولى همانطور كه گذشت اين تلاشها بى فايده است، زيرا صراحت كلام عمر جلوى هرگونه توجيهات را مى بندد، زيرا گفتار وى صراحت تام دارد كه: «من آن را منع مى كنم» . البته شكى نيست كه اقدام خليفه يك حكم شخصى است و چنانچه بتوان راهى بر مشروعيت و صحت اين اقدام يافت، بايد گفت اين اقدام بر اساس مصالح و به طور موقت بود نه شرعى و قابل دوام. همانند منع از متعه الحج، اما جاى تعجب اينجا است كه فقهاى اهل سنّت حكم دوم را نپذيرفتند، و حكم اول را هم همچنان ادامه مى دهند، در حالى كه فرزند خليفه و بسيارى از بزرگان صحابه و تابعان، به نهى او توجه نكرده، و با شهامت از سنت پيامبر صلى الله عليه وآله پيروى مى كردند. | جواز ازدواج موقت بر قوت خود باقى است، نه تحريم شده است و نه منسوخ و نه تعارض و تهافت با آيات دارد و نه با روايات، جز اينكه خليفه ثانى به نظر خودش اقدام به منع نمود هرچند اهل سنّت تلاش كرده اند منع متعه را به نسخ از جانب پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نشان دهند و عمر را فقط بازگو كننده معرفى نمايند، ولى همانطور كه گذشت اين تلاشها بى فايده است، زيرا صراحت كلام عمر جلوى هرگونه توجيهات را مى بندد، زيرا گفتار وى صراحت تام دارد كه: «من آن را منع مى كنم» . البته شكى نيست كه اقدام خليفه يك حكم شخصى است و چنانچه بتوان راهى بر مشروعيت و صحت اين اقدام يافت، بايد گفت اين اقدام بر اساس مصالح و به طور موقت بود نه شرعى و قابل دوام. همانند منع از متعه الحج، اما جاى تعجب اينجا است كه فقهاى اهل سنّت حكم دوم را نپذيرفتند، و حكم اول را هم همچنان ادامه مى دهند، در حالى كه فرزند خليفه و بسيارى از بزرگان صحابه و تابعان، به نهى او توجه نكرده، و با شهامت از سنت پيامبر صلى الله عليه وآله پيروى مى كردند. |